سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دلها را روى آوردن و روى برگرداندنى است اگر دل روى آرد آن را به مستحبات وادارید ، و اگر روى برگرداند ، بر انجام واجبهاش بسنده دارید . [نهج البلاغه]
 
پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:54 عصر

مردان بدبین
درست است که مرد باید از همسرش مراقبت کند لیکن نه بحدیکه به وسواسیگری منتهی شود.بعض مردها به بیماری بدگمانی و سوءظن مبتلا هستند.بی جهت نسبت به همسرانشان بدبین هستند.درباره آنان احتمال خیانت میدهند.
هر مردیکه بدین بیماری خانمانسوز مبتلا شد زندگی را به خودش و خانواده اش تلخ میکند. ایراد و بهانه جویی میکند.نسبت به اعمال وحرکات همسرش به نظر بدبینی نگاه میکند و مانند سایه او را تعقیب مینماید.چون سوءظن دارد از در و دیوار شاهد و قرینه پیدا میکند.
چیزهایی را که اصلا دلیل خیانت نیستند به منزله ادله قطعیه غیر قابل انکارمیشمارد.مثلا: چون فلان مرد برایش نامه نوشته لابد با هم سر و سری دارند.چون با فلان مرد سلام و تعارف کرد معلوم میشود خیانتکار است.
چون جوان همسایه از پشت بام باو نگاه کرد معلوم میشود خواهان یکدیگرهستند.چون از فلان مرد تعریف کرد معلوم میشود دل بسته اوست.چون نامه اش را از من مخفی نمود لابد از معشوقش بوده است.چون کمتر ازسابق اظهار محبت میکند معلوم میشود زیر سرش بلند است.چون قیافه دخترم با همسرم شباهت ندارد معلوم میشود خیانت کرده است.
این قبیل امور بلکه کوچکتر از آنها را دلیل قطعی خیانت میشمارد.
بدتر از همه اینکه گاهی مادر یا خواهر یا یکی از همسایگان در اثرغرض ورزی و کینه توزی عقیده اش را تایید نماید در اینصورت جرم وخیانت یقینی میشود.
بدبخت خانواده ایکه به مرض بدگمانی مبتلا شوند.آسایش وخوشی ندارند.آب خوش از گلوی هیچکدامشان پایین نمی رود.مرد همانندیک پلیس مخفی دائما از اعمال و حرکات همسرش مراقبت مینماید.از درو دیوار شاهد و دلیل می تراشد و در رنج و عذاب دائم بسر می برد. زن بیچاره هم ناچار است همانند یک متهم بیگناه همواره در شکنجه و عذاب روحی و در حال محدودیت و تحت نظر زندگی کند.بنیاد چنین خانواده ای همواره در معرض خطر قرار دارد. ممکن است طلاق و جدایی به میان آید و زن و شوهر هر دو بدبخت شوند.ممکن است در اثر بدبینی قتل و جنایت بوجود آید.
مردانیکه در اثر سوءظنهای بیجا همسران بیگناه خویش را بقتل رسانده و حتی خودشان انتحار کرده اند نمونه های فراوانی دارند.
در چنین موردی که واقعا یکی از مواقع حساس و خطرناک زناشویی است مرد و زن باید دست از لجبازی بردارند و قبل از وقوع حوادث ناگوار با عقل و تدبیر در صدد چاره بر آیند.زن و مرد اگر اندکی بخود آیند و خطر بزرگی را که در کمینشان نشسته در نظر بگیرند و بااحتیاط کامل و عاقبت اندیشی در صدد حل مشکل برآیند پیروز خواهندشد.
مرد باید تعصبهای غلط و توهمات بیجا را از خویش دور گرداند وبر طبق موازین عقل و وجدان رفتار کند.نسبت خیانت به کسی دادن موضوع بسیار دشوار و پر مسؤولیتی است.تا موضوع خیانت با دلیل وشاهد قطعی به اثبات نرسد نمی توان کسی را متهم کرد.خداوند متعال درقرآن میفرماید:ای کسانیکه ایمان آورده اید از بسیاری از گمانهای بداجتناب کنید زیرا بعض گمانها گناه است.
? رسول خدا (ص) فرمود:هر کس همسرش را (بی جهت) متهم به زنا کند همانند مار که از پوستش خارج میشود از حسناتش خارج خواهدشد.و به تعداد موهای بدنش هزار گناه در نامه اعمالش ثبت خواهد شد.
? پیغمبر اسلام (ص) فرمود:هر کس به مرد یا زن مؤمنی بهتان بزند خداوند متعال در قیامت او را بر تلی از آتش نگه میدارد تا به کیفر بهتانش برسد.
مادامیکه با ادله و براهین شرعی خیانت زن به اثبات نرسد مرد حق ندارد او را متهم سازد.و تهمت زدن به او گناه بسیار بزرگی است که درشرع مقدس اسلام هشتاد تازیانه برای آنان مقرر شده است.
به صرف احتمال یا به وسیله شواهد و علائم خیالی نمی توان یک چنین موضوع مهمی را اثبات نمود.مثلا اگر در روزگار جوانی برای کسی نامه فرستاده یا برایش نامه یا عکس فرستاده اند دلیل خیانت او نیست.
درست است که نباید چنین عملی را انجام داده باشد لیکن ممکن است در اثر سادگی و نادانی مرتکب این اشتباه شده باشد و واقعا عفیف وپاکدامن باشد.
برای جوانان از این قبیل اشتباهات اتفاق می افتد.اگر مردی برایش نامه فرستاده البته نباید نامه اش را قبول کند لیکن اگر از روی نادانی نامه اش را پذیرفت یا از ترس اتهام مخفی ساخت نمی توان صرف این نامه را دلیل خیانت شمرد.
اگر با مرد بیگانه ای سلام و تعارف کرد گر چه کار خوبی نکرده که با بیگانه ای گرم گرفته است لیکن تنها اینکار را نمی توان دلیل خیانت شمرد.شاید به عقیده خودش می خواسته خوش اخلاقی بخرج بدهد یامنظور دیگری داشته است.شاید از دوستان پدر یا برادرش بوده است.
شاید به مناسبتی سابقه آشنایی داشته اند.
اگر از مردی تعریف کرد دلیل آن نمی شود که به او دلبسته است.
البته زن کار خوبی نمیکند که نزد شوهرش از مرد دیگری تعریف میکندلیکن شاید از روی سادگی و عدم توجه باشد و نباید از علائم خیانت محسوب شود.
اگر نامه اش را مخفی ساخت یا در مورد معاشرتهایش مرتکب دروغ و خلافگویی شد دلیل خیانت نیست.شاید از ترس اتهام نامه اش را مخفی ساخته یا مرتکب دروغ شده باشد شاید مطلب دیگری در آن نامه بوده خواسته از شوهرش مخفی بماند.شاید برای خلافگویی منظور دیگری داشته است.
اگر کمتر از سابق اظهار محبت میکند دلیل آن نیست که نسبت به دیگری دلبسته است.شاید از شوهرش دلخوری داشته باشد.شاید غم وغصه ای به دل داشته باشد،شاید بیمار باشد.شاید در اثر بی توجهی و عدم اظهار محبت شوهرش،نسبت به زندگی دلسرد شده باشد.
به هر حال،در این قبیل امور که از علائم خیانت شمرده میشود دههااحتمال صحیح عقلایی وجود دارد که اگر با وجدان پاک و بی آلایش مورد سنجش قرار گیرد احتمال خیانت یک احتمال مرجوح و غیر عقلایی محسوب خواهد شد.
آقای محترم!ترا به خدا سوگند دست از سوءظن و وسواسیگری بردار.مانند یک قاضی با انصاف در محکمه داوری بنشین و ادله و شواهدخیانت همسرت را با دقت و انصاف بررسی کن و مقدار دلالت آنها رابسنج و ببین آیا قطعی هستند یا ظنی یا احتمالی؟
من نمیگویم لاابالی و بی غیرت باش بلکه میگویم:بهر دلیلی به مقدار دلالتش ترتیب اثر بده نه زیادتر.چرا برای بعضی توهمات بیجا و شواهد پوچ زندگی را به خودت و خانواده ات تنگ میکنی؟اگر کسی باهمین قبیل شواهد خیالی خودت را متهم سازد چه حالی پیدا میکنی؟ چراانصاف و وجدان نداری؟چرا آبروی خودت و همسرت را میریزی؟چرابر احوال زار و پریشان او ترحم نمیکنی؟هیچ فکر نمیکنی که ممکن است در اثر همین بددلیها و تهمتهای بیجا همسر پاکدامنت از وادی عفاف خارج شود و دامنش به فساد آلوده گردد.
? حضرت علی علیه السلام به فرزندش امام حسن فرمود:مواظب باش در غیر موضع غیرت، غیرت بخرج ندهی.زیرا این عمل افراد صحیح را به سوی فساد و افراد پاکدامن را به جانب گناه متمایل خواهد ساخت.
اگر نسبت به همسرت بدبین هستی مطلب را با هر کس در میان نگذار زیرا ممکن است در اثر دشمنی یا نادانی یا تظاهر به خیرخواهی،بدون دقت و بررسی،عقیده ترا تایید نمایند بلکه شواهد بی اساس دیگری را بدان بیفزایند و سوءظنت را به مرحله یقین برسانند و بدینوسیله دنیا وآخرتت را تباه سازند.مخصوصا با مادر و خواهرت در این باره صحبت نکن زیرا اکثر آنها باطنا با همسرت میانه خوبی ندارند.چه بسا در این مواقع حسد و کینه توزی آنان تحریک شود و بدون عاقبت اندیشی بدبینی ترا زیادتر گردانند.
اگر خواستی از راهنمائیهای دیگران استفاده کنی بادوستان عاقل و با تجربه و خیرخواه و عاقبت اندیش مشورت کن.بهتر ازهمه اینکه نسبت بهر یک از اعمال و رفتار همسرت بدبین هستی مطلب رابالصراحه با خودش در میان بگذاری و توضیح بخواهی.لیکن منظورت این نباشد که مطلب را باثبات برسانی.
بلکه حس بدبینی را و لو موقتا کنار بگذار و خودت را خالی الذهن بگیر.و مانند یک قاضی با انصاف که بخواهد درباره دیگران داوری کندبه توضیحات همسرت گوش بده.اقلا احتمال صدق درباره اش بده،فرض کن شوهر خواهرت برای داوری بنزد تو آمده و برای خیانت همسرش یک چنین شواهدی را ذکر میکند ببین درباره او چطور قضاوت میکنی درباره همسرت نیز همانطور حکم کن؟چرا گریه و زاریها و دلیل و برهانهای اودر دل سنگ تو اثر نمیکند؟و به عنوان یک مجرم قطعی به سخنانش نگاه میکنی؟
بردبار و عاقل باش.مبادا به مجرد این شواهد پوچ همسر بیگناهت را طلاق بدهی و خودت و او را بدبخت گردانی.گیرم این زن را طلاق دادی و توانستی با تحمل خسارتهای زیاد همسر دیگری انتخاب کنی ازکجا که او بهتر باشد؟حالت بدبینی تو آنوقت هم خواهد بود.وانگهی فکربچه های بیگناهت را نمیکنی؟آخر آنها چه کرده اند که باید فدای مرض بدبینی تو شوند؟ به چشمهای معصوم و رنگ پریده آنان نگاه کن و دست ازبددلی بردار.
مبادا در اثر بدبینیهای بیجا دست بخودکشی بزنی یا همسر بیگناهت را بقتل رسانی.از یک طرف مرتکب قتل نفس که بدترین گناه است و خدابدان وعده دوزخ داده بشوی،از طرف دیگر زندگی را از هم بپاشی وخودت را سیه روز و بدبخت گردانی.
این مطلب را بدان که کمتر خونی است که مخفی بماند.بالاخره آثار خون بروز میکند.آنگاه به کیفر اعمالت یا کشته میشوی یا برای همیشه باید در زندان بسر بری. اگر مطلب را قبول نداری به آمار محکومین که مقداری از آنها درصفحات مجلات و روزنامه ها منعکس میشود بنگر تا عواقب این قبیل جنایتها برایت روشن گردد.
همسران یک چنین مردانی نیز وظیفه بسیار سنگینی بر دوش دارند.
باید برای نجات خودشان و شوهر و فرزندانشان فداکاری کنند.باید واقعاشوهرداری کنند.در یک چنین مواقع دشوار است که مراتب لیاقت وکاردانی و عقل و تدبیر بانوان ظاهر میگردد.
خانم محترم!قبل از هر چیز این مطلب را بدان که شوهرت به یک بیماری خطرناک روانی مبتلا است.بی جهت نمیخواهد زندگی را به خودش و تو تلخ کند بیمار است.آری وسواسیگری نیز یکی از بیماریهای خطرناک است.با بیمار باید مدارا نمود تا بیماریش برطرف گردد.
تامیتوانی به او اظهار عشق و محبت کن.آنقدر اظهار علاقه کن تا یقین کندکه جز او کسی در دل تو راه ندارد.اگر ایراد و بهانه جویی میکند تحمل کن.در مقابل تندیها و خشونتهایش بردباری بخرج بده.در مقابل سختگیریهایش مدارا کن.
داد و قال راه نینداز.قهر و دعوا نکن.در مقابل پیشنهاداتش لجبازی نکن.اگر احساس کردی که نامه ها و معاشرتهایت راکنترل میکند اصلا برویش نیاور.تمام اعمال و رفتار و حوادث روزانه رابرایش تشریح کن.هیچ حادثه ای را از وی مخفی مدار.
در هر موردی توضیح خواست حقیقت را بدون کم و زیاد در اختیارش بگذار.از دروغ وکتمان واقع جدا اجتناب کن زیرا اگر یک مرتبه دروغت آشکار شد آنراسند جرم و دلیل قطعی خیانت محسوب میدارد و باین آسانیها بدبینی اوبرطرف نخواهد شد.اگر گفت: با فلان کس معاشرت نکن و فلان کار را انجام نده بدون چون و چرا بپذیر و سرسختی نشان نده که سوءظنش زیادتر میشود.
از کارهاییکه اسباب بدگمانی و تهمت میشوند جدا اجتناب کن.
? حضرت علی (ع) فرمود:هر که نفس خویشتن را در موضع تهمت قرار دهد نباید کسانی را که به او گمان بد میبرند ملامت کند.
اگر نسبت به شخص معینی حساسیت دارد او را به طور کلی رها کن.
تو اگر بتوانی شوهر و زندگی خودت را حفظ کنی بهتر است تااینکه دوستی با افراد مخصوصی را نگهداری کنی.پیش خود نگو مگر من اسیر و بنده زر خرید شوهرم هستم که مجبور باشم اینقدر مدارا کنم.البته بنده نیستی لیکن همسر یک مرد بیمار هستی.
در آن هنگام که با هم پیمان زناشویی بستید متعهد شدید که درمشکلات و گرفتاریها یار و غمخوار یکدیگر باشید آیا رسم وفا است که بایک شوهر بیمار لجبازی و ستیزه گری کنی؟ احساسات خام را کنار بگذارهوشمند و عاقبت اندیش باش.به خدا سوگند برای حفظ شوهر وخانواده ات هر چه بردباری و فداکاری کنی ارزش دارد.هنر زن در اینست که در یک چنین مواقع دشوار با چنین مردانی سازگاری کند.
? امام صادق (ع) فرمود:جهاد زن در این است که در مقابل اذیتها وغیرتهای شوهرش بردباری کند.
کاری نکن که شوهرت بدبین یا بدبین تر شود.از مردان بیگانه مخصوصا آنها که شوهرت نسبت به آنها حساسیت دارد تعریف نکن.به مردان نامحرم خیلی نگاه نکن.پیغمبر اسلام (ص) فرمود:خداوند متعال برزن شوهرداری که چشمش را از نگاه به نامحرم پر کند غضب شدید خواهدکرد.
با مردان بیگانه معاشرت و گفتگو نکن.بدون اجازه شوهرت به خانه آنها نرو.به اتومبیل آنها سوار نشو.عفت و پاکدامنی تو کافی نیست بلکه باید از اموری که اسباب سوء ظن می شود جدا اجتناب نمایی.ممکن است در اثر غفلت و سادگی کار کوچکی از تو سر بزند که شوهرت رابدبین گرداند.
به داستان زیر توجه فرمایید:
دختر 27 ساله ای...در دادگاه گفت:در زمستان سال 1342 در یک روز برفی به تقاضای یکی از دوستانم به اتومبیل دایی او سوار شدم تا مرابه منزل برساند.و همین امر هشت سال است که مرا بلاتکلیف گذارده است،دو ماه قبل از واقعه موقعی که در کلاس ششم دبیرستان تحصیل می کردم عقد شده بودم.یک روز که برای حاضر کردن درس به خانه یکی از همشاگردیهایم رفته بودم برف شروع شد.
همشاگردی از من خواست که دایی اش مرا به منزل برساند.اتفاقا هنگامی اتومبیل حامل من به منزل رسید که شوهرم سر کوچه ایستاده بود.من که متوجه خطر شده بودم به راننده گفتم فرار کند او هم مانند یک مجرم فرار کرد و همین امر برسوءظن شوهرم افزود.بعدا نیز موقعی که مورد اعتراض قرار گرفتم جریان را انکار کردم و این امر سوءظن او را بیشتر کرد به طوری که بعداحتی شهادت همشاگردی و خانواده اش نتوانست خاطر او را آسوده سازد و مرا از اتهام برهاند.
شوهرم دیگر نه حاضر شد مرا به خانه ببرد و نه طلاقم گوید هشت سال است که همینطور بلا تکلیف مانده ام.
به نظر خوانندگان مقصر در این داستان کیست؟به نظر من عمده تقصیر به گردن زن است. اوست که در اثر سادگی و غفلت،خودش وشوهرش را به این روز انداخته است.
? اولا کار خطائی کرد که در اتومبیل مرد بیگانه ای سوار شد.برفرض اینکه شوهرش هم این قضیه را ندیده بود اصولا سوار شدن زن دراتومبیل یک مرد بیگانه کار زشت و خطرناکی است.
? ثانیا گیرم که در اثر غفلت این عمل را انجام داد لیکن وقتی دیدشوهرش سر خیابان ایستاده است باید فورا به راننده بگوید نگه دار.ازاتومبیل پیاده شود و با شوهرش به منزل برود و جریان را برای او شرح بدهد.
? ثالثا یکی از اشتباهات بزرگش اینست که به راننده دستور فرارداده.
? چهارمین اشتباهش اینست که بعدا قضیه را به کلی انکار نموده است.بعد از همه اینها جا داشت وقتی شوهرش را ملاقات می کرد تمام قضایا را برایش شرح می داد و اعتراف می کرد که من در اثر سادگی وخجالت اشتباه کردم.
البته مرد هم در مرتبه دوم بی تقصیر نبوده است.نباید تنها این حادثه را دلیل قطعی یانت بشمارد.باید احتمال بدهد که همسرش در اثر غفلت و سادگی و عدم تجربه مرتکب این خطا شده بعدا هم از ترس اتهام دستور فرار داده و به همین جهت هم اصل قضیه را منکر شده است.
در این صورت باید با کمال انصاف و بیطرفی در اطراف قضیه خوب تحقیق کند.وقتی به برائت او اطمینان حاصل کرد خطایش راببخشد و زیاد سختگیری نکند.

زن خیانتکار


اگر با ادله و شواهد قطعیه باثبات رسید که زن خیانتکار است و بامردان بیگانه رابطه نامشروع دارد مرد با مشکل بسیار دشواری روبرومی شود.از یک طرف حیثیت و آبرویش در معرض خطر قرار دارد ازطرف دیگر تحمل چنین ننگی دشوار است.مرد در بن بست سختی گیرکرده که نجات از آن کار بسیار خطرناک و دشواریست.
در اینجا مرد چند راه در پیش دارد:
1) برای حفظ آبرو و بقای خانواده اش دندان بر سر جگرنهاده موضوع خیانت همسرش را نادیده بگیرد و با وضع موجود تا آخرعمر بسازد.البته این راه درستی نیست.زیرا هیچ مرد غیرتمندی نمی تواندشاهد خیانتهای همسرش باشد و وجود اطفال نامشروع را تحمل کند.
غیرت برای مرد یکی از صفات پسندیده است و مرد بی غیرت نزد خدا ومردم خوار و فرومایه و بی آبروست.
واقعا چه زندگی کثیف و ننگ آوری دارند نامردانی که بدین خوی بد آلوده اند؟!
نه تنها مرد نیستند بلکه از حیوانات هم پست ترند. پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:
بوی بهشت از پانصد سال راه استشمام می شود لیکن دو دسته مردم از بوی بهشت محرومند: عاق والدین و دیوث.عرض شد:یا رسول الله دیوث کیست؟فرمود:مردی که میداند همسرش زناکار است (و در مقابل خیانت او سکوت می کند).
2) همسر خودش یا مرد خیانت پیشه را به قتل برساند.
البته بدین طریق می تواند انتقام بگیرد و به طور موقت تشفی قلب حاصل کند.لیکن کار بسیار خطرناکی است و عاقبت خوشی ندارد.زیرا کمتراتفاق می افتد که موضوع قتل برای همیشه مخفی بماند.
بالاخره قاتل شناخته و مورد تعقیب قرار خواهد گرفت.در دادگاه هم موضوع خیانت همسرش را به این آسانیها نمی تواند به ثبوت برساند.بدین جهت احتمال تبرئه شدنش بسیار ضعیف است.یا محکوم به اعدام می شود یا اینکه اقلامدت درازی را باید در زندان بسر برد.زندگی او از هم می پاشد.اطفالش بدبخت و بی سرپرست می شوند.بنابراین، عقلایی نیست که انسان تحت تاثیر احساسات خام قرار بگیرد و برای تشفی نفس و ارضای حس کینه توزی دست به چنین اقدامات خطرناکی بزند و جان خودش را درمعرض خطر قرار بدهد.
مرد باید عاقل و بردبار و عاقبت اندیش باشد.آنقدر قدرت نفس داشته باشد که دست به اقدامات جنون آمیز نزند تا اینکه چاره واقعی را پیداکند.
مردانی که به یک چنین بلیه زندگی گرفتارند باید قبل از هر گونه اقدام خطرناک،عواقب آن را بخوبی بسنجند و به آمار مردانی که همسرخویش یا مرد خیانت پیشه را به قتل رسانده اند، و در صفحات مجلات وروزنامه ها هر روز منعکس می شوند،مراجعه کند و نتیجه کارشان را ببیند وآنگاه تصمیم بگیرد.
3) خودکشی کند تا خیانتهای همسرش را نبیند و از این زندگی ننگین نجات پیدا کند، البته این راه هم عقلایی نیست.زیرا از یک طرف مرتکب قتل نفس شده که از لحاظ شرع یکی از گناهان بزرگی است که خداوند متعال وعده دوزخ بدان داده است.
از طرف دیگر،خودش را نابود و از زندگی محروم نموده است.
این چه کار غیر عقلایی است که انسان برای انتقام از دیگران خودش را به هلاکت دنیوی و اخروی بیندازد؟!و همسرش را برای ارتکاب خیانت آزادی بیشتری بدهد؟شاید بدترین راهها همین راه باشد.
4) در صورتی که خیانت همسرش به طور یقین به اثبات رسید و دید به هیچ قسمی حاضر نیست از کارهای غیر مشروعش دست بردارد بهترین و بی خطرترین و عقلایی ترین راه اینست که او را طلاق بدهد و از شر او نجات پیدا کند.
درست است که در اثر طلاق زندگی او از هم می پاشد و خسارتهای زیادی هم خواهد دید و تحمل اینکار دشوار است مخصوصا اگر بچه دارباشد لیکن به هر حال چاره ای جز این وجود ندارد.بهترین راه اینست که همسرش را طلاق بدهد و فرزندانش را تحویل بگیرد.زیرا صلاح نیست فرزندان بیگناهش را در اختیار یک زن فاسد قرار دهد.
البته نگهداری از بچه ها دشوار است لیکن باید مرد مطمئن باشد که چون برای رضای خدا این طریق را انتخاب نموده خدا هم یاریش می کند وبزودی یک زن پاکدامن و عفیف نصیبش می گردد و طولی نخواهد کشیدکه زندگی او در یک مسیر عادی و آبرومند قرار خواهد گرفت فرمود:استفاده از نعمتهای خدا جزء دین است.
? پیغمبر اسلام (ص) فرمود:آدم کثیف بد بنده ای است.
? پیغمبر اکرم فرمود:آنقدر جبرئیل درباره مسواک به من سفارش کرد که بر دندانهایم ترسیدم.
? حضرت علی (ع) فرمود:خدا زیبا است و زیبایی را دوست دارد.ودوست دارد که آثار نعمتهایش را بر بندگانش ببیند.
پاکیزه گی و زیبایی اختصاص به زن ندارد.بلکه مرد هم باید به سرو وضع خویش برسد و تمیز و شیک باشد.بسیاری از مردها اصلا مقید به نظافت و لباس خوب نیستند.دیر به دیر به حمام می روند.به اصلاح سر وصورت چندان مقید نیستند.با لباسهای کثیف و موهای ژولیده در منزل ودر حضور مردم ظاهر میشوند.بوی عرق بدن و پاهایشان مردم را اذیت میکند.
البته شاید اکثر مردها به زینت کردن و نظافت و شیک پوشی مقیدباشند لیکن آن هم در خارج منزل و برای مردم است.اما در داخل منزل اصلا مقید نیستند.وقتی می خواهند به اداره یا بازار و خیابان یا مجلس مهمانی بروند سر و صورتشان را اصلاح میکنند،موهایشان را شانه ورنگ و روغن میزنند،بهترین لباسهایشان را پوشیده از منزل خارج می شوند اما وقتی به منزل بازگشتند فورا لباسهای اتو کرده و زیبا را درآورده لباسهای مندرس و کثیف را می پوشند.کمتر اتفاق می افتد که در منزل موهایشان را شانه بزنند و به آرایش و زیبایی مقید باشند.
بامداد که ازخواب برخاستند با همان موهای ژولیده و چشمهای قی کرده برای خوردن صبحانه سر سفره می نشینند.اگر اتفاقا یک یا چند روز از منزل خارج نشوند با همان وضع نامرتب بسر می برند.به طوری در منزل زندگی میکنندکه هیچکس نمی خواهد به او نگاه کند نظافت و آرایش و شیک پوشی رافقط برای خارج منزل و برای مردم بیگانه گذاشته است.و هیچ به فکرخانواده اش نیست.
آقای محترم!چنانکه تو از زن کثیف و ژولیده بدت می آید و ازهمسرت انتظار داری که در منزل به سر و وضع خودش برسد و تمیز وقشنگ باشد مطمئن باش او هم همین انتظار را از تو دارد.او هم از شوهرژولیده و بدقیافه بدش می آید دوست دارد همیشه شوهرش را زیبا و مرتب ببیند.
اگر تو در داخل منزل به وضع خودت نرسی چشم همسرت درخارج منزل به مردان شیک پوش و خوش قیافه می افتد و خیال میکند که آنان از آب و خاک دگر و شهر و دیار دگرند.
وقتی آنان را با تو مقایسه میکند از تو ناراضی و دلسرد میگردد.توهم در داخل خانه به سر و وضع خودت برس و تمیز و شیک باش تاهمسرت ببیند که تو هم از مردان دیگر کمتر نیستی. تا محبتش زیاد شود وبه خانه و زندگی بیشتر علاقه مند گردد و از فساد و انحراف سالم بماند.
اصولا چه ثمری دارد که برای مردان بیگانه و زنان کوچه و بازار زینت کنی با اینکه اصلا احتیاجی به آنها نداری لیکن برای همسرت که شریک زندگی است و به مهر و محبت او کاملا نیازمندی با بدترین وضع و قیافه ظاهر شوی؟!
بدین جهت،دین مقدس اسلام به مردان سفارش میکند که برای همسران خویش آرایش و زینت کنند.
? پیغمبر اسلام (ص) فرمود:
بر مرد واجب است که غذا و لباس همسرش را تامین کند و باصورت و قیافه بد بر او ظاهر نشود.اگر چنین کرد حقش را ادا کرده است .
? رسول خدا (ص) فرمود:باید شما خودتان را برای همسرتان مرتب و آماده گردانید،چنانکه دوست دارید آنان خودشان را برای شما مهیاسازند پ .
? حسن بن جهم می گوید:حضرت ابو الحسن علیه السلام را دیدم که خضاب کرده بود.عرض کردم خضاب کرده اید؟فرمود:آری.مرتب و مهیابودن باعث عفت زنان میشود.به واسطه نامرتبی و مهیا نبودن مردان است که زنان،عفت خویش را از دست میدهند.سپس فرمود:آیا دوست داری همسرت را نامرتب ببینی؟گفتم:نه.فرمود:او هم عینا مانند تو است. امام رضا علیه السلام فرمود:زنان بنی اسرائیل بدان جهت از طریق عفت خارج شدند که مردانشان به مرتب بودن و زیبایی مقید نبودند.سپس فرمود:همان انتظاری که تو از همسرت داری او نیز همان انتظار را دارد.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ