پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:42 عصر
طلاق عاطفی» شوهرکشی می آورد |
|
هشدار! با صدای وحشتناکی ناگهان از خواب پریدم. همهجا تاریک بود و سرد. رو صورتم، خون پاشیده شده بود. دخترم که در آغوشم آرمیده بود، مثل بید میلرزید، لباسش غرق خون بود. چشمامو آرومآروم باز کردم. - «کارش تمام شد.» باور نمیکردم. در خون غوطهور بود. هنوز هم ازش میترسیدم. آلوده به موادمخدر، به فساد هم کشیده شد و منو نیز در منجلاب خودساختهاش فرو برد. بارها به خانوادش هشدار داده بودم، ولی آنها توجه نکردن، حتی تهدید کردم؛ به همه گفته بودم «یا منو سر به نیست کنین یا حساب این مرد را برسین.» اما کسی حرفها و ضجههایم را باور نکرد. دیگر تحمل این شرایط ننگین برایم سخت شده بود؛ هر شب میشستم و عیاشی و کثافتکاریشو تحمل میکردم. آمد و رفت مردهای غریبه کلافهام کرده بود. مرتب باید از دختربچه بیگناهم مراقبت میکردم. همیشه نگران و مضطرب بودم که نکنه یه شب، به سر این آدمها بزنه و دست به کار کثیفی بزنن. کمکم شده بودم سوژه مشتریهاش؛ نمیدانید وقتی این آدمای عوضی، کراک و شیشه و هزار زهرماری دیگه مصرف میکنن در چه وضعیتی قرار میگیرن؟! «باید میکشتمش!» 12 سال از زندگی مشترکمون گذشته بود و حاصل آن، سه فرزند دختر و پسر بود، اما وقتی ماموران، ازش مواد پیدا کردن، به سادگی انداخت گردن من و باز هم به خاطر یک لقمه نون و حفظ فرزندانم مجبور شدم همهچیزو به گردن بگیرم و یکسال و 5 ماه حبس را تحمل کنم، فقط واسه این که سایه آقا، بالا سر بچههام باشه. بارها ناچارم کرد به خواستههای کثیفش تن بدم، کی میتونست باور کنه... چندینبار نشستم و بهش گفتم «یا منو بکش یا من، تو رو میکشم»، باور نمیکرد؛ یعنی هیچکس باور نمیکرد. به مادر و خواهر و برادرش هم که میگفتم باور نمیکردن و تنها تمسخرشان برایم باقی میماند، تازه بعضی وقتها، خبرهایی هم بهش میدادن که به جانم میفتاد و کتک مفصلی میزدم. چندینبار قصد فرار کردم، ولی باز هم فکر بچهها، آزارم میداد؛ کتک خوردنها، تحقیرشدنها، سوژه مردان سوءاستفادهگر و کثیف شدن، دیگر کارد را به استخوانم رسانده بود. «باید میکشتمش!» اما چگونه؛ خودم که قدرتشو نداشتم... اینها درددلهای زنی بود که به اتهام معاونت در قتل شوهرش بازجویی میشد. آغاز تحقیقات پلیس یکروز پس از آن که زن سالخوردهای با مراجعه به پلیس اصفهان از ناپدید شدن فرزندش خبر داد، ماموران در جریان تحقیقات از او دریافتند که پسر این زن با همسرش اختلافات شدیدی داشته، به طوری که تا مرز تهدید به قتل نیز پیش رفته است. بر این اساس همسر جوان مرد ناپدید شده برای انجام تحقیقات به پلیس آگاهی فراخوانده شد و در حالی که ابتدا نسبت به موضوع اظهار بیاطلاعی میکرد، در جریان بازجوییها، راز گمشدن همسرش را فاش کرد و گفت: «باید میکشتمش.» این زن در بیان جزئیات ماجرا به ماموران، گفت: «دیگه طاقت نداشتم، منو کرده بود، سوژه مشتریهاش، دو فرزند پسر و یک دختر داشتم. خانهمان آنقدر کوچیک بود که من و دخترم مجبور بودیم، شبها همانجایی بخوابیم که شوهرم و اون آدمهای کثیف، داشتن مواد مصرف میکردن. چندین بار التماسش کردم که دست از کارهای کثیفش برداره، ولی انگار نه انگار.» «به اجبار، موضوعو با برادر ناتنیاش در میان گذاشتم، اما او هم باور نمیکرد، تا این که از او خواستم به طور پنهانی سرنوشت تحمیل شده بر من را تعقیب کنه، گفتم: «بیا و از نزدیک شاهد همهچیز باش؛ اگر دروغ گفتم، منو بکش و اگر راست بود، تکلیفو یکسره کن.» سرانجام «ابراهیم» پذیرفت که به بهانه این که نزدیک منزل ما کارگری میکنه، چند روزی را در منزل ما سپری کنه. «ابراهیم» دید که برادرش چه میکنه: یکروز از کوره در رفت و زمانی که مردی میخواست به زور وارد خونمون شه تا مواد مصرف کنه و. .. شخصا مداخله کرد و او را از آنجا انداخت بیرون و بر سر همین مساله، با برادرش هم درگیر شد. شوهرم وقتی فهمید من همه کثافتکاریاشو به برادرش گفتهام، چاقو برداشت که منو بکشه، ولی فرار کردم. چند روز بعد، «ابراهیم» را دیدم. بهم قول داد که دیگه نمیذاره برادرش زنده بمونه.» «پنجشنبه بعد از ظهر، «ابراهیم» آمد منزل ما و گفت آدمیو پیدا کرده که میتونه براحتی شوهرم تکهتکه کنه. بعدا فهمیدم که این آدم، یکی از همون مردایی بوده که گاهگاهی به منزلمان رفت و آمد داشته و مواد مصرف میکرده.» لحظهشماری میکردم «شب بدی بود، همهجا تاریک و سرد، لحظه شماری میکردم که کی از دست این آدم پلید نجات پیدا میکنم. اول فکر میکردم کار به سادگی تموم میشه، اما لحظه به لحظه بر اضطرابم افزوده میشد. از دمدمای غروب، شوهرم به همراه برادرش «ابراهیم» و همون مرد غریبه، داخل یکی از اتاقا نشستن و مثل همیشه بساط مصرف مواد را پهن کردن.» «شام بچههارو دادم و رفتم مثل همیشه کنار دیوار همان اتاق. تنها مونسم که دختر 10 سالهام بود، کنارم پناه گرفت. پسرانم هم داخل اتاق اونطرفی خوابیدن. کمکم خواب چشمامو فرا گرفت. هیچ صدایی شنیده نمیشد. ناگهان ساعت نمیدانم دو بامداد بود یا سه، اما با صدای وحشتناکی از خواب پریدم. روی صورتم خون پاشیده شده بود. دخترم مثل بید میلرزید، لباس اونهم غرق خون بود. چشمانم را که باز کردم، دیدم شوهرم در خون غوطهور است و برادرش یه گوشه نشسته و میگه: «کارش تمام شد.» حالا من باور نمیکردم «حالا من باور نمیکردم، با دخترم گریه میکردیم. «ابراهیم» هم گریه میکرد، اما اون مرد غریبه هیچ!!» «صبح نزدیک بود، تمام روزهای تلخ زندگی همچون یک نمایش خندهدار مقابلم ظاهر میشدند، او پدر بچههام بود، اما مسبب همه بدبختیهام. پتو رو آوردن و روی جسدش انداختن، بعد بردنش کنار دیوار و داخل چالهای دفنش کردن.» «همهچیز تموم شد، باور نمیکردم.» «بالای گورش نشستمو هر چه بر سرم آورده بود را به مشتایی از خاک تبدیل کردم و رویش میپاشیدم.» این پرونده را در گفتوگو با سید ضیاءالدین فائق، محقق و پژوهشگر مسایل اجتماعی تحلیل کردیم: در سالهای اخیر از همپاشیدگی خانوادهها سیر صعودی داشته است «واقعیت اینست که خانواده نقش محوری و پراهمیتی در زندگی فرد و اجتماع پیرامونش دارد و هر گونه تغییر و تحول اجتماعی باید از خانواده آغاز شود. نمیتوان انکار کرد که در سالهای اخیر از همپاشیدگی خانوادهها سیر صعودی داشته و جدایی، اختلاف و عناد زوجین نسبت به یکدیگر، خشونت و خصومتی که طی زندگی مشترک ایجاد شده را رو به فزونی گذاشته است؛ چنانچه یافتهها نشان میدهند: بین سوءرفتارهایی مانند پرخاشگری، داد و فریاد کردن طرفین، ایراد ضرب و جرح، گوشه و کنایه زدن به یکدیگر، تحقیر و عیبجویی و از همه مهمتر سکوت و طلاق عاطفی، فحش دادن و قهر کردن، تحقیر کردن و عیب یکدیگر را بیپروا در حضور دیگران گفتن و جدا شدن اتاقها و فاصله گرفتن زن و مرد و از همه مهمتر، گرایش مرد به مصرف مواد مخدر و داروهای روانگردان به عنوان یک جایگزین نامطلوب و افسردگی خانمها و بعضا داشتن رابطه با دیگران برای پر کردن خلأهای عاطفی موجود و وقوع جنایاتی از این دست (همسرکشی) رابطه معنیداری وجود دارد.» به اعتقاد این پژوهشگر، از طرف دیگر، بزرگ کردن ضعفهای خانمها، مقایسه کردن آنها با دیگران و ایجاد معادلاتی در خصوص زیبایی و نوع رفتار و اعمال زنانه و ایجاد فضای ترس و تهدید و زیر پا قرار دادن ارزشهای اخلاقی، بیتوجهی به بهداشت فردی، درخواستهای خلاف اخلاق و عفت و شرمآور و بهرهجوییهایی که بیشتر حاصل تماشای فیلمهای پورنو است را نیز میتوان از جمله مهمترین عوامل وقوع این اتفاقات برشمرد. نبود راههای مناسب برای جدا شدن همسران به ویژه زنان و مقاومت بعضا بیجای والدین و اطرافیان و مراجعه نکردن به رواندرمانها و مشاوران برای رسیدن به راهحل مطلوب، از موارد مهم دیگر افزایش اینگونه وقایع است؛ بررسیهای گسترده به عمل آمده در برخی کشورها بیانگر این نکته است که اعمال خشونت نسبت به زنان، به هر صورتی که باشد خطر ابتلاء به اختلالات روحی - روانی را افزایش میدهد و نتایج مطالعات انجام شده در این رابطه حاکیست که قربانیان خشونت از مشکلات زیادی از جمله اختلالات افسردگی، اضطراب و اختلالات خوردن رفتارهای اجتنابی رنج میبرند و بین همسرآزاری و افسردگی در زنان رابطه معناداری وجود دارد. فائق، محقق و پژوهشگر مسایل اجتماعی در این باره میگوید: «بین اعمال خشونت و آسیبهای جسمانی – جنسی و روانی از جمله اختلالات تجربهای، صدمه زدن عمدی به رفتارهای جنسی نامطلوب و اقدام به خودکشی و اضطراب رابطه وجود دارد و این ویژگیها را در تمامی متهمان به همسرکشی به سادگی میتوان یافت و شاید همین موارد، مقدمه بسیاری مسایل از جمله خیانت به همسر و رابطه با غیر باشد و به این ترتیب از آنجا که به دلیل شرایط خاص عاطفی و خصوصیات ویژه افسردگی، عموما زنان به این باور غلط میرسند که اشخاص دیگر قادر به درک آنها هستند و از این رو به عشقهای نادرست هدایت و وقتی با مقاومت همسرشان در جدایی روبهرو میشوند، در حالی که قانون نیز راه را بر آنها بسته، به سمت جنایت برای از میان برداشتن شوهرشان به عنوان مانع گرایش پیدا میکنند.» بیشتر شوهرکشها، به «طلاق عاطفی» مبتلا بودهاند وی با استناد به مطالعات انجام شده روی پرونده زنانی که مرتکب همسرکشی شدهاند، اظهار میکند: بر این اساس به سادگی میتوان رد پای این عوامل را در این موارد دید و لابهلای اظهارات آنها به نکات یاد شده دست یافت؛ بیشتر آنها، ازدواج را با علاقه آغاز نکرده و به «طلاق عاطفی» مبتلا بودهاند و مسأله مشترک بین همه آنها که در جریان بررسیهای قضایی و پلیسی عنوان کردهاند، اینست: «همسرمان، کتکمان میزد و مرتب به ما اتهام میزد و از دیگران سخن به میان میآورد و در مهمانیها، بیشتر از آنکه به من توجه داشته باشد، دنبال دیگران بود.» از یافتههای یک مطالعه بر روی 570 زن کتک خورده که مورد خشونت فیزیکی همسرانشان قرار گرفته و در مراجع قضایی شکوائیه تنظیم کرده و نیز جهت معاینه، طی سه ماه به مراکز پنجگانه پزشکی قانونی تهران ارجاع شده بودند: «بیشتر زنان کتک خورده بین 21 تا 30 سال و عمده مردان آزاررسان بین 26 تا 36 سال سن داشتند. همچنین شایعترین نمونه آزار جسمی، استفاده ضربات سنگین دست و پا بوده و در بسیاری از موارد علاوه بر این اعمال، از آلات ضرب و جرح نیز علیه زنان استفاده و در اغلب موارد، مشاجره و درگیری بین زوجین بلافاصله پس از ازدواج آغاز که شایعترین علل آن به ترتیب انحراف اخلاقی شوهر، مشکلات اقتصادی، نداشتن تفاهم، دخالت بیجای اطرافیان و نیز اختلافات فرهنگی ذکر شده است.» فائق در این رابطه تأکید میکند: «همین مسایل هشداردهنده موجب میشود که علاوه بر بررسی راهکارهای جلوگیری از بروز مسایل مشابه به ویژه در زمان همسرگزینی، زمینههای مناسبی برای افراد درگیر فراهم شود تا چنانچه با تصمیماتی از این دست روبهرو شدند، بتوانند راهکارهای مناسب را جایگزین کنند، چراکه پدیده همسرکشی و دل به عشقهای غیرحقیقی در دنیای مجازی بستن، پدیدهای بسیار کهنه و قدیمی است که تنها، شکل و شمایل آن تغییر کرده است؛ معمولا زنانی که دست به جنایت و جنحه علیه همسرانشان میزنند به دلیل نارضایتی پایداری عمل میکنند که مهمترین علت آن، خشونت علیه همسر و سوءاستفاده از او است و بر این اساس میتوان گفت: «اقدام همسرکشها پاسخی به خشونتهای اعمال شده در طول زندگی است.» آشناییهایی که بدون انتظار نیست با جدیت میتوان گفت: وجود محدودیتهای فراوان در احقاق حقوق زنان از راههای قانونی، آنها را مجبور میکند که خود، وارد عمل شوند، البته نمیتوان نقش محرکان و عناصر مداخلهگر را نادیده گرفت، چرا که اصولا زنان کمتر قادرند به تنهایی چنین اقداماتی را سامان داده و یا عملیاتی کنند و همین مسأله، آنها را به سوی دیگران سوق میدهد؛ آشناییهایی که بدون انتظار نیست و به این ترتیب پس از هر رابطه، علاوه بر ایجاد علاقه، مستنداتی به وجود میآیند که راه بازگشت را خواهد بست. شاید بد نباشد در این رابطه به نتایج یک پژوهش اشاره کنیم: «1/70 درصد زنان که تحت خشونت خانگی قرار دارند به انتقام از همسرانشان میاندیشند.» به اعتقاد محققان مسایل اجتماعی، ایجاد خانههای امن و مناسب که دارای امکانات خاصی هم باشند، میتواند در پیشگیری از خشونت زنانی که مورد خشونت قرار گرفتهاند، بسیار موثر باشد. فائق، پژوهشگر آسیبهای اجتماعی میگوید: «متاسفانه در خصوص آزار به همسر، ابزار قانونی قدرتمندی وجود ندارد و بعضا سیر طولانی رسیدگی به اقامه دعوای زنان هم به بروز این زمینه کمک میکند؛ اگرچه قضات درصددند با ایجاد فاصله در مورد اینگونه دعواها، زمینه مصالحه و آشتی را فراهم کنند، ولی باید گفت: تا زمانی که همین توقف سیر رسیدگی، زیر نظر متخصصان و مشاوران و کارشناسان مجرب قرار نگیرد، این احتمال وجود دارد که مصائب، شدت بیشتر بگیرند و سمت و سوی خطرناکی پیدا کنند. زیبایی زندگی به راهیست که رفتهایم فرزندان باید بیاموزند که زیبایی زندگی در آنچه به دست آوردیم، نیست، زیبایی زندگی به راهیست که رفتهایم و این همان راهیست که تمامی زندگی ما را دگرگون میکند. ما در هیچ سرزمینی زندگی نمیکنیم، ما حتی بر کره زمین هم زندگی نمیکنیم، منزل حقیقی ما قلب کسانی است که دوستشان داریم و اگر نتوانیم در انتخابهایمان، این مسأله را لحاظ کنیم، خودمان را در زندانی محبوس میکنیم که برای نجات از آن، یا باید اقداماتی نادرست انجام داد و یا باید تا آخر در آن ماند و محاسبه کرد. جوانان باید بفهمند که به چه کسی باید دل بست و چگونه باید دل بست و اگر دچار مشکل شدند، راهحلها چه خواهد بود. باید بدانند که بهترین راهحل، آخرین راهحل نیست و به عاقبت هر اقدامی، بیندیشند. کشتن و یا کشتهشدن هیچ مشکلی را حل نمیکند. با ایجاد خانهای امن قطعا معادله کشتن به ماندن تبدیل میشود. |