سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش، شریف ترین تبار است . [امام علی علیه السلام]
 
جمعه 88 اسفند 21 , ساعت 5:37 عصر

روشمندی و شرایط تحقیق در روان شناسی و خلأهای موجود در تدوین روان شناسی اسلامی
معرفت: در خدمت جناب حجة الاسلام والمسلمین سید محمد غروی، یکی از محققان و پژوهشگران ارجمند حوزوی، هستیم. ضمن تشکر و سپاسگزاری از این که وقت خود را در اختیار ماقراردادید، در ابتدا، خواهش می کنیم که اجمالی از زندگی و سیر تحصیلاتی خود را بیان فرمایید.
حجة الاسلام غروی:بسم الله الرحمن الرحیم. از سال 1341 ه.ش. تا 1348 در مدرسه آقای «مجتهدی» تهران مشغول آموختن دروس مقدماتی حوزه و بخش معتنابهی از سطح بودم. سپس به قم آمدم و با ادامه سطح، و تا سال 1350 از محضر اساتیدی چون آیت الله فاضل در خیارات مکاسب و جلد اول کفایة الاصول و آیت الله سلطانی و سبحانی در جلد دوم کفایه استفاده نمودم و پس از آن در درس خارج اصول و فقه شرکت کردم. در اصول از محضر اساتیدی چون آیات عظام اراکی رحمه الله ، حائری رحمه الله و شاه آبادی و وحید خراسانی استفاده نمودم. و در فقه نیز از محضر اساتیدی چون آیات عظام گلپایگانی رحمه الله و حاج شیخ کاظم تبریزی رحمه الله و حاج شیخ جواد تبریزی و حاج شیخ حسین وحید خراسانی استفاده کردم. و در فلسفه از محضر اساتیدی چون حضرات آیات محمدی گیلانی، حسن زاده آملی، مصباح یزدی و جوادی آملی و دو دوره عرفان خدمت استاد بزرگوار جوادی آملی و در تفسیر از خدمت استاد فرزانه مصباح یزدی بهره مند شدم.
در کنار تحصیل در حوزه، در سال 1354 در برنامه آموزشی «مؤسسه در راه حق» شرکت کردم.این دوره، که به منظور تربیت گروهی از طلاب که مشغول درس خارج بودند در زمینه هایی که حوزه به آن کمتر می پرداخت دایر شده بود، تا سال 1359 ادامه پیدا کرد و با وجود فراز و نشیبهایی که به دلیل مصادف شدن با دوران پیروزی انقلاب داشت، در مجموع به خوبی سپری شد.
در سال 1360، با مطرح شدن مسأله انقلاب فرهنگی، که زیر نظر «جامعه محترم مدرسین حوزه علمیه قم» و ستاد انقلاب فرهنگی قرار داشت و مسؤولیت اجرایی آن را در ابتدا حضرت آیة الله مصباح یزدی بر عهده گرفتند، در گروه روان شناسی «دفتر همکاری حوزه و دانشگاه» به فعالیت پرداختم که تاکنون نیز ادامه دارد.


 


ادامه مطلب...

جمعه 88 اسفند 21 , ساعت 5:37 عصر

درآمدی‌ بر رویکرد جامعه‌شناختی‌ دین‌ در حوزة‌ دین‌پژوهشی‌
چکیده‌ در حوزة‌ مطالعات‌ دین‌پژوهشی، رویکرد اجتماعی‌ به‌ دین، از این‌ جهت‌ اهمیت‌ دارد که‌ همواره‌ جامعه‌ به‌صورت‌ نظام‌ اجتماعی‌ با دین‌ به‌ مثابه‌ نهاد اجتماعی، همسویی‌ داشته‌ است‌ و دین‌ را مجموعة‌ عقاید، اخلاق‌ و مقرراتی‌ برشمرده‌اند که‌ برای‌ ادارة‌ امور اجتماعی‌ و پرورش‌ انسان‌ها ثمره‌بخش‌ باشد. این‌ واقعیت‌ همانا نگرش‌ کارکرد گرایی‌ دین‌ به‌ اجتماع‌ را که‌ به‌ شناخت‌ رابطة‌ دین‌ و انسان‌ها و کارکردهای‌ آن‌ به‌صورت‌ پدیدة‌ اجتماعی‌ می‌انجامد تعیین‌ می‌کند. بر این‌ اساس، چارچوب‌ نظری‌ مقاله‌ حاضر چنین‌ است: بررسی‌ تعاریف‌ مفهومی‌ دین‌ و دستیابی‌ به‌ وجوه‌ مشترک‌ مفهومی‌ مابه‌ الاشتراک‌ دین‌پژوهان، تحلیلی‌ بر رویکردهای‌ روان‌شناختی، کارکردگرایی‌ اجتماعی‌ از دین‌ به‌ منظور تأیید این‌ فرضیه‌ که‌ در هدایت‌ مردم‌ به‌ وسیلة‌ آموزه‌های‌ دینی‌ و اصول‌ راهبردی‌ آن‌ فراتر از انگیزه‌های‌ ماد‌ی‌ در روابط‌ اجتماعی‌ است‌ و بر نوعی‌ جهان‌بینی‌ اتکا دارد که‌ تکامل‌ جوامع‌ بشری‌ را در رسیدن‌ به‌ علت‌ حاکم‌ بر جهان‌ هستی‌ و باور به‌ خدا تقویت‌ می‌کند. کلید واژگان: دین، رویکرد روان‌شناسی، جامعه‌شناسی‌ دین، کارکردهای‌ اجتماعی. مقدمه‌ شناخت‌ هر موضوع‌ معرفتی، در گرو ارائة‌ تعریفی‌ روشمند از آن‌ است‌ تا در روشنایی‌ تعریفی‌ جامع‌ از موضوع، شناخت‌ آثار و احکام‌ آن‌ میسر شود و از بروز اختلاف‌ در تحلیل‌ مسائل‌ مرتبط‌ به‌ علوم‌ جلوگیری‌ کند. در تعریف‌ دین‌ تاکنون‌ اتفاق‌نظری‌ بین‌ عالمان‌ و صاحب‌نظران‌ صورت‌ نیافته؛ چرا که‌ تلقی‌ از دین‌ به‌ صورت‌های‌ بسیار متنو‌عی‌ جلوه‌گر شده‌ است‌ و طبقه‌بندی‌هایی‌ که‌ از تعاریف‌ به‌ عمل‌ آمده، هیچ‌کدام‌ دربرگیرندة‌ تعریفی‌ قانع‌ کننده‌ از دین‌ نیست؛ چون‌ هر یک، یا جنبه‌ای‌ از دین‌ را در نظر داشته‌ یا این‌ که‌ به‌ کلی‌ از مفهوم‌ آن‌ به‌ دور افتاده‌اند؛ چنان‌که‌ یکی‌ از این‌ طبقه‌بندی‌ها، تعریف‌هایی‌ است‌ که‌ بر حسب‌ وجوه‌ مشترک‌ ادیان‌ به‌ عمل‌ آورده‌اند و عناصر مشترک‌ دین‌های‌ موجود را بررسی‌ کرده‌ و تعریف‌ فراگیری‌ از دین‌ ارائه‌ داده‌اند. از سویی، سختی‌ ترجمة‌ واژة‌ دین‌ در زبان‌های‌ گوناگون‌ نیز بر مشکل‌ تعریف‌ دین‌ افزوده‌ است؛ به‌ طوری‌ که‌ دربارة‌ ریشه‌یابی‌ واژة‌ دین‌(Religion) تردید وجود دارد و نیز بین‌ واژة‌ «Relegere» به‌ معنای‌ برداشتی‌ با دقت‌ کامل‌ و دوباره‌ جمع‌ کردن‌ به‌ مفهوم‌ بیرونی‌ و واژه‌ «Religer» به‌ معنای‌ پیوند بخشیدن‌ که‌ مورد استفاده‌ لاکتسانس‌ بوده‌ است.1


ادامه مطلب...

جمعه 88 اسفند 21 , ساعت 5:37 عصر

بحثی پیرامون روانشناسی اسلامی
کلیات روانشناسی
میزگردومصاحبه شونده:غروی، سید محمد
معرفت: پیشینه مطالعاتی مباحث روان شناختی در حوزه علمیه چیست و اساساً حوزه با چه هدفی جدای از فقه و اصول و... به عنوان موضوعات اصلی حوزه به بحث پیرامون بعضی از رشته های علوم انسانی همانند روان شناسی پرداخته است؟
حجة الاسلام غروی: بسم الله الرحمن الرحیم. پیشینه مطالعاتی مباحث روان شناسی در حوزه علمیه را نمی توان به طور دقیق بیان کرد. البته پیش از انقلاب برخی از فضلای حوزه بر حسب نیاز و تشخیص شان مبنی بر این که باید معلومات خود را توسعه دهند با این گونه مطالعات، چه در روان شناسی و چه دیگر علوم انسانی، درگیر بوده اند. شاهد بر این مدّعا، وجود کتاب های تفسیری، اخلاقی و یا اعتقادی است که برخی از استادان و فضلای حوزه پیش از انقلاب نوشته اند و مباحث روان شناسی جدید را در آن ها مطرح کرده اند. البته به عنوان یک نمونه، که فاصله زیادی با انقلاب ندارد، می توانیم به اولین گروه آموزشی مؤسسه در راه حق اشاره نماییم که به سال های 1353 و 1354 باز می گردد. در برنامه درسی این دوره، چند واحد روان شناسی عمومی گنجانیده شده بود که یکی از استادان دانشگاه هم آن را تدریس می کرد. از سال 1360 به بعد، یعنی قبل از انقلاب فرهنگی و بازگشایی دانشگاه ها به طور مشخص روان شناسی به عنوان یکی از موضوعات پژوهشی حوزه مورد توجه قرار گرفت.
در ستاد انقلاب فرهنگی که مسؤولیت اسلامی کردن دانشگاه ها را به عهده داشت، برخی معتقد بودند که اگر واحدهایی از دروس معارف اسلامی به واحدهای دانشگاهی اضافه شود، فضای دانشگاه ها اسلامی می شود. بنا شد این مسأله را با امام(قدس سره) در میان بگذارند که این کار انجام گرفت و حضرت امام(قدس سره)تأکید کردند که این کار در علوم انسانی باید با کمک حوزه انجام گیرد. به دنبال این دیدار، اعضای محترم ستاد انقلاب فرهنگی در جلسه جامعه محترم مدرسین حضور یافته و به تبادل نظر پرداختند. انجام این مهم بر عهده برخی از اعضای جامعه، که مسؤولیت مؤسسه در راه حق را داشتند، گذاشته شد و در این رابطه طرحی تهیه و به تصویب رسید، بودجه ای برای آن در نظر گرفته شد و بنا شد این کار با همکاری استادان دانشگاه و فضلای حوزه که عده ای از آن ها آشنایی نسبتاً خوبی با علوم انسانی داشتند انجام گیرد. مسؤولیت کار به عهده حضرت آیت الله مصباح واگذار گردید و دفتری در قم و تهران به عنـوان دفتر همکاری حوزه و دانشگاه تأسیس شد. یکی از رشته هایی که بنا شد مورد مطالعه و بازنگری قرار گیرد رشته روان شناسی بود.
حاصل کار، تهیه حدود چهل جزوه بود که پس از نقد و بررسی در اختیار برخی استادان قرار گرفت که برخی از آن ها هنوز هم مورد استفاده می باشد. پس از آن، کتاب هایی با این هدف نوشته شد که نمونه ای از آن ها کتاب «مکتب های روان شناسی و نقد آن» و نیز «روان شناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی» است. خلاصه این که، احساس شد این علم نیاز به بازنگری و احیاناً تکمیل و توسعه دارد که با تلفیق با فرهنگ اسلامی می تواند غنی تر و مفیدتر شود و کارآیی بهتری هم داشته باشد. علاوه بر این، اصولاً روان شناسی علمی است که برای حوزه ها مفید است و این داد و ستد بین روان شناسی و حوزه می تواند اثرات مفیدی به نظام آموزش حوزه و دانشگاه داشته باشد.
معرفت: جناب استاد! از لزوم بازنگری در رشته روان شناسی و همچنین بهره گیری از یافته های روان شناسی در حوزه علمیه صحبت کردید، سؤالی که مطرح می شود این است که ارتباط روان شناسیویا سایر رشته های علوم انسانی با دین چیست و بر این اساس آیا ما می توانیم رشته های علوم انسانیواجتماعی را با پسوند اسلامی مطرح کنیم و از مقوله ای به نام روان شناسی اسلامی سخن بگوییم؟
حجة الاسلام غروی: علوم انسانی در دامان فرهنگ غرب و به خصوص فلسفه غرب به وجود آمده، رشد نموده اند و معمولاً دیدگاه های کلان آن برخاسته از دیدگاه های فلسفی است. شاهد بر این مطلب مکاتب گوناگون روان شناسی است که علی رغم تأکید بر روش تجربی در آن ها، همه داده ها و نظریات روان شناسی دقیقاً برخاسته از تجارب علمی به معنای دقیق کلمه نیست و عملاً در پاره ای از موارد آمیخته با تحلیل و تعمیم هایی است که گاهی برخی از بخش های این نظریات را دیدگاه های فلسفی و جریانات فکری خاصی تأمین می کنند. از این رو، ما نمی توانیم ادعا کنیم که چون این علوم، تجربی هستند، نقش اصلی را عملاً تجربه ایفا می کند. این حقیقتی است که حتی روان شناسان بزرگ هم بدان معترفند. از سوی دیگر، اگر نظریه پردازان علوم انسانی در مقوله های فلسفی و دیدگاه های جهان بینی به گونه ای صحیح بیندیشند و آن نگرش ها را مبنا قرار دهند، چه بسا نتایج و گزینه های به گونه ای دیگر رقم بخورد. اجمالاً علوم انسانی چون موضوع آن انسان است و اصولاً مکاتب مختلف به انسان به گونه ای خاص نگاه کرده اند و حتی موضوعات انسانی را مورد مطالعات علمی و تجربی قرار داده اند، در نتیجه گاهی دچار افراط و تفریط شده اند.


 


ادامه مطلب...

جمعه 88 اسفند 21 , ساعت 5:37 عصر

احساس و تفکر
چکیده
نوشتار حاضر از دو بخش تشکیل شده است:
در بخش اول، نخست توضیحاتی پیرامون بحث هیجان و شناخت، پیشینه و وضعیت فعلیِ آن در روان شناسی آمده و سپس به طور خلاصه کتاب احساس و تفکر 1 ویراسته جوزف پی. فورگاس معرفی گردیده است.
در بخش دوم، گزیده ای از فصل نهم کتاب مزبور، که در مورد تأثیر حالت های خلقی و هیجانی بر شیوه تفکر و نیز نحوه پردازش اطلاعات می باشد، ارائه می گردد.
هربرت بلس ( Herbert Bless ) در این فصل یکی از جنبه های تأثیر هیجان بر تفکّر را به خوبی مورد بررسی قرار داده است. مطابق نظر نویسنده، که مؤیّد به شواهد تجربی نقل شده در این فصل نیز می باشد، حالت های هیجانی مثبت (شاد)، تکیه افراد بر افکار قالبی و قضاوت های کلیشه ای را بیشتر می کند و به عبارت دیگر، باعث نوعی سهل انگاری و مسامحه فکری می شود. این سهل انگاری لزوماً منفی و زیانبار نیست، بلکه می توان آن را نوعی مکانیزم انطباقی ارگانیزم در نحوه پردازش اطلاعات مربوط به روابط اجتماعی دانست.
معرفی موضوع و محتوای کتاب
تأثیر هیجان بر طرز تفکر و عمل ما در موقعیت های اجتماعی چیست؟ از زمان های بسیار دور، فلاسفه، نویسندگان و مردم عادی مسحور تعامل پیچیده احساس و تفکر (هیجان و شناخت) در امور انسانی بوده اند. از یک سو، غالباً فرض بر این بوده است که هیجان تأثیر مختل کننده و مضرّی بر تفکر و رفتار دارد، و بر این اساس، برخی نظریه پردازان اعتقاد پیدا کردند که هرگاه هیجان ها «مستقیماً در عمل دخیل باشند، معمولا باعث تضعیف یا انهدام فرایندهای عقلی ذهن می شوند.» (الستر، 1985، ص 379) از این رو، احساسات به منزله «عوامل نامعقول نفرت انگیزی در فرایند تصمیم گیری»، «نقش مزاحم» را بازی می کنند. (تودا، 1980، ص 133) حتی برخی ناتوانی انسان از درک و مدیریت کامل حالت های هیجانی اش را نشان دهنده نقیصه ای مصیبت بار در تکامل نوع بشر انگاشته اند. (کستلر، 1978)


 


ادامه مطلب...

جمعه 88 اسفند 21 , ساعت 5:37 عصر

تأثیر والدین بر رشد اخلاقی کودکان؛ تحلیلی مربوط به حیطه اجتماعی (1)
اشاره
در سده اخیر به موازات تحول در عرصه‏های مختلف، تحولات عظیمی نیز در عرصه علوم انسانی از جمله مباحث فلسفی و علوم تربیتی روی داده است. بی‏تردید این تحولات روبنایی است و خود حاکی از انقلاب در اندیشه‏های بنیادین آدمیان از جمله در نوع جهان‏بینی و فلسفه وجودی آنان است.
از جمله تحولات در این عرصه مربوط به حوزه مفاهیم و تعریف آن‏هاست. به بیان روشن‏تر، واژه‏هایی نظیر اخلاق و تربیت اخلاقی، معنا و مفهوم پیشین خود را از دست داده و معنای دیگری از آن اراده می‏شود. تردید نیست عمق تعریف عرفا و اندیشمندان اخلاقی پیشین، اعم از مسلمان و مسیحی، از اخلاق و تربیت با آنچه امروزه به این نام خوانده می‏شود متفاوت است. راه‏یابی اندیشه‏های بنیان برانداز از قبیل نسبیت و... به وادی اخلاق، اخلاق عمیق و عرفانی غرب ـ و تا اندازه‏ای شرق ـ را در حد «کیفیت روابط اجتماعی» تنزل داده است و درون مایه‏های ذاتی و فطری را به مظاهر و رفتار بیرونی تبدیل نموده است. به نظر می‏رسد، در قرن حاضر آدمی بر آن شده به نوعی درون را به دست فراموشی سپرده و به رفتارها و امور دیداری و شنیداری بسنده کند.
به هر حال، مسائل مطرح شده در این گفتار، بسیار سنجیده و قابل تأمل است، به گونه‏ای که اندیشمندان تربیتی، همچنین روان‏شناسان از آن بی‏نیاز نیستند. سؤالاتی مانند این‏که چگونه می‏توان روابط اجتماعی را به فرزندان آموخت، آیا والدین در ایجاد روابط اجتماعی فرزندان نقش دارند، نقش رابطه عاطفی یا رابطه عقلانی والدین با فرزندان در تعیین روابط اجتماعی فرزندان چگونه است و چگونه می‏توان فرزندان را به رعایت مقررات اجتماعی وادار نمودوده‏ها سؤال‏دیگر از این دست به صورتی عالمانه‏وتحلیلی پاسخ داده شده است، هرچند در بسیاری موارد، جای سخن همچنان باقی است.مترجم
هرچند دانشمندانی که در باب جامعه‏پذیری نظریه‏پردازی کرده‏اند اعتقاد دارند درونی‏سازی امور اخلاقی Moral internalization )) اصولاً ریشه در تأثیر والدین بر کودکان دارد که از طریق اقدامات والدینی، راهکارهای تنبیهی و سایر شیوه‏هایی که والدین انتخاب می‏کنند صورت می‏گیرد، اما نظریه‏پردازان ساختار ـ تحولی ( Structural - developmental ) معتقدند ماهیت سلسله مراتبی که بین والدین و فرزندان وجود دارد، رشد اخلاقی کودکان را شکل می‏دهد. این عقیده به تأکید بیش از اندازه بر نقش سازنده همسالان و نهادهای اجتماعی از قبیل مدرسه، در رشد اخلاق استدلالی و تقریبا نادیده گرفتن نقش خانواده منجر شده است. در این مقاله، از نقش والدین در رشد اخلاقی و اجتماعی کودکان از زاویه «نظریه حیطه اجتماعی» ـ دیدگاهی که اصالتا ساختاری تحولی است، اما در شیوه‏ها با نظریه‏پردازی‏های پیشین متفاوت است ـ سخن به میان آمده است.
براساس نظریه حیطه اجتماعی، کودکان از خلال تجربه اجتماعی با بزرگسالان (از قبیل والدین و معلمان) و همسالان و خویشان، انواع شناخت‏های اجتماعی، از جمله نظام اخلاقی و سایر علوم اجتماعی را کسب می‏کنند. تأکید اولیه این مقاله بر رشد اخلاقی است، اما برای فهم نظریه حیطه اجتماعی، باید نظام اخلاقی در سایر حیطه‏های اجتماعی ـ شناختی توضیح داده شود. بدین ترتیب در ادامه، حیطه دانش اجتماعی به صورت خلاصه بیان خواهد شد، سپس دو گزاره ذیل درباره نقش والدین به دقت مورد بررسی قرار خواهند گرفت: اولاً، این سخن مطرح شده که واکنش‏های والدین که ماهیت عاطفی دارد، احتمالاً بستر را برای رشد اخلاقی کودکان آماده می‏کند. در ضمن این بحث، مکانیسم‏های ویژه عاطفی نیز بیان شده است. ثانیا، این سخن مطرح شده است که جنبه‏های شناختی واکنش والدین نیز راه رشد اخلاقی کودکان را هموار می‏کند. مقصود از این گفته، بیان اهمیت بازخوردهای اختصاصی والدین در واکنش اجتماعی کودکان است.
حیطه علوم اجتماعی


 


ادامه مطلب...

جمعه 88 اسفند 21 , ساعت 5:37 عصر

فرایند شکل‏گیری رشد اخلاقی کودکان
چکیده
رشد اخلاقی کودکان موضوع مهمی است که همیشه مورد توجه روان‏شناسان با رویکردهای گوناگون رفتارنگری، روان تحلیل‏گری و شناخت‏گرایی بوده است.
اینکه چگونه کودکان به عناصر اخلاقی تبدیل می‏شوند، مراحل رشد اخلاقی آن‏ها چیست، تا چه میزان تحت تأثیر عوامل گوناگون رسشی و یادگیری هستند و مسائلی از این دست، بر اساس رویکردهای متفاوت پاسخ داده شده‏اند. در این مقاله، به فرایند رشد اخلاقی از منظر نظریه‏های گوناگون پرداخته شده است.
کودکان در ابتدا، هیچ‏گونه تصوّر و دیدگاهی درباره خیر و شرّ امور ندارند و به همین دلیل مسئول رفتار خود نیستند و عنصر اخلاقی به حساب نمی‏آیند و برای تبدیل شدن به عنصر اخلاقی باید یک فرایند تدریجی و پیچیده‏ای را طی کنند. این فرایند به دو عامل مهم «رشد توانایی‏های مادرزادی» 1 و «یادگیری و تجربه» 2 بستگی دارد. اما سؤال اساسی این است که این فرایند چگونه صورت می‏گیرد؟ و آیا این فرایند از الگوی خاصی و مراحل رشد معینی پیروی می‏کند؟ آیا آن الگو در تمام فرهنگ‏ها و زمان‏ها مشابه و یکسان است؟ و سرانجام اینکه، هر کدام از عوامل رشد طبیعی و توانایی‏های مادرزادی، یادگیری و تجربه به چه میزانی در این فرایند رشد اخلاقی مؤثرند؟
این‏ها سؤالاتی هستند که روان‏شناسان ـ که با رشد اخلاق به عنوان بخشی از رشد کودک سر و کار دارند ـ به آن پرداخته‏اند و با روش‏های تحقیق علمی و تجربی و آزمون‏های سنجش رشد اخلاقی در پی پاسخ آن‏ها می‏باشند.
البته پرسش‏های دیگری نیز مطرحند که در حیطه فلسفه و فلسفه اخلاق قرار دارند و بحث و گفت‏وگو از آن‏ها به عهده فلاسفه و دانشمندان فلسفه اخلاق است. این پرسش‏ها بی‏ارتباط با سؤالات دسته اول نیستند، بلکه به یکدیگر وابسته‏اند؛ پرسش‏هایی نظیر: خوب و بد اخلاقی چیست؟ آیا حقایق اخلاقی کلی وجود دارد؟ حوزه اخلاقیات چیست؟ قدرت و میزان نفوذشان چگونه و چقدر است؟ روان‏شناسان بدون تبیین ماهیت اخلاقیات نمی‏توانند برداشتی درباره اخلاق و رشد اخلاق ارائه دهند به طور کلی، پژوهش‏های تجربی درباره رشد اخلاق مبتنی بر پذیرفتن یک نظریه اخلاقی معاصر است. به عبارت دیگر، تحقیقات نظری در روان‏شناسی درباره رشد اخلاقی با یک سری مسائل زیربنایی دیگر که در فلسفه اخلاق مورد بررسی قرار می‏گیرند، ارتباط دارد و این مطلب، لزوم وابسته و مبتنی بودن نظریه‏های رشد اخلاق به فلسفه اخلاق را نشان می‏دهد، هرچند دانشمندان علوم اجتماعی و روان‏شناسان نمی‏خواهند به این مطلب اعتراف کنند.
طی نیم قرن گذشته روان‏شناسان تحقیقات بسیاری درباره رشد اخلاق انجام داده‏اند. اگر اخلاق را به عنوان مجموعه‏ای از قواعدی (اوامر، نواهی) که رفتار انسان را کنترل می‏کند بدانیم، رشد اخلاق را می‏توان فرایندی دانست که به سوی پذیرش این مجموعه قواعد حرکت می‏کند. طبیعی است که این فرایند تحت تأثیر عوامل رسشی و یادگیری است. بنابراین، شامل یادگیری، شناخت قواعد و شناخت موقعیت‏های اعمال قواعد می‏شود. نکته دیگر اینکه، چنانچه بپذیریم مکاتب الهی و دیگر نظریه‏پردازان در حوزه اخلاق در تعریف اخلاق به مجموعه‏ای از قواعد و هسته مرکزی آن اتفاق نظر دارند، ولی درباره منبع و سرچشمه آن و ویژگی‏های آن‏ها و نقش اخلاق و میزان قدرت و نفوذ آن، برداشت‏های متفاوتی ارائه شده است. همچنین بر اساس دیدگاه‏های متفاوت درباره ماهیات انسان، برداشت‏های گوناگونی درباره رشد اخلاق وجود دارد: آیا رشد اخلاق همان شکوفایی کیفیات طبیعی و مادرزادی انسان است یا عوامل و نیروهای بیرونی و محیطی موجب رشد اخلاق است و یا شکل و الگوی سومی دارد؟


 


ادامه مطلب...

جمعه 88 اسفند 21 , ساعت 5:37 عصر

مرزها و اصول روابط خانواده در قرآن کریم
در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که دلالت می کند بر اینکه مساله همسر و رابطه جنسی در متن خلقت انسان ملحوظ است. البته قبول این مطلب نیاز به تعبد ندارد و تامل در آفرینش انسان نشان می دهد که افراد این نوع باید از راه توالد و تناسل بوجود آیند و ناچار می باید در متن آفرینش انسان این جهت رعایت شده باشد. قرآن کریم در این زمینه می فرماید: همسر انسان از جنس خود انسان قرار داده شده و این یک تدبیر تکوینی, الهی است.
برا ی این که نوع انسان باقی بماند»یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نقس واحده و خلق منها روجها و بث منهما رجالا کثیرا و نساء« 1 جمله »بث منهما« بخوبی دلالت دارد بر اینکه انتشار افراد انسان بر اثر رابطه دو همسر است و این مساله در متن خلقت لحاظ شده است.
بنابراین این عقیده که ازدواج خود به خود یک عمل پلید و شیطانی و دارای ارزش منفی است از نظر قرآن مطرود است. این عقیده در واقع مستلزم تناقص بین تکوین و تشریع است در حالی که از نظر قرآن کریم بین نظام هستی و نظام اخلاقی تناقضی نیست.
اقتضای فطرت در مسائل جنسی
از آیات شریف قرآن استفاده می شود که این دو جنس مخالف برای هم و مکمل یکدیگر آفریده شده اند, لذا مقتضای فطرت, گرایش هر یک از این دو جنس به جنس مخالفش می باشد و گرایش به هم جنس خلاف نظام آفرینش است. این مطلب بخصوص در داستان قوم لوط در قرآن کریم در چند مورد تاکید شده است و به کرات گوشزد شده است که آنان از مسیر طبیعی و فطری خود منحرف شده بودند. و به واسطه همین امر مورد مذمت و عذاب قرار گرفتند از جمله: »و تذرون ما خلق لکم ربکم من ازواجکم« 2 همسرانی را که خدا برای شما قرار داده رها می کنید و راهی را خدا قرار نداده است می روید؟ (یعنی راهی که خلاف فطرت وطبیعت شماست).
ملاک مرز بندی در ارضاء خواستهای جنسی
آنچه موجب ارزشهای منفی در ارضاء خواسته های فطری می شود تزاحماتی است که بین خواسته ها حاصل می شود و کسر وانکسار این خواسته ها است که حد و مرزی برای هر یک از اینها تعیین می کند.
در مسائل خانوادگی مصالح اجتماعی انسان نیز لحاظ می شود از جمله زندگی انسان باید بصورت تشکیل خانواده باشد. و در هر خانواده ای همسر(زن) باید اختصاصی باشد. که از رهگذر این امر مصالح زیادی رعایت شده است, از جمله آنکه نسل بشر به این طریق تداوم می یابد و نیز روابط پدری و فرزندی حفظ شده, مسائل اجتماعی و حقوقی مربوط به آن مانند: مسائل ارث, مسئولیتهایی که پدر و مادر نسبت به فرزند و یا هر یک از دو همسر نسبت به دیگری دارند و... دقیقا رعایت می شود.
اگر هر انسانی بتواند با هر فردی از جنس مخالف که بخواهد آمیزش داشته باشد حفظ این مصالح ممکن نیست. لهذا بخاطر مصالحی که در معرض تقویت قرار می گیرد محدودیتهای باید وجود داشته باشد.
پس اجمالا در جایی که ارضاء این میل طبیعی با مصالح اجتماعی انسان تناقی داشته باشد باید در دایره خاصی که با آن مصالح منافات نداشته باشد محدود شود و آن مرز و دایره همان ازدواج قانونی است. اگر ارضاء این غریزه از این مرز تجاوز کرد ارزش منفی پیدا می کند. تعبیر قرآن بیز در مورد همین تعبیر »تجاوز« است. می فرماید: »فمن ابتغی وراء ذلک فاولئک هم العادلون« 3 کسانی که مرز ازدواج قانونی و آمیزش مشروع را رعایت نکنند اینها تجاوز گرند.
ملاک ارزشهای مثبت و ارضای خواستهای جنسی


 


ادامه مطلب...

جمعه 88 اسفند 21 , ساعت 5:37 عصر

بستر اجتماعی سلامت*
درآمد
سلامت ما تنها نتیجه چگونه زندگی کردن ما نیست. [بلکه] از نوع شغلی که در اختیار داریم, درآمد ما و جهان اجتماعی ای که در آن مقیم هستیم نیز متأثّر است. در واقع, شواهد فزاینده ای وجود دارد که تفاوت های بهداشتیِ ظاهراً متأثّر از عوامل بیولوژیکی, بویژه تفاوت های مربوط به جنس, از عوامل اجتماعی نیز تأثیرپذیرند. این تفاوت ها, کم اهمیت و پیش پا افتاده نیستند. مردان به طور متوسط, پنج سال کمتر از زنان عمر می کنند. افرادی که از رفاه بیشتری برخوردارند به طور متوسط, پنج سال بیشتر از فقرا عمر می کنند (Haberman & Bloomfield, 1988). این عوامل می توانند خطر ناشی از هرگونه رفتار مربوط به بهداشت فردی, از جمله استعمال دخانیات, را تحت الشعاع قرار دهند (Hein, Suadicani & Gyntelberg, 1992). اگر هدف ما بهبود بخشیدن به وضع سلامت عمومی است, تغییر محیط و بستری که مردم در آن به سر می برند چه بسا به اندازه تغییر و تحول در برنامه هایی که به رفتارهای مخاطره آمیز فردی معطوف اند, عامل نیرومندی از کار در آید.
این مقاله خطرات بهداشتی مربوط به شماری از بسترهای اجتماعی, از جمله جایگاه اجتماعی ـ اقتصادی, جنس, شرایط شغلی, و قومیّت1 را مورد توجّه و تأکید قرار می دهد. این عوامل در شبکه پیچیده علّت و معلول ها درهم تنیده اند, تا حدّی که یک فرد در اثر عوامل مربوط گوناگونی احتمالاً در معرض خطر بیماری یا مصون و محفوظ از چنین خطری است. افراد به لحاظ اجتماعی ـ اقتصادی محروم, احتمالاً با عوامل تنش زا از جمله فشارهای اقتصادی و محیطی مواجه می شوند. علاوه بر این, ممکن است تحت شرایطی کار کنند که بیشتر از افراد مرفه به بیماری مبتلا شوند. آن دسته از افرادی که از مقام و منزلت اجتماعی یک گروه اقلیّت برخوردارند, به احتمال قوی فقیرتر از گروه اکثریت اند و مشکلات مربوط به محرومیت اقتصادی و نیز مشکلات ناشی از داشتن پایگاه اجتماعی گروه اقلیّت را با هم دارند. بر این اساس, هرچند در این مقاله درصدد آنیم که مخاطرات بهداشتی خاص یا منافع و امتیازات مربوط به بسترهای اجتماعی مختلف را شناسایی کنیم, باید به خاطر داشته باشیم که بسیاری از افراد در نتیجه تصرّف چندین موقعیّت اجتماعی با وضعیت نامطلوبی روبرو هستند.
جایگاه اجتماعی ـ اقتصادی و بهداشت


 


ادامه مطلب...

جمعه 88 اسفند 21 , ساعت 5:37 عصر

نگاهی به پیوند پروتستان و صهیونیسم
مطلبی که در پیش روی دارید توسط دکتر حیدررضا ضابط از محققین بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی درخصوص صهیونیسم مسیحی به رشته تحریر درآمده است. در این مقاله، پژوهشگر تلاش کرده است با استفاده از سایت های مختلف پروتستان ها چهره روشن تری از ابعاد وجودی «صهیونیسم مسیحی» ترسیم کند.
مسیحیت به سه شاخه کاملا جدا و مخالف یکدیگر یعنی کلیسای کاتولیک روم، ارتدکس و پروتستان تقسیم شده است. کشورهای جنوب اروپا و آمریکای لاتین عمدتا کاتولیک، کشورهای شمال اروپا و ایالات متحده آمریکا پروتستان و پیروان کلیسای ارتدکس در اروپای شرقی هستند.
این سه کلیسا در اعتقادات دینی و مراسم عبادی کاملا ازیکدیگر جدایند و مانند سه دین مختلف عمل می کنند و حتی انجیل کلیسای پروتستان با انجیل کلیسای کاتولیک تفاوت زیادی دارد. کلیسای کاتولیک و پروتستان از پنج قرن گذشته علیه یکدیگر مبارزه کرده اند، به گونه ای که بسیاری از جنگ های قرن های هفدهم و هجدهم میلادی برخاسته از اهداف و آرمان های کاتولیکی و پروتستانی بوده است که نمونه زنده آن درجهان معاصر درگیری مسلحانه و دائمی بین پیروان کلیسای کاتولیک و پروتستان درایرلندشمالی است.
تاکنون بیش از یک هزار فرقه و کلیسای مختلف در درون پروتستانیسم ظهورکرده و هنوز هم تعداد فرقه های جدید در پروتستانیسم روبه افزایش است و آمریکا مرکز تولید فرقه های جدید در پروتستان می باشد.
یکی از ویژگی های کلیسای پروتستان رابطه بسیار نزدیک آنها با دولت های اروپایی می باشد و این دولت ها برای ترویج مسیحیت پروتستان ازمبلغان خود درکشورهای جهان سوم حمایت های گسترده مالی، تبلیغاتی و سیاسی می کنند؛ به عنوان مثال در انگلیس دولت و کلیسای پروتستان ازهم جدا نیست و ملکه انگلیس در رأس دولت و کلیسا قراردارد.
مبلغان انجیل


 


ادامه مطلب...

جمعه 88 اسفند 21 , ساعت 5:37 عصر

موانع توسعه:


یکی از نظریه پردازان توسعه به نام راجرز عناصر فرهنگی را که به عنوان مانع توسعه عمل می کند بیان می کند که به بعضی از آنها اشاره می شود یکی از این عوامل عدم اعتماد متقابل در روابط شخصی است بدگمانی و بدبینی و حسد به علت کمبود منابع و مزایای کمیاب ( ثروت – زمین و...) در افرادمانع همکاری و تعاون آنها با همدیگر می شود این عامل شاید در شهرستان خواف مشاهده می شود عدم اعتماد متقابل به معنی این نیست که مردم در هیچ زمینه ای با هم تعاون و همکاری نکنند. مثلا، در امور خیرات ، کمک به فقرا ، ساختن مسجد از کمک کردن دریغ ندارند. یعنی مردم در اموری کمک می کنند که برای طرف مقابل سود و سرمایه ای آنچنانی نداشته باشد که پیشرفت آنان را فراهم آورد، عدم اعتماد متقابل و عدم تعاون در اموری است که زمینه ساز رقابت و پیشرفت مادی آنان باشد. یعنی خیلی کم افرادی در شهر بودند که سرمایه های اندک خود را روی هم بگذارند و در تأسیس یک کارگاه کوچک با هم همکاری کنند دومین عامل تقدیر گرایی است یعنی این اعتقاد که همه چیز از قبل تعیین شده است . سرنوشت انسان رقم خورده است و تلاش انسان نمی تواند تقدیر و سرنوشت را عوض کند.


اگر چه تقدیر گرایی برای آرامش روانی در بعضی امور خوب است اما اگر مانع تلاش و فعالیت شود و انسان خود را ناتوان از مداخله در امور ببیند چیزی بد خواهد بود مثلاً برای افزایش بهره برداری میزان تولیدات تا سالها از سموم دفع آفات استفاده نمی کردند. می گفتند: «رزق و روزی ما از قبل مشخص شده است.


نمی توانیم به زور چیزی به خودمان بدهیم.ادامه مطلب...

<   <<   16   17   18   19   20   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ