سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و روایت شده است که دو مرد را نزد او آوردند که از مال خدا دزدى کرده بودند : یکى از آن دو بنده بود از بیت المال مسلمانان ، و دیگرى در ملک مردمان . فرمود : ] امّا آن یکى از مال خداست و حدّى بر او نیست چه مال خدا برخى از مال خدا را خورده ، و امّا دیگرى بر او حدّ جارى است و دست او را برید . [نهج البلاغه]
 
سه شنبه 88 بهمن 27 , ساعت 4:30 عصر

نگاهی به پرخاشگری نوجوانان
چکیده
بی تردید، شیوع پرخاشگری (1) در میان نوجوانان، موجب نگرانی بسیاری از خانواده ها، اولیا، مربیان و مسؤولان کشور است.گسترش روزافزون این نابهنجاری رفتاری در شکل های گوناگون، بر زندگی فردی و اجتماعی انسان ها تاثیرات منفی گذاشته و آرامش و احساس ایمنی را مورد تهدید قرار می دهد.شاید بتوان گفت که یکی از علل بروز جنگ های خانمان سوز، که همواره جوامع بشری از آن رنج می برد و خسارت های جبران ناپذیری در پی داشته، ادامه همان رفتارهای پرخاشگرانه دوران نوجوانی جنگ افروزان است.البته توجه به این نکته ضروری است که رفتار پرخاشگرانه همیشه نامطلوب نیست، بلکه دارای حکمت هایی از جمله دفاع و دفع خطراتی است که بقا و ادامه زندگی را تهدید می کند، ولی اگر مهار نشود و به راه های صحیح هدایت نگردد، همین ابزار دفاعی موجب آسیب های جبران ناپذیری می شود.
این نوشتار با عنایت به تحقیقات نظری و پژوهش های میدانی، درصدد ارائه راه حل اساسی کاهش رفتار پرخاشگرانه دوران نوجوانی است.
تعاریف پرخاشگری
پیش از بیان تعاریف، معنای لغوی «پرخاشگری » را مورد بررسی قرار می دهیم. رایکرافت (Rycroft, Ch.A.1968) در واژه نامه انتقادی روان تحلیل گری (2) خود، پس از ذکر معنای پرخاشگری به عنوان پویایی، ابراز وجود، وسعت فکر و کشانندگی، اشاره می کند که این اصطلاح از واژه لاتین ad-gradior گرفته شده که به معنای «به طرف جلو حرکت می کنم » است.واژه های دیگری که از همین ریشه اشتقاق یافته عبارتند از: , Rergress ,Egress Progress و ;Ingress واژه هایی که حرکت به طرف جلو، خارج، عقب و داخل را نشان می دهند. (3) کلمه Aggradi یا صورت انگلیسی منسوخ آن Toaggress فعل لازم است که می تواند با فاعل به کار رود، اما با مفعول به معنای به کسی حمله بردن، نمی تواند کارایی داشته باشد. (4)
مک دوگال (MC Doougall, W.1908) در کتاب روان شناسی اجتماعی، پرخاشگری را به گروه ییل (Yale Group, 1939) هر رفتار ناشی از ناکامی را پرخاشگرانه تلقی نموده اند. (6) بندورا (Bandura A., 1974) اعمالی راکه به آسیب شخصی روان شناختی یا جسمانی - یا تخریب مالی منجر می شود، پرخاشگرانه دانسته است. (7) برای آدلر (Adler A.) ،پرخاشگری در هرگونه تجلی «میل به قدرت » ابراز می گردد.فروید «غریزه مرگ » (8) در رفتار هشیارانه را پرخاشگری دانسته است. (9) برکوویتز (Berkawits S., 1979) پرخاشگری را عملی می داند که به آسیب رسانی عمدی به دیگران منتهی می گردد. (10)
به نظر می آید هر رفتار عمدی - اعم از کلامی یا غیرکلامی - که منجر به آسیب رساندن شخصی - روان شناختی یا جسمانی - یاتخریب مالی به خود و دیگران برای رسیدن به هدفی و یا به منظور تخلیه هیجانی باشد پرخاشگری است.
طبقه بندی پرخاشگری
از دیدگاه کلی، می توان گفت که دو نوع پرخاشگری بازشناخته و تعریف شده اند: پرخاشگری درونزاد (11) یا سرشتی و پرخاشگری برونزاد (12) یا واکنشی.اما پس از ایجاد چنین تمایزی، باز هم مساله وجود و عدم غریزه پرخاشگری در انسان پابرجا می ماند. (13) برکوویتز در سطح انسانی، پرخاشگری ابزاری (14) را از پرخاشگری برانگیخته (15) بازشناخته و پرخاشگری را به منزله رفتاری تلقی کرده است که به هدف وارد کردن آسیب به شخصی یا شیئی صورت می پذیرد و ممکن است آشکار (در سطح جسمانی و کلامی) یا ناآشکار (در سطح فکر) باشد.
رفتار پرخاشگرانه در انسان، پدیده ای متکثر است که در گستره ای از موقعیت های تنش زا، سازش نایافتگی ها و اختلال های عصب شناختی وروانی به منزله شیوه واکنش غالب رخ می نماید.از این رو، به میزان شیوع آن در برخی جوامع اشاره می شود:
فراوانی پرخاشگری
بر اساس گزارش دایره آگاهی فدرال امریکا در سال 1988، 1566220 مورد جرایم خشونت آمیز از قبیل تجاوز به عنف، سرقت، اعمال زور و تهاجم منجر به ضرب و جرح روی داده است.مقایسه این آمار با یک سال قبل از آن، 16% افزایش را نشان می دهد. (16)
بر پایه گزارشی که از مرکز جرم شناسی اداره تحقیقات فدرال (FBI) چهار سال بعد - یعنی 1992 - ارائه شد، میزان جرم و جنایت به رقمی بالغ بر 1932274 فقره رسیده است. از این تعداد 109063 فقره تجاوز به عنف و 23760 فقره مربوط به آدم کشی بوده است.تحقیقات نشان می دهد که میزان جرم و خشونت در مناطق شهری بیش از مناطق روستایی است.آدم کشی در بین کسانی که همدیگر را می شناسند شایع تر بوده و بیش از 50% آن با اسلحه گرم صورت گرفته است.در امریکا، آدم کشی دومین علت مرگ و میر در بین سنین 15 تا 24 سالگی است.آدم کشی در بین گروه هایی که از نظر اجتماعی - اقتصادی در سطح پایین تری هستند، شایع تر است. (17)
یکی از بدترین پیامدهای پرخاشگری، جنگ ها و خشونت های بین انسان هاست.این موضوع در سطح جهانی و گستره وسیعی از زندگی اجتماعی بشر در طول تاریخ مشاهده می شود. تحقیقات نشان می دهد که در خلال 5600 سال تاریخ مدون انسان، 14600 جنگ به ثبت رسیده است که طول آن بیش از 6/2% کل سال های عمر بشر است. (18)


ادامه مطلب...

سه شنبه 88 بهمن 27 , ساعت 4:30 عصر

نگاهی به پرخاشگری نوجوانان
چکیده
بی تردید، شیوع پرخاشگری (1) در میان نوجوانان، موجب نگرانی بسیاری از خانواده ها، اولیا، مربیان و مسؤولان کشور است.گسترش روزافزون این نابهنجاری رفتاری در شکل های گوناگون، بر زندگی فردی و اجتماعی انسان ها تاثیرات منفی گذاشته و آرامش و احساس ایمنی را مورد تهدید قرار می دهد.شاید بتوان گفت که یکی از علل بروز جنگ های خانمان سوز، که همواره جوامع بشری از آن رنج می برد و خسارت های جبران ناپذیری در پی داشته، ادامه همان رفتارهای پرخاشگرانه دوران نوجوانی جنگ افروزان است.البته توجه به این نکته ضروری است که رفتار پرخاشگرانه همیشه نامطلوب نیست، بلکه دارای حکمت هایی از جمله دفاع و دفع خطراتی است که بقا و ادامه زندگی را تهدید می کند، ولی اگر مهار نشود و به راه های صحیح هدایت نگردد، همین ابزار دفاعی موجب آسیب های جبران ناپذیری می شود.
این نوشتار با عنایت به تحقیقات نظری و پژوهش های میدانی، درصدد ارائه راه حل اساسی کاهش رفتار پرخاشگرانه دوران نوجوانی است.
تعاریف پرخاشگری
پیش از بیان تعاریف، معنای لغوی «پرخاشگری » را مورد بررسی قرار می دهیم. رایکرافت (Rycroft, Ch.A.1968) در واژه نامه انتقادی روان تحلیل گری (2) خود، پس از ذکر معنای پرخاشگری به عنوان پویایی، ابراز وجود، وسعت فکر و کشانندگی، اشاره می کند که این اصطلاح از واژه لاتین ad-gradior گرفته شده که به معنای «به طرف جلو حرکت می کنم » است.واژه های دیگری که از همین ریشه اشتقاق یافته عبارتند از: , Rergress ,Egress Progress و ;Ingress واژه هایی که حرکت به طرف جلو، خارج، عقب و داخل را نشان می دهند. (3) کلمه Aggradi یا صورت انگلیسی منسوخ آن Toaggress فعل لازم است که می تواند با فاعل به کار رود، اما با مفعول به معنای به کسی حمله بردن، نمی تواند کارایی داشته باشد. (4)
مک دوگال (MC Doougall, W.1908) در کتاب روان شناسی اجتماعی، پرخاشگری را به گروه ییل (Yale Group, 1939) هر رفتار ناشی از ناکامی را پرخاشگرانه تلقی نموده اند. (6) بندورا (Bandura A., 1974) اعمالی راکه به آسیب شخصی روان شناختی یا جسمانی - یا تخریب مالی منجر می شود، پرخاشگرانه دانسته است. (7) برای آدلر (Adler A.) ،پرخاشگری در هرگونه تجلی «میل به قدرت » ابراز می گردد.فروید «غریزه مرگ » (8) در رفتار هشیارانه را پرخاشگری دانسته است. (9) برکوویتز (Berkawits S., 1979) پرخاشگری را عملی می داند که به آسیب رسانی عمدی به دیگران منتهی می گردد. (10)
به نظر می آید هر رفتار عمدی - اعم از کلامی یا غیرکلامی - که منجر به آسیب رساندن شخصی - روان شناختی یا جسمانی - یاتخریب مالی به خود و دیگران برای رسیدن به هدفی و یا به منظور تخلیه هیجانی باشد پرخاشگری است.
طبقه بندی پرخاشگری
از دیدگاه کلی، می توان گفت که دو نوع پرخاشگری بازشناخته و تعریف شده اند: پرخاشگری درونزاد (11) یا سرشتی و پرخاشگری برونزاد (12) یا واکنشی.اما پس از ایجاد چنین تمایزی، باز هم مساله وجود و عدم غریزه پرخاشگری در انسان پابرجا می ماند. (13) برکوویتز در سطح انسانی، پرخاشگری ابزاری (14) را از پرخاشگری برانگیخته (15) بازشناخته و پرخاشگری را به منزله رفتاری تلقی کرده است که به هدف وارد کردن آسیب به شخصی یا شیئی صورت می پذیرد و ممکن است آشکار (در سطح جسمانی و کلامی) یا ناآشکار (در سطح فکر) باشد.
رفتار پرخاشگرانه در انسان، پدیده ای متکثر است که در گستره ای از موقعیت های تنش زا، سازش نایافتگی ها و اختلال های عصب شناختی وروانی به منزله شیوه واکنش غالب رخ می نماید.از این رو، به میزان شیوع آن در برخی جوامع اشاره می شود:
فراوانی پرخاشگری
بر اساس گزارش دایره آگاهی فدرال امریکا در سال 1988، 1566220 مورد جرایم خشونت آمیز از قبیل تجاوز به عنف، سرقت، اعمال زور و تهاجم منجر به ضرب و جرح روی داده است.مقایسه این آمار با یک سال قبل از آن، 16% افزایش را نشان می دهد. (16)
بر پایه گزارشی که از مرکز جرم شناسی اداره تحقیقات فدرال (FBI) چهار سال بعد - یعنی 1992 - ارائه شد، میزان جرم و جنایت به رقمی بالغ بر 1932274 فقره رسیده است. از این تعداد 109063 فقره تجاوز به عنف و 23760 فقره مربوط به آدم کشی بوده است.تحقیقات نشان می دهد که میزان جرم و خشونت در مناطق شهری بیش از مناطق روستایی است.آدم کشی در بین کسانی که همدیگر را می شناسند شایع تر بوده و بیش از 50% آن با اسلحه گرم صورت گرفته است.در امریکا، آدم کشی دومین علت مرگ و میر در بین سنین 15 تا 24 سالگی است.آدم کشی در بین گروه هایی که از نظر اجتماعی - اقتصادی در سطح پایین تری هستند، شایع تر است. (17)
یکی از بدترین پیامدهای پرخاشگری، جنگ ها و خشونت های بین انسان هاست.این موضوع در سطح جهانی و گستره وسیعی از زندگی اجتماعی بشر در طول تاریخ مشاهده می شود. تحقیقات نشان می دهد که در خلال 5600 سال تاریخ مدون انسان، 14600 جنگ به ثبت رسیده است که طول آن بیش از 6/2% کل سال های عمر بشر است. (18)


ادامه مطلب...

سه شنبه 88 بهمن 27 , ساعت 4:30 عصر

راه های پرورش خلّاقیت
مقدّمه
خلّاقیت در انسان یک پدیده چالش پذیر، پرتضاد و مجذوب کننده است. ارنست یونگ به پسر خود که تصویری از یک سبد پر از میوه کشیده بود گفت: پسرم تو در خور ستایش و تحسینی; چون به چیزی پرداخته ای که درخور همگان است. روزی تشنه چیزی خواهی بود که در دسترس نیست و آن گاه میوه هایی خواهی کشید که هیچ کس تا حال آن ها را نچشیده است و آن روز است که تنها خواهی بود.
در واقع، عامل خلّاقیت یکی از چندین عواملی است که در بستر مفهوم «زندگی اجتماعی» آدمی قابل طرح و بررسی بوده و به نوبه خود پیامدهای گوناگونی را نیز در برداشته است.
تعریف خلّاقیت
به طور کلی، ارائه تعریفی جامع، مانع و دقیق از خلّاقیت که شامل همه ابعاد و کنش های آن باشد، اگر غیرممکن نباشد، امری بسیار مشکل است. پس از سال ها مطالعه و پژوهش درباره خلّاقیت هنوز روان شناسان و متخصصان آموزش و پرورش نتوانسته اند تعریف جامعی که مورد قبول بیشتر دست اندرکاران باشد به دست دهند; زیرا افراد مختلف برداشت های متفاوتی از خلّاقیت داشته و بالطبع تعاریف متفاوتی از آن ارائه نموده اند. ریشه اصلی چنین اختلافاتی ناشی از ماهیت پیچیده و مرکب مغز و کنش های آن است. 1
به نظر برخی روان شناسان، خلّاقیت ترکیبی است از قدرت ابتکار، انعطاف پذیری و حساسیت در برابر نظریاتی که یادگیرنده را قادر می سازد خارج از نتایج تفکر نامعقول به نتایج متفاوت و مولد بیندیشد که حاصل آن رضایت شخص و احتمالا خشنودی دیگران خواهد بود. 2
متداول ترین برداشت از خلّاقیت عبارت است از اینکه فرد فکری نو و متفاوت ارائه دهد. خلّاقیت را می توان با تولید یا خلق اثر نو و متفاوت ارزیابی کرد، اما باید به خاطر داشت که هر خلاقیتی لزوماً منجر به تولید اثر قابل مشاهده نمی شود.
به هر حال، باید در مطالعه خلّاقیت به دو نکته مهم توجه داشت:
اول اینکه خلّاقیت می تواند خلق اشکال جدید یا صورت های جدیدی از ایده ها یا تولیدات کهنه باشد. در این صورت، عمدتاً فکرها و ایده های گذشته اساس خلّاقیت های تازه است.
دوم اینکه خلّاقیت امری است انحصاری و حاصل تلاش فردی و لزوماً یک موقعیت یا مسئله عمومی نیست. از این رو، ممکن است چیزی را خلق کند که پیشتر هیچ گونه سابقه ذهنی از آن نداشته باشد، اگرچه ممکن است آن چیز به صورت های مشابه یا کاملا یکسان قبلا توسط شخص دیگری و در موقعیت خاصی خلق شده باشد.
خلّاقیت مستلزم بهره گیری از نوع خاصی از جریان فکری است; چیزی که گیلفورد (Guilford) آن را تفکر واگرا 3 نامید. تفکر واگرا، تفکری است متفاوت از جریان های فکری موجود.
عوامل مؤثر در رشد خلّاقیت
ابتدا می توان این سؤال را طرح کرد: آیا امکان پرورش خلّاقیت وجود دارد؟ تورنس (Torranc) تحقیقی انجام داد که سؤال مزبور فرضیه آن را تشکیل می داد. بر اساس این تحقیق، تورنس نتیجه گیری می کند که می توان دسته ای از اصول را به کودکان یاد داد که به آن ها اجازه می دهد تعداد بسیار زیادی عقیده، آن هم عقایدی خیلی بهتر نسبت به زمانی که هیچ گونه تربیتی دراین مورد ندیده باشند، از خود ابراز دارند. 4
بنابراین، در این مورد که خلّاقیت را می توان پرورش داد تردید وجود دارد. روان شناسان از مدت ها قبل این اعتقاد را که هر استعدادی را می توان با تمرین تربیت نمود و پرورش داد، پذیرفته اند. 5
راجرز وجود شرایطی را برای پرورش خلّاقیت ضروری می داند. وی آن ها را تحت عنوان «شرایط درونی آفرینندگی» به شرح زیر بیان کرده است:
1. ایمنی روان شناختی
این مرحله را می توان به سه فرایند به هم پیوسته تقسیم کرد:


ادامه مطلب...

سه شنبه 88 بهمن 27 , ساعت 4:30 عصر

عاطفه، احساس و یادگیری(1)
مقدمه
بدیهی است که آموزش اثربخش، مسئله عرضه کردن اطلاعات به گروهی از دانش‏آموزان نیست. این نوع آموزش بیشتر به هدف آغاز تغییر رفتار در فرد فرد دانش‏آموزان است. بسیاری از مؤلفان استدلال کرده‏اند که تأکید اصلی نظریه‏های پیشین یادگیری و آموزش بر کسب دانش و مهارت بوده، و به جنبه‏های پیچیده، امّا قطعی یادگیری انسان بی‏اعتنا بوده‏اند (به عنوان نمونه: تأثیر متغیرهای عاطفی بر یادگیری، یادگیری در زمینه‏های قوی و قابل اعتنا.) علاوه بر این، روشن است که دانش‏آموزان در محیط‏های یادگیری اجتماعی پویا که در آن عوامل تأثیرگذار گوناگونی دایم بر یکدیگر اثر می‏گذارند، بهتر می‏آموزند. و در نتیجه، خود شرایط یادگیری و نیز ارزیابی خودشان از آن شرایط را تغییر می‏دهند.
نظریه‏های یادگیری‏ای که منحصرا بر فرایند اطلاعات تأکید دارند، نظریه‏هایی هستند که نمی‏توانند این پیچیدگی را درک کنند. بنابراین، مطالعات تجربی برای این به وجود آمده است که تأثیر متغیرهای عاطفی را بر روی یادگیری و عملکرد بررسی کنند. چنین متغیرهایی عبارتند از باورها درباره «خود» و برنامه‏های گوناگون درسی مدرسه، احساسات، خلق و خوها و مکانیزم‏های کنترل رفتاری. نتایج این مطالعات به آرامی در حال گنجانده شدن در نظریه‏های یادگیری و آموزش هستند.
در این مقاله، مهم‏ترین متغیرهای عاطفی مورد بحث قرار خواهند گرفت و مدلی برای درک رابطه بین این ساختار ارائه خواهد شد.
احساسات و خلق و خوها
در مدرسه، یادگیری در بستری موفقیت‏آمیز افزایش یافته و در معرض فشار اجتماعی و ارزیابی‏های اجتماعی قرار دارد. بنابراین، فعالیت‏های یادگیری ممکن است علایق خاص و احساسات گوناگون و فراوانی را تحریک کند. احساسات و عواطفی که در بستر کلاس درس تجربه شده‏اند، می‏توانند مثبت (مانند: شادی، هیجان، غرور)، یا منفی (مانند: اضطراب، خشم، افسردگی) باشند.
تحقیقا، شواهد بسیار زیادی وجود دارد که تأثیر اضطراب بر یادگیری را ثابت می‏کند؛ در صورتی که تأثیر احساسات و عواطف، همچون خشم، شادی، یا افسردگی بر یادگیری و عمل، کمتر شناخته شده است. این عدم توجه ممکن است به این سبب باشد که قبل از دهه 1980 چارچوب‏های نظری روشنی در کار نبود و اندازه‏گیری و سنجش احساسات و عواطف پیچیده و بغرنج بود.


 


ادامه مطلب...

سه شنبه 88 بهمن 27 , ساعت 4:30 عصر

اختلال دوقطبی در کودکان
1- خلاصه
اختلال دوقطبی که پیش از این «افسردگی مانیایی» نامیده می شد یک بیماری روانی است که مشخصه اش نوسان شدید خلق و خو، شامل حالت های هیجانی بالا (مانیا) و پائین (افسردگی) است. آغاز اختلال دوقطبی معمولاً ازاواخر دوره  نوجوانی یا اوایل دوران بلوغ است امّا امکان بروز آن در سنین دیگر، از جمله در خلال دوران کودکی نیز وجود دارد.
اغلب افرادی که دچار اختلال دوقطبی هستند دو وضعیت و حال مختلف و متناوب را تجربه می کنند: یکی دوران پرانرژی و تکانش (مانیا) و دیگری دوران غم و نومیدی و از دست دادن علائق به فعالیت های مختلف (افسردگی). این مساله در مورد کودکانی که دچار اختلال دوقطبی هستند نیز صادق است، هر چند نشانه ها و عوارض آن در کودکان ممکن است تا حدودی متفاوت باشد.
برای مثال، کودکان و نوجوانان در دوران مانیایی، احتمالاً بیشتر از بالغین زود رنج و تحریک پذیر می شوند و رفتارهای تخریبی نشان می دهند تا رفتارهای شادمانه. به علاوه، کودکان بیشتر از بالغین احتمال دارد که این حالت ها را در یک زمان و به طور توأم داشته باشند که به آن حالت مختلط گفته می شود. تغییر حالت از حالت مانیایی به افسردگی در کودکان و نوجوانان به سرعت، و گاهی حتی در خلال یک روز، صورت می گیرد. در حالی که این تغییر حالت در بالغینی که دچار اختلال دوقطبی هستند معمولاً در دوره های هفتگی یا ماهانه اتفاق می افتد.
علّت اختلال دوقطبی کاملاً شناخته شده نیست. امّا ظاهراً مواد شیمایی مغز، نقش عمده ای در ایجاد آن بازی می کنند. همچنین به نظر می رسد که اختلال دوقطبی دارای ریشه های ژنتیکی باشد. بدین خاطر، کودکانی که اولیاء یا خواهر و برادرانشان دارای اختلال دوقطبی باشند در معرض خطر بیشتری قرار دارند.
به اولیایی که نشانه ها و رفتارهای مرتبط با اختلال دوقطبی را به مدّت حداقل دو هفته درکودکانشان مشاهده می کنند توصیه می شود که حتماً با پزشک متخصص مشورت کنند. البته تشخیص اختلال دوقطبی در کودکان می تواند دشوار و بحث انگیز باشد زیرا معیار و ضابطه  تشخیصی جداگانه ای برای این گونه کودکان وجود ندارد. با وجود این، بسیاری از بالغینی که تشخیص اختلال دوقطبی برای آنان داده شده اظهار داشته اند که نشانه های بیماری از دوران کودکی در آن ها شروع شده است. به علاوه، اختلال دوقطبی در کودکان معمولاً به همراه اختلالات دیگری نظیر نقص توجه/ بیش فعالی (ADHD) بروز می کند. همچین این احتمال وجود دارد که این اختلال ابتدائاً به عنوان افسردگی تشخیص داده شود، پیش از آن که حالت های مانیایی بروز کند.
درمان اختلال دوقطبی معمولاً مستلزم ترکیبی از دارو درمانی و روان درمانی است. برخی از کودکان یا نوجوانان ممکن است به منظور جلوگیری از آسیب رساندن به خود یا دیگران، برای مدتی به بستری شدن نیز نیاز داشته باشند.
راه علاجی برای اختلال دوقطبی وجود ندارد امّا درمان معمولاً کمک کننده است. اختلال دوقطبی که از دوران کودکی و نوجوانی شروع شود معمولاً بسیار شدیدتر از مواردی است که در دوران بزرگسالی آغاز گردد.
2- اختلال دوقطبی در کودکان
اختلال دوقطبی یک بیماری روانی است که مشخصه اش تغییر حال شدید، شامل حالت های هیجانی بالا (مانیا) و پائین (افسردگی) است. این وضعیت قبلاً بیماری «افسردگی مانیایی» نامیده می شد. آغاز اختلال دوقطبی معمولاً از اواخر دوره  نوجوانی یا اوایل دوران بلوغ است و میانگین سن شروع این اختلال، 20 سالگی است. هر چند، اختلال دوقطبی در هر سنی، از جمله کودکی، ممکن است بروز کند. بسیاری از افرادی که اختلال دوقطبی در آن ها در حدود سن 20 سالگی تشخیص داده می شود اظهار می کنند که نشانه های این بیماری از دوران کودکی در آن ها وجود داشته است.
اغلب افراد سالم نیز دچار نوسان خلق و خو می شوند. این قضیه در مورد کودکان نیز صادق است. امّا در افرادی که دچار اختلال دوقطبی هستند این نوسان بسیار شدید است و بین دوره های پرانرژی و تکانش (مانیا) و دوره های غم و اندوه و نومیدی و بی علاقگی نسبت به فعالیت های مختلف (افسردگی) در تناوب می باشد. این نوسان شدید معمولاً باعث مختل شدن کارکرد بیمار در مدرسه می شود و بر روابط او با افراد خانواده و دوستان تأثیر می گذارد.
در کودکانی که دچار اختلال دوقطبی باشند نیز این نوسان خلق و خو وجود دارد، هر چند در بسیاری موارد، کودکان این دو حالت مانیایی و افسردگی را در یک زمان و به طور توأم تجربه می کنند. به این وضعیت حالت مختلط گفته می شود. نوسان خلق و خو در بین بالغین معمولاً در دوره های هفتگی یا ماهانه صورت می گیرد، امّا این چرخه در کودکان سریع تر است و حتی ممکن است در یک روز پدید آید.
برطبق آمار منتشر شده از سوی آکادمی روان پزشکی کودک و نوجوان آمریکا، در حدود یک سوم از 4/3 میلیون کودک و نوجوان این کشور که تشخیص افسردگی برای آنان داده شده است، احتمال دارد که در حال گذراندن مراحل نخستین اختلال دوقطبی باشند.


 


ادامه مطلب...

سه شنبه 88 بهمن 27 , ساعت 4:30 عصر

اختلال دوقطبی در کودکان
1- خلاصه
اختلال دوقطبی که پیش از این «افسردگی مانیایی» نامیده می شد یک بیماری روانی است که مشخصه اش نوسان شدید خلق و خو، شامل حالت های هیجانی بالا (مانیا) و پائین (افسردگی) است. آغاز اختلال دوقطبی معمولاً ازاواخر دوره  نوجوانی یا اوایل دوران بلوغ است امّا امکان بروز آن در سنین دیگر، از جمله در خلال دوران کودکی نیز وجود دارد.
اغلب افرادی که دچار اختلال دوقطبی هستند دو وضعیت و حال مختلف و متناوب را تجربه می کنند: یکی دوران پرانرژی و تکانش (مانیا) و دیگری دوران غم و نومیدی و از دست دادن علائق به فعالیت های مختلف (افسردگی). این مساله در مورد کودکانی که دچار اختلال دوقطبی هستند نیز صادق است، هر چند نشانه ها و عوارض آن در کودکان ممکن است تا حدودی متفاوت باشد.
برای مثال، کودکان و نوجوانان در دوران مانیایی، احتمالاً بیشتر از بالغین زود رنج و تحریک پذیر می شوند و رفتارهای تخریبی نشان می دهند تا رفتارهای شادمانه. به علاوه، کودکان بیشتر از بالغین احتمال دارد که این حالت ها را در یک زمان و به طور توأم داشته باشند که به آن حالت مختلط گفته می شود. تغییر حالت از حالت مانیایی به افسردگی در کودکان و نوجوانان به سرعت، و گاهی حتی در خلال یک روز، صورت می گیرد. در حالی که این تغییر حالت در بالغینی که دچار اختلال دوقطبی هستند معمولاً در دوره های هفتگی یا ماهانه اتفاق می افتد.
علّت اختلال دوقطبی کاملاً شناخته شده نیست. امّا ظاهراً مواد شیمایی مغز، نقش عمده ای در ایجاد آن بازی می کنند. همچنین به نظر می رسد که اختلال دوقطبی دارای ریشه های ژنتیکی باشد. بدین خاطر، کودکانی که اولیاء یا خواهر و برادرانشان دارای اختلال دوقطبی باشند در معرض خطر بیشتری قرار دارند.
به اولیایی که نشانه ها و رفتارهای مرتبط با اختلال دوقطبی را به مدّت حداقل دو هفته درکودکانشان مشاهده می کنند توصیه می شود که حتماً با پزشک متخصص مشورت کنند. البته تشخیص اختلال دوقطبی در کودکان می تواند دشوار و بحث انگیز باشد زیرا معیار و ضابطه  تشخیصی جداگانه ای برای این گونه کودکان وجود ندارد. با وجود این، بسیاری از بالغینی که تشخیص اختلال دوقطبی برای آنان داده شده اظهار داشته اند که نشانه های بیماری از دوران کودکی در آن ها شروع شده است. به علاوه، اختلال دوقطبی در کودکان معمولاً به همراه اختلالات دیگری نظیر نقص توجه/ بیش فعالی (ADHD) بروز می کند. همچین این احتمال وجود دارد که این اختلال ابتدائاً به عنوان افسردگی تشخیص داده شود، پیش از آن که حالت های مانیایی بروز کند.
درمان اختلال دوقطبی معمولاً مستلزم ترکیبی از دارو درمانی و روان درمانی است. برخی از کودکان یا نوجوانان ممکن است به منظور جلوگیری از آسیب رساندن به خود یا دیگران، برای مدتی به بستری شدن نیز نیاز داشته باشند.
راه علاجی برای اختلال دوقطبی وجود ندارد امّا درمان معمولاً کمک کننده است. اختلال دوقطبی که از دوران کودکی و نوجوانی شروع شود معمولاً بسیار شدیدتر از مواردی است که در دوران بزرگسالی آغاز گردد.
2- اختلال دوقطبی در کودکان
اختلال دوقطبی یک بیماری روانی است که مشخصه اش تغییر حال شدید، شامل حالت های هیجانی بالا (مانیا) و پائین (افسردگی) است. این وضعیت قبلاً بیماری «افسردگی مانیایی» نامیده می شد. آغاز اختلال دوقطبی معمولاً از اواخر دوره  نوجوانی یا اوایل دوران بلوغ است و میانگین سن شروع این اختلال، 20 سالگی است. هر چند، اختلال دوقطبی در هر سنی، از جمله کودکی، ممکن است بروز کند. بسیاری از افرادی که اختلال دوقطبی در آن ها در حدود سن 20 سالگی تشخیص داده می شود اظهار می کنند که نشانه های این بیماری از دوران کودکی در آن ها وجود داشته است.
اغلب افراد سالم نیز دچار نوسان خلق و خو می شوند. این قضیه در مورد کودکان نیز صادق است. امّا در افرادی که دچار اختلال دوقطبی هستند این نوسان بسیار شدید است و بین دوره های پرانرژی و تکانش (مانیا) و دوره های غم و اندوه و نومیدی و بی علاقگی نسبت به فعالیت های مختلف (افسردگی) در تناوب می باشد. این نوسان شدید معمولاً باعث مختل شدن کارکرد بیمار در مدرسه می شود و بر روابط او با افراد خانواده و دوستان تأثیر می گذارد.
در کودکانی که دچار اختلال دوقطبی باشند نیز این نوسان خلق و خو وجود دارد، هر چند در بسیاری موارد، کودکان این دو حالت مانیایی و افسردگی را در یک زمان و به طور توأم تجربه می کنند. به این وضعیت حالت مختلط گفته می شود. نوسان خلق و خو در بین بالغین معمولاً در دوره های هفتگی یا ماهانه صورت می گیرد، امّا این چرخه در کودکان سریع تر است و حتی ممکن است در یک روز پدید آید.
برطبق آمار منتشر شده از سوی آکادمی روان پزشکی کودک و نوجوان آمریکا، در حدود یک سوم از 4/3 میلیون کودک و نوجوان این کشور که تشخیص افسردگی برای آنان داده شده است، احتمال دارد که در حال گذراندن مراحل نخستین اختلال دوقطبی باشند.


 


ادامه مطلب...

سه شنبه 88 بهمن 27 , ساعت 4:30 عصر

تأثیر والدین بر رشد اخلاقی کودکان؛ تحلیلی مربوط به حیطه اجتماعی (1)
اشاره
در سده اخیر به موازات تحول در عرصه‏های مختلف، تحولات عظیمی نیز در عرصه علوم انسانی از جمله مباحث فلسفی و علوم تربیتی روی داده است. بی‏تردید این تحولات روبنایی است و خود حاکی از انقلاب در اندیشه‏های بنیادین آدمیان از جمله در نوع جهان‏بینی و فلسفه وجودی آنان است.
از جمله تحولات در این عرصه مربوط به حوزه مفاهیم و تعریف آن‏هاست. به بیان روشن‏تر، واژه‏هایی نظیر اخلاق و تربیت اخلاقی، معنا و مفهوم پیشین خود را از دست داده و معنای دیگری از آن اراده می‏شود. تردید نیست عمق تعریف عرفا و اندیشمندان اخلاقی پیشین، اعم از مسلمان و مسیحی، از اخلاق و تربیت با آنچه امروزه به این نام خوانده می‏شود متفاوت است. راه‏یابی اندیشه‏های بنیان برانداز از قبیل نسبیت و... به وادی اخلاق، اخلاق عمیق و عرفانی غرب ـ و تا اندازه‏ای شرق ـ را در حد «کیفیت روابط اجتماعی» تنزل داده است و درون مایه‏های ذاتی و فطری را به مظاهر و رفتار بیرونی تبدیل نموده است. به نظر می‏رسد، در قرن حاضر آدمی بر آن شده به نوعی درون را به دست فراموشی سپرده و به رفتارها و امور دیداری و شنیداری بسنده کند.
به هر حال، مسائل مطرح شده در این گفتار، بسیار سنجیده و قابل تأمل است، به گونه‏ای که اندیشمندان تربیتی، همچنین روان‏شناسان از آن بی‏نیاز نیستند. سؤالاتی مانند این‏که چگونه می‏توان روابط اجتماعی را به فرزندان آموخت، آیا والدین در ایجاد روابط اجتماعی فرزندان نقش دارند، نقش رابطه عاطفی یا رابطه عقلانی والدین با فرزندان در تعیین روابط اجتماعی فرزندان چگونه است و چگونه می‏توان فرزندان را به رعایت مقررات اجتماعی وادار نمودوده‏ها سؤال‏دیگر از این دست به صورتی عالمانه‏وتحلیلی پاسخ داده شده است، هرچند در بسیاری موارد، جای سخن همچنان باقی است.مترجم
هرچند دانشمندانی که در باب جامعه‏پذیری نظریه‏پردازی کرده‏اند اعتقاد دارند درونی‏سازی امور اخلاقی Moral internalization )) اصولاً ریشه در تأثیر والدین بر کودکان دارد که از طریق اقدامات والدینی، راهکارهای تنبیهی و سایر شیوه‏هایی که والدین انتخاب می‏کنند صورت می‏گیرد، اما نظریه‏پردازان ساختار ـ تحولی ( Structural - developmental ) معتقدند ماهیت سلسله مراتبی که بین والدین و فرزندان وجود دارد، رشد اخلاقی کودکان را شکل می‏دهد. این عقیده به تأکید بیش از اندازه بر نقش سازنده همسالان و نهادهای اجتماعی از قبیل مدرسه، در رشد اخلاق استدلالی و تقریبا نادیده گرفتن نقش خانواده منجر شده است. در این مقاله، از نقش والدین در رشد اخلاقی و اجتماعی کودکان از زاویه «نظریه حیطه اجتماعی» ـ دیدگاهی که اصالتا ساختاری تحولی است، اما در شیوه‏ها با نظریه‏پردازی‏های پیشین متفاوت است ـ سخن به میان آمده است.
براساس نظریه حیطه اجتماعی، کودکان از خلال تجربه اجتماعی با بزرگسالان (از قبیل والدین و معلمان) و همسالان و خویشان، انواع شناخت‏های اجتماعی، از جمله نظام اخلاقی و سایر علوم اجتماعی را کسب می‏کنند. تأکید اولیه این مقاله بر رشد اخلاقی است، اما برای فهم نظریه حیطه اجتماعی، باید نظام اخلاقی در سایر حیطه‏های اجتماعی ـ شناختی توضیح داده شود. بدین ترتیب در ادامه، حیطه دانش اجتماعی به صورت خلاصه بیان خواهد شد، سپس دو گزاره ذیل درباره نقش والدین به دقت مورد بررسی قرار خواهند گرفت: اولاً، این سخن مطرح شده که واکنش‏های والدین که ماهیت عاطفی دارد، احتمالاً بستر را برای رشد اخلاقی کودکان آماده می‏کند. در ضمن این بحث، مکانیسم‏های ویژه عاطفی نیز بیان شده است. ثانیا، این سخن مطرح شده است که جنبه‏های شناختی واکنش والدین نیز راه رشد اخلاقی کودکان را هموار می‏کند. مقصود از این گفته، بیان اهمیت بازخوردهای اختصاصی والدین در واکنش اجتماعی کودکان است.
حیطه علوم اجتماعی


 


ادامه مطلب...

سه شنبه 88 بهمن 27 , ساعت 4:30 عصر

نقش نماز در شخصیت جوانان4
راه حلها
بعد از بیان علل و عوامل به پاسخ و راه حل هر یک از موارد مذکور میپردازیم تا شاید بتوانیم با ارائه آن گام مثبتی برای این قشر عزیز که اکثریت جمعیت جامعه اسلامی و دینی ما را تشکیل می دهند برداشته و اندکی از مشکلات دینی و مذهبی آنها را رفع کرده باشیم.
1 ـ نقش خانواده در تربیت فرزندان:
کانون خانواده اولین و بهترین مدرسهای است که نسلهای جوامع بشری از آنجا رشد می یابند بنابر این اگر والدین یا مربیان خانواده افراد مدیر و با مسئولیتی باشند قطعاً کانون خانواده محیط سالمی برای تعالی و رشد افراد آن خانواده خواهد بود و بالعکس اگر مربی خانواده انسان غیر مسئول و بی قید و شرطی باشد قطعاً افرادی که از آن خانه وارد اجتماع می شوند انسانهای مفیدی برای اجتماع نخواهند بود و به همین خاطر دین مسئولیت سنگین و خطیری را برعهده خانواده گذاشته و ادب و تربیت فرزند را بعنوان بهترین عمل صالح وارثی ماندگار یاد کرده است. در نصوص وروایات که از ائمّه معصومین(علیهم السلام) و رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم)به ما رسیده بخش عمدهای از آن را احادیث اخلاقی و تربیتی تشکیل می دهد که در اینجا به مناسبت موضوع به چند حدیث اشاره می شود.
علی(علیه السلام) در نامهای خطاب به فرزند بزرگوارش امام حسن مجتبی(علیه السلام)می فرمایند:
فَبادَرْتُکَ بالادبِ قَبْلَ اَنْ یَقْسُوَ قَلْبُکَ وَیَشْتَغِلَ لبُّکَ.


ادامه مطلب...

سه شنبه 88 بهمن 27 , ساعت 4:30 عصر

پاراسلسوس و تجدید حیات
یکی از شخصیت های بسیار فوق العاده در تاریخ پزشکی و نیز یکی از چهره های دوران ساز در روان پزشکی, پزشک و کیمیاگر سوئیسی به نام فیلیپوس تئوفراستوس بومباستوس فون هوئنهایم (1541ـ1493م) معروف به پاراسلسوس ((بهتر از سلسوس)) بود که نشانگر شروع انتقال تدریجی از شیمی پزشکی (کیمیاگری) به شیمی بود. او عارف و طالع بینی متعهد بود و به چهار عنصر یونانی ها و سه عنصر عرب ها (جیوه, گوگرد, و نمک) اعتقاد داشت و اوقات زیادی از عمر خود را در جست وجوی حجر الفلاسفه23 سپری کرد. او به راه و رسم رابله و لوتر انقلابی بود و در واقع, از سوی سِر ویلیام اوسلر (لوتر طب) نام گرفت. دیدگاه رایج دوران او, شدیداً در مکتب جالینوس تحکیم یافته بود. بیماری روانی هم چنان موضوع تحقیق کلامی یا اهریمن [دیو]شناختی به شمار می رفت و اطلاعات تجربی بسیار اندکی برای تأیید هر نوع دیدگاه نظری مخالف وجود داشت. مخالفت پاراسلسوس با طب جالینوسی در سه مقوله کلی جای می گرفت: الف) طب جالینوسی بیش از حد نظام مند و انعطاف ناپذیر بود و از الگوی خشک و متصلبانه زیست زایی پیروی می کرد; ب) همه جنبه های روانی فرد را کنار می گذاشت و به جای آن ها, به تأثیر بی چون و چرای مزاج ها متکی بود; ج) نماینده منافع محافظه کاران و شهرت و حیثیت مؤسسات حرفه ای بود (Zilboorg, 1941).


ادامه مطلب...

سه شنبه 88 بهمن 27 , ساعت 4:30 عصر

هیچکس نمی داند که آیا محیط و طبع انسان سبب تفاوت در رفتار او نسبت به پسران و دختران می گردد و یا روش تربیت او. اما تحقیقات نشان داده‌اند که والدین می توانند نقش بسیار مهمی را در کمک و حمایت کودکانشان در جهت یافتن روش هایی سالم و مفید برای مقابله و روبه رو شدن با تعصبات مربوط به جنسیت ایفا نمایند. اولین قدم برای دستیابی به این امر مهم آگاهی از نیازهای کودکان می باشد.


ادامه مطلب...

<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ