زن عاقل خود را دیوانه نکنید! (2)
نویسنده: باربارادی آنجلیس
آقایان مراقب باشید!زن عاقل خود را به یک دیوانه زنجیری بدل نکنید
5-با زن های دیگر گرم بگیرید.
باربارای عزیز:
نامزدم که سه سال است او را می شناسم این عادت بد را دارد که با زن های دیگر گرم می گیرد.این کار او مرا دیوانه ساخته است. او همیشه به زن های زل می زند. حتی گاهی اوقات در حضور من نیز به آنها چراغ سبز نشان می دهد. البته او همیشه این حقیقت را انکار می کند. هرگاه از این رفتار او شکایت می کنم و به اومی گویم که چقدر مرا ناراحت می کند و می رنجاند مرا متهم می کند که حسودی می کنم . احساس ناامنی دارم. مشکل اینجاست که رفتار او براستی احساس ناامنی هم درمن تولید می کند لذا نمی توانم از خودم دفاع کنم. فکر نمی کنم که او هرگز به من خیانت کند. پس چرا این رفتارش مرا اینقدر ناراحت می کند؟ لطفاً به من کمک کنید.
این تنها یکی از صدها نامه ای است که از زن هایی دریافت کرده ام که از این رفتار نامزد/همسرشان شکایت داشته اند.هرگاه این موضوع را در سمینارهایم پیش می کشم مردها اغلب می خندند. گویی می گویند:«اوه، آره می دانم زن ها همیشه از این موضوع شکایت دارند. اما در واقع زیادی خودشون را ناراحت می کنند.»خب، مردان عزیز! می خواهم به شما بگویم که اصلاً هم این طور نیست. این نوع سهل انگاری در قبال انرژی جنسی هر چند هم که از لحاظ اجتماعی کاملاً قابل قبول باشد یکی از مخرب ترین دشمنان در هر رابطه ی نزدیک و صمیمی است و حتی با اعتماد به نفس ترین، قویترین و مستقل ترین زن ها را نیز به لحاظ روحی از هم می پاشد.
صحبتی بامردها: پیش از آنکه برچسب انتقادگر به من بزنید، می خواهم به شما بگویم که درباره ی این موضوع با هزاران زن ومرد مختلف در سمینارهایم صحبت کرده ام و نحوه ی بیانم به گونه ای است که قبلاً هرگز نظیر آن را نشنیده اید. در اینجا موضوع اصلاً این نیست که درست یا غلط چیست، حق با کیست و اینکه چه کسی خوب و چه کسی بد است، بلکه صحبت در باره ی درک تأثیرات لاس زدن بر روی انرژی جنسی است که در هر رابطه ی صمیمی وجود دارد.لذا از شما خواهش می کنم با ذهنی باز گوش کنید و اجازه دهید برایتان توضیح دهم که چگونه ممکن است با دستهای خودتان بنای زندگی عشقی خود را فرو بریزید بی آن که خود نیز از آن باخبر باشید.
حساب بانکی انرژی جنسی
تصور کنید که هر زن ومردی یک حساب بانکی دارند که در آن میزان انرژی جنسی آنها که تشکیل شده است از مقادیر انرژی احساسی و رمانتیک، شهوت، شور و حرارت، عشق، نیاز جنسی و... ثبت شده است. درست همانگونه که آزاد هستید وحق انتخاب دارید که با موجودی حساب بانکی مالی خود هر کاری بکنید.مثلاً همه را خرج کنید، سرمایه گذاری کنید، ببخشید یا دور بریزید.می توانید انتخاب کنید که با موجودی انرژی حساب بانکی جنسی خود هر کاری بکنید.
هنگامی که مجرد هستید، مقدار کمی از این انرژی جنسی را بر روی یک رابطه ی رمانتیک به خصوص سرمایه گذاری می کنید و سپس منتظر می مانید تا ببینید که آیا بهره وری یا سودآوری لازم و کافی را دارد یا خیر. هنگامی که رابطه ای موفق نیست، مایه گذاشتن از انرژی جنسی، عاطفی و رمانتیک خود را متوقف می کنید.سپس این انرژی ها را پس می گیرد و مجدداً درحساب سپرده ی خود پس انداز می کنید و منتظر فرصت بعدی می مانید.درست همان گونه که همگی دوست داریم جایی سرمایه گذاری کنیم که سودهای کلان به جیب بزنیم،هنگامی که مجرد هستیم همواره دوست داریم برنده باشیم و روی کسی حساب باز کنیم که بتوانیم تمامی عشق، امیدها، رویاها و خلاصه تمامی پس اندازهای جنسی و عاطفی خود را بر روی او سرمایه گذاری کنیم.
هنگامی که عاشق می شوید، به طرزی جدی با کسی درگیر می شوید.نامزد می شوید یا با کسی ازدواج می کنید،گویی فرصتی را که همیشه می خواستید روی آن سرمایه گذاری کنید، پیدا کرده اید.سپس تعهد می دهید که خود را به طرزی انحصاری چه به لحاظ عاطفی و چه به لحاظ جنسی صرفاً روی آن شخص سرمایه گذاری کنید.به طوری که هیچ گونه سرمایه گذاری جانبی یا پروژه های کوتاه مدت دیگر را جایز نمی دانید!روز به روز، ماه به ماه و سال به سال نیز موجودی های بیشتری را مرتباً به حساب خود واریز می کنید (خواهش می کنیم نخندید!)این موجودیها از چه چیزهایی تشکیل شده اند؟ صمیمیت، ارتباط، محبت، علاقه و عشق.
آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:
هربار که با نامزد/همسرتان ارتباط احساسی برقرار می کنید، هر بار که مکنونات قلبی خود را با یکدیگر در میان می گذارید، هر مکالمه ای که با یکدیگر دارید، هر کلمه ی محبت آمیز یا عاشقانه ای که بر زبان می آورید، هرگونه ابراز احترام و تشکری که از یکدیگر دارید، هر لحظه از صمیمیتی که دارید، هر بوسه، هرآغوش و البته هر مهرورزی و همبستر شدن همه و همه سرمایه هایی هستند که به حساب مشترک خود با شخصی که دوستش دارید، واریز می کنید.
مردان عزیز: حال تصور کنید که متأهل هستید و با خوشبختی با همسرتان زندگی می کنید.مهندس معماری هستید و در شرکت بزرگی مشغول به کار هستید.زن زیبایی با شما همکار است که بیش از حد طبیعی باشما خوش رو، اجتماعی و خون گرم است. احساس می کنید کمی به او جذب شده اید. چرا که بالاخره او زنی زیباست و همواره احساس خوبی به شما می دهد. زیرا مدام از شما تعریف می کند و به شما لبخند می زند.لذا شما خود را متقاعد می سازید که هیچ گونه اشکال یا ضرری ندارد با او بیشتر صحبت کنید، به یکدیگر E-mail بفرستید و گاهی اوقات نیز با هم ناهار بخورید. خب. کسی از شما ایرادی نمی گیرد. زیرا بالاخره متأهل هستید و او فقط یک دوست است نه هیچ چیز دیگر. اینطور نیست؟ به رغم حسن نیت شما مراوده با این زن به هیچ وجه بی ضرر
نیست.چرا که هر بار با او صحبت می کنید، E-mail می فرستید، به او توجه ویژه می کنید و با او مراوده می کنید، در واقع مقادیری از موجودی حساب بانکی جنسی مشترک خود و همسرتان را برداشت می کنید و به حساب آن زن واریز می کنید! این به آن معنا است که عملاً موجودی و سرمایه ای را که منحصراً به رابطه ی صمیمی خود و حفظ و ارتقای آن اختصاص داده بودید، از حساب مشترک خود برداشت می کنید و به حساب زنی می ریزید که حتی او را خوب نیز نمی شناسید.
خب، خطر این کار در چیست؟
این کار به آن معنا است که از حساب همسرتان می دزدید و به حساب زن دیگری می ریزید.
می دانم که این قضاوتی است بسیار محکم و قاطع.اما می خواهم لحظه ای به آن فکر کنید.حتی هنگامی که مقادیری از افکار، تحسین و حتی بازی گوشی های خود را روی زن دیگری که حال چه آشکارا و چه پنهانی به شماعلاقه نشان می دهد در واقع موجودی و اعتباری را که متعلق به رابطه و ازدواج تان می باشد، برداشت کرده اید و آن را در جای دیگری که سود و بهره اش هرگز به حساب شما برگشت داده نمی شود، خرج کرده اید.
ممکن است بگویید:«دست نگه دار! من که هیچ کار اشتباه یا نامشروعی انجام نداده ام.من که با او همبستر نشده ام و حتی او را لمس هم نکرده ام. مکالمات ما همگی مؤدبانه هستند. چگونه می توانید بگویید که من از حساب همسرم دزدی کرده ام؟» خب، معتقدم که آن نوع از توجه
و انرژی مذکر و مردانه، که معطوف این زن می کنید و مراودات و تبادلاتی که با او دارید چنانچه برقرار باشد که ازدواج و رابطه تان هر لحظه مستحکم تر، صمیمی تر و با شور و حرارت تر شود باید تنها و تنها صرف ازدواج و همسرتان گردد نه کس دیگری.ممکن است درابتدا متوجه تأثیرات آن نباشید، اما هنگامی که بخش هایی از خود را برای زن دیگری صرف می کنید، به تدریج انرژی هایی را از حساب جنسی خود هرز می دهید و طولی نمی کشد که متوجه آثار و پیامدهای مخرب آن خواهید شد.بدین معنا که همسرتان از جذابیت کمتری برایتان برخوردار خواهد بود، احساس ارتباط و مرتبط بودن کمتری با او خواهید کرد، و احساس محدودیت بیشتری.یک روز صبح از خواب بیدارمی شوید و می بینید که جذابیت و ارتباط جنسی چندانی نسبت به همسرتان درخود احساس نمی کنید. شور و حرارت رابطه تان از بین رفته است.این در حالی است که ممکن است ندانید چرا، مگر تا وقتی که دیگر خیلی دیر شده است.
چنانچه کار و تجارتی داشتید و می خواستید فرد موفقی باشید و این موفقیت و اعتبار را برای همیشه برای خود حفظ کنید، آیا سرمایه های خود را در جای دیگری به خطر می انداختید؟ البته که نه.پس چرا باید موجودی انرژی های جنسی و عاطفی خود را از مهم ترین حساب شخصی خود که رابطه و ازدواج با زن زندگی تان است برداشت کنید و آن را در جای دیگری سرمایه گذاری کنید؟ واقعیت این است که هرگز این کار را نمی کنید مگر این که متوجه نباشید که چه می کنید.
مردان عزیز:منظور من نیز دقیقاً همین است. بیشتر مردها هرگزمتوجه این نوع پنهان و نامرئی از تبادل دائمی انرژی های قدرتمند جنسی و عاطفی نیستند که همیشه در پیرامون آن ها در جریان است، هرگز هیچ کس این آموزش ها را در کودکی یا نوجوانی به ما نداده است. لذا با خوش بینی و ساده لوحی تمام پا بر روی روابط می گذارید و به خود می گویید مادامی که باکسی همبستر نشده اید، به نامزد/همسرشان خیانت نکرده اید.این کُد اخلاقی خوبی است که هرگز به غیر از همسرتان با زن دیگری همبستر نشوید، اما باید بدانید که تأثیرات توجهات و انتخاب های شما به آنچه که به لحاظ فیزیکی و جسمانی (جنسی)مرتکب می شوید یا نمی شوید، محدود نمی شوند.
از کجا بدانید که آیا از حساب جنسی مشترک خود برداشت کرده اید یا نه.
گاهی اوقات هنگامی که مطالب فوق را با مردها در میان می گذارم می گویند: «بسیار خب، می فهمم چه می گویید.اما خب چاره چیست؟ انتظار دارید چه کار کنم؟ باید چشم بند به چشم بزنم؟ دنیا پر از زن های خوشگل و زیباست. آیا منظورتان این است که چنانچه حتی اگر به یکی از آنها هم نگاه کنم از حساب مشترکمان دزدی کرده ام؟ »نه، البته که نه. اما میان ملاحظه کردن یابه عبارتی «مشاهده کردن» با «دامن زدن» تفاوت بسیاری وجود دارد.
مشاهده و تشخیص زیبایی انسانی که از مقابل شما عبور می کند و لذت بردن از نقشی که زیبایی او در دنیا ایفا می کند یک چیز است و دامن زدن به انرژی جنسی که نسبت به او در خود احساس می کنید چیز دیگری است.این دو بسیار متفاوت هستند. هنگامی که مردی تنها این زیبایی را ملاحظه می کندـ درست به همان طریق که زیبایی غروب خورشید یا زیبایی ماشین گران قیمت را مشاهده می کندـ در واقع به زیبایی ها این جهان صحه گذاشته است. او این زیبایی را می پسندد و پیش خودش فکر می کند: «چه زیبا!»و سپس توجه و تمرکز خود را مجدداً معطوف کار قبلی خودش می کند.
اما هنگامی که یک مرد دامن می زند موضوع بسیار فرق می کند.دامن زدن با مشاهده کردن آغاز می شود، اما همان جا متوقف نمی شود. برای نمونه زن زیبایی را در یک رستوران بر سر میز می بینید، اما سپس میل شما پیش می رود و تصمیم می گیرید که با انرژی جنسی زن آن هم به طرزی جنسی شرکت کنید.حال با خیره شدن، زبان با گفته ها و کلام تان و یا فقط در ذهن و تخیل تان.
مردان عزیز:درست مانند این است که موقتاً تعهد جنسی خودتان را به نامزد/همسرشان فراموش می کنید و یک خوش گذرانی کوتاه ده ثانیه ای را با زنی دیگر از ذهن وتخیل خودتان می گذرانید.گویی لحظه ای از جلد خود خارج می شوید، بر سر میز او می پرید، کام می گیرید و سپس به جلد و کالبد خو باز می گردید.چنانچه نامزد/همسرشان آن جا کنارتان باشد، شمابا معصومیت تمام پاسخ می دهید که:«من جایی نرفته بودم. همین جا کنار تو نشسته ام.»
خب، حالا می دانید که شما فقط آن جا نشسته بودید، بلکه داشتید به انرژی جنسی خود دامن می زدید، بی آنکه خود نیز متوجه باشید. اما نامزد/همسرتان چنین احساس کرده بود که برای ده ثانیه یا بیشتر غیب تان زده است و آن جا در کنارش حضور نداشتید و همین طور نیز هست. ما زن ها در موازنه و بیلان موجودی و نیز برداشت های مختلف انرژی از حساب جنسی و عاطفی خود بسیار دقیق، حساس و باریک بین هستیم.حتی چنانچه مقادیر بسیار کمی برداشت کرده باشید، از چشم تیزبین زن ها پنهان نمی ماند. ممکن است از جزئیات آگاهی نداشته باشیم:بخصوص هنگامی که حضور نداریم.اما چنانچه از توجه و انرژی شما نسبت به ما حتی اندکی نیز کاسته شده باشد،گیرنده های مان آن را ثبت می کنند و هنگامی که بیلان انرژی جنسی و عاطفی موجود درحساب تنزل می کند احساس امنیت مان نیز سریعاً نزول می کند.
به همین دلیل است که اغلب زن ها ازگرم گرفتن ،چشم چرانی و دلبری کردن خوش شان نمی آید.(مگر اینکه خودشان هم از همان قماش باشند!)و به منظور محافظت ار روابط خود شدیداً از خود واکنش نشان نمی دهند وما زن ها به مجرد آن که مرد زندگی مان از حساب انرژی جنسی و عاطفی مشترک مان برداشت کند بنا بر غریزه متوجه می شویم (حتی مقادیر بسیار جزئی )و سپس به دنبال آن احساسات بسیار بدی به سراغ ما می آید.ناگهان احساس می کنیم که از سه نیاز اساسی و پنهان خود محروم مانده ایم :نیاز به احساس امنیت ،نیاز به مرتبط بودن و سرانجام نیاز به ارزشمند بودن.به دنبال آن خصوصیات
و رفتارهایی را از خود بروز می دهیم که مردها تحملش را هم ندارند و از آن بیزارند.البته، این تنها موجب می شود که از جذابیت ما نیز برای نامزد/همسرمان کاسته شود.که این نیز به نوبه ی خود زن های دیگر را جذاب تر و خواستنی تر می سازد و بدین ترتیب چرخه ی معیوب تولید می شود.
هیچ کس مرا به عنوان یک فرد محافظه کار نمی شناسد؛ در هیچ زمینه ای همواره در تمامی زندگانی ام آزادانه اندیشیده ام.لذا ممکن است کمی عجیب تر به نظر برسد که چرا و چگونه در قبال این مسئله موضعی چنان سخت و محکم و انعطاف ناپذیر اتخاذ کرده ام.موضع من در عین حال برخاسته از هیچ تفکر اخلاقی یا مذهبی نیست.بلکه برخاسته از مشاهدات و تجربیاتی است که از آثار مخرب این گونه سهل انگاری ها و مسامحه کاری ها بر روی روابط صمیمی داشته ام.سهل انگاری در قبال سهیم شدن انرژی جنسی با دیگران همواره تأثیرات بسیار مخربی را بر روی روابط صمیمی بخصوص ازدواج داشته است.موفقیت در ازدواج و روابط صمیمی به خودی خود به اندازه ی کافی سخت و دشوار است که نیازی نباشد این معضل را نیز بر آن اضافه کنیم!
آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:
هنگامی که انرژی عاطفی و جنسی خود را در جایی غیر از رابطه صمیمی یا ازدواج خود سرمایه گذاری و مصرف می کنید، ما زن ها را بسیار فراتر از آنچه بتوانید تصورش را هم بکنید، می رنجانید.نهایتاً این هرز رفتن انرژی، رابطه را از منابع ارزشمند و حیاتی خود محروم می سازد.
راه حل:
01 هنگامی که احساس می کنید وسوسه شده اید مقادیری حتی جزئی از حساب عاطفی و احساسی خود برداشت کنید، از خود بپرسید:از انجام این کار چه هدف یا مقصودی دارم؟ می خواهم به چه چیزی برسم؟ سپس تعهد خود به نامزد/همسرتان را مجدداً به یاد آورید و از برداشت از حساب تان منصرف شوید.سپس معادل همان میزان را به حساب مشترک با نامزد/همسرتان ـ آن هم با عشق ورزیدن به او به هرطریق ـ واریز کنید.
02 هنگامی که زنی زیبا و جذاب را مشاهده کردید به او به عنوان چیزی که می خواهید مال شما باشد نگاه نکنید.بلکه به چشم یک شاهکار هنری زیبا به او نگاه کنید و زیبایی اش را تحسین کنید و تنها چشم بیندازید اما دل مبازید. به تخریب بنیاد زندگی تان دامن نزنید.تنها نگاه کنید.خیره نشوید.سپس در همان لحظه زن زیبای خود یا زیبایی های دیگر او را به یاد آورید و به خود بگویید که چقدر خوشبخت و خوش اقبال بوده اید که عشق او را برای خود دارید و از آن خود کرده اید.
حال به شش مورد باقی مانده خواهیم پرداخت.لازم به تذکر است که این شش مورد را اندکی خلاصه تر از پنج مورد قبلی به بحث و بررسی خواهیم گذاشت.
6-از او فاصله بگیرید
و اینک سریع ترین و مؤثرترین روش برای تبدیل زنی که دوستش دارید به زنی محتاج، وابسته، نق نقو و فاقد هرگونه احساس امنیت:
پس بنشینید و از او فاصله بگیرید.با او صحبتنکنید. افکار و احساساتتان را با او درمیان نگذارید و به سؤالات او درباره ی این که چه چیزی شمارا ناراحت کرده است پاسخ ندهید.سپس مشاهده کنید که چگونه قوی ترین، مستقل ترین، با اعتماد به نفس ترین و خوش اخلاق ترین زن ها که از مؤانست و معاشرت شان لذت می بردید، چگونه در برابر دیدگانتان در کسری از ثانیه به زنی پارانویید، عصبی، مضطرب، هراسان و مستأصل بدل خواهد شد.به یاد داشته باشید، زن ها نیاز دارند احساس امنیت کنند، مرتبط باشند و به آنها ارزش و احترام گذاشته شود.لذا هنگامی که خاموش می شوید و از آن ها فاصله می گیرید و سکوت اختیار می کنید بدترین احساسات را در او زنده می کنید.او را می ترسانید، احساس انزوا و مرتبط نبودن به او می دهید و موجب می شوید احساس بی اهمیت بودن کند.
برخی از مردها اسم این روش را «روندادن» و «گربه را دم حجله کشتن!» می نامند اما من آن را بی فکری و بی ملاحظگی و بی احساسی می نامم.گویی به یک باره رابطه را بی خبر ترک گفته باشید.ما به دنبال شما می گردیم اما هیچ کجا پیدایتان نمی کنیم.شما را می بینیم.شاید حتی شما را لمس هم بکنیم اما شما را احساس نمی کنیم چرا که به لحاظ احساسی و عاطفی ناپدید شده اید.
گاهی اوقات مردها حتی متوجه نیستید که از نامزد/همسرشان فاصله گرفته اند.و واقعاً آن را از روی عمد انجام نمی دهند.مردها معمولاً به دلایل متعددی بر پیرامون خود دیوارها و موانع احساسی بر می افرازند و از زنی که دوستش دارند فاصله می گیرند:ازمقاومت در مقابل صمیمیت، ترس از صدمه دیدن،و...گرفته تا مسائل و موضوعات حل و فصل نشده و ناتمام کودکی.مردان عزیز:ما زن ها می توانیم درک کنیم که ممکن است شما به این صفت عادت کرده باشید و حتی بدون آن که متوجه باشید از ما فاصله بگیرید و نسبت به ما سرد شوید. به همین دلیل است که سعی می کنیم به شما نزدیک شویم. قدم پیش بگذاریم و فضای خالی را به سوی شما پل بزنیم.این را نیز می دانیم که هرچه مدت طولانی تری را خاموش و یخ بسته بمانید،حال ما نیز بدتر می شود.
به یاد داشته باشید که هزگز نتیجه ی خوب یا مثبتی از بسته شدن و خاموش شدن نسبت به نامزد/همسرتان تولید نمی شود، زیرا تمامی مسائل و موضوعات حل و فصل نشده ای که زنی نسبت به احساسات رهاشدگی دارد مجدداً سر باز می کنند.تخم بی اعتمادی در دل او کاشته می شود،بطوری که هرگز مجدداً نمی تواند همچون گذشته احساس آرامش و امنیت بکند.سپس شما نیز به نوبه ی خود نسبت به ما سردتر شده از ما بیشتر فاصله خواهید گرفت. نهایتاً چنانچه این سیکل معیوب به اندازه ی کافی ادامه داشته باشد، ما نیز ناپدید خواهیم شد.طوری که هم ما و هم رابطه با ما را از دست خواهید داد.
راه حل:
هنگامی که احساس می کنید خاموش شده و از ما فاصله گرفته اید، سعی کنید به طریقی مجدداً برگردید.به خود دروغ نگویید و وانمود نکنید که این فاصله گرفتن ها و دورشدن ها بی ضرر است.زیرا اصلاً این طور نیست.ما می دانیم که شما ما را رها کرده اید و از شما می رنجیم.چنانچه مشکلی وجود دارد درباره ی آن با ما حرف بزنید.اما هرگز خود را کرخت و سرد نکنید و ما را به جهت آن ترک نکنید.
7-از او انتقاد کنید.
چرا برخی از مردها مدام از نامزد/همسر خود انتقاد می کنند؟ آیا آنان به راستی چنین فکر می کنند که چنانچه مدام با قضاوت ها و محاکمه هایشان به ما حمله کنند ما تغییرخواهیم کرد و بهتر خواهیم شد؟ آیا چنانچه به طور مداوم و مستمر اشتباهات مان را توی سرمان بزنند از ما زن بهتری خواهند ساخت؟ آیا آن ها به دلایلی احساس می کنند که عشق توأم با سخت گیری و خشونت سرانجام ما را سر عقل می آورد و اصلاح خواهد کرد؟ آیا آنان به راستی فکر می کنند که چنانچه ما را به دلیل وزن زیادمان، لباس پوشیدمان، خانه داری مان، دوست هایمان، آشپزی مان، کتاب هایی که می خوانیم و...سرزنش و
تحقیر کنند به ما انگیزه ی تغییر خواهند داد؟
اما چنانچه شما مردی سخت گیر، سرزنش گر و انتقادگر هستید (که البته خودتان می دانید هستید یا نیستید.)پس، از روزی بترسید که زن زندگی خود را دیوانه سازید!هرچه بیشتر اشتباهات مان را به به رخ مان بکشید، اعتماد به نفس ما را کاهش می دهید و عملکردمان را ضعیف تر خواهید ساخت.هرچه بیشتر از قیافه، ظاهر یا سر و وضع مان انتقاد کنید احساس بدتری نسبت به خود خواهیم داشت و کمتر برای بهبود شرایط فیزیکی و زیبایی ظاهری خود کار و تلاش خواهیم کرد به تدریج انتقاد همیشگی و مستمر شما باقیمانده ی اعتماد به نفس و خودباوری ما را نیز تخریب خواهد کرد به طوری که در همه جا تشنه ی کوچکترین تأیید شما یا دیگران باشیم. مشمئز کننده است، اینطور نیست؟ خب، هنگامی که مدام نقش منتقد و نقاد را بازی می کنید نتیجه ای جز این نیز انتظارتان را نخواهد کشید.
هنگامی که زنی در ترس دائمی از انتقادهای گزنده نامزد/همسرش زندگی می کند، به طرزی مزمن عصبی می شود و هرگونه احساس امنیت در زندگی را از دست می دهد.زیر پایش خالی می شودو احساس می کند که همه جا باید پاورچین پاورچین راه برود.
انسان های انتقادگر خود در کودکی مورد انتقاد و سرزنش زیادی بوده اند. به آنان گفته شده است که این انتقادهای گزنده و نیشدار که ازآن ها می شود فقط برای «خوبی خودشان» است.ممکن است آنان به طرزی ناخودآگاه این را به راستی باور داشته باشند و لذا بی آنکه متوجه باشند یا قصد بدی داشته باشند برای اصلاح دیگران مدام از آن ها انتقاد کنند. اما هرگز هیچ گونه رشدی تحت شرایط ترس و ارعاب امکان پذیر نخواهد بود. تنها از طریق عشق است که احساس امنیت لازم جهت تغییر، شکوفایی و درخشیدن تولید می شود.
راه حل:
هنگامی که احساس می کنید می خواهید از نامزد/همسر خود انتقاد کنید از خود بپرسید:«هدفم از این که می خواهم همین الآن این انتقادها را با او در میان بگذارم، چیست؟»آیا قصد و نیت تان این است که اشتباهی را تصحیح یا مشکلی از رابطه تان را حل کنید.یا نیازی از نیازها و خواسته های خودتان را مطالبه کنید یا نامزد/همسرتان در خواست تغییر رفتار نمایید؟ مبادا صرفاً می خواهید خشم یا انزجار خودتان را روی او خالی کنید؟ چنانچه سعی دارید داده هایی را در اختیار او بگذارید یا احساسات خود را ابراز کنید، شاید راه بهتری برای آن وجود داشته باشد که کمتر و توأم با سرزنش منتقدانه باشد.
8-ناواضح و دوپهلو صحبت کنید.
و اینک روشی برای تبدیل من از زنی صبور و آرام به زنی عصبی، تحریک پذیر و انفجاری؛پاسخ مشخص، صریح و واضحی به من ندهید، از برنامه ریزی سرباز بزنید.بر سر هیچ یک از قول ها و توافق های مان نایستید، همه چیز را «پا در هوا»بگذارید و رها کنید و به سؤالات و پرسش های من با ابهام پاسخ دهید.بطوری که دست آخر هم چیزی از جواب های دوپهلو یا چند پهلوی شما دستگیرم نشود!
این فرمولی است جادویی برای دیوانه کردن من و البته بیشتر زن های دیگر. متأسفانه این روش یکی از مورد علاقه ترین روش های ارتباط برقرار کردن درمردهاست.بسیاری از شما مردها در مبهم بودن و فاش نکردن افکار و احساسات خود، برنامه ها و تدارکات خود و زمان اجرای آن ها تخصص ویژه دارید.هرچه بیشتر از مشخص و واضح و صریح صحبت کردن سرباز بزنید، حال ما را بدتر می کنید.
9-فراموشکار باشید و کارها را به تأخیر بیاندازید
«گفتم لوله کش خبر می کنم؟ آه، احتمالاً فراموش کردم این کار روبکنم.»
«مهمونی پدرو مادرت این هفته است؟ فکر کردم یه وقتی توی ماه بعده.»
«ببین، درسته گفتم یه وقتی حتماً با جان درباره ی نمره هاش صحبت می کنم!اما نمی خوام همین الان«این کار رو بکنم.»
«یادم می یاد چند ماه پیش درباره احساسات تو در این باره یه صحبت هایی کردیم، اما دقیقاً یادم نمی یاد چه چیزهایی گفتیم.»
این جملات همان هایی هستند که زن ها را دیوانه می کند.مطمئنم تمام زن ها جملاتی شبیه به این را حتماً در روابط خود بارها و بارها شنیده اند. در اوقاتی که مردها کاری یا قراری را که قولش را داده بودند، فراموش می کنند یا کاری را که گفته بودند حتماً انجام می دهند به تعویق می اندازند، یا فراموش می کنند درباره ی چیزی که ما را ناراحت کرده است با ما صحبت کنند.
مردان عزیز:می دانید چه چیزی ما را به راستی ناراحت و عصبانی می کند؟ اینکه مثلاً چنانچه رئیس تان از شما خواسته بود که ظهر در وقت مشخصی در دفتر او حاضر شوید،حتماً این کار را می کنید، هرگز اتفاق نمی افتد که فردا به دفتر او بروید و به او بگویید که "اُه، راستی قرار بود که من به دفتر شما بیایم؟ احتمالاً فراموش کرده ام."این را هم می دانیم که مثلاً اگر به ورزش علاقه مند هستید و برای تماشای مسابقه ی نهایی بلیط گرفته اید، هرگز تاریخ آن را فراموش نمی کنید.مثلاً به دوستان خود نمی گویید که: «مسابقه این هفته بود؟ فکر می کردم ماه بعده!»این را هم مطمئن هستیم که مثلاً چنانچه قرار بود یک سرمایه گذار یک میلیون دلار به شما وام بدهد و از شما می خواست که یک گزارش کار یک صفحه ای از اهداف شغلی خودتان را برای او بنویسید، هرگز به او نمی گفتید:«ببین، حتماً این کارو می کنم، اما نه این هفته!»ولی متأسفانه این دقیقاً همان کاری است که با زن زندگی تان می کنید.
در این اوقات چه احساسی به زن ها دست می دهد؟ این احساس که برای شما مهم نیستیم و چنانچه کارها را مدام تعقیب و پی گیری نکنیم، شما هرگز آن ها را انجام نخواهید داد.این احساس که خواسته ها و احساسات ما هیچ یک از اولویت های شما نیستند، اینکه به گفته ها و نیازهای ما توجهی ندارید و سرانجام این که اصلاً نه به ما اهمیتی می دهید و نه به رابطه مان.
تمامی این ها، احساسات بسیار بدی را در ما تولید می کنند. هنگامی که فراموش کار و غیر قابل اعتماد ظاهر می شوید، ما زن ها تهاجمی تر، خصمانه تر، زورگوتر و نق نقوتر می شویم و بیشتر به گونه ای با شما رفتار می کنیم که گویی شما پسربچه ای هستید و ما مادرتان.همچنین از این نیز می ترسیم که نتوانیم روی شما حساب کنیم لذا احساس ناامنی می کنیم و عصبی می شویم.زیرا می دانیم هیچ گاه نمی توانیم آرامش خیال داشته باشیم و مطمئن باشیم که شما حتماً کارها را انجام خواهید داد. البته هر چه زن این قبیل احساسات و خصوصیات را بیشتر از خود نشان دهد، مرد را بیشتر نسبت به خود سرد خواهد کرد و هر چه مرد نسبت به همسرش سردتر شود، کمتر احساس مسئولیت می کند و بیشتر کارها را به تعویق خواهد انداخت.هرچه کارها بیشتر به تعویق بیافتند، احساس ناامنی زن بیشتر می شود و این سیکل معیوبی است که ایجاد شده است.
راه حل:
مردان عزیز:لطفاً هیچ وقت پشت مارا خالی نکنید. چنانچه دوست ندارید محبور باشید مدام به نامزد/همسرتان همه چیز را گزارش بدهید و احساس می کنید که می خواهید به این دلیل در برابر او شورش کنید، یا صرفاً چیزهایی که برای زن ها مهم هستند برای شما مهم نیستند و به همین دلیل آن ها را نادیده می گیرید یا اینکه فقط تنبلی می کنید و می دانید که سرانجام ما به شما یادآوری خواهیم کرد یا به هردلیل دیگر، اما بدانید که نتیجه همواره یک چیز است: اینکه ما احساس می کنیم مادرتان هستیم همان افسرمافوق شما که باید مدام کارهای تان را زیر نظر بگیریم. نه تنها شما از این رفتار خوش تان نمی آید، بلکه خودمان نیز از آن بیزاریم.
لطفاً قول ها، قرارها، مکالمات و برنامه ریزی های تان را جدی بگیرید. ما آن ها را جدی می گیرم پس شما نیز باید آن ها را جدی بگیرید.به یاد داشته باشید زن ها همواره تمامی جزئیات را در یاد دارند.چنانچه سه هفته پیش چیزی را گفته باشید، باورکنید که ما زن ها همچنان آن را به یاد داریم. حتی اگر چنین ادعا کنید که حادثه یا رویدادی آن را از حافظه شما پاک کرده است.هنگامی که تعهدات خود را در برابر ما همواره به یاد دارید و به آن ها عمل می کنید احساس محبوب بودن، ارزشمند بودن و محترم بودن می کنیم و متقابلاً عشق، ارزش و احترام بیشتری را نیز برای شما قائل خواهیم بود.
10-به او بی توجهی نشان دهید
برای یک زن بسیار مهم است احساس ارزشمند بودن بکند؟ هرگاه به ما زن ها بی توجه هستید بدترین احساسات را در او زنده می کنید. هرگاه به زندگی و نگرانی ما بی تفاوت هستید، از ما نمی پرسید که چه نیازهایی داریم یا متوجه ناراحتی و نگرانی ما نمی شوید و نمی بینید که مثلاً، تنها، خسته، تکیده، بی رمق هستیم یا احساس مطلوب نبودن می کنیم.حس می کنیم نامرئی هستیم، وجود نداریم یا از کوچکترین اهمیتی برای شما برخوردار نیستیم.
11-از افکار واحساسات خود چیزی به او نگویید.
آقایان عزیز: برای زن ها بسیار بسیار مهم است از دنیای درونی شما، افکار، احساسات و فرآیندهای درونی شما در رابطه با زنی که دوستش دارید باخبر باشند.هنگامی که ما را راه نمی دهید، احساس محترم بودن، ارزشمند بودن و مورد اعتماد بودن نمی کنیم.بلکه در عوض وحشت زده می شویم و می ترسیم که مگر چه اتفاقی افتاده است؟ و نگران می شویم که مبادا چیزهایی را از ما مخفی نگه می دارید.نتیجتاً به طرزی شما را زیر فشار می گذاریم.یافته های درونی خود را بیرون بریزید و گرنه از شما تحقیق و بازجویی خواهیم کرد تا نهایتاً بفهمیم که از چه چیزی ناراحت هستید. البته می دانم هیچ یک از این رفتارها برای شما چندان خوش آیند، جالب یا هیجان انگیز نیستند.
نقطه مقابل این که یازده مورد که بدترین احساسات را در زن ها تولید می کنند، چیست؟ متضاد یا به عبارتی نقطه مقابل هر آنچه تا به حال درباره آن صحبت کردیم. مردان عزیز:چنانچه علاقه مندید که امیدوارم تا حالا علاقه مند شده باشید!؟ در زیر لیستی آورده ام که در آن کارهایی را که باید انجام دهید تا نامزد/همسر خود را خوشحال کنید، ذکر کرده ام.
می دانم بسیاری از زن ها این لیست را کپی خواهند کرد و آن را در جایی که شوهرشان هر روز بتواند آن را ببیندـ مثلاً روی یخچال ـ قرار خواهند داد. بسیاری از دختران آن را به نامزد خود E-mail خواهند زد یا خلاقیت های دیگری به خرج خواهند داد تا مرد زندگی شان حتماً آن را بیشتر ببیند. مردان عزیز:لطفاً هرآنچه را که تا به حال آموخته اید، به یاد داشته باشید تا هرگاه نامزد/همسرتان آشکارا از چنین تاکتیک های استفاده کرد از دست او ناراحت یا عصبانی نشوید و از خود واکنش تندی نشان ندهید.زیرا ما فقط سعی داریم متعهد،دوستار و عاشق شما باشیم و از خود ابتکار نشان دهیم! به دلیل آن که احساس کرده ایم احتمالاً به یادآوری نیاز دارید تا مبادا آموزه های تان را از یاد ببرید...!
چگونه بهترین احساسات را در زن ها تولید کنید
1-با ما صحبت کنید
2-به ما گوش کنید و به نیازهای ما اهمیت بدهید.
3-در مقابل ما شورش نکنید، با ما همکاری و تشریک مساعی کنید.
4-به ما اطمینان خاطر و آسایش خیال بدهید.
5-انرژی های احساسی، رمانتیک و نیز جنسی خود را تنها و تنها بر روی ما سرمایه گذاری کنید.
6-با ما مرتبط بمانید، خاموش نشوید و از ما فاصله نگیرید.
7-از ما تعریف، تحسین و تشکر کنید.
8-به طرزی مشخص، واضح و گویا با ما ارتباط برقرار کنید.
9-وقت شناس باشید و همیشه بر سر قول و قرارهای خود بایستید.
10-به ما توجه کنید.
11-رازهای درون، افکار و احساسات تان را با ما در میان بگذارید.
چرا فراز و نشیبهای روحی خانمها از آقایان بیشتر است؟
روانشناسی رفتار زنان
همه چیز خوب پیش میرفت. من و همسرم با علاقه زندگی مشترک را آغاز کردیم و من به اشتیاق دیدن روی خندان همسرم، خستگی کار را فراموش کرده و به منزل میآمدم. اما انگار من مرتکب اشتباهی شدهام و یا همسرم دیگر مثل گذشته به من علاقه ندارد چون گاهی آنقدر ناراحت، بیحوصله و عصبی است که حتی دوست ندارد با من کلمهای صحبت کند. واقعا چه شده است؟
خانمها گاهی خیلی سرحال و سرخوشاند و گاهی خیلی بیحوصله و غمگین. واقعا برای آقایان تعجبآور است که چرا خانمها یک دقیقه میخندند و خوشحالند و چند ساعت بعد و یا روز بعد گریه میکنند و ناراحتند. شما آقایان در این باره چه میدانید؟ چه عاملی باعث این تغییر روحیه عظیم میشود؟ آیا تقصیر خود آنهاست؟ آیا آنها زیاده از حد حساساند؟
مثل موج، بالا و پایین
بهتر است آقایان این واقعیت را باور کنند که یک زن، درست مثل موج است. اعتماد به نفس خانمها همانند حرکت امواج، بالا رفته و پایین میآید. وقتی یک خانم احساس کاملا خوبی دارد به اوج میرسد اما ممکن است ناگهان خلق او تغییر و موجهای روحی او افت کند. این بههم خوردگی هیجانی، موقتی است. بعد از اینکه خانم به پایینترین حالت روحی رسید، خلق او ناگهان تغییر کرده و دوباره درباره خودش احساس خوبی پیدا میکند یعنی موج روحی او به طور خودکار دوباره بالا میرود.
مخزن عاطفه و عشق
وقتی موج روحی یک خانم بالا میرود، او به مخزن عظیمی از عشق تبدیل میشود و میخواهد آن را به همسرش تقدیم کند. وقتی این موج پایین میآید، از درون احساس تهی بودن میکند و نیاز دارد تا دوباره مخزن عشقی خود را پر کند، پس به دریافت عشق و توجه احتیاج دارد. اگر در این شرایط که در عمق ناراحتی است، به او عشق بورزید و حمایتش کنید، به طور خودکار دوباره احساس بهتری پیدا میکند و دوباره میتواند رابطهای عاشقانه با شوهرش برقرار کند. در اصل وقتی یک خانم در پایینترین حالت روحی است، زمان آن رسیده که تغذیه عاطفی و روحی دریافت کند.
احساسات، متناوب است
توانایی یک زن برای ارایه و دریافت عشق در زندگی زناشویی نمادی است از اینکه او چه احساسی درباره خودش دارد. وقتی در پایینترین حالت روحی است، بسیار آسیبپذیر است و به عشق و علاقه بیشتری احتیاج دارد. زنی که شوهری دارد که به او علاقه میورزد، در اصل به فردی تبدیل میشود که عشق و احترام در وجود او موج میزند. مردان هم انتظار دارند در این شرایط همسری داشته باشند که همیشه شاداب باشد و این عشق برای همیشه در آنها پابرجا بماند. این تصور اشتباه است. اگر فکر میکنید این حالت در خانم دایمی است، مثل این است که انتظار داشته باشید آب و هوا هیچ وقت تغییر نکند و خورشید همیشه بدرخشد. زندگی سرشار از موقعیتهای متفاوت است: روز به شب تبدیل شده، فصلها تغییر میکند، زن و شوهر در زندگی مشترک چرخههای مخصوص به خود دارند. به خاطر بسپارید که در روابط زناشویی نیز توانایی برای دوست داشتن خود و دیگران بالا و پایین میرود.
آقایان، احساس گناه میکنند - آقای عزیز، لطفا احساس گناه نکنید.
ممکن است شما آقای محترم برای تغییرات ناگهانی خلق وخوی همسرتان خود را مسوول بدانید و فکر کنید که این حالت فقط به دلیل رفتار و شیوه برخورد شماست. به همین دلیل درمانده میشوید و سعی میکنید رفتارتان را بهتر کنید. ممکن است سعی کنید، این نوسان خلق خانم را از بین برده و حالت روحی او را تثبیت کنید که متاسفانه این اقدام فقط اوضاع را بدتر میکند. بعضی آقایان سعی میکنند جلوی افت روحی همسرشان را بگیرند و به عبارتی سعی میکنند با بهتر کردن وضع روحی خانم، او را نجات بدهند. این اقدام هم کارایی ندارد چون وقتی یک خانم به قعر میرسد، باید قبل از بالا آمدن، با وضع روحی پایین خود برخورد کند تا بتواند بالا بیاید. بنابراین گفتن این موضوع که نباید ناراحت و غمگین باشد، هیچ کمکی به او نمیکند. در این موقع باید به خانم خوب گوش کنید، از او دلجویی کنید، مراقب او باشید و به گرمی با او همدردی کنید. وقتی او دارد رو به پایین حرکت میکند، در کنار او باشید، وقتی احساساتش را با شما در میان میگذارد، بدون نظردهی و قضاوت، خوب گوش کنید و همدردی و همدلی را فراموش نکنید. حتی اگر یک مرد نتواند علت سرحالی و یا غمگینی خانم را خوب درک کند، باید همچنان عشق، توجه و حمایتش را به او تقدیم کند. وقتی موج روحی خانم رو به بالا در حال حرکت است، او به نظر قوی و سرحال میرسد، رابطه او با همسرش عاشقانه است و کاملا در قله دنیا قرار دارد. بعد از اینکه موج به اوج خود رسید، ممکن است دوباره نیازمند به نظر برسد.
مطالعات نشان میدهد که افت و خیز اعتماد به نفس خانمها عموما چرخهای 21 تا 35 روزه دارد. اگر آقایان امواج روحی خانمها را درک کنند، متوجه میشوند که عود احساس نیاز و نداشتن امنیت در آنها اجتنابناپذیر و موقتی است. به این ترتیب آقایان با آشنایی کامل از این شرایط روحی از همسرشان حمایت کرده و وقتی او بیشترین نیاز به عشق و حمایت را دارد، این پشتیبانی روحی را از او دریغ نمیکنند.
منبع: www.salamat.com
آیا خانم ها حسودند ؟!
اگر تا کنون حس حسادت نسبت به چیزی داشتید، یا به عبارتی اگر واقعاً یک چنین حسی کرده باشید، آنوقت دقیقاً متوجه میشوید که منظور من چیست. قلبتان آنقدر تند میزند که گویی میخواهد از سینه تان جدا شود. نفستان در سینه حبس میشود و ترس تمام وجودتان را فرا میگیرد. حسادت نه تنها میتواند عزت نفس را در وجود شما بکشد، بلکه اجازه نمی دهد بدن شما به صورت نرمال واکنش نشان داده و عملکرد روزانه طبیعی خود را دنبال کند. حسادت میتواند روابط را از هم بپاشاند و خانوادهها را نابود کند.
برای بیشتر خانمها حسادت به صورت یک حس همیشگی در میآید و به مرور زمان تبدیل به یک بیماری مزمن میشود. زمانیکه این حس به آنها حمله میکند، هیچ گونه کنترل و قدرتی بر روی آن ندارند.
سایت اینترنتی اعتماد به نفس برای خانمها تحقیقات متعددی را بر روی 50,000 زن انجام داده که در این میان نیمی از آنها با قاطعیت تمام اظهار داشته اند که حس حسادت در آنها وجود دارد. به هر حال اگر یک خانم باشید به احتمال 50-50 قادر هستید که این حس را در وجود خود نابود کنید.
یکی از موارد جالب در مورد حسادت این است که مقوله حسادت هر روزه در حال رایجتر شدن میباشد، اما حتی اگر مانند بیماری به نظر برسد، باید توجه داشت که یک بیماری به حساب نمیآید. شما مانند بیماری نمیتوانید آنرا از کس دیگری بگیرید و از دیگران به شما سرایت نمی کند. اما چرا در حال حاضر حسادت شایعتر از گذشته است؟
خانمها به خصوص در جوامع غربی اخیراً تغییرات و تحولات اجتماعی قابل توجهی را در حال تجربه کردن هستند. خانمها در حال حاضر موقعیتهای زیادی را برای پیشرفت و ترقی در برابر خود دارند که در طول تاریخ بینظیر بوده است. در یک کلام میتوان گفت که خانمها به طور کلی انتخابهای بیسابقهای را در زندگی پیش روی خود میبینند.
حتی خانمهایی که از دنیای جنسی به دور هستند باز هم این حق را دارند که شریکی رمانتیک مطابق با آنچه خودشان میخواهند انتخاب کنند. آنها میتوانند انتخاب کنند که با چه کسی و برای چه مدت زمانی ارتباط برقرار کنند. آنها میتوانند انتخاب کنند که مادر شوند و یا کار کنند، و حتی میتوانند هر دوی این موارد را در کنار هم داشته باشند؛ اما چرا برخی از خانمها توانایی بزرگداشت چنین موقعیت مناسبی که در پیش رویشان قرار گرفته است را ندارند؟ چرا به جای اینکه احساس قدرت کنند باز هم برخی از آنها تصور میکنند که ناامن هستند، در دام گرفتار میشوند و میترسند؟ دلیلش این است که وقتی قدرت انتخاب کردن به میان میآید، میزان انتخابها زیاد میشود و در این حالت خانمها قدرت انتخاب کردنشان را از دست میدهند.
این حقیقت ساده میتواند به شما کمک کند تا در دور تسلسل حسادت گرفتار نشوید؛ اما شما باید این قدرت را در وجود خود افزایش دهید. در عین حال باید به این نکته توجه داشته باشید که تنها با خواندن لغات و کلمات به نتیجهی دلخواه نمیرسید.
در این میان شما نیاز به شجاعت نیز دارید. خانمهایی که نمی توانند خودشان را با مبحث "از دست دادن" تطبیق دهند، معمولاً در ردیف انسانهای حسود قرار میگیرند. حسادت زمانی در وجود شما ایجاد میشود که خودتان را در موقعیتی ببینید که در حال از دست دادن چیزی هستید که برایتان ارزشمند بوده است و یا چیزی را که مال شما بوده از شما بگیرند.
اما زمانی که حس حسادت به شما دست میدهد، چه اتفاقی میافتد؟ احساسات شما سبب بروز چه نوع رفتاری در شما میشوند؟ شما دیگر دوست داشتنی نخواهید بود، بیش از اندازه و به صورت غیر منطقی متوقع میشوید، توانایی اعتماد کردن به دیگران را از دست میدهید، و در حقیقت میتوان گفت که هر چیزی که میخواهید باشید درست در نقطهی عکس آن قرار میگیرید و تبدیل به شخصی میشوید که اصلاً دلتان نمیخواهد باشید. رفتارتان تاثیر عکسی بر روی اطرافیان میگذارد و زمانیکه کاری را انجام میدهید تا به نتیجهی خاصی برسید، دقیقاً به نقطه عکس آن نتیجه میرسید. حسادت سبب میشود تمام چیزهایی را که قصد دارید از آنها محافظت کنید، از دست بدهید.
از سوی دیگر خانمهایی که میتوانند قبول کنند که همیشه احتمال از دست دادن وجود دارد، میتوانند خیلی راحتتر بر مشکلات خود غلبه کرده و از تواناییها و داشتههای خود به بهترین نحو استفاده کنند. به جای اینکه ناراحت این امر باشند که ممکن است زمانی شغل، دوست و یا چیز دیگری را از دست دهند، تمام حواس خود را بر روی این مطلب متمرکز میکنند که از لحظههایی که در آن شغل هستند و یا از زمانی که با آن فرد بخصوص هستند، بیشترین لذت را ببرند. این نوع نگرش، خانمهای حسود را از خانمهای غیر حسود جدا میکند. این نگرش جالبی است و به راحتی میتواند نظر دیگران را به شما جلب کند.
از این گذشته زمانیکه دیگران چنین خصیصهی اخلاقی جذابی را در وجود شما کشف کنند، دیگر به راحتی از شما جدا نخواهند شد.
گام بعدی برای خانمهای حسود . . . .
باید بپذیرید که شما هم انسان هستید و قبول کنید که نمیتوانید کل دنیا را مجاب کنید که مطابق میلتان عمل کند. با این وجود باید توجه داشته باشید که:
. حق انتخاب دارید
. میتوانید بر روی دیگران تاثیر گذار واقع شوید (اما نه اینکه بخواهید آنها را کنترل کنید.)
. اگر هشیارانه انتخاب کنید و تاثیر مثبت بگذارید، احتمال ایجاد حس اعتماد به نفس، امنیت و ارزش به بالاترن میزان خود افزایش پیدا میکند.
شما به عنوان یک زن، تواناییهایتان خیلی بالاتر از آن چیزی است که فکرش را میکنید. هر لحظه این حقیقت را در ذهن خود مرور کنید و آنرا با خود تکرار نمایید. اگر میخواهید این مطلب همواره در ذهنتان باشد میتوانید بر روی یک تکه کاغذ بنوسید "من از عهدهی همه کارها بر میآیم" یا میتوانید آنرا با رژ لب بر روی آینهای که هر روز خودتان را در آن نگاه میکنید، بنویسید!
مسئولیت کامل این حس را به عهده بگیرید. هیچ کس مسبب آن نیست، جز خود شما؛ و اگر قرار است تنها یک نکته از این مقاله در ذهنتان باقی بماند این مطلب را به خاطر بسپارید: اگر اجازه دهید حسادت بر شما غلبه کند، همیشه چیزی را که در تلاش برای محافظت از آن هستید، از دست خواهید داد.
هیچ شکی وجود ندارد – حسادت امری پوچ و بیاساس است.
منبع: http://www.funpatogh.com
توصیه های مفید جهت حسادت زنانه
اگر در خود حسادتی می بینید، اول سعی کنید آن را پیش خود اعتراف کنید، سپس در صورت امکان با دوستی که حافظ اسرار شماست در میان بگذارید، همین کار باعث آرام شدن شما می شود.اگر حدس شما در خصوص رفتار شوهرتان درست بود، اول ان را با همسرتان در میان بگذارید و به او بگویید که این کارهای تو مرا « آزرده خاطر » کرده است، اما هرگز به او نگویید که این کار تو مرا« خشمگین» کرده است! در این صورت او هرگاه که بخواهد شما را خشمگین کند آن عمل را تکرار خواهد کرد و نقطه ضعف خود را بدون جهت افشا نکنید.
هرگز شخصیت خود را آن قدر پایین نیاورید که از شوهرتان بپرسید، فلان زن در فلان مجلس به نظرتو چطور بوده؟ بیان همین مطلب، حساسیت و آسیب پذیری شما را به همسرتان نشان خواهد داد.
در صورتی که هنوز با مردی ازدواج نکرده اید، هرگز برای از میدان به در کردن رقیب، به مبارزه بر نخیزید. از حیله های معمول زنانه، هرگز استفاده نکنید و برای او دام نگذارید!
ممکن است مردی در اثر این عمل با شما ازدواج کند، ولی مطمئن باشید که پس از ازدواج، به اصل موضوع پی خواهد برد، آن وقت است که به شما وفادار نخواهد ماند.
احساس عدم منیّت خود را به او نفهمانید که در این صورت بازنده هستید! دوست شما نباید به خاطر شما از همه کس دست بشوید. به او فرصت بدهید تا خودش تصمیم بگیرد، پا فشاری شما کار را خراب تر می کند.
سعی کنید « صاحب اختیار» مرد خویش نباشید و به خود نبالید که همسرتان بدون اجازه شما آب نمی خورد. تملک یک مرد، با عشق اصیل و سالم فرق دارد.
حسادت، اگر تبدیل به رفاقت شود، نابود کننده ی شما است! پس در گردونه ی رقابت نیفتید. در صورتی که از روی حسادت به دیگران، همسر کسی بشوید. ممکن است بعداً پشیمان شوید، زیرا حسادت، قضاوت رت تیره و تار می کند. ئاگر ادامه دوستیتان در مخاطره است، با حسادت شما او بر نمی گردد. اگر اوضاع تغییر نکرد، صبور باشید، با حسادت کار خراب تر می شود. به خود متکی بودن توأم با اندکی حوصله، و نداشتن از این که دارید او را از دست می دهید. به موقعیت شما کمک بیشتری می کند.
اگر مردی را دوست دارید. اعم از اینکه در دوره های نامزدی هستید یا با او ازدواج کرده اید و سال های اولیه زندگی را سپری می کنید. سعی کنید به او حسادت نکنید، برای اینکه به این مرحله برسید. بیشتر به ارزش ها و توانایی های خود بها بدهید و دایم بر روی آنها تکیه کنید. اگر ممکن است در یک زمینه کاری، هنری و یا حرفه و فنی فعالیت کنید تا حس احترام شما نسبت به خودتان بالا رود در این صورت میزان حسادت شما کمتر خواهد شد.
منبع: http://forums.mihandownload.com
روانشناسی زن ومرد (قسمت ششم)
نویسنده:زهره رئیسی
مقایسه زن و مرد در زمینه ی هنری
در قسمت قبل به ویژگی های زنان و مردان از لحاظ قدرت پرداختیم . اینک در ادامه می خوانیم ...
اضطراب و اعتماد به نفس
بسیاری از مطالعات نشان می دهند که دختران مضطرب تر و هراسناک تر از پسران می باشند. در جریان امتحانات ، دختران بیشتر درس می خوانند ولی پسرها بیشتر نتیجه می گیرند. پسرها در مواقع امتحان آرام هستند، بازی می کنند ؛ سوت می زنند و شب امتحان را اکثراً می خوابند. در حالی که دختران نخوابیده اند و درس خوانده اند، با این حال پسرها موفق ترند . پسرها در جلسه امتحان از روحیه بهتری برخوردارند. بسیاری از دخترها در هنگام امتحان واکنش های فیزیولوژیک و اضطراب را بیشتر نشان می دهند و دستشان دچار تعریق و یا سرد شدگی شدید می شود.
از دید هنر، زن جنس برتر است. تمام آن چه که زنان در هر قشر و طبقه ای که باشند انجام می دهند هنر است اما چون در شمار هنرهای رسمی و جدی که در نمایشگاه قابل ارایه باشند، نیستند جامعه انسانی کمتر به آنها توجه می کند.
تپش
قلب بالاتری دارند. دهانشان بیشتر خشک می شود ولی این علایم در پسران بسیار کمتر است . شاید یکی از علل آن باورهای قالبی باشد که گفته می شود مردان نباید بترسند و اضطراب خویش را آشکار سازند و بنابراین مردان کمتر اضطراب خود را نشان می دهند. گرچه این موضوع ادعایی بیش نیست ولی قابل تعمق است.
در زمینه اعتماد به نفس نیز پژوهشگران دست به آزمایش هایی زده اند. برای مثال محققانی مانند مدنیک و توماس امتحانی از یک درس در بین عده ای دختر و پسر به عمل آوردند و قبل از تصحیح اوراق امتحانی نظرات امتحان دهندگان را جویا شدند. نتیجه نشان داد دختران در قیاس با پسران نمرات کمتری را برای خود محک زده و از اعتماد به نفس کمتری برخوردارند که البته این موضوع رابطه مستقیم با مسایل اجتماعی دارد. در بسیاری از مواقع خانم ها توانمندی های حقیقی خویش را ارایه نمی دهند تا مبادا موجبات آزردگی دیگران را فراهم آورند. بنابراین نتایج به دست آمده در این مورد چندان قابل اعتماد نیستند.
مقایسه زن و مرد در هنر
از مهمترین عواملی که در راه خلق یک اثر هنری لازم است وجود یک استعداد هنری قابل تشخیص است. اگر کسی استعداد هنری نداشته باشد، نمی توان او را هنرمند کرد. از دیگر لوازم هنر، خیالپردازی است و علاوه بر داشتن استعداد هنری و خیال پردازی ، صبر و شکیبایی هم لازم است. گفته شده سرخوردگی نقطه آغاز هنر است، اکثر هنرمندان پس از دوره سرخوردگی به توفیق رسیده اند.
در تاریخ ادبیاتِ
هنریک حقیقت انکار ناپذیر آن است که سرخوردگی های عاشقانه عامل اصلی توفیق هنرمندان بوده است. البته امکانات مالی و اعتدال عاطفی نیز مؤثر بوده است. هیچ هنرمندی در میان قحطی زدگان به توفیق نرسیده است. دیگر توفیق هنر، اعتدال در عاطفه است. آنها که به شدت عاطفی اند و یا کاملاً خشک و منطقی هستند در هنر کمتر از مردم معتدل توفیق دارند.
بسیاری از مطالعات نشان می دهند که دختران مضطرب تر و هراسناک تر از پسران می باشند. در جریان امتحانات ، دختران بیشتر درس می خوانند ولی پسرها بیشتر نتیجه می گیرند. پسرها در مواقع امتحان آرام هستند، بازی می کنند ؛ سوت می زنند و شب امتحان را اکثراً می خوابند. در حالی که دختران نخوابیده اند و درس خوانده اند، با این حال پسرها موفق ترند . پسرها در جلسه امتحان از روحیه بهتری برخوردارند.
در یک کلام می توان گفت از دید هنر، زن جنس برتر است. تمام آن چه که زنان در هر قشر و طبقه ای که باشند انجام می دهند هنر است اما چون در شمار هنرهای رسمی و جدی که در نمایشگاه قابل ارایه باشند، نیستند جامعه انسانی کمتر به آنها توجه می کند. زنان در عرصه پرورش کودک و گرداندن زندگی و انواع کارهای ظریف از مردان جلوترند. اصلاً یک هنر شاخص و مهم زنان، زندگی با مردان است و هنر شاخص تر مردان ، اداره کردن زنهاست. زندگی سالم و شاد و رو به ترقی و پیشرفت ، اغلب مدیون زنان یک سرزمین است. زنان در هنرهای نمایشی توفیق بیشتری از مردان به دست می آورند و این برخلاف تصور عامه هیچ ارتباطی با زیبایی آنها ندارد.
ادامه دارد ...
در قسمت بعد به عوامل مؤثر در تفویت تفاوت های بین زن و مرد می پردازیم.
منبع: مقدمه ای بر روان شناسی ازدواج
جایگاه انرژی درمانی :
انرژی درمانی هم یک نوع هیپنوتیزم است . اگر کسی دستش طوری درد می کند که نمی تواند بالا بیاورد ، در واقع نفس او اراده ی قوی در حرکت دادن دستش ندارد در نتیجه دست او ضعیف شده و متقابلاً اراده او برای مقابله با ضعف دست او نیز ضعیف شده است و لذا نمی تواند دست خود را بالا بیاورد . حالا فردی که با تمرکز می تواند اراده خود را به او منتقل کند ، به شخص القاء می کند که تو می توانی دست خود را بالا بیاوری ، و این تصور را در خیال او تثبیت می کند . اگر نفس او این تلقین را پذیرفت ، دست خود را بالا می آورد ، و اگر درمان درد او به این است که چند روز دستش را تکان بدهد ، تکان می دهد و بعد هم که این خیال رفت ، چون چند روز دست خود را تکان داد ، دستش خوب می شود ، ولی تاثیر هیپنوتیزم در همان چند روز بود ، بقیه مربوط به بدن خود اوست . طرف مقابل پذیرفته که سردرد دارد ، با هیپنوتیزم به او القاء می کنی نه تو سرت درد نمی کند ، چون از اول سر درد او به ذهن و خیال او مربوط بود ، اگر پذیرفت سردردی نیست ، سردردش خوب می شود . چیزی که بعضی مواقع خود شما با نصیحت به طرف القاء می کنید ، حال اگر طرف توانست بپذیرد ، نتیجه می گیرد . بشر با انتقال خیال ، مسئله ای را که اصل آن خیالی بوده است می تواند تغییر دهد .
نوع دیگری از انرژی درمانی هست که با هیپنوتیزم فرق میکند ، از آنجایی که نفس بعضی از افراد تکویناً و به صورت خدادادی قدرت انتقال دارد ، می توانند اراده و توانایی خود را به دیگری منتقل نمایند . شما می بینید یکی قدش بلند است و دیگری کوتاه ، یکی هوشش زیاد است و دیگری کم ، به بعضی ها هم خداوند توانایی هایی می دهد که خود آنها حتی در ابتدا نمی دانند چنین توانایی هایی دارند . نفس طرف این توانایی را دارد که بتواند توانایی های نفس خود را به فرد دیگری منتقل کند . لذا اگر الان بنده دستم را نمی توانم بالا بیاورم با انتقال توانایی شخصی که توانایی انتقال قدرت نفس خود را به من دارد ، ممکن است بتوانم این کار را بکنم . بستگی دارد که بنده چقدر برایم امکان دارد توانایی های القاء شده را بگیرم . البته قدرت نفس آن شخص هم که قدرت خود را انتقال می دهد در این امر نقش دارد ، به همین جهت همه به یک اندازه شفا نمی یابند . بعضی ها هم مشکلشان بیش از اینهاست و به همین جهت اصلاً درمان نمی شوند . اگر آن نفس ، قدرت طرف مقابل را گرفت و از آن متاثر شد ، خودش آن را ادامه می دهد و آرام آرام با اراده هایی که اعمال می کند ، درمان می شود .
در مورد انبیاء الهی و ائمه ی معصومین «علیهم السلام» موضوع شفا دادن فرق می کند ، قلب آنها مظهر اسماء الهی است ، حال اگر مصلحت بدانند اسم خاصی را که مناسب رفع مشکل طرف است القاء می کنند و مشکل حل می شود . حضرت عیسی « علیه السلام » مظهر اسم حَیّ اند و لذا مرده را زنده می کنند . حضرت پروردگار در این امور به واسطه ی ذات مقدس حضرت عیسی « علیه السلام » بر روح و روان طرف جلوه می کند .
در بعضی موارد دیده شده است که طرف هیچ هنری ندارد و فقط از جهل مردم استفاده می کند و قصد منفعت جویی در میان است ، هیچ گونه زحمتی حتی در حد کسب هیپنوتیزم هم به خود نداده است ، که این نوع افراد مورد بحث ما نیست . بعضی ها با القائات ساده ، خیال طرف را تحت تاثیر قرار می دهند ، آن آدم ساده هم فکر می کند طرف کاری برایش کرده است . عبدالملک مروان از تعبیرکنندگان خواب پرسید من چند سال دیگر حکومت می کنم ؟ هیچ کدام چیزی نگفتند ، او عصبانی شد و آنها را تهدید به مرگ کرد . یکی از آنها گفت قربان ، شما چهل سال دیگر حکومت می کنید ، پرسید از کجا می گویی ؟ گفت امشب حضرتعالی چهل دُرّ قرمز در خواب می بیند که هر دُرّ ، نشانه ی یک سال حکومت شما است . خلیفه با این امید که امشب چهل دُرّ قرمز را در خواب ببیند خوابید ، فردا که بیدار شد گفت به آن مُعّبر جایزه های فراوان بدهید ، چون به واقع من چهل دُرّ قرمز در خواب دیدم . بقیه معبرها از همکارشان پرسیدند تو چطوری آن حرف را زدی ؟ گفت : می دانید که خلیفه آدم ساده و زودباوری است و به همین جهت هر چیزی به او تلقین کنید در خاطرش می ماند . من به او تلقین کردم چهل دُرّ قرمز در خواب می بیند ، خیال او چهل در برای خودش ساخت و به دنبال آن بود که در خواب آن چهل دُرّی را که خودش ساخته بود دید . و از این طریق جان خودم و شما را نجات دادم . از این کارها زیاد می شود ، گاهی خودمان نمی دانیم که چقدر تحت تاثیر خیالاتی هستیم که به ما تلقین شده است . اگر انسان با اصول و با عقل و حی الهی زندگی نکند زندگی اش پر از تلقین است ، هر چند ظاهر طرف تحصیل کرده است ولی زندگی اش پر است از همین تلقینات غیرواقعی که نه پایه استدلالی دارد و نه پایه ی الهی .
یک محقق ایتالیایی با توجه به خرافاتی که انگلیسی ها در زندگی خود پذیرفته اند ثابت کرد ، خرافی ترین مردم دنیا انگلیسی ها هستند . یعنی انگلیسی ها از آن موش پرست های هندی هم خرافی ترند . و واقعاً هم این طوری است که خرافی ترین مردم دنیا در اروپا هستند ، منتها در پوشش تکنولوژی آن را پنهان کرده اند .
در تحقیقاتی که شده دروغ ترین مجله های دنیا ، مجله هایی است که درباره ی روح و خواب و این گونه موضوعات سخن می گویند . بعضی از مطالب این مجلات بعداً دروغ بودنش افشا و معلوم شد که حدود ده سال مردم را بازی داده اند . کتاب « عالم عجیب ارواح » از آقای ابطحی تحت تاثیر همین مجلات نوشته شده است .
... ادامه دارد.
منبع:کتاب « جایگاه جن ، شیطان و جادوگر در عالم
راه تشخیص خرافه از حقیقت :
بحث در این بود که می توان نسبت به عالم غیب برخورد مثبت کرد همچنان که برخورد منفی نمود و از آن سوء استفاده کرد . عالم غیب ، حقیقت و ملکوت عالم ماده است ، اگر با آن درست برخورد شود می توان تمام اسرار دنیا را از آن فهمید . همان طور که غیب بدن شما نفس یا روح شماست و تمام سازمان دهی و اسرار بدن شما در نفس شما قرار دارد ، به همین جهت ، همین که انسان مرد دیگر تن او هیچ حرکت و فعالیتی ندارد ، نه چشمش می بیند و نه گوشش می شنود چون جنبه ی ملکوتی بدن او دیگر بدن را تدبیر نمی کند . عالم مادی هم مثل بدن ، غیبی دارد که بر اساس آن اداره می شود . (25) حال ما به دو صورت می توانیم با جنبه ی غیبی عالم ارتباط پیدا کنیم . یا از طریق عقل متوجه قواعد آن عالم شویم و بر اساس قواعد و سنن عالم ، با عالم برخورد کنیم ، و یا بر اساس وَهم خود تصوراتی از عالم غیب بسازیم و بر اساس وَهم و خیالات خود با عالم برخورد کنیم . در نگاه اولی به دنیا ، خود را موظف می دانیم با حساب و برنامه در این عالم زندگی کنیم ، ولی در نگاه دوم ، با میل و خیالات خود زندگی می کنیم ، و چون عالم را بر اساس میل و خیالات ما نساخته اند ، چیزی نمی گذرد که در نتیجه گرفتن از کارهایمان ناکام می شویم ، چون عالم با خیالات وَهمیات ما هماهنگی نمی کند .
آری به کمک عقل متوجه قواعد عالم می شویم و از طریق به کارگیری قلب با حقیقت عالم مرتبط می گردیم و می توانیم با آن حقایق انس بگیریم . ابتدا از طریق عقل و استدلال می فهمیم که عالم غیب هست و سپس از طریق قلب و تزکیه های شرعی ، حقایق را می بینیم . ابتدا به کمک عقل به وجود آنچه معتقدیم ، استدلال می کنیم ، تا بین عقاید حقیقی با عقاید خرافی تفکیک کنیم و بدانیم واقعاً چنین حقایقی هست ، سپس به کمک تزکیه می توانیم حجاب های بین قلب و حقایق را مرتفع می نماییم ، و جان ما با آنها انس بگیرد . البته مقصد اصلی ما در این دنیا یافتن آن حقایق و انس گرفتن با آنها است ، کار عقل خبر دادن از وجود حقایق است ، کار عقل مثل آدرس دادن است . وقتی آدرس خانه ی کسی را به شما می دهند یعنی چنین خانه ای هست ، ولی برای پیدا کردن آن باید راه بیفتی . وجود خدا ، ملائکه ، معاد و حقیقت اهل البیت « علیهم السلام» را عقل اثبات می کند ، می فهمد که چنین حقایقی هست ، اما اگر کسی قلبش را تزکیه کند و دستورات شریعت را به قلب برساند ، آنچه را که عقل از آن خبر داده است با چشم قلب می بیند . خیلی فرق است بین « دانایی » و « دارایی » . پس به هر صورت راه ارتباط با غیب از طریق عقل و قلب ممکن است .
عبادات شرعی و ایامی مثل ماه رجب و رمضان و مکان هایی مثل مسجدالحرام و حرم امامان « علیهم السلام» و مساجد ، زمینه هایی اند که جان انسان در آن حالت با حقایق عالم بهتر مرتبط می شود . در اوقاتی مثل ماه رجب و رمضان درهای غیب به قلب انسان باز می شود ، و اگر با این رویکرد به عبادات بنگریم خداوند هم تقاضای ما را بی جواب نمی گذارد و چشم قلب ما را می گشاید . آری اگر تلاش کنید قلب با عالم غیب آشنا می شود .
مراحل آشنایی با عالم غیب :
برای آشنا شدن با عالم غیب چند کار باید انجام داد :
اول کسب معارف صحیح ، اینکه شنیده اید خواب عالم از یک عمر عبادت جاهل نتیجه اش بیشتر است ، به خاطر این است که عالم از طریق معارف صحیح جان خود را به سوی حقایق یقینی سیر می دهد . شما بیش از اینکه مشغول عبادات و ذکر باشید در کسب معارف تلاش کنید تا بفهمید غیب چیست و چه خصوصیاتی دارد . کتاب های علماء بزرگ و تدبر در آیات قرآن و روایات ائمه معصومین « علیهم السلام» عقل و دل را متوجه حقایقی می کند ، و عبادات و ذکر ، وسیله ی انس با آن حقایق است . در روایات ما تاکید می شود ، خداوند این قدر که با عالم صحبت می کند با عابد صحبت نمی کند ، حتی می فرمایند : خواب عالم بهتر از عبادت جاهل است . عالم واقعی هم کسی است که با حقایق عالم مرتبط است .
آری پس از کسب معارف ، و اینکه متوجه شدیم چه حقایقی در عالم هستی ، وجود دارد ، موضوع دومی که به کمک ما می آید « اخلاق » است . بالاخره کبر و حسد و خودخواهی و امثال آنها نمی گذارد قلب ما جلو برود و با غیب آشنا شود . برای پاک شدن از رذائل باید برنامه داشت ، یک مرتبه و با یک تصمیم نمی شود از رذائل اخلاقی آزاد شد . باید کتاب های مهم اخلاقی را مطالعه کرد و از روایات مطرح شده در این امور استفاده نمود تا آرام آرام از ظلمات رذائل اخلاقی درآئیم و حجاب بین ما و عالم غیب بر طرف شود ، و مسلم است تا برنامه ی ائمه معصومین « علیهم السلام» را که خودشان مجسمه ی فضائل اند ، دنبال نکنیم . نتیجه نمی گیریم . اخلاقی که عرض می کنم منظورم دستورات اخلاقی ائمه « علیهم السلام» است در کتاب هایی مثل کتابی که امام خمینی « رحمه الله علیه » تنظیم کرده اند به نام « شرح حدیث جنود عقل و جهل » و یا کتابی که آیت الله بهجت « رحمه الله علیه» توصیه کرده اند و تحت عنوان « جهاد با نفس » ترجمه و چاپ شده است . ایشان می فرمایند : « هر روز سعی کنید یک حدیث از کتاب جهاد نفس وسائل الشیعه را مطالعه کنید و به آن عمل کنید ، بعد از یک سال خواهید دید حتماً عوض شده اید ، مانند داروی که انسان مصرف کند و بعد از مدتی احساس بهبودی می کند » چون روایات با نور بصیرت امامان معصوم « علیهم السلام» مطرح شده و لذا آن نور را به قلب شما منتقل می کند .
در کنار کسب معارف و اخلاق ، آنچه باید رعایت شود « آداب » است ، رعایت حلال و حرام الهی از یک طرف و رعایت دستورات عبادی مثل نماز و رکوع و سجود از طرف دیگر ؛ روح را متوجه عالمی دیگر می کند و در نتیجه انسان اسیر دنیا و حوادث آن نمی شود . بر همین اساس تاکید می کنیم در کنار معارف حقه و اخلاق فاضله ، رعایت حلال و حرام الهی موجب تعادل روح و اتصال آن به حقایق عالم هستی می گردد .
پس از طی مراحل سه گانه ی فوق ، مرحله ی قلبی کردن معارف پیش می آید تا انسان ان شاء الله بتواند با حقایق غیبی مانوس شود و جان او به عالم حقایق منتقل گردد . وقتی شما جهت وضو گرفتن به آب نگاه می کنید و آن را به صورت می زنید و می گویید « اللهم بیض وجهی » ؛ پروردگارا روی مرا سفید کن . نظر به جنبه ی باطنی آب دارید برای سفید کردن باطن خود از گناهان ، پس معلوم است در این وضو گرفتن موضوع انتقال جان از عالم محسوس به عالم غیب مدنظر است و لذا اگر مراحل سه گانه درست طی شود و قلب نیز آماده گردد ، وقتی جهت وضو به آب نگاه می کنید ، به آب مطلق منتقل می شوید که سراسر نور است و عرش الهی بر آن قرار دارد و خداوند در رابطه با آن می فرماید : « و کان عرشه علی الماء » (26) و عرش او بر آب قرار داشت . پس راه ارتباط با عالم غیب را باید برای جان خود برنامه ریزی کنید .
چگونگی کنترل خیال :
فرموده بودید چه کار کنیم خیالاتمان ذهن ما را مشغول نکند و وسوسه ها دست از سر ما بردارد ؟ باید عرض کنم عزیزان ! اشکال کار آن است که ما برای دفع خیالات برنامه ریزی نمی کنیم . اگر با برنامه ریزی سبب شده ، آرام ارام خود را مشغول تفکر و تذکر نماییم ، به جای خیالات و وسوسه ها ، نور معارف بر قلب ما تجلی می کند . آیت الله حسن زاده (حفظه الله ) می فرمودند : « در دوران جوانی حساب کردم اگر ذهن خودم را مشغول نکنم ذهنم مرا مشغول می کند » واقعاً همین طور است که اگر به ذهن برنامه ندهید ، آن با خیالات بی پایه به شما برنامه می دهد . ما مامور به تدبر در قرآن هستیم و به کمک نهج البلاغه و روایات می توانیم ذهن و اندیشه را به پرواز درآوریم . ذهن شما از همان صبح که بلند می شوید شما را مشغول می کند که چه کسی بد است ، چه کسی خوب است ، چی بخور ، کجا برو ، ولی اگر به آن برنامه بدهید آن هم یک برنامه الهی ، آن راه کمالاتی که خودتان می خواهید می کشانید . وقتی متوجه شدید باید معارف خود را قلبی بکنید با همین رویکرد ، ذهن را جهت می دهید . اگر نماز می خوانید با هدف نظر به حق ، قلب را در صحنه می آوردید ، اگر کار و فعالیت مادی دارید ، با هدف خدمت به خلق خدا ، قلب را در صحنه نگه می دارید . در ملاقات شبلی با امام سجاد « علیه السلام»داریم که حضرت در برگشت از حج از او پرسیدند : آیا هنگامی که احرام به تن کردی جامه ی گناه فروگذاردی تا جامه ی طاعت بپوشی ؟ و آنگاه که به میقات وارد شدی ، قصدت ملاقات خدا بود ؟ آنگاه که طواف کردی ، قصدت آن بود که به خدا پناه بری ؟ گفت : نه ، فرمودند : پس حج نگذارده ای . امام سجاد « علیه السلام»به شبلی می خواهند بگویند باید اعمال عبادی ، قلبی شود تا به واقع آن اعمال انجام شده باشد . وقتی ده سال ، بیست سال ، همچنان قلب متوجه حقایق شد ، آرام آرام چشمش باز می شود و با آنها مانوس می گردد و به مقام فرقان و بصیرت می رسد و دیگر آنچنان جذب آن عوالم می شود که خیالات واهی جذبه ندارند که انسان را به خودشان مشغول کنند .
رازهای غیبی شیطانی :
پس راه استفاده از عالم غیب و مانوس شدن با آن عالم همچنان که عرض شد ، مشخص است ، هر چند امکان سوء استفاده از عالم غیب نیز وجود دارد و کافران و شیاطین راه سوء استفاده از آن را برگزیده اند . قرآن در رابطه با این موضوع می فرماید : « و لقد جعلنا فی السماء بروجا و زیناها للناظرین * و حفظناها من کل شیطان رجیم * الا من استرق السمع فاتبعه شهاب مبین » (27) ما در آسمان ، عوامل نمایش آیات الهی و زینت هایی را برای آنهایی که می توانند آن حقایق غیبی را بنگرند قرار دادیم ، و آن زیبایی های معنوی را از هر شیطان رانده شده ای حفظ کردیم تا دست تجاوز او به آن معانی نرسد ، مگر آنکه دزدانه چیزی از آن حقایق بشنود که در آن صورت شهاب آشکاری او را دنبال می کند . (28)
آیات فوق ، موضوع استراق سمع شیاطین را مطرح می کند که می روند از حقایق غیبی آسمان معنا چیزی بگیرند ، که در آن صورت شهاب مبین یعنی انوار روشنگر معنوی ملائکه به دنبال آن مطلب دزدیده شده می آید تا شیاطین را رسوا کند و نگذارد آنها ادعا کنند به حقایق آسمانی راه یافته اند . به عبارت دیگر شیاطین سعی دارند از طریق ارتباط با عالم غیب چیزهایی به دست آوردند و از آنها سوء استفاده کنند .
کفار و شیاطین سخت در تلاش اند تا به رازهای آسمانی دست یابند و آنها را مورد سوء استفاده قرار دهند ولی قرآن می فرماید : « ان الذین کذبوا بآیاتنا و استکبروا عنها لا تفتح لهم ابواب السماء » (29) آنهایی که آیات ما را تکذیب می کنند و در مقابل آنها استکبار می ورزند ، برای آنها درهای آسمان گشوده نمی شود . روشن است که در اینجا منظور از آسمان ، آسمان زمین نیست ، زیرا افراد به این آسمان دست می یابند . از آیه ی فوق روشن می شود که غیر مومنین ، به معنای واقعی نمی توانند از حقایق معنوی بهره مند شوند تا قلب آنها چیزی از آن معانی را کشف کند ، پس عملاً با آنچه شیطان به آنها القاء می کند به سر می برند . آسمان دنیا ، یعنی مقام باطنی دنیا ، مثل « منِ» تن ، که جنبه ی باطنی بدن است . در آیات 16 به بعد سوره حجر که عرض شد: می فرماید ما در آن آسمان ، بروج و عوامل روشنگری گذاشته ایم . بروج آسمان مثل ملائکه اند ، همان طور که عقل در آسمان جان انسان مثل ستاره ی روشنگر عمل می کند . عقل شما برای شما نور است ، من شما آسمان تن شما است و عقل شما ستاره ی درخشان قرار گرفته در آسمان جان شما است . عقلتان که در آسمان تنتان است موجب حفظ تن و جان شما از دشمنان جنی و انسی است . در ادامه می فرماید : « وزیناها للناظرین » ؛ آن برج ها و حقایق معنوی برای کسانی که اهل نظر هستند زینت است ، و انسان را متوجه زیبایی های معنوی عالم وجود می کند . قرآن در رابطه با نظر به باطن عالم می فرماید : « اولم ینظروا فی ملکوت السماوارت و الارض » (30) چرا افراد به ملکوت آسمان ها و زمین نمی نگرند . اگر انسان ها به لطف الهی بتوانند به ملکوت عالم بنگرند می بینند چه غوغایی است . در هر صورت در آیات مورد بحث یعنی آیات 18 ـ 16 سوره ی حجر در ادامه می فرماید : بروج را در آسمان قرار دادیم ، « و حفظناها من کل شیطان رجیم » ؛ و از طریق آن بروج آسمان را از هر شیطان رجیمی حفظ کردیم و در نتیجه آنها نمی توانند در آن نفوذ کنند و از حقایق غیبی آن بهره مند گردند « الا من استرق السمع فاتبعه شهاب مبین » ؛ مگر این که آن شیطان ها در آسمان غیب استراق سمع کنند و مقداری از حقایق آن را بدزدند .
پیغمبر « صلی الله علیه و آله و سلم» و ائمه «علیهم السلام»به عالم غیب نظر می کنند و از آن برای جان خود زینت های معنوی اخذ می کنند ، شیاطین هم می رودند گوش می نشینند تا خبرهایی را از عالم غیب بدزدند . (31) خبرهای دزدیده شده ی ناقص ، همان هایی است که شیاطین در اختیار جادوگرها و کاهنان قرار می دهند تا آنها حوادث آینده را پیش گویی کنند ، و چون از عالم غیب است به ظاهر درست در می آید ولی چون دزدی است ، بی برکت و نیمه کاره است .
در همین رابطه در ادامه می فرماید : « فاتبعه شهاب مبین » ؛ یعنی یک نور روشنگر و رسواکننده ای از طرف ملائکه آن خبر دزدیده شده را دنبال می کند ، در نتیجه بی ثمری آن معلوم می شود و جادوگر رسوا می گردد .
در رجوع به جادوگران دو چیز را فراموش نکنید . اولاً : خبری که می دهند نیمه کاره است . ثانیاً : چیزی نمی گذرد که پوچی و بی ثمری آن روشن می شود . اگر کمی به آیات فوق توجه فرمایید نکات ارزشمندی در اختیارتان می گذارد . قرآن می فرماید بله جادوگر و کاهن از غیب خبر می دهند ، اما خبرشان را از جن و شیطان گرفته اند و خبر آنها خبر دزدی است و پشت سر آن خبر ، شهاب ملائکه می آید و نمی گذارند آب خوش از گلوی آنها پایین برود . نه خود جادوگر از آن خبرها نتیجه ی واقعی می گیرد ، و نه آن کس که می رود به نزد آنها به چیزی می رسد . این نوع کارها را سوء استفاده از عالم غیب گویند .
وقتی نزد کاهن یا جادوگری می روی می بینی چقدر خبرهای عجیبی می دهد و پس از مدتی به ظاهر همه ی آنها درست در می آید ، به خود می گویی بهتر است اسلام و روحانیت را رها کنم و دنبال اینها بروم ، غافل از اینکه در نهایت هیچ نتیجه ای به دست نمی آوری و همه ی فرصت ها را هم از دست می دهی . مثل تاجری که به ظاهر درآمد خوبی دارد ولی نتیجه ی کارش که باید زندگی خوبی برایش پیش بیاورد او را با ناکامی رو به رو می کند .
... ادامه دارد.
پی نوشتها:
25) در این رابطه قرآن در آیه ی 21 سوره ی حجر می فرماید : « همه چیز این عالم وجود غیبی و خزینه ای نزد خدا دارد که چهره ی محدود و معلومی از آن حقیقت غیبی نازل شده و اشیاء مادی را تشکیل داده است » .
26) سوره ی هود ، آیه ی 7
27) سوره ی حجر ، آیات 18 تا 16
28) در رابطه با آسمان و اینکه در کجا به معنی آسمان بالای سر ما است و در کجا به معنی آسمان معنویت است ، به شرح سوره ی « ق » ـ اصغر طاهرزاده ـ مراجعه فرمائید .
29) سوره ی اعراف ، آیه ی 40
30) سوره ی اعراف ، آیه ی 185
31) در آیه ی 9 سوره ی جن می فرماید : « و انا کنا نقعد منها مقاعد للسمع فمن یستمع الان یجد له شهاباً رصدا » ؛ در آسمان برای شنیدن به کمین می نشستیم اما اکنون هر که بخواهد به گوش بنشیند ، شهاب هایی را می یابد که در کمین او هستند .
منبع: کتاب « جایگاه جن ، شیطان و جادوگر در عالم »
سحر و بی نتیجه بودن آن :
در جواب این سوال که چرا سحر حرام است ، عرض می کنم سحر یک نوع جهت گیری به طرف عوامل غیرالهی است و لذا هم فعل ساحر حرام است ، هم فعل آن کس که نزد ساحر می رود . حتی از ظاهر آیات بر می آید که سحر از مشروب خوردن و قمار کردن بدتر است . و چون در سحر جهت ساحر و شخصی که به ساحر رجوع می کند ، غیر الهی است به هیچ نتیجه ای نخواهند رسید . زیرا قرآن می فرماید : « و لا یفلح الساحر حیث اتی » (14) ساحر هیچ وقت نه رستگار می شود و نه نتیجه می گیرد و نه نتیجه می دهد ، هر جا بیاید . چون آن ساحرانی هم که حرفه ای هستند با ضعیف ترین و پست ترین جنیان ارتباط دارند ، جنینان فهمیده و عاقل هیچ وقت به جادوگران اعتنا نمی کنند . مگر آدم های ضعیف و نفهم در بین انسان ها کاری می توانند بکنند که جنیان نفهم بتوانند کاری بکنند ؟ در دنیای خودمان آدم های سودجو و خودخواه می توانند به آدم های ساده و ضعیف و بی دین زور بگویند . در رابطه با جن ها هم آنهایی که ساده تر و ترسو هستند به تسخیر جادوگران در می آیند ، آنهایی که می شود با حیله و تهدید در اختیار گرفت . خود جن ها هم از این تسخیرها که به دست جادوگران انجام می شود ناراحتند ، مثل آدم هایی که از دست ارباب خود ناراحت اند ولی توان و هنر مخالفت ندارند ، لذا جنیان تسخیر شده اگر در فرصتی توانستند به خود جادوگران ضربه بزنند حتما می زنند . آقای ایوبی قائنی در کتاب « سفینه الصادقین » قضیه ای را نقل می کنند از فردی که چند جن در اختیار داشت و از این طریق بقیه را مورد آزار و اذیت قرار می داد و در یک غافلگیری همان جن ها او را خفه کردند .
باید متوجه بود که همه ی ما در معرض امتحان هستیم و لذا در مشکلاتی قرار می گیریم تا معلوم شود در مشکلات و مصیبت ها به کجا رجوع کنیم ، پس از مدتی مشکلات می روند ، حال اگر به غیر خدا رجوع کرده باشیم در این امتحان رو سیاه می شویم ، همان طور که رضا خان و صدام آمدند و رفتند و روسیاه شدند و عده ای مثل مرحوم مدرس « رحمه الله علیه» و حضرت امام خمینی « رحمه الله علیه» تحت تاثیر قلدری آنها قرار نگرفتند و روسفید شدند ، ولی عده ای هم به همان پناه بردند و روسیاه شدند ، در سایر امور هم قضیه از همین قرار است .
عده ای در مشکلات به فالگیر پناه می برند و به ظاهر هم کارشان درست می شود ، غافل از اینکه علت رفع مشکل آنها به آن جهت بود که مدت امتحانشان به سر آمد ، اما با رجوع به فالگیر و جادوگر در رویارویی با آن مشکلات ، روسیاه شدند . مگر می شود از طریق حرام کسی به نتیجه برسد ؟ مثل شاه که به نتیجه نرسید ، شاه ساواک درست کرد تا جوانان ما را شکنجه کند و آنها را از جلو راه خود بردارد . ولی با این کار سرنوشت خود را بدتر کرد و روز به روز خود را به سقوط نزدیک تر نمود .
آیه ای که عرض شد روشن می کند که ساحر هیچ موقع و در هیچ شرایطی نه برای خودش می تواند کاری بکند و نه برای بقیه .
جایگاه چشم زخم :
پرسیده اید آیا چشم زخم تاثیر دارد ؟ بله چشم زخم تاثیر دارد ، قرآن هم به آن اشاره دارد و می فرماید : « و ان یکاد الذین کفروا لیزلقونک بابصارهم لما سمعوا الذکر و یقولون انه لمجنون * و ما هو الا ذکر للعالمین » (15) محققاً آنها که کافر شدند وقتی قرآن را شنیدند نزدیک شد با چشم های خود تو را به زمین بیندازند و گفتند او دیوانه است ـ در حالی که این حرف ها همه از شدت خشمشان بود ـ و قرآن چیزی جز ذکر الهی برای عالمیان نیست . رسول خدا « صلی الله علیه و آله و سلم» در تفسیر آیه ی فوق فرمودند : « چشم زخم ، حق است » (16) نیز می فرماید : « ان العین لتدخل الرجل القبر و تدخل الجمل القدر » (17) چشم زخم ؛ مرد سالم را در قبر و شتر سالم را در دیگ می کند .
حالا بر شخصیتی مثل پیامبر « صلی الله علیه و آله و سلم» اثر نمی کند بحث دیگری است . مگر می شود روح قدرتمند رسول خدا « صلی الله علیه و آله و سلم » تحت تاثیر روح های تنگ قرار گیرد ؟ آری روح ها می توانند بر همدیگر تاثیر گذارند ولی شرطش آن است که روح ها از همدیگر تاثیرپذیر باشند .
در موضوع چشم زخم قضیه از این قرار است که بعضی از روح ها در عین تنگ نظری ، در تمرکز روی موضوعی رشد کرده اند ، همان طور که بعضی از روح ها در عین وسعت ، در تمرکز روی موضوعی رشد کرده اند .
اینکه می فرمایند : نگاه به صورت مقدس امیرالمومنین « علیه السلام»ثواب دارد ، به جهت بهره مندی از روح متعالی آن حضرت است . چون روحی که پشت این صورت قرار دارد آن قدر با برکت و نسبت به بقیه دلسوز و مهربان می باشد که انسان با نظر به آن حضرت از آن روح متاثر می شود . یا اینکه می گویند به دیدن ارحام بروید تا روحتان تغذیه شود ، چون ارحام نظر لطف به ما می کنند و روحمان وسعت می یابد . ائمه « علیهم السلام » که جای خود دارد ، حتی علمایی که روی خود زحمت کشیده اند می توانند آنچنان روح انسان را تحت تاثیر قرار دهند که میل او تغییر کند . یکی از رفقای خوب ما می گفت دلم می خواست از یک سلسله افکار راحت شوم ولی زورم به خودم نمی رسید ، خدمت یکی از علماء رفتم و عرض کردم حاج آقا شما به من بفرمائید این افکار را از ذهنم دور بریزم . آن عالم قضیه دستش بود به من دستور دادند که دیگر آن طور فکر نکنید و آن افکار را دور بریزید . رفیق ما می فرمود بعد از آن دیگر آن فکرها از ذهنم رفت . آری تاثیر افکار بر افکار یک واقعیت است ولی اکثر آنهایی که دنبال فالگیر و رمال و احضار روح می روند تاوان جدا شدن از روح اولیاء و علماء ربانی را می دهند . از منبر و مسجد و روحانی جدا شدن آرام آرام کار را به رجوع به فالگیر ، رمال و جادوگر و شیطان می کشاند . روح انسان طوری است که نیاز دارد با بقیه ارتباط برقرار کند ، حتی در سیر و سلوک این قدر که ارتباط با استاد موثر است کتاب موثر نیست ، کتاب در مرتبه دوم است ، چون تاثیر جنبه های روحانی استاد واقعی سرعت سیر را بیشتر می کند .
همان طور که روح های پاک می توانند از خود انوار معنوی القاء کنند و عزم ها را در توجه به معنویات زیاد نمایند و در نتیجه انسان قدرت تمرکز در مسائل توحیدی نصیبش شود ، بعضی از روح ها چون در مسائل پست متمرکز شده اند ، می توانند روح افراد را تحت تاثیر تنگ نظری خود قرار دهند و در نتیجه بدن انسان چون تحت تاثیر روح است ، آسیب ببیند . شاید طرف خودش نداند که حسود است ولی وقتی امکاناتی را در زندگی شما دید نمی تواند تحمل کند ، روحی که شدیداً به حسادتش میدان بدهد به طوری که سختش باشد که مثلاً شما عینک خود را عوض کرده اید ، به عینک که نگاه می کند ، شرایط از بین رفتن آن پیش می آید ، یا می شکند و یا گم می شود و ... ، این روح مثل یک مرتاض شده است که سال ها روح خود را روی موضوعی متمرکز کرده ، با این فرق که روح خودت را در توجه به افراد متمرکز کرده اند و در اثر آن تمرکز و آن حسادت در برخورد با دیگران ـ حتی ناخودآگاه ـ بر روح افراد تاثیر می گذارند به طوری که جسم آنها هم تحت تاثیر قرار می گیرد ، و یا روح آنها به سوی جهتی سیر می کند که موجب هلاکتشان می شود . به همین جهت به ما فرموده اند امکانات خود را خیلی به نمایش نگذارید .
امیرالمومنین « علیه السلام » از دوران کودکی مکرر پیش می آمد که چشم هایشان درد می گرفت . به طوری که ایشان در جنگ خیبر در آن شبی که فردایش خیبر را فتح کردند ، آنقدر چشم شان درد می کرده است که وقتی پیامبر « صلی الله علیه و آله و سلم» فرمودند ؛ فردا پرچم را به کسی می دهم که کرار است و فرار نیست . اصحاب می گویند به همه کس فکر می کردیم به غیر از امیرالمومنین « علیه السلام ». پیامبر « صلی الله علیه و آله و سلم » آب دهان مبارکشان را بر چشمان امیرالمومنین « علیه السلام » مالیدند . حضرت علی « علیه السلام » می فرمایند : دیگر برای همیشه چشمانم خوب شد . چون رسول خدا « صلی الله علیه و آله و سلم » با این عمل امیرالمومنین « علیه السلام » را تحت تاثیر روح خود قرار دادند . در خاطرات آیت الله بروجردی داریم که ایشان در دوره ی میانسالی چشمشان ضعیف می شود و خیلی غصه می خورند که مطالعه و تحقیقاتشان مختل شده است ، می گویند در بین دسته عزاداران امام حسین « علیه السلام » که گِل روی سرشان مالیده بودند یک کمی از آن گِل ها را به چشمانم مالیدم و تا سن 80 سالگی دیگر نیازی به عینک نداشتند . چون از طریق گِل های سر عزاداران سید الشهداء « علیه السلام » به نور آن حضرت متصل شدند و روحشان تحت تاثیر نور حضرت سیدالشهداء « علیه السلام »، به نحو بهتری قدرت تدبیر بدنشان را پیدا کرد .
عرضم این بود ؛ روحی که بیست سال است حسادتش را مدام رشد داده است آنقدر در تنگ نظری رشد کرده که وقتی به شما نگاه می کند جسم و روح شما تاثیر می گذارد .
در مورد میدان عمل انسانی که قدرت چشم زخم زدن دارد موضوع بر همان اساسی است که خداوند در مورد ساحران فرمود که : « و ما هم بضارین به من احد الا باذن الله » (18) آنها نمی توانند به احدی ضرر برسانند مگر به اذن خدا . همان طور که شما از دیگر عوامل ممکن است به اذن الهی ضربه بخورید ، چشم زخم هم از آن عوامل است ، زمینه ی تاثیر در شما باید فراهم باشد ، مثل سرماخوردگی که زمینه ی تاثیر ویروس آن در شما باید باشد ، و یا مثل فریب خوردن از افراد که با تحریک خیال انسان را فریب می دهند . ریشه ی تمام این تاثیرات ، در تاثیرپذیری روح در خود انسان است . کسی که توکلش به خدا کم است بیشتر تحت تاثیر قرار می گیرد و به اسباب های دنیایی امیدوار می شود . روحی که با خدای واحد به نحو مطلوب مرتبط نیست ، جهت روحش در آرزوهای دنیایی پراکنده است و لذا عزم واحد ندارد و جهت روحش به همان اندازه ضعیف می شود و تحت تاثیر روح فردی قرار می گیرد که قدرت چشم زخم دارد .
مگر می شود هم چشم زخم نخوری و سحر و جادو بر تو اثر نکند و هم سجده و رکوع طولانی نداشته باشید؟ اکثر مردمی که به نحو مطلوب به عبادت نمی پردازند عموماً از شیطان بازی می خورند ، حال یا جادوگران بازیشان می دهد یا خیالاتشان تحت تاثیر تبلیغات قرار می گیرد ، فرق نمی کند ، اگر برایت جادو هم نکنند ، هزار جور دیگر جادو شده ای ، نجات از این خطرات را باید رکوع و سجود حل کنیم . مگر این خانمی که الان موهایش را بیرون گذاشته و به خیابان آمده سحر نشده است و سرنوشتی بس خطرناک تر از آن که برایش جادو کرده اند ، ندارد ؟ این را هم شیطان سحر کرده است ، منتها نه از طریق جادوگر ، از طریق تبلیغات دنیای کفر . ریشه ی تاثیر هر دو هم در بیرون آمدن از بندگی خدا و در بی توکلی و بی ایمانی است . شیطان او را یک طور ، مرا یک طور دیگر ، شما را هم به نحوی دیگر سحر کرده است ، جدایی از شیطان با پناه بردن به خدا ممکن است . از طریق بندگی پروردگار است که می شود با نور خدا مسئله را حل کنید .
اینکه روح ها چنین تاثیراتی را دارند به خودی خود میتواند خوب باشد ، مثل همه چیزهای دنیا . آب به خودی خود خوب است ، اما همان آب اگر در مسیر درستی قرار نگیرد سیل می شود ، ما باید مواظب باشیم خود را در مسیر سیل قرار ندهیم . همان طور اگر افرادی توانایی چشم زدن داشته باشند ، مثل هر صفتی که باید اصلاح کرد، باید خود را اصلاح کنند ، و گر نه خودشان ضرر می کنند ، خواه به بنده یا شما بد کنند یا نکنند ، آنها نیستند که در زندگی من و شما نقش دارند ، ما هستیم که باید با اصلاح خود تاثیر چشم زدن آنها را به صفر برسانم . شیطان نه تنها به آدم های خوب ضرر نمی رساند ، بلکه در خوبی آنها هم نقش دارد ، چون آنها را دائم وسوسه کرد و آنان با پناه بردن به خدا و عبادات الهی توکلشان زیاد شد و رشد کردند . یکی از عرفا می گوید : « خدایا دستت درد نکند با این شیطانت » دقت بفرمائید نمی گوید دست شیطان درد نکند ، می گوید دست خدا درد نکند که با ایجاد زمینه ی وسوسه ی شیطان از یک طرف و الهام ملائکه از طرف دیگر ، بنده پروری کرد .
... ادامه دارد.
پی نوشتها:
14) سوره ی طه ، آیه ی 69
15) سوره ی قلم ، آیات 51 و 52
16) المیزان ، ذیل آیه ی فوق در بحث روایات
17) جامع الاخبار ، ص 157
18) سوره ی بقره ، آیه ی 102
منبع: کتاب « جایگاه جن ، شیطان و جادوگر در عالم »
درجه ی وجودی جنیان :
جنی ها به عنوان موجودات مختار ، هم صنف خوب دارند و هم صنف بد . اما چه خوب و چه بد ، از نظر درجه ی وجودی ، نسبت به انسان در درجه ی وجودی پایین تری هستند و اگر کسی بخواهد با آنها ارتباط برقرار کند باید پایین بیاید . به همین جهت در سوره ی جن مشخص است که رسول خدا « صلی الله علیه و آله و سلم» مستقیماً با جنیان ارتباط برقرار نکردند بلکه خداوند به پیامبر « صلی الله علیه و آله و سلم» خبر میدهد و می فرماید : « قل اوجی الی انه استمع نفر من الجن فقالوا انا سمعنا قرانا عجبا * یهدی الی الرشد فامنا به ولن نشرک بربنا احدا» (7)
ای پیامبر ! بگو به من وحی شده است که تنی چند از جنیان گوش فرا داشتند و گفتند راستی ما قرآنی شگفت آور شنیدیم که به راه راست هدایت می کند پس به آن ایمان آوردیم و هرگز کسی را شریک پروردگارمان قرار نخواهیم داد .
با این وصف ، جادوگران با بدترین جنیان و شروریان آنها ارتباط برقرار میکنند . قرآن در مورد جنس شیطان و شخصیت او می فرماید :
« و اذ قلنا للملائکه اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابلیس کان من الجن ففسق عن امر ربه ، افتتخذونه و ذریته اولیاء من دونی و هم لکم عدو ، بئس للظالمین بدلا » (8) و یاد کن هنگامی را که به فرشتگان گفتیم آدم را سجده کنید پس همه جز ابلیس سجده کردند ، او از گروه جن بود ، پس از فرمان پروردگارش سرپیچید . آیا با این حال او و نسلش را به جای من دوستان خود می گیرید و حال آنکه آنها دشمن شمایند و چه بد جانشینانی برای ستمگرانند .
آیه ی فوق می فرماید : اولاً : شیطان از جنس جنیان است ، با توانایی های خاصی که جنیان دارند . ثانیاً : از امر بندگی پروردگارش سر باز زده است .
چون شیطان جادوگران را مال خودش می داند ، در راستای هدف فاسدی که آنها دارند کمکشان می کند . البته دو نوع جادوگر داریم : جادوگران قلابی که به واقع جادوگر نیستند و بیشتر با حدسیات کار می کنند و خیالاتی را به افرادی که به آنها رجوع می کنند القاء می نمایند و آنها هم از سر سادگی می پذیرند . ولی بعضی از جادوگران به کمک شیاطین کارهایی از دستشان بر می آید ، قرآن در رابطه با جادوگران نوع دوم می فرماید : « و اتبعوا ما تتلوا الشیاطین علی ملک سلیمان و ما کفر سلیمان و لکن الشیاطین کفروا ، یعلمون الناس السحر ، و ما انزل علی الملکین ببابل هاروت و ماروت و ما یعلمان من احد حتی یقولا انما نحن فتنه فلا تکفر فیتعلمون منهما ما یفرقون به بین المرء و زوجه و ما هم بضارین به من احد الا باذن الله و یتعلمون ما یضرهم و لا ینفعهم و لقد علموا لمن اشتراه ما له فی الاخره من خلاق و لبئس ما شروا به انفسهم لو کانوا یعلمون » (9) و یهودیان آنچه را که شیطان در رابطه با سلطنت سلیمان گفتند ، پیروی کردند ، در حالی که سلیمان کفر نورزید لیکن آن شیطان ها به کفر گراییدند که به مردم سحر می آموختند و نیز از آنچه بر آن دو فرشته هاروت و ماروت در بابل فرو فرستاده شده بود پیروی کردند با اینکه آن دو فرشته هیچ کس را تعلیم سحر نمی کردند مگر آنکه قبلاً به او می گفتند ما وسیله ی آزمایشی برای شما هستیم پس زنهار کافر نشوی ولی آنها از آن دو فرشته چیزهایی می آموختند که به وسیله ی آن میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند ، هر چند بدون اذن خدا نمی توانستند به وسیله ی سحر به احدی زیان برسانند . و خلاصه چیزی می آموختند که برایشان زیان داشت و سودی بدیشان نمی رسانید و قطعاً یهودیان دریافته بودند که هر کس خریدار این متاع باشد در آخرت بهره ای ندارد ، وه که چه بد بود آنچه به جان خریدند اگر می دانستند .
بحث مفصل این آیه را به بعد موکول می کنیم ، ولی عنایت بفرمایید که خداوند در آیه ی فوق می فرماید : شیاطین به مردم سحر می آموزند . پس موضوع نقش شیاطین در آموزش سحر به جادوگران واقعی چیزی است که قرآن نیز به آن اشاره کرده است .
جنیان و سرعت انتقال اشیاء :
قران می فرماید : وقتی هدهد برای حضرت سلیمان « علیه السلام » خبر آورد که یک خانمی با این خصوصیات در قوم سبا هست ، حضرت فرمودند چه کسی می تواند تخت او را اینجا بیاورد ؟ دو کس بلند شدند یکی عفریت جن و دیگری جناب حضرت عاصف بن برخیا . عفریت یعنی شرور ، معلوم است یکی از جنیان شرور در خدمت حضرت بوده و حضرت او را اسیر کرده بودند و از این طریق نقش ایمان را در اسیر کردن جنیان شرور به ما می نمایانند . آیا شیاطین باید سر به سر ما بگذارند یا ما باید کاری کنیم که آنها تحت قدرت ما باشند ؟ قرآن می فرماید : « قال عفریت من الجن انا آتیک به قبل ان تقوم من مقامک و انی علیه لقوی امین » (10) عفریت جن گفت : من می توانم تخت آن خانم را قبل از آنکه از جایتان بلند شوید و جلسه تمام شود بیاورم ، پس معلوم می شود جنینان چنین توانی دارند ، منتها توانایی های آنها در زمان انجام می گیرد و به همین جهت گفت : قبل از اینکه جلسه تان تمام شود آن تخت را می آورم . در حالی که عاصف بن برخیا عرض کرد قبل از آنکه چشمت به هم بخورد می آورم . یعنی کار عاصف در بی زمان و در عالمی فوق عالم ماده صورت می گیرد . عرض بنده آن است که این آیه نشان می دهد جنیان می توانند با سرعت زیاد چیزی را جا به جا کنند . حتماً شنیده اید که گاهی می گویند چیزهایمان که گم شده ، جنی ها برده اند ، دروغ نیست ، البته بعضی ها خودشان یادشان می رود چیزهایشان را کجا گذاشته اند ، بی خودی گردن جنی ها می گذارند اما بالاخره جنی ها می توانند این کار را بکنند .
اخیراً خواهری فریب خانمی را خورده بود که کارهای غیرعادی انجام می داد و به او گفته بود می خواهم شما را با امام زمان (عج) آشنا کنم ، او را به جمکران می برد و می گفت به من دستور داده اند باید با پای برهنه دور مسجد جمکران بدویم . این خانم می گفت در مسیری که از اصفهان به طرف قم می رفتیم یک مرتبه همان طور که پهلوی من نشسته بود لباسش عوض شد . بنده عرض کردم این با جنی ها ارتباط دارد . ابتدا نمی پذیرفت و این کارها را حمل بر کرامت می کرد ، می گفت مثلاً همان طور که داخل اتاق ایستاده یک دفعه چادرش عوض می شود ، یا برای ما میوه تازه می آوردند که مثلش در بازار نیست . می گفت : کفش هایمان گم شد ، بعد از چند روزگفت : کفش ها زیر مبل خانه مادرتان است . بنده بر اساس همان کاری که عفریت جن انجام داده عرض کردم این با جنیان ارتباط دارد و هیچ کرامتی هم در کار نیست، به او بی محلی کنید و گر نه پای جنیان را خودتان در زندگی تان باز می کنید. جادوگران واقعی با ریاضت های سخت ، پدر خود را در می آورند تا با جنینان مرتبط شوند تا آنها خبرهایی نیمه کاره و به درد نخور را برای آنها بیاورند و شما را به خودشان مشغول کنند . شما از خود نمی پرسید اگر این جادوگران کاری می توانستند بکنند ، چرا اول برای خودشان نمی کردند ، چرا اکثر آنها فقیر و بدبخت اند ؟
با دقت در آیه ی 102 سوره ی بقره که عرض شد در مورد جادوگران می فرماید : « و ما هم بضارین به من احد » ؛ آنها هرگز نمی توانند ضرر بزنند « الا باذن الله » مگر اینکه خدا بخواهد . زیرا این سنت خداست که آدم های نادان تنبیه شوند . حال سنت تنبیه آدم نادان صورت های مختلف دارد ، یک صورتش اینکه ماشین به او می زند ، یا دزد اموال او را می برد . یکی از صورت های تنبیه خدا این است که با مسئول اداره اش درگیر می شود و او حقوقش را کم می کند ، یکی هم اینکه از طریق جادوگران ضربه می خورد . پس یکی از راه هایی که خدا آدم ها را تنبیه می کند از طریق جادوگر است ، نه اینکه جادوگر همه کاره است و هر کاری خواست می تواند بکند . مگر دزد همه کاره است ، چرا دزد به دلش می افتد این ماشین را ببرد ، چرا ماشین دیگری را نمی برد ؟ اینها همه روی حساب است و همه در مسیری که خداوند اذن بدهد انجام می شود ، و اذن خدا هم بی حکمت نیست . شما می بینید این ماشین جلوی فلانی که رسید ترمزش برید . بنده در موردی که در فکر بودم این بنده خدا چه طوری از موقعیتی که برای خود ایجاد کرده نجات پیدا می کند ، خبردار شدم تصادف کرده است ، چون فهمیدم خداوند در عین تنبیهی که به او کرده شرایط نجات او را از آن موقعیت فراهم نموده است خیلی خوشحال شدم . آن تصادف ؛ ظاهرش تصادف بود ولی باطنش تنبیه خداوند بود و به اذن او هم انجام شد . حالا آن راننده چه کاره است که باید سبب این تصادف شود و از آن طریق تنبیه شود ، آن هم حکمت خاص خود را دارد . زیرا بالاخره دنیا آنچنان است که « و ما تسقط من ورقه الا یعلهما » (11) یک برگ فرو نمی افتد مگر آنکه خدا از آن آگاه است .
پس یکی از راه هایی که خداوند برای بعضی ها به عنوان تنبیه قرار داد از طریق جادوگران و جنیان است . البته اینها آزاد نیستند که بتوانند هر بلایی سر هر کس بیاورند ، درست است قدرت ما به جنینان نمی رسد ، اما قدرت خدا به آنها می رسد . پس نباید خودمان را در مقابل قدرت جادوگران دسته بسته بدانیم و فکر کنیم خداوند سرنوشت ما را در دست آنها قرار می دهد . یکی بگوید نکند فلانی دارد برای من جادو می کند ، مگر دست خودش است ! اگر خدا مصلحت بداند و زمینه را ما با بی ایمانی خود فراهم کرده باشیم ، طبق مصلحت الهی ، خداوند از آن طریق ما را تنبیه می کند ، راه نجات هم برگشت به بندگی خدا است و راضی بودن به آنچه خداوند برای ما مقدر کرده است . اگر بنا نیست خدا مرا تنبیه کند ، هیچ جادوگری نمی تواند کاری بکند ، خودتان شنیده اید که جادوگران می گویند فلانی ضد جادو است . نه ، او ضد جادو نیست ، به جادوگران باید گفت : شما فکر می کنید آنجایی که جادو می کنید ، جادو بود که اثر کرد ما خودمان با آرزوهای دنیایی زمینه ی تاثیر جادوی شما را فراهم کردیم .
آری خداوند می فرماید : شیطان و قبیله ی او شما را می بینند و شما آنها را نمی بینید ؛ « ... انه یراکم هو و قبیله من حیث لا ترونهم ... » (12) ولی با اینکه می فرماید آنها شما را می بینند ، در جای دیگر ما را متوجه می کنند نه تنها وسعت دید آنها محدود است و به عمق عقل ها و قلب ها دسترسی ندارند ، حتی به حریم مادی اولیاء الهی نیز نمی توانند وارد شوند . قرآن می فرماید : « فلما قضینا علیه الموت ما دلهم علی موته الا دابه الارض تاکل منساته فلما خر تبینت الجن ان لو کانوا یعلمون الغیب ما لبثوا فی العذاب المهین » (13) پس چون مرگ را بر سلیمان مقرر داشتیم جز موریانه که عصای او را به تدریج می خورد افراد را از مرگ او آگاه نگردانید ، پس چون [ سلیمان ] فرو افتاد برای جنینان روشن گردید که اگر غیب می دانستند در آن عذاب خفت آور باقی نمی ماندند .
از آیه ی فوق بر می آید که اگر ما اجازه ی ورود به جنینان ندهیم از بسیاری از احوالات و افکار ما غافل اند و می توان با وارد شدن در قلعه ی شریعت الهی از تیررس حیله های آنها به دور بود . این طور نیست که فکر کنیم حال که آنها را می بینند و ما آنها را نمی بینیم آنها اجازه داشته باشند به راحتی وارد حریم شخصی ما شوند و با ما مقابله نمایند .
جالب است که جنیان طبق آیه ی فوق اقرار می کنند که : « لو کانوا یعلمون الغیب ما لبثوا فی العذاب المهین » اگر از غیب آگاهی داشتیم در عذاب خوار کننده گرفتار نمی ماندیم . این می رساند که اولا ً : اینها جنیان شروری بوده اند که حضرت سلیمان « علیه السلام»آنها را در اسارت خود درآورده بودند . ثانیاً : با همه ی زرنگی که داشته اند نفهمیدند حضرت سلیمان « علیه السلام»رحلت کرده اند .
لازم است در رابطه با نقش جادوگران ، سخن خدا را یک اصل بگیریم که می فرماید : « و ما هم بضارین به من احد الا باذن الله » هیچ جادوگری ، هیچ ضرری به کسی نمی تواند برساند ، مگر به اذن خدا . پس اشکال در ما است که زمینه ی تاثیر شیطان را در خود فراهم می کنیم .
... ادامه دارد.
پی نوشتها:
7) سوره ی جن ، آیات 1 و 2
8) سوره ی کهف ، آیه / 50
9) سوره ی بقره ، آیه ی / 102
10) سوره ی نمل ، آیه ی / 39
11) سوره ی انعام ، آیه ی / 59
12) سوره ی اعراف ، آیه ی / 27
13) سوره ی سبا ، آیه ی / 14
منبع: کتاب « جایگاه جن ، شیطان و جادوگر در عالم »
آیا نسبت به همسرتان جاذبه جنسی کافی احساس می کنید ؟
نویسنده : باربارا دی آنجلس
مترجم : هادی ابراهیمی
درزیرآزمونی است که به شما کمک می کند تا بفهمید آیا همسرتان از لحاظ جنسی برایتان جذاب هست یا نه .این آزمون ، متفاوت با آزمونی است که میزان رضایت شما را از روابط جنسی با همسرتان تعیین می کند .زیرا این آزمون تنها تعیین کننده ی احساس شما نسبت به جذابیت جنسی همسرتان است ، نه قابلیت و توانایی او در عشق ورزی و تکرار دفعات همبستر شدن تان .
ـ می توانید این آزمون را دررابطه با همسر فعلی خود پاسخ دهید .
ـ می توانید این آزمون را در رابطه با همسر /همسران قبلی خود پاسخ دهید (درگذشته چگونه احساسی نسبت به آن ها داشتید ).
ـ از همسر خود بخواهید تا او نیز این آزمون را انجام دهد .
می دانم که صادق بودن با خودتان در این رابطه می تواند کمی ترسناک باشد ، اما از آن سرباز نزنید .هرچه چیزهای بیشتری را درباره ی رابطه تان بدانید ، به همان میزان نیز احتمال آنکه لطمه ببینید ،کمتر خواهد شد .بنابراین با صداقت کامل به سؤالات پاسخ دهید .
ضریب بیوشیمی جنسی شما
هر یک از جملات زیر را بخوانید و از خود بپرسید تا چه میزان توصیف کننده ی احساسات شما هستند .
چنانچه تقریباً همیشه چنین احساسی دارید .....به خودتان 4 امتیاز بدهید چنانچه بارها چنین احساسی دارید ........به خودتان 3 امتیاز بدهید چنانچه بعضی وقتها چنین احساسی دارید......به خودتان 2 امتیازبدهید چنانچه هرازگاهی چنین احساسی دارید.....به خودتان 1 امتیاز بدهید. چنانچه به ندرت چنین احساسی دارید .....به خودتان 0 امتیاز بدهید.
1 ـ ظاهر همسرم را در لباس دوست دارم و می پسندم .
2 ـ همسرم را هنگامی که «برهنه »است ،می پسندم و دوست دارم .
3 ـ پوست همسرم را می پسندم و لمس کردن پوست او را دوست دارم .
4 ـ بوی همسرم را می پسندم و دوست دارم .
5 ـ مزه ی همسرم را می پسندم و دوست دارم .
6 ـ طوری را که همسرم مرا در آغوش می گیرد می پسندم و دوست دارم .
7 ـ طوری را که همسرم مرا می بوسد می پسندم و دوست دارم .
8 ـ طوری را که همسرم مرا لمس می کند (هنگامی که همبسترنشده ایم ) می پسندم و دوست دارم .
9 ـ طوری را که همسرم مرا لمس می کند (هنگامی که همبستر شده ایم ) می پسندم و دوست دارم .
10 ـ چشم انتظارم که با همسرم همبستر شوم .
11 ـ هنگامی که همبستر شدن با همسرم را تصور می کنم ، از لحاظ جسمانی تحریک می شوم .
12 ـ هنگامی که بدن همسرم بر روی بدنم فشار می آورد ، از لحاظ جنسی تهییج می شوم .
13 ـ هنگامی که مدتی است با همسرم همبسترنشده ام ، به راستی دلتنگ می شوم .
14 ـ طوری را که همسرم بدنش را حرکت می دهد ، می پسندم و دوست دارم .
15 ـ فکرمی کنم که همسرم جذاب و تحریک کننده است .
حال امتیازات خود را جمع بزنید :
ـ 60 ـ 50 امتیاز :همسرتان به راستی شما را از لحاظ جنسی ذوب می کند . همسرتان به طرز فوق العاده ای برای شما جذاب است و تحریک کردن شما برایش بسیار ساده است . اطمینان پیدا کنید که در زمینه های دیگر رابطه تان نیز با همسرتان تفاهم داشته باشید . بیوشیمی جنسی مشترک میان شما چندان قوی است که چنانچه رابطه تان متعادل نباشد، ممکن است قربانی «کوری جنسی »شوید .به پرسش هایی که امتیاز پایین تری گرفته اید توجه کنید و با همسرتان درباره ی این آزمون صحبت کنید .
ـ 49 ـ 36 امتیاز :همسرتان از جذابیت طبیعی برخوردار است ، اما مشکلاتی وجود دارند که با قابلیت شما در اینکه از یکدیگر لذت جنسی بیشتری ببرید ، تداخل می کنند .در اینجا مشکل اصلی بیوشیمی جنسی نیست . بدین معنا که بیوشیمی جنسی زیادی میان شما وجود دارد .اما شاید موانع احساسی و عاطفی (انزجار ، خشم و ...)دارید که مانع از نزدیکی و صمیمیت جنسی هر چه بیشتر شما شده اند .این امکان نیزوجود دارد که از روش ها و راهکارهای عشق ورزی همسرتان رضایت کامل نداشته باشید ، یا در تمایلات جنسی خود مشکلات و موانعی دارید که شما را از لذت همه جانبه در رابطه تان باز می دارند.درباره ی این مسائل و مشکلات خود فکر کنید و با همسرتان در زمینه هایی که مشکل دارید ، صادقانه گفت وگو کنید .
ـ 35 ـ 21 امتیاز :ممکن است ، نخواهید آن را بپذیرید ، اما حقیقت این است که همسرتان برایتان جذاب نیست .امکان دارد هرگز در گذشته نیز برایتان جذاب نبوده است ، یا شاید مشکلاتی در رابطه تان وجود دارد که هرگونه جاذبه ی جنسی نسبت به همسرتان را در شما کشته است .از خود بپرسید ، دلیل اینکه در این رابطه مانده اید چیست ؟ آیا فقط به این دلیل است که تأمین می شوید و راحت هستید ، یا می ترسید که نتوانید رابطه ی بهتری به دست بیاورید ؟ آیا از همسر یا بچه هایتان مراقبت می کنید ؟ واقعیت این است که از لحاظ جنسی با این شخص خوشبخت نیستید .کمک حرفه ای دریافت کنید . یا اینکه سعی کنید شور و حرارت از دست رفته را باز گردانید .درغیر این صورت رابطه را ترک کنید .
ـ 20 ـ 0 امتیاز :همسرتان هرگونه جاذبه ای را در شما خاموش کرده است !
دلیل رابطه تان چیست ؟ نهایتاً نتیجه این خواهد بود که یا همواره نسبت به او متنفر یا منزجرخواهید بود ، یا اینکه مجبورید خودتان را کرخت و بی احساس کنید ، یا تا حد ممکن از همسرتان کناره بگیرید .ممکن است اعتماد به نفس شما به قدری پایین باشد که فکر می کنید این همان چیزی است که استحقاق اش را دارید .ممکن است به سبب ضربات و لطمات عاطفی گذشته ، مشکلات و موانع جنسی جدی ای دارید .شما مستحق آن هستی که خوشبخت تر باشید .از دروغ گفتن به خودتان دست بردارید و به این رابطه پایان دهید .
به یاد داشته باشید که این آزمون تفاهم کلی شما را نمی سنجد ، بلکه تنها تعیین کننده ی این است که همسرتان تا چه حد برایتان جذاب است .بنابراین :
ـ امکان دارد امتیاز فوق العاده بالایی در این آزمون کسب کرده باشید (60 ـ 50 امتیاز)اما رابطه شما در مجموع بد باشد .
ـ امکان دارد ، امتیاز متوسطی در این آزمون کسب کرده باشید (49 ـ 36 امیتاز)اما رابطه مستحکمی داشته باشید که از قضا ، با برخی مشکلات جنسی و عاطفی رو به روست .
چنانچه امتیازتان در این آزمون بسیار پایین بوده است (35 ـ 0)لطفاً با دقت تمام به اطلاعات داده شده در این مقاله فکر کنید .به احتمال قوی جاذبه ی جنسی شما نسبت به همسرتان به حدی نیست که بتواند رابطه ی جنسی و رمانتیک ارضاء کننده ای را برای شما به دنبال داشته باشد .ازانتظار برای اینکه این جاذبه ناگهان خلق شود ، دست بردارید و توجه خود را به احتیاجات و نیازهایتان معطوف کنید و با آن ها تماس برقرار کنید .عشق چنین احساسی نیست .
هنگامی که با همسرتان تفاهم جنسی ندارید .
آیا به یاد دارید که بیوشیمی (جاذبه ی)جنسی همان تفاهم جنسی نیست ؟ امکان دارد جاذبه ی جنسی فوق العاده ای نسبت به همسرتان داشته باشید ، اما فاقد هر گونه تفاهم جنسی با او باشید .درزیر برخی از عواملی آورده شده است که موجب عدم تفاهم جنسی شما با همسرتان می شوند .
دلایل عدم تفاهم جنسی
1 ـ شما و همسرتان از لحاظ جسمانی (فیزیکی )با یکدیگر تناسب ندارید .
2 ـ نیاز شما و همسرتان به روابط جنسی به لحاظ تکرار زمانی و دفعات یکسان نیست .
3 ـ شما و همسرتان از سبک های جنسی یکسانی برخوردار نیستید .
4 ـ شما و یا همسرتان اعتیاد یا اختلالات جنسی دارید .
1 ـ شما و همسرتان از لحاظ جسمانی (فیزیکی )با یکدیگر تناسب ندارید .این موضوع تنها هنگامی برایتان جالب و سرگرم کننده است که برای خودتان اتفاق نیفتاده باشد .اما چنانچه با آن رو به رو بوده اید ، خواندن این بخش برایتان خنده دار نخواهد بود .بدن بعضی از افراد به لحاظ اندازه و ابعاد ، با بدن بعضی دیگر ، از تناسب بیشتری برخوردار است . درحالی که بدن بعضی با بدن بعضی دیگر به هیچ وجه جفت و جور نمی شود .به کرات نامه های دردناکی از طرف مردها و زن هایی دریافت می کنم که ازدواج شان به علت عدم تناسب جسمانی با همسرشان با شکست مواجه شده است .نامه های بسیاری از زنانی دریافت کرده ام که اندام جنسی شوهرشان چنان بزرگ بوده است که هرگونه نزدیکی را عملاً ناممکن می ساخته و یا آنقدرکوچک بوده است که اصولاً آن را حس نمی کرده اند .نامه های بسیاری ازمردان دریافت کرده ام که اندام جنسی همسرشان چنان کوچک بوده است که دخول را برای مرد بسیار دردناک می کرده یا چنان بزرگ بوده است که نزدیکی را بسیار غیر ارضاء کننده و بیهوده می ساخته است .چنین همسران نامتناسبی نهایتاً از روابط جنسی وحشت زده خواهند شد ،چرا که بسیاردردناک بوده است و به سادگی امکان پذیر نیست.این مشکل تنش فوق العاده ای را در رابطه ی زن و شوهر ایجاد می کند .
چنانچه تفاوت های جسمانی (فیزیکی )حاد نباشند ،یک زوج می توانند با همکاری ،رفتارجنسی خود را با یکدیگر وفق دهند و مشکلات شان را از میان بردارند .گرچه هنگامی که این تفاوت ها شدید باشند ، یک زوج به سادگی نخواهند توانست که از لحاظ جنسی با یکدیگر خوشبخت باشند .
چنین وضعیتی هنگامی که زن و شوهر اولین تماس جنسی خود را پس از ازدواج تجربه کنند ، به مراتب پیچیده تر می شود .اخیراً زنی را ملاقات کردم که داستان غم انگیزش را با من در میان گذاشت .او و شوهرش سی و دو سال بود که ازدواج کرده بودند ، اما در خلال این مدت هرگز با یکدیگر همبستر نشده بودند .اینطور به نظر می رسید که اندام جنسی شوهر این زن چنان بزرگ بوده که دخول را برای زن که تا پیش از عروسی اش باکره بوده است ، همراه با درد و کبودی وحشتناک کرده است .کار این زن آن شده بود که مدام از این دکتر به آن دکتر برود ، اما هیچ یک از آن ها موفق نشده بودند که راه حلی برای مخمصه ی ناراحت کننده ی این زوج ارائه بدهند .از آنجا که زن از اینکه با همسرش رابطه ی جنسی برقرار کند ، خودداری می کرده است ، پس از گذشت پنج سال از ازدواج شان ، شوهرش شروع به روابط نامشروع با این و آن می کند .روابطی که زن نیز از آن ها خبر داشته، اما به دلیل شرایط و مقتضیات شان آن ها را تحمل می کرده است .نهایتاً این زن و شوهر تصمیم گرفتند که پس از سی و دو سال عدم تفاهم جنسی ، از یکدیگر جدا شوند .
روزی یک زن در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود در یکی ازسمینارهایم رو به حاضران کرد و گفت :«من یک کاتولیک هستم و به من آموزش داده شده بود صبر کنم ، اما از شما خواهش می کنم که اشتباه مرا تکرار نکنید .حتماً پیش از آنکه ازدواج کنید، اطلاعاتی کسب کنید تا دریابید از لحاظ جسمانی با همسرتان تناسب دارید یا خیر ».
نمی توانم در رابطه با روابط جنسی پیش از ازدواج به شما توصیه ای بکنم ، اماهمچون این زن بد اقبال ، من نیز نگران دختران و پسرانی هستم که پیش از ازدواج هیچگونه دانش و اطلاعات جنسی نسبت به یکدیگر ندارند .چنان چه در نظر دارید تا شب عروسی تان هیچگونه رابطه ی جنسی نداشته باشید ، دست کم وقت صرف کنید و به منظور جلوگیری از مسائل و مشکلاتی که ممکن است در شب عروسی تان پیش آید ، با صراحت و روشنی درباره ی تفاهم جنسی ، با نامزدتان به صحبت و گفتگو بنشینید !
2 ـ نیاز شما و همسرتان به روابط جنسی به لحاظ تکرر زمانی و دفعات یکسان نیست .
ـ «روابط جنسی را چندین بار در هفته می خواهم اما زنم ، فقط آن را چندین بار در ماه می خواهد .مدام بر سر آن دعوا می کنیم و این موضوع رابطه مان را مسموم کرده است .چه کار کنم ؟ »
ـ «شوهرم می خواهد دست کم روزی یکبار و گاهی اوقات نیز آخر هفته ها دو بار در روز رابطه ی جنسی داشته باشیم.در ابتدای ازدواج مان از این موضوع که تا این حد برای او تحریک کننده و جذاب هستم به خود می بالیدم . اما حالا طوری شده است که از روابط جنسی وحشت دارم و برایم مثل یک کار «زورکی »شده است .آیا می توانید به ما کمک کنید ؟ »
ـ «شوهرم می تواند ماه ها بدون رابطه ی جنسی سر کند ، اما من مدام احساس شهوت می کنم .نمی خواهم هر روز رابطه ی جنسی داشته باشم ، اما چند بار در هفته خیلی خوب است .هنگامی که در این باره با او صحبت می کنم می گوید روابط جنسی اهمیت چندانی برای او ندارد .اما برای من خیلی مهم است .آیا فکر می کنید ما با یکدیگر تفاهم نداریم ».
همگی این زوج ها در یک چیز مشترک هستند :تفاهم جنسی آنان از ناحیه ی نیازهای متفاوت آنان به روابط جنسی به لحاظ تکرر زمانی و دفعات ، مورد تهدید قرار گرفته است .موضوع این نیست که ریتم جنسی کدام یک از آن ها صحیح است
و کدام یک صحیح نیست ،بلکه موضوع این است که این دو ریتم به حدی متفاوت هستند که می تواند موجب درگیری و برخورد شوند .هیچ دو انسانی را نمی توانید پیدا کنید که دقیقاً یکسان باشند ، بنابراین کاملاً طبیعی است که تمایلات و نیازهای جنسی زن و شوهر همزمان و مصادف با نیازهای دیگری نباشند .ممکن است شبی که شما تمایل دارید ، شوهرتان به واسطه ی کار روزانه خسته باشد ، یا صبح روز بعد که ناگهان تحریک شده است ، ممکن است که شما با گرفتگی عضلانی و احساس درد بیدار شده باشید .این اوقات که درآن تمایلات شما و همسرتان از همزمانی و انطباق برخوردار نیستند ، درروابط دراز مدت کاملاً طبیعی محسوب می شوند . مشکل هنگامی به وجود می آید که تمایلات شما و همسرتان تقریباً در تمامی اوقات مصادف و همزمان نباشند که این نیز به دلیل تفاوت بیش از حد ریتم های جنسی شما دو نفر است .
نکته ی امید بخشی که دراین رابطه وجود دارد این است که در بسیاری از موارد شما و همسرتان می توانید با دریافت کمک حرفه ای و برقراری ارتباط و گفت وگوی صادقانه ، براین بحران فائق آیید .شاید مردی که نیاز دارد هر روزرابطه ی جنسی داشته باشد ، از روابط جنسی به عنوان وسیله ای برای کاهش استرس و تنش درونی خود استفاده می کند نه به عنوان راهی برای عشق ورزی به همسر خود .این مرد می تواند با استفاده از روش ها و ابزارهای دیگرکاهش دهنده ی استرس مثلاً :ورزش ، تمرکز ، با مشکلات خود برخورد کردن و با آن ها کنارآمدن به جای روی گردانی از آن ها ، نیاز خود را به روابط جنسی مداوم کاهش دهد و آن را متعادل و طبیعی کند .شاید زنی که فقط دو بار در ماه با شوهرش رابطه ی جنسی دارد ، از صمیمیت با او سرباز می زند یا روش های شوهرش را در عشق ورزی با او نمی پسندد و یا مسائل و مشکلات جنسی ای در گذشته داشته است که هرگونه جاذبه ی جنسی و علاقه به روابط جنسی را در او از بین برده اند .این امکان نیز وجود دارد که احساس خوبی نسبت به بدن و تمایلات
و گرایش های جنسی خود ندارد و خود را نسبت به این بخش از روابط شان کرخت کرده است .
دلایل متعددی وجود دارند که چرا شما به روابط جنسی تمایل دارید یا آن را نمی خواهید .کشف این دلایل و گفت وگو و مذاکره درباره ی احساسات تان با همسری که خوب درک می کند ، می تواند به شما و همسرتان در توافق بر سر دفعاتی که به روابط جنسی نیاز دارید ، کمک کند .به طوری که رضایت هر دوی شما را دربرداشته باشد .چنانچه همسرتان همچنان اصرار می ورزد که :«من همین طوری هستم و نمی خواهم که تغییرکنم و هیچگونه علاقه ای به سازش و برقراری ارتباط و گفتگو باشما نشان نمی دهد ، باید با این واقعیت رو به رو شوید که درگیری ها و برخوردهای ناشی از نیازهای متفاوت شما به روابط جنسی به لحاظ تکرر و دفعات موجب عدم تفاهم شما با همسرتان خواهد شد .
3 ـ شما و همسرتان از سبک های جنسی یکسانی برخوردار نیستید .هر یک از ما سبک جنسی به خصوصی داریم که منعکس کننده ی بسیاری از جوانب و زوایای شخصیتی ما هستند .دراین رابطه می توان «خانم رمانتیک » ، «آقای سرعتی »و یا «آقای حساس »را نام برد !
سبک جنسی شما منعکس کننده موارد زیر است :
ـ تجارب شما در گذشته
ـ برنامه ریزی احساسی شما در رابطه با مسائل و روابط جنسی .
ـ میزان راحتی یا ناراحتی (معذب بودن )شما با بدن تان.
ـ میزان اعتماد به نفس شما .
ـ میزان گشادگی یا ترس احساسی (عاطفی )شما .
ـ نگرش و برخورد شما در رابطه با صمیمیت
ـ میزان عشق و لذتی که خود را مستحق آن می دانید
ـ سطح آگاهی و میزان دانسته های شما درباره ی روابط جنسی .
سبک جنسی یک فرد همچنین می تواند با گذشت زمان تغییرکند و این تغییر در واقع نیز اجتناب ناپذیرخواهد بود .بدین معنا که به موازت تغییرات جسمانی ، عاطفی ،فکری و روحی فرد ، تغییر خواهد کرد .
هر چه سبک جنسی شما و همسرتان از شباهت بیشتری برخوردار باشند ، تفاهم جنسی بیشتری خواهید داشت .درمقابل هرچه سبک های جنسی شما از یکدیگر دورتر باشند ، از تفاهم جنسی کمتری برخوردار خواهید بود .
چگونه می توانید ، سبک جنسی همسرتان را تشخیص بدهید ؟ متأسفانه تنها راهی که در این زمینه وجود دارد این است که با او رابطه ی جنسی داشته باشید .به زودی همه چیز را دراین باره خواهید دانست !یا از او خوش تان نخواهد آمد یا از آن متنفر خواهید بود یا بعضی از بخش های آن را خواهید پسندید و از برخی دیگر خوشتان نخواهد آمد .همسرتان نیز در ارتباط با سبک جنسی شما نظریات خود را خواهد داشت .
ـ دریک ازدواج خوب ، شما و همسرتان سبک جنسی ای ایجاد خواهید کرد که ترکیب و برگزیده ای از بهترین بخش های سبک های جنسی و جداگانه ای هر یک از شما خواهد بود.برای نمونه ،هنگامی که آلن و ویکتوریا ازدواج کردند ، سبک های جنسی کاملاً متفاوتی داشتند .ویکتوریا بسیار رمانیتک و احساسی بود ، درحالی که آلن بیشتر به طرزی جسمانی عشق ورزی می کرد . آلن با دقت به خود و ویکتوریا آموخت که در بستر ازلحاظ روحی بازتر شود و به خود اجازه دهد که کمی احساسی تر باشد و ویکتوریا نیز به خود اجازه داد تا کمی شهوانی تر باشد .به موازات شکوفا شدن رابطه ی آن ها تفاهم سبک های جنسی آن ها به طرز قابل ملاحظه ای نیز بیشتر شد .
ـ در یک ازدواج بد ، یکی ازطرفین سبک جنسی خود را زیر پا می گذارد و آن را برای جلوگیری از درگیری و جلب رضایت دیگری تعدیل می کند و تغییر می دهد .سوزانا در ابتدای ازدواج اش با چارلی بسیار نسبت به او جاذبه داشت ،اما از سبک جنسی او ناراضی بود .چارلی روابط جنسی آنچنانی ، آمیخته با خیالپردازی های بسیار ، فیلم های پورنوگرافی ، اجرای نقش های مختلف در بستر را می پسندید درحالی که سبک جنسی سوزانا ، بیشتر بر اساس صمیمیت و عشق بنا شده بود .ازآنجایی که نمی خواست چارلی را از دست بدهد ، هرکاری را که چارلی از او در اتاق خواب می خواست ، انجام می داد .اما پس ازچند هفته انزجار او از چارلی به حدی شد که دیگر نمی خواست با چارلی همبستر شود .چارلی نیز مأیوس و سرخورده شده بود و سرانجام از سوزانا جدا شد .درواقع چارلی با این کار خود لطفی درحق سوزانا کرد ، چرا که رابطه اش سالم نبود .چنانچه سبک جنسی شما و هسمرتان با یکدیگر برخورد دارند، سایر قسمت های رابطه تان را بررسی و ارزیابی کنید .احتمالاً درگیری های مشابه دیگری نیز خواهید یافت، چرا که سبک جنسی و روابط جنسی هر شخص ، نشان دهنده ی شخصیت عاطفی و فکری او نیز هست .بنابراین چنانچه سبک احساسی (عاطفی )، روحی و فکری شما با سبک احساسی (عاطفی )،روحی و فکری همسرتان از تفاهم برخوردار نیستند ، سبک های جنسی شما نیز به احتمال قوی فاقد تفاهم خواهند بود .(برای اطلاعات بیشتر درباره ی «تفاهم کلی »
حال اگر سبک جنسی شما با همسرتان بیش از حد متفاوت باشد و سبب بروز مشکلاتی در زندگی شما شده باشد چه ؟ برخی از زوج ها به رغم تفاوت سبک های جنسی شان با همکاری جهت آموختن هرچه بیشتر درباره ی یکدیگر و عواملی که در سبک جنسی تأثیرگذار هستند، جهت حل مشکلات شان کار می کنند .با برقراری ارتباط مداوم ، تمایل طرفین به نجات رابطه و در صورت لزوم مشاوره ی حرفه ای ، یک زوج عملاً می توانند روابط جنسی خود را بهبود بخشند .برخی زوج های دیگر که از سبک های جنسی بسیار متفاوتی برخوردار هستند ، به
رغم تلاش جهت حل مشکلات شان متأسفانه، با شکست رو به رو می شوند . زیرا میزان تفاوت هایشان بسیار زیاد است و همچنین در زمینه های دیگر نیزبا یکدیگر تفاهم ندارند .موفقیت در این زمینه تماماً به شما و همسرتان و تمایل تان به اینکه به مسائل جنسی خود به مثابه ی فرصتی جهت آموختن درباره ی خودتان بنگرید ، بستگی خواهد داشت .
حقیقیت که وجود دارد این است که :سبک های جنسی متفاوت ، گاهی اوقات می توانند موجب عدم تفاهم جنسی شما با همسرتان شوند .اما درعین حال نیز می توانند همچون انگیزه ای در جهت همکاری زن و شوهر باشد که مانند یک تیم کمک کنند و سبب شوند تا در عشق ، پختگی و بلوغ فکری ، رشد کنند .
1 ـ شما و همسرتان اعتیاد و یا اختلالات جنسی دارید .دراینجا یادآوری سه دسته رفتار مختل جنسی را مجدداً آورده ام :
1 ـ اعتیاد و اشتغال ذهنی مدام به روابط جنسی.
2 ـ عدم عزت نفس و نجات جنسی .
3-مشکل در اجرای عمل جنسی .
چنانچه شما یا همسرتان در یکی از سه زمینه فوق مشکل دارید ، ممکن است از لحاظ جنسی تفاهم پیدا نکنید .نهایتاً به این بستگی خواهد داشت که مشکل تان تا چه حد جدی است و تمایل شما و همسرتان برای تغییر و دریافت کمک به چه میزان است .
صرف نظر از اینکه تا چه حد یکدیگر را دوست دارید و به هم عشق می ورزید ، به سادگی نخواهید توانست خود را در برابر درد و رنجی که از ناحیه ی اختلالات جنسی همسرتان تجربه می کنید ، ایمن نگه دارید .
چنانچه خواندن این بخش برایتان ناراحت کننده است و می دانید که این همان مشکل شماست .
هنگامی که بیوشیمی جنسی ناپدید می گردد .
یکی از وحشت آورترین احسسات این است که یک روز صبح درکنار همسرتان از خواب بیدار شوید و همان طور که او خوابیده است به او خیره شوید و دریابید که دیگر از لحاظ جنسی برایتان جذاب نیست .اولین کتابم :« رازهایی درباره ی عشق »را به امید کمک به زوج هایی نوشته ام که مرتکب اشتباهات ارتباطی می شوند و در نهایت موجب تخریب شور و حال و حرارت رابطه شان می گردند .در بیشتر موارد اینگونه است که بیوشیمی جنسی از بین نرفته است ، بلکه در زیر خروارها احساسات بیان شده و حل و فصل نشده و نیز عادات بد ، مدفون گشته است .با کار سخت و آموزش دراین باره امکان دارد نه تنها شور و حال و حرارت از دست رفته را دوباره بازیابید ، بلکه به همان میزان روزهای اول احساس عشق و صمیمیت کنید .
گر چه برخی اوقات بیوشیمی جنسی به این دلیل که شما و همسرتان در دو سوی کاملاً متفاوت رشد کرده اید ، ناپدید می گردد ، همانطور که به یاد دارید ، بیوشیمی جنسی را رزنانس تعریف کردیم :
چنانچه شما و همسرتان در سطوح ارتعاشی کاملاً متفاوتی رزنانس کنید دیگر برای یکدیگر جذاب نخواهید بود .
درک این نکته بسیار مهم است .این طورنیست که چون همسرتان دیگر برایتان جذاب نیست، رابطه شکست خواهد خورد ، بلکه موضوع این است که چون رابطه موفق نبوده و شکست خورده است ، همسرتان دیگر برایتان
جذاب نیست .هنگامی که شما و همسرتان از لحاظ جسمانی ، احساسی ( عاطفی )و روحی دیگر با یکدیگر رزنانس نمی کنید ، ازلحاظ جنسی نیز رزنانس نخواهید کرد .
روز پیش ازنوشتن این مقاله، به خود استراحتی دادم و ناهار را با دوستی که در اینجا او را دایان خواهم نامید ، صرف کردم .دایان را خیلی دوست دارم زیرا او زنی است که خود را وقف رشد شخصی خویش کرده است .او پنج سال گذشته را صرف رویارویی با اعتیادات ، وابستگی اعتیادگونه و «انکار »کرده است و به عنوان گامی در آن راستا نیز اخیراً به رابطه ای ده ساله و دردناک پایان داده است .او از من پرسید مشغول نوشتن کدام مقاله از کتابم هستم .هنگامی که به او پاسخ دادم بر روی فصل بیوشیمی جنسی کار می کنم ، با خنده ای گفت :اتفاقاً وصف الحال من است .یکی از دلایل اینکه از اسپنسرجدا شدم نیز این بود که دیگر هیچگونه جاذبه ای نسبت به او نداشتم .عجیب است ، زیرا که درابتدای ازدواج مان دیوانه وار برایم جذاب بود ». مفهوم رزنانس جنسی را برای دایان توضیح دادم ، ناگهان چشمانش برق زدند .با تعجب گفت :«حالا می توانم آن را بفهمم ، ظرف پنج سال گذشته در بسیاری از زمینه های زندگی ام در حال رشد بودم .رژیم غذایی ام را تغییر دادم ،طرز ارتباط برقرار کردنم را تغییر دادم و از ذهنیت و روحیه ی قربانی به ذهنیت و روحیه ای آزاد و مختار تغییر وضعیت دادم .گرچه اسپنسر نیزتلاش می کرد ، اما موفقیت چندانی کسب نکرد .طبق آنچه شما گفتید، فرکانس ارتعاشات ما بسیارمتفاوت شده بودند ، لذا هیچگونه رزنانسی میان ما وجود نداشت .واقعاً این طور احساس می کردم که ناگهان دنیاهایمان فرسنگ ها فاصله پیدا کرده اند .هنوز او را دوست دارم ، اما دیگر مانند گذشته با او احساس ارتباط و نزدیکی چندانی نمی کنم ».
به او گفتم :«دلیل اینکه اسپنسر دیگر برایت جذاب نبود ، هم همین است. به این معنا که رزنانس کافی میان شما وجود نداشت تا بتواند بیوشیمی جنسی ایجاد کند .
از اینکه به دایان کمک کرده بودم تا درخصوص بیوشیمی جنسی و ازدواج اش با اسپنسر چیزهایی دستگیرش شود ، خوشحال بودم .امیدوارم که با این مقاله به شما نیز کمک کرده باشم تا چیزهای بیشتری در این باره درک کنید
روابط جنسی تنها همچون یک آیینه عمل می کنند .آیینه ای که حالات ذهن ، قلب و روح ما را منعکس می کند .با این دید ، روابط جنسی دیگر نه تنها رازگونه و گیج کننده نخواهد بود ، بلکه به چیزی بسیار روشنگر و اعجازگونه بدل خواهد شد .
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
آیا عصبانیت و خشم تعریفی مشخص دارد؟
آیا عصبانیت و خشم تعریفی مشخص دارد؟
عصبانیت و راههای مقابله با آن
عصبانیت
جنون ،شکل پیشرفته عصبانیت است ،هراس بی جهت مانند ترس می
عصبانیت و راه های مقابله با آن
برای آنان که می خواهند شکست را بشکنند
تو می توانی اگر بخواهی!
دوست مناسب برای فرزند شما
[عناوین آرشیوشده]