سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از نافرمانى خدا در نهانها بپرهیزید چه آن که بیننده است هم او داورى کننده است . [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 89 مرداد 24 , ساعت 2:31 عصر

خودباوری زمینه خودیاروی است‏
طلیعه‏


هر گاه از افراد اندیشمند، مخترع و حتی یک کارگر موفق سؤال شود که چگونه به این مدارج رسیدید، پاسخ همواره یک چیز و آن باور خویشتن است. عوامل متعددی در ایجاد این حالت در نهاد آدمی مؤثرند. انسانی که خودباور نشده است، همه چیز و همه کس را مقصر می‏داند و خویش را مبّرا و مظلوم. اکنون چهل نکته در خصوص خودباوری زمینه خودیاوری است، بیان می‏کنیم:
1


معرفت از ابواب بزرگ الاهی است که از خویشتن، پیرامون، فراسو و ابعاد نادیدنی در آن صحبت می‏شود و معرفت خویش را به اَنفَعُ المَعارف‏1 تعبیر کرده‏اند. ظریفی می‏گفت: از مواردی که بعضی افراد ژرف کاو و اندیشه‏ورز گاهی ناخودآگاه بیان می‏کنند، این است که شما سخن مرا درک نمی‏کنی. گاهی فرد زاویه‏ای از ژرف‏نگری دارد که دست یافتن به آن، بسیار مشکل است.
2


مساحت فکر یک فرد، گاهی به حدی در افق، عمق، عرض و طول رشد یافته که گاه سخنان او را کامل درک نمی‏کنند. معمولاً تکه کلام‏های افراد باورمند و روش‏مند اینهاست: مرا درک نمی‏کنی؛ مقصود من این نیست؛ بسیار سطحی است؛ مقوله چند لایه‏ای است و... .
3


چگونه به این ساحت‏ها قدم بگذاریم و ما نیز از این مساحت‏های کوچک، به ساحت‏های عمیق و دقیق برسیم. بودا می‏گوید:2 ای انسان! خود، پناه خویشتن باش؛ یعنی در این عالم شدن را باید از خود آغاز کنی و هر چه شناخت تو به خویشتن خویش بیشتر شود، خود بهتر می‏توانی پناهگاه علمی، مَأمِن روحی، آسایش روانی، آرامش درونی و شادی جاودانه را برای خویش رقم بزنی.
4


وقتی از حکیم متألهی پرسیدند: چگونه به دو درجه سنگین دانش زاینده و درون زلال دست یافتی؟
فرمود: به دو چیز به این دو رسیدم؛
یکی غنیمت شماری لحظه‏ها و فرصت‏ها برای گرفتن، شدن و بالندگی و دیگری نگهبان دل خود بودن.
باور داشتم که این دو دریچه، مرا به سعادت دو جهان خواهند رساند.
5


باور خویشتن، آدمی را به خدای نزدیک‏تر می‏کند؛ زیرا از نعمت‏ها و مواهبی که خداوند در درون ما به ودیعه نهاده، بهتر استفاده می‏کنیم و این یعنی سپاس در برابر نعمت‏های معبود. دانشمندان عقیده دارند که آدمی به هر اندازه نیز مدارج علمی، تحقیقاتی، کشفیات و ابتکارات را در طول عمر خویش تجربه کند، باز هم در دم مرگ، تنها حدود 3تا6 درصد از توان‏مندی‏های خود را از قوه به فعل در آورده است و حدود 94تا97 درصد از ظرفیت‏هایی را دست نخورده به عالم دیگر می‏برد.


6


تحقیق در زندگی انسان‏های جاویدانی که خویش را باور کردند و یاور خویشتن گردیدند، مانند انیشتین، لئونارد داوینچی، ادیسون، موتزارت(موتسارت)، گوگن و... ثابت می‏کند که اینان نیز بین 4تا6 درصد از استعدادهای خویش را به کار بسته‏اند.
7


عدم باور به توان‏مندی، نوعی حصار چینی و غصه‏گزینی است و این حصار، بسیار خطرناک است؛ حصاری است که شما را از موفقیت جدا می‏کند؛ زیرا
موفقیت = باورمندی + حرکت‏3
8


فراموش نکنیم که عمر کوتاه است، دنیا فرصت است و هر کس دنیای خود را دارد تا فرصت‏هایش را معنا دهد، زنده کند، بجوید و اجازه ندهد فرصت‏هایش را غفلت‏ها از بین ببرند. شاید جالب باشد که بدانید محوریت استعداد، هوش و توان ذهنی، همیشه اولویت غالب نیستند. بسیاری از افراد موفق، پشتکار مدارها بوده‏اند و نه با استعدادها؛ به شرطی که اسیر چرخه تمام نشدنی منفی‏بافی و تسلیم نشوند.
9


آیا قصه سفیدبرفی و هفت کوتوله را مطالعه کرده‏اید؟4 مطلب زیر را بخوانید هم نکته قصه و هم تحلیل در آن نهفته است.
اولاً این قصه را وقتی والت دیسنی به فیلم تبدیل کرد، از موفقیت عجیبی برخوردار شد؛ حتی در مین شکاکیون و مشکل‏پسندان.
با این که این فیلم برای بچه‏ها ساخته شده بود، اما بزرگسالان تمام سالن‏های سینما را اشغال می‏کردند؛ زیرا حکایت آن از افسانه‏های قدیم ایرانیان، هندوستان و مصر گرفته شده بود و بر روی این حقیقت پایه‏گذاری شده بود که افکار منفی را باید گسیخت؛ خواه از درون ما باشند یا از محیط پیرامون.


10


سفید برفی، شاهزاده خانم کوچولو، زن بابای بدجنسی داشت که به او حسادت می‏کرد. این شخصیت در داستان‏های دیگر هم ظاهر می‏شود و زن باباهایی وجود دارند که از مادر نیز بیشتر دوستدار فرزند خوانده می‏شوند؛ اما تقریباً همه ما نیز زن‏بابایی از نوع ظالم آن در درون خویشتن داریم. برای ما زن‏بابای ظالم، همان طرز فکر منفی است که ما در شعور باطن خود شکل داده‏ایم و همان گونه که زن بابای بدجنس از روی حسادت، فرزند خوانده خود را لباس ژنده می‏پوشاند و در محرومیت نگاه می‏دارد، تمام افکار منفی و ستم‏گرانه روی ما همان اثر را به جای می‏گذارد.
11


جالب است بدانیم که وقتی یک فکر منفی شکل می‏گیرد، به سرعت در چهره ما نقاشی می‏شود؛ یعنی همان گونه که در چشمان افراد می‏توان آیات صداقت کلام یا شیطنت را به وضوح مشاهده کرد، یک فکر منفی نیز به سرعت چهره، روان و روح ما را در بر می‏گیرد، فراگیر می‏شود و بر جسم ما اثر می‏گذارد.
12


یک فکر منفی، عاقبت تبدیل به یک ذهنیت می‏شود و سپس بدبینی را شدت می‏بخشد و حرکت، استواری و امید را مختل می‏کند و آدمی اسیر ذهنیت‏های متواتر و مخرب می‏شود و اگر به این وضع عادت کند، از حرکت باز می‏ماند و برکت را نخواهد چشید.
13


همان گونه که نامادری سفید برفی هر روز از آینه‏ای مخصوص درباره بهتر بودن خویش یا سفیدبرفی می‏پرسد و آینه پاسخ می‏دهد تا سفید برفی زنده است، از تو بهتر است و او تصمیم می‏گیرد سفید برفی را در اعماق تاریکی‏های جنگل رها کند و از بین ببرد تا پس از حذف او، خودش بهترین باشد، افکار منفی نیز گاهی ما را به اعماق جنگل‏های از خود بیگانگی و بدبختی می‏کشانند و دریچه‏های توهم را به روی ما می‏گشایند و احساس یأس،، نومیدی و ناتوانی را القا می‏کنند؛ ولی باید مقاوم بود و خویش را باور کرد تا خویشتن را یاوری نمود و آنگاه به داوری نشست که کدام بهتر است؛ نومیدی یا امید و خودباوری یا از خود بیگانگی.
14


بالاخره سفیدبرفی را حیوانات مهربان جنگل - خرگوش‏ها، گوزن‏ها، پرندگان و سنجاب‏ها - در بر می‏گیرند و او داستانش را باز می‏گوید و آنها او را یاری می‏کنند و به کلبه‏ای می‏برند. این مهرورزان جنگلی، نمادهای پیرامون یاری کننده و همچنین الهامات قلبی و محرک‏های درونی ما هستند که همیشه آماده‏اند به کمک ما بیایند تاما را از اعماق جنگل‏های یأس، وهم و ناباوری برهانند و به کلبه آرامش، امید و حرکت رهنمون کنند.
15


در کلبه‏ای که او را می‏برند، کلبه هفت آدم کوچولو وجود دارد و سفیدبرفی به همراه حیوانات، کلبه آشفته را مرتب و منظم می‏کنند تا این که هفت کوتوله می‏آیند و از او تشکر می‏کنند و به او قول کمک می‏دهند.
اولاً هفت، نماد عدد مقدسی است وشاید دور و بر ما از این هفت‏های مقدس زیاد باشد که به صورت یک نماد آمده است؛ مثل هفت آسمان، هفت شهر عشق، هفت الفبای محبت و... که در اشعار و نثرهای عرفا و حتی قرآن کریم آمده است.
ثانیاً هفت کوتوله، مظهر نیروهای پشتیبانی هستند که همیشه گرداگرد ما هستند و بسیاری از ما، این نیروها را یا نمی‏بینیم یا می‏بینیم و باور نمی‏کنیم یا می‏دانیم هستند و تشخیص نمی‏دهیم یا ساده می‏انگاریم.


ادامه مطلب...


لیست کل یادداشت های این وبلاگ