سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدایا! به تو پناه می برم از دانشی که بهره نمی دهد و از دلی که فروتن نمی گردد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:54 عصر

9 نکته مهم برای آراستگی آقایون
آقایون امروزی معتمد به نفس، شیک و مردانه جلوه میکنند. در این بخش 10 نکته مهم جهت حفظ آراستگی یک مرد را ارائه می کنیم تا بتوانید در زندگی خود بهترین بوده و مورد تحسین و تمجید خانمها قرار گیرید. این حال تحولات در آقایون ادامه خواهد یافت…

نکته 1:


اگر همیشه مطابق سنتان رفتار نمی کنید، چه دلیلی دارد که صورتتان سنتان را برملا کند؟ پس مراقبت های پوستی را فراموش نکنید. استفاده از محصولات مخصوص رژیم پوست، یک شستشوی ساده، اصلاح دقیق، و استفاده از مرطوب کننده، چهره تان را از این رو به آن رو می کند.

نکته 2:


نوع پوستتان را باید بشناسید تا بتوانید محصولات مراقبی مخصوص پوست خودتان را انتخاب کنید. مثلاً اگر پوستتان چرب است، باید از مرطوب کننده بدون چربی استفاده کنید و اگر پوستتان حساس باشد بهتر است از مرطوب کننده هایی استفاده کنید که ضد آفتاب هم در خود داشته باشند.

نکته 3:


چشمها روی صورت اهمیت زیادی دارند، چون هم سن واقعی شما را برملا می کنند و هم باید نشان دهند که آنشب هم تا دیروقت سر آن پروژه مشغول کار بیدار نمانده اید. برای از بین بردن پف کردگی چشمها یا لکه های دور چشم، از کرم های مخصوص دور چشم استفاده کنید.

نکته 4:


اگر می خواهید پوستتان واقعاً سالم و تر و تازه به نظر برسد، در روز مقدار کافی آب بنوشید، حداقل 5/1 لیتر.

نکته 5 :


ناخن ها را بگیرید و تمیز نگه دارید. درصورت امکان از کسی بخواهید که آنها را برایتان مانیکور کند. از بلند کردن یک ناخن دست اکیداً خودداری کنید!!

نکته 6:


مراقبت از بدن هم اهمیت زیادی دارد. سعی کنید هر روز صبح حمام کنید و درصورت امکان برای جلوگیری از خشک شدن پوستتان از شامپو بدن استفاده کنید نه صابون های معمولی. برای جلوگیری از عرق کردن زیاد در طول روز از اسپری و دئودورانت ضد عرق استفاده کنید.

نکته 7:


اصلاح موها باید دقیقاً متناسب با صورت و مدل مویتان صورت گیرد. شاید آخرین مدل مو به صورت شما نیاید به همین خاطر بهتر است از چند متخصص کمک بگیرید. اگر کم مو هستید، تا حد امکان موهایتان را کوتاه کنید. اصلاح جزئی ابروها نیز در این گروه بندی قرار میگیرد. بهتر است کمی از موهای روییده شده در وسط ابروی خود را مرتب کنید.

نکته 8:


یک رژیم غذایی سالم و متعادل داشته باشید و ورزش کنید. مصرف غذاهای فست فود را در تاحد ممکن کم کنید و تا می توانید از میوه ها و سبزیجات تازه استفاده کنید. اینکار نه تنها احساس نشاط و انرژی بیشتری به شمامی دهد بلکه پوست و مویتان را هم تقویت می کند.

نکته 9:


در ارتباطات احتمالاً محبور می شوید تا می توانید لبخند بزنید به همین دلیل نظافت دندان ها اهمیت زیادی دارد. حتماً حداقل دو بار در روز دندانهایتان را مسواک کنید و برای رفع بوی بد دهان مسواک را روی زبانتان هم بکشید.
منبع:http://www.persianv.com


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:54 عصر

کار یا تفریح؟
شما بیشتر به کار می‏پردازید یا تفریح؟ یا آن که همیشه تعادل را در یان میان حفظ می‏کنید. برای آگاهی به این مسأله لطفاً به سئوالات آتی پاسخ دهید.
1- تعطیلات آخر هفته پیش را چگونه گذراندید؟
- مثل تمام هفته، فعالیت خاصی انجام نداده‏ام ( 1 )
- همراه خانواده و دوستان استراحت کردم ( 2 )
- استراحت کردم اما مجبور بودم بخشی از کارم را در خانه انجام دهم ( 3 )
- مثل همیشه سرکار بودم ( 4 )
2- آخرین باری که به مسافرت رفتید چه زمانی بود؟
- در شش ماه گذشته ( 3 )
- در سال گذشته و قبل‏ تر ( 4 )
- در هفته گذشته ( 2 )
- طی 24 ساعت گذشته ( 1 )
3- بیشتر وقت خود را با چه کسانی می‏گذرانید؟
- دوستان ( 3 )
- پدر و مادر ( 1 )
- همسر ( 2 )
- رئیس و همکاران ( 4 )
4- کدامیک از موارد زیر بیشتر برای شما اتفاق می‏افتد؟
- تا نیمه‏های شب برای تفریح بیدار می‏مانید ( 1 )
- نگران فردا صبح و قرارهای کاری فردا می‏باشید ( 2 )
- دلتان برای اتاق‏تان در خانه تنگ می‏شود ( 3 )
- به خاطر ازدحام کاری مسایل دیگر را فراموش می‏کنید ( 4 )
5- وقتی که برای تعطیلات، مرخصی گرفته‏اید کدام یک بیشترین احتمال وقوع را دارد؟
- جواب مکالمات کاری را نمی‏دهید ( 1 )
- شماره موبایل را به همکارانتان می‏دهید ( 2 )
- به فکر نقشه‏های کاریتان هستید ( 4 )
- سعی می‏کنید از مسایل محل کارتان خبر بگیرید ( 3 )
6- آخرین باری که خریدی انجام دادید:
- تلفنی اجناس خریداری شده برای شما ارسال شده ( 3 )
- آنقدر مشغول بوده‏اید که دوستانتان برای شما خرید کرده‏اند ( 4 )
- بعد از آن نیز برای تفریح با دوستانتان بیرون رفتید ( 1 )
- دقت کافی برای انتخاب آنچه می‏خواستید اختصاص دادید ( 2 )
7- چند ساعت در هفته کار می‏کنید؟
- 16 ساعت ( 1 )
- 17 تا 35 ساعت ( 2 )
- 36 تا 47 ساعت ( 3 )
- 48 ساعت یا بیشتر ( 4 )
8- وقتی با دوستانتان هستید درباره چه مسایلی بیشتر گفت و گو می‏کنید؟
- مسایل شخصی ( 2 )
- تفریح ( 1 )
- مسایل اقتصادی ( 3 )
- کار و برنامه کاری ( 4 )

جمع بندی امتیازات:


اکنون امتیازات داده شده را محاسبه و آنها را با هم جمع کنید.

ارزیابی خودتان:


اگر جمع امتیازات شما از (8 تا 11 امتیاز) باشد:


شما از آن گروه افرادی هستید که به نظرشان کار کردن بیهوده و بی‏فایده است. به نظر شما زندگی بیش از آن ارزش داد که لحظاتش را با کار کردن هدر دهید. مهم این است که خوش بگذرانید و لحظاتی به یاد ماندنی داشته باشید. اما یک مطلب را به یاد داشته باشید کار کردن جوهر انسان است و ما برای داشتن فرداهایی بهتر مجبور هستیم که فعالیتی هدفمند داشته باشیم که بی ‏شک آرامش و آسایش ما حاصل این فعالیت باشد.
سعی کنید همیشه تعادلی بین کار کردن و تفریح برقرار کنید که این رمز و راز موفقیت در زندگی است.

اگر جمع امتیازات شما از (12 تا 15 امتیاز) باشد:


به نظر می‏ رسد شما نگرش منفی نسبت به کار کردن نداشته باشید اما چندان هم برای موفقیت و پیشبرد کارتان انرژی صرف نمی‏کنید و نکته مهم هم در همین جا نهفته است، اگر کارتان را با انرژی بیشتری انجام دهید هم علاقه بیشتری به آن پیدا می‏کنید و هم پیشرفت فزاینده‏ای در زندگی خواهید داشت.
به قول نیمایوشیج: باید از چیزی کاست تا به چیزی افزود!
شما هم برای دستیابی به موفقیت باید به امور مهم‏ تری بپردازید!

اگر جمع امتیازات شما از (16 تا 22 امتیاز) باشد:


موقعیت و نگرش فعلی شما نسبت به کار و استراحت یک نگرش متعادل است. شما روشی آگاهانه و متعادل درباره‏ی کار و تفریح دارید و این مهم یکی از مسایل اساسی برای دستیابی به موفقیت در زندگی می‏باشد.
شما هیچ گاه نه در تفریح زیاده ‏روی می‏کنید و نه در کار کردن! از این بابت به شما تبریک می‏گوییم و روزهای سبزی را برایتان می‏طلبیم.

اگر جمع امتیازات شما از (23 تا 28 امتیاز) باشد:


فعالیت کاری شما بیش از حد معمول است و برای شما کار کردن اهمیت خاصی دارد، شما انرژی زیادی برای کارتان صرف می‏کنید حتی در زمانی که به تفریح می‏پردازید کماکان ذهن شما به کار می‏اندیشد حتی وقتی حضور فیزیکی در محل کارتان ندارید تمام ذهن شما در محل کارتان قرار دارد.
به یاد داشته باشید: که زندگی موفق حاصل تعادل میان کار و تفریح می‏باشد و مطمئن باشید همانطور که فعالیت و کار کردن برای زندگی موثر و مفید می‏باشد زیاده‏ روی در هر یک نیز باعث نقصان در امور و عدم دستیابی به موفقیت می‏گردد.- اگر جمع امتیازات شما از (29 تا 32 امتیاز) است:
همین حالا دست از کار بکشید!
البته باعث حیرت و تعجب است که شما فرصتی کردید تا همین آزمون را مطالعه کنید! شما کار نمی‏کنید! بلکه خود و زندگی را فدای کار کردن می‏کنید! شما آنقدر انرژی برای کار کردن تلف می‏کنید که قدرت هیچ عملی را در آینده نخواهید داشت.
به خاطر بسپارید: که اگر فعالیت کاریتان را کم نکنید باید منتظر حضور بیماری و در نهایت عمری کوتاه و بی‏حاصل باشید.
این همه را به یاد داشته باشید: که موفقیت میوه‏ی درخت تعادل است!
اکنون انتخاب با خود شماست!


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:54 عصر

چگونه می توانید برای همسرتان شوهری ایده آل باشید؟

یکی از مهارتهای اجتماعی در بهتر زیستن ما که نقش اساسی در خانواده داشته و به عهده مردان می باشد، شوهر خوب بودن برای همسر می باشد. زندگی شغلی شما آقایان ارتباط مستقیمی با زندگی شخصی و خصوصیات دارد. هر چه در خانه شادتر باشید و ارتباط بهتری با همسرتان داشته باشید، انرژی بیشتری دارید تا صرف کارتان کنید. ارتباط غلط با همسرتان، نیرویی را که برای موفق شدن در کارتان لازم است از وجودتان دور می کند و شما احساس می کنید که دست به هر کاری می زنید و وارد هر شغلی که می شوید دچار شکست می گردید. عقیده بر این است که برای بهتر زیستن در کانون گرم خانواده و ارتباطات اجتماعی در بین افراد خانواده بیشترین نقش را آقایان دارند. به همین خاطر لازم است آقایان با توجه به مشغله های فراوان در محیط خارج از خانه، فشار روحی برای کار بیشتر، توصیه زیر را برای بهتر بودن و بهتر زیستن به کار برند.
شوهران دوست دارند بدانند که چگونه می توانند خانه شان را نسبت به خودشان متعهد و علاقه مند نگه دارند. با رشد آگاهی شماست که متوجه می شوید نیازها و خواسته های زنان ممکن است با شما متفاوت باشد. با یاد گرفتن و اجرای فنون زیر شما دارای همسری شاد و دوست داشتنی، حامی، علاقمند و وفادار می گردید و تغییرات معجزه آسایی را در زندگیتان پدید می آورید.

1. همسرتان را با افراد دیگر مقایسه نکنید:


هیچ زمانی همسرتان را با دیگری، به ویژه نزدیکانتان مقایسه نکنید.
با این اعمال، شما عدم امنیت را در جایی که نباید باشد، ایجاد می کنید. به طور مثال مردی که می خواهد گذشته را دوباره زنده کند، به سوی دردسر می رود. به خاطر داشته باشید همسرتان می خواهد در زندگی شما مقدم ترین فرد باشد. وقتی شما الگویی را مثال می زنید مانند مادرتان، همسرقبلی تان، دخترخاله تان، آن طور احساس کردن برای او خیلی سخت است، او باور می کند که باید دقیقا عین آن الگو عمل کند و از آن پیروی کند. هر زنی دوست دارد بابت توانایی های خودش مورد تحسین قرار گیرد. به او اجازه دهید همان زن شایسته ای باشد که هست.

2. عشق خود را نسبت به همسرتان اثبات کنید:


زنان همیشه انتظار دارند که شوهرشان عشقشان را به صورت محسوس و ملموس نشان دهند. در واقع، عشق را هر روز و از راههای کوتاه باید بر زبان آورد و نشان داد. خرید هدیه های کوچک و تقدیم آن به شکلی خوشایند می تواند جالب و زیبا باشد. مثلا شما می توانید یک بسته شکلات بزرگ بخرید و به آن یادداشتی ضمیمه کنید، بدین مضمون، «تقدیم به همسر بی نظیرم که همیشه به من خوبی و عشق می دهد». هدیه هایی که خانم ها دوست دارند شوهرشان به آن ها تقدیم کند بدین قرارند: گل، کارت پستالهای زیبا، همراه با نامهای با دست خط خودتان، عطر، جوهرات، مجسمه های زیبا، کیف، لباس، بسته های شکلات و غیره. اگر امکان پیچیدن هدیه هست، حتما آن را با کادوهای رنگی زیبا بسته بندی کنید.
منبع: کتاب مهارتهای زندگی


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:54 عصر

امان از مردان بدبین!
بعضی مردها به بیماری بدگمانی و سوءظن‏ مبتلا هستند. بی‏جهت نسبت‏به همسرانشان بدبین هستند و درباره آنان‏احتمال خیانت می دهند.
هر مردی که بدین بیماری خانمان سوز مبتلا شد زندگی را به خودش و خانواده‏اش تلخ می کند. ایراد و بهانه‏جویی می کند.نسبت‏به اعمال وحرکات همسرش به نظر بدبینی نگاه می کند و مانند سایه او را تعقیب ‏می نماید.چون سوءظن دارد ، از در و دیوار شاهد و قرینه پیدا می کند.
‏خانواده‏ای که به مرض بدگمانی مبتلا شوند ، آسایش وخوشی ندارند.آب خوش از گلوی هیچ کدامشان پایین نمی‏رود. مرد همانند یک پلیس مخفی دائما از اعمال و حرکات همسرش مراقبت می نماید. زن‏بیچاره هم ناچار است همانند یک متهم بیگناه همواره در شکنجه و عذاب‏روحی و در حال محدودیت و تحت نظر زندگی کند.بنیاد چنین خانواده‏ای‏همواره در معرض خطر قرار دارد .
مرد باید تعصبهای غلط و توهمات بیجا را از خویش دور گرداند وبر طبق موازین عقل و وجدان رفتار کند. نسبت‏خیانت‏به کسی دادن‏موضوع بسیار دشوار و پر مسؤولیتی است.تا موضوع خیانت‏با دلیل وشاهد قطعی به اثبات نرسد نمی‏توان کسی را متهم کرد.
خداوند متعال درقرآن میفرماید:
ای کسانی که ایمان آورده‏اید از بسیاری از گمانهای بداجتناب کنید زیرا بعضی گمانها گناه است (1) .
‏خانواده‏ای که به مرض بدگمانی مبتلا شوند ، آسایش وخوشی ندارند.آب خوش از گلوی هیچ کدامشان پایین نمی‏رود.مرد همانند یک پلیس مخفی دائما از اعمال و حرکات همسرش مراقبت می نماید. زن‏ بیچاره هم ناچار است همانند یک متهم بیگناه همواره در شکنجه و عذاب‏روحی و در حال محدودیت و تحت نظر زندگی کند . بنیاد چنین خانواده‏ای‏همواره در معرض خطر قرار دارد .
آقای محترم !
همسر شما اگر از مردی تعریف کرد دلیل آن نمی‏شود که به او دلبسته است.
اگر کمتر از سابق اظهار محبت می کند دلیل آن نیست که نسبت ‏به ‏دیگری دلبسته است.شاید از شوهرش دلخوری داشته باشد.
شاید غم وغصه‏ای به دل داشته باشد ، شاید بیمار باشد.شاید در اثر بی‏توجهی و عدم‏اظهار محبت ‏شوهرش، نسبت‏به زندگی دلسرد شده باشد.
آقای محترم!
دست از سوءظن ‏بردار.مانند یک قاضی با انصاف در محکمه داوری بنشین و ادله و شواهد احیانا خیانت همسرت را با دقت و انصاف بررسی کن و مقدار دلالت آنها رابسنج و ببین آیا قطعی هستند یا ظنی یا احتمالی؟
من نمی گویم بی‏غیرت باش بلکه می گویم:
به هر دلیلی به‏مقدار دلالتش ترتیب اثر بده نه زیادتر.چرا برای بعضی توهمات بیجا و شواهد پوچ زندگی را به خودت و خانواده‏ات تنگ می کنی؟ اگر کسی باهمین قبیل شواهد خیالی خودت را متهم سازد چه حالی پیدا می کنی؟ چراانصاف و وجدان نداری؟
مواظب‏باش در غیر موضع غیرت، غیرت به خرج ندهی.زیرا این عمل افراد صحیح‏را به سوی فساد و افراد پاکدامن را به جانب گناه متمایل خواهد ساخت .
چرا آبروی خودت و همسرت را میریزی؟
حضرت علی علیه السلام به فرزندش امام حسن فرمود: مواظب ‏باش در غیر موضع غیرت، غیرت به خرج ندهی. زیرا این عمل افراد صحیح‏را به سوی فساد و افراد پاکدامن را به جانب گناه متمایل خواهد ساخت (2) .
اگر نسبت‏به همسرت بدبین هستی مطلب را با هر کس در میان‏نگذار زیرا ممکن است در اثر دشمنی یا نادانی یا تظاهر به خیرخواهی،بدون دقت و بررسی،عقیده ی تو را تایید نمایند بلکه شواهد بی‏اساس دیگری‏را بدان بیفزایند و سوءظنت را به مرحله یقین برسانند و بدین وسیله دنیا وآخرتت را تباه سازند.
اگر خواستی از راهنماییهای دیگران استفاده کنی بادوستان عاقل و با تجربه و خیرخواه و عاقبت‏اندیش مشورت کن.بهتر ازهمه این که نسبت‏به هر یک از اعمال و رفتار همسرت بدبین هستی مطلب را با صراحت با خودش در میان بگذار و توضیح بخواه.لیکن منظورت‏این نباشد که مطلب را به اثبات برسانی.

پی نوشت :


1-سوره حجرات آیه 12.
2-بحار جلد 103 ص 252


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:54 عصر

8 رفتار مردانه مورد پسند خانم ها
هرچند خانم ها ادعا می کنند که از مردهای مرتب و تمیز و شیک پوش خوششان می آید، اما گاهی اوقات اگر با لباس های ورزشی کج و کوله جلوی آنها ظاهر شوید، غذا را بدون رعایت آداب ویژه بخورید، و در کوچه فوتبال بازی کنید، شاید به نظر خانم ها خیلی جذاب تر هم جلوه کنید.او بدش نمی آید که هر چند وقت یکبار برای نجاتش تلاش کنید، و یا اگر از عهده ی تعمیر برخی وسایل بر می آیید این کار را انجام دهید، و یا حتی با دوستان خود گپ بزنید. یک خانم با یک آقا قرار نمی گذارد تا بر سر این موضوع که کدامشان کفش ها و یا موهای شیک تری دارند با او به رقابت بپردازد؛ بلکه این تفاوت های موجود میان شما دو نفر است که منجر به اتصال هرچه بیشتر شما به هم می شود. البته نباید فراموش کنید که زمانی که برای مشاهده تئاتر و یا صرف شام به بیرون می روید، او از شما انتظار دارد که لباس های مناسب و آراسته ای به تن کنید، اما در عین حال باید در نظرداشته باشید که در بقیه ی ساعات بیشتر از حس مردانگی شما لذت می برد .
هرچند این امکان وجود دارد که هرگز به این موضوع اعتراف نکند.همیشه لازم نیست شیک ترین لباس ها را به تن کنید و درهای مختلف را پیش از او برایش باز کنید،فقط کافی است که آروغ های بعد از نوشیدنی را در زمان مناسب و هنگامی که با دوستانتان هستید بزنید.

2-نه گفتن


شما باید تصمیماتی را که به ذهنتان می رسد ، انجام دهید و بر طبق آنچه عقلتان به شما دستور می دهد، عمل کنید؛ حتی اگر این کار سبب عصبانی شدن خانم شود.آقایون تصور می کنند که دخترخانم ها به دنبال نامزدهایی می گردند که او را بتوانند روی یک انگشت خود بچرخانند و هر چه که می گویند انجام دهد. اگر بخواهید همیشه مطابق آنچه به شما دیکته می شود، عمل کنید، دیری نخواهد گذشت که رابطه تان کسل کننده و ملال آور می شود.خانم ها به دنبال مردی هستند که چیزی برای ارائه کردن در دست داشته باشد و بتواند عقاید و ملاحظات شخصی خود را در بحث ها وارد کند. آنها به دنبال مردی هستند که شخصیت منحصر بفردی داشته باشد.اگر تمام زندگی یک مرد را تنها "همسرش"تشکیل دهد، آن گاه دیگر چیزهای زیادی برای گفتن ندارد و برایش سورپرایزهای زیادی باقی نمی ماند که بتواند در مواقع ضروری آنها را رو کند.حتی اگر همسر شما از آن دست خانم هایی باشد که دوست دارند قدرت و کنترل خانواده را به دست بگیرند، باز هم بدش نمی آید که گه گاه با شما قدرت آزمایی و جدلی برابر داشته باشد.بنابراین اگر تا به حال تصور می کردید که باید کنترل تمام امور را به دست او بسپارید، بهتر است از این به بعد دست از این کار بردارید؛ به منظور حفظ رابطه و نگه داشتن او حتماً نباید خودتان را به یک خدمتکار خانگی دست آموز تبدیل کنید.

3-رابطه ی صحیح


کاملاً روشن است که اگر یک رابطه، تنها به برقراری روابط جنسی محدود شود، طرف مقابل احساس می کند که مورد سوء استفاده قرار می گیرد؛ اما از سوی دیگر باید این امر را نیز در نظر گرفت که یک خانم زمانی که می بیند شوهرش در مقابل او کنترل خود را از دست می دهد و ابراز علاقه می کند انگاردنیا را به وی داده اند.اگر همسر شما شاغل است و شب هنگام پس از یک روز سخت کاری و سرو کله زدن با ارباب رجوع و همکاران او را در خانه می بینید هیچ چیز جز معاشقه نمی تواند او را خوشحال کند؛ این امر سبب می شود که او خودش را در رأس تمام شادی های جهان قرار دهد.اگر او شغل حساس و با ارزشی دارد و در سمت مهمی قرار دارد،بهتر است شما شروع کننده ی ارتباط جنسی باشید.این امر به او اجازه می دهد که با خیال راحت از رابطه ی خود لذت ببرد.

4-مستقل بودن


شاید همیشه خانم ها به این دلیل که همسرشان ادعا می کنند سرشان بیش از اندازه شلوغ است، به آنها توجه کافی مبذول نمی دارند، وقت زیادی را در محل کار خود سپری می کنند و یا با دوست های خود خوش گذرانی می کنند، ناراحت می شوند.باید توجه داشته باشید که اگر می خواهید همسرتان در کنارتان باقی بماند، باید مانند یک پرنسس با او رفتار کنید؛ اما از طرف دیگر، همواره در نظر داشته باشید که اگر سرگرمی، تفریح و کارهای دیگری برای انجام دادن نداشته باشید، ممکن است خانم احساس کند که در حال خفه شدن در رابطه است. همان اندازه که شما در رابطه نیاز به فضا دارید، خانم ها نیز از آزادی خود لذت می برند و شدیداً به آن محتاج هستند.یک مرد مستقل و متکی به نفس در نظر خانم ها از جذابیت بیشتری برخوردار می باشد. یک مرد محتاج و بدون آرزو های بزرگ، برای بیشتر خانم ها هیچ گونه جذابیتی ندارد. بنابراین شما مجاز هستید که با دوستان مختلف خود قرار ملاقات بگذارید و شغل و سرگرمی مخصوص به خودتان را داشته باشید.

5-حسود بودن


حسادت یکی از احساسات قوی به شمار می رود.هرچند انسان ها نمی توانند میزان دقیق حسادت خود را کنترل نمایند، اما مقدار کمی حسد، آن هم به طور گاه گاه و اتفاقی، به راحتی می تواند حس جاذبه شما را در نظر او افزایش دهد. اگر شما نسبت به مردهایی که با اوصحبت می کنند، هیچ گونه عکس العملی از خود نشان ندهید،او تصور می کند که به هیچ وجه برایش ارزش قائل نیستید، به همین دلیل به دنبال کسی می رود که این خلأ را برایش پر کند. اگر او در مورد یک همکارمذکرو یا مربی اش خیلی صمیمی است،او را بازخواست نمایید، شاید در ظاهر به شما غربزند، اما در باطن لبخندی بر لب هایش نقش خواهد بست.توجه:زمانی که نوبت به حسادت می رسد، مقدار کمی از آن می تواند مثمرثمر واقع شود، پس در خرج کردن آن به شدت صرفه جویی کنید.از قدرت فوق العاده آن با خبر شوید:او می تواند عاشق مردی شود که نسبت به دارایی های شخصی او حساس بوده و از آنها محافظت کند.

6-آسیب پذیری گاه به گاه


هر انسانی دوست دارد که احساس کند دیگران به وجود او نیازمند هستند و از آنجایی که کمتر اتفاق می افتد یک خانم بتواند از شوهر خود محافظت کند، بد نیست که به او اجازه دهید این کار را از طریق روش های دیگر به شما اثبات کند. برای مثال بد نیست که به او اجازه دهید تا به شما گوشزد کند نیاز به جوراب های بیشتری دارید، یا این که همیشه یادتان می رود رخت ها را به خشک شویی ببرید، و برای بستن کروات خود به کمک او احتیاج دارید.شاید احمقانه به نظر برسد اما گاهی اوقات همین موارد ساده و پیش پا افتاده سبب می شود که او احساس بهتری نسبت به خودش پیدا کند و بیش از پیش جذب شما شود.البته این امر بدان معنا نیست که سعی کنید از او برای خود یک مادر بسازید هر چند او از این کار بدش نمی آید ، اما این امر شاید جزء آخرین چیزهایی باشد که او انتظارش را از شما دارد؛ فقط زمانی که نیاز به کمک داشتید و احساس می کردید که او می تواند به شما کمک کند،از او درخواست همکاری کنید.با این کار بدون شک به او احساس قدرت، سودمند واقع شدن، و مهم بودن دست خواهد داد.اغلب مردها تصور می کنند که برای کشاندن خانم ها به سمت خود باید ازخودشان یک قهرمان دست نیافتنی بسازند، اما این امر صحت ندارد.مقداری نیازمندی و کمک خواستن سبب می شود که شما در نظر او تا حدی آسیب پذیر جلوه کنید، و در چنین موقعیتی تمام خانم ها حاضر ایستاده اند تا به داخل رابطه شما آمده و به شما کمک کنند.

7-پنهان کردن احساسات


شاید او همیشه اعتراض می کند که چرا نباید بداند که شما در حال فکر کردن به چه موضوعی هستید.شاید دوست داشته باشد بداند که در طول روز و در محل کار برای ما چه اتفاقاتی رخ داده، شاید همیشه از شما بخواهد تا در مورد همه چیز با او صحبت کنید، و به اصطلاح سفره دلتان را برای او باز کنید تا بتواند به عمیق ترین نقطه از احساساتتان دسترسی پیدا کند.شما می دانید که خانم ها با دوست های دختر در مورد جزییات تمام مسائل به خصوص در مورد نگرانی های خود، صحبت می کنند.به همین دلیل اگر بخواهید تمام احساسات خود را در مقابل او بازگو کنید، خیلی راحت می تواند به شما نمره دهد.در برخی مواقع اگر کمی از او دوری کنید و خود را کمی اسرار آمیز جلوه دهید، او علاقه ی بیشتری به شما پیدا خواهد کرد.نکته جالب اینجاست که خودش به شخصه برای پیدا کردن حقیقت تلاش می کند.خانم ها لذت می برند تا بدون اینکه شما به آنها چیزی بگویید، خودشان بتوانند از اسرار شما سر در بیاورند. شاید آن قدرها هم که شما تصور می کنید از این کار متنفر نباشد.

8-سرتاپای او را وارسی کنید


خانم ها به اندازه ی آقایون دوست دارند که دیگران آنها را به خاطر توانایی های ذهنی و عملی شان تحسین کنند، و زمانی که کاری را درست انجام دادند مورد تشویق قرار بگیرند؛ آنها در چنین حالتی انتظار ترفیع رتبه و تشویقی نیز دارند.اگر یک خانم با حالت جذابی صحبت می کند دلش می خواهد مورد توجه قرار بگیرد.البته این امر به شرایط و کسانی که به او توجه می کنند هم بستگی دارد.اما زمانی که نوبت به مردی می رسد که خانم دوستش می دارد، با کمال میل به او اجازه می دهد که کلیه متعلقاتش را چک کند.خانم ها هم مانند آقایون از تعریف و تمجید لذت می برند.اگر به او توجه کنید او واقعاً خوشحال می شود و این خوشحالی شما را به هر کجا که بخواهید خواهد رساند.

همیشه بهترین رفتارهایتان را رو نکنید


هر چند خانم ها در بیشتر موارد، زمانی که غر زدن هایشان را شروع می کنند کاملاً جدی هستند، (به ویژه زمانی که آشغال غذاهای خود را روی میز بگذارید و یا جوراب هایتان را برندارید)اما باید این امر را هم در نظر داشته باشید که اگر بخواهید همیشه با او موافقت کنید و مطابق خواسته هایش رفتار کنید، او دلش برای خود واقعی شما تنگ خواهد شد.این دست رفتارها به دو قسمت تقسیم می شوند:آنهایی که خود واقعی شما را نمایان می سازند و آن دسته ای که شما را به او نشان می دهند.از آنجایی که ما کاملاً واقف هستیم که خانم ها نیازمند توجه هستند و همین توجه باعث جذب خانم ها به آقایون می شود، این احتمال وجود دارد که برخی رفتارهای منحصر بفرد شما باعث شود تا گل لبخند را برروی لب های او بنشاند و در وجود او جذابیت بیشتری نسبت به شما ایجاد نماید.بنابراین هیچ گاه نباید به ظاهر صحبت های او توجه کنید؛ در بیشتر مواقع او شما را فقط به خاطر وجود خودتان دوست می دارد.
منبع:jashn.anzaliblog.com


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:54 عصر

پدران و تربیت فرزندان
انسان موجودی متعهد و مسئول است واین مسئولیت او بخاطر بکار گیری عقل است و برای انسان ضروری است که مسئولیت های خود را بشناسد و آنها را به مرحله اجرا و عمل برساند.از جمله مسئولیت هایی که اسلام به آن تأکید دارد مسئولیت پدر و مادر است. در اسلام پدر دارای مقام ارجمند و چهره ای برجسته و مورد احترام است و شأن پدر پس از شأن خدا ذکر شده است. احترامی که برای پدر ذکر شده بخاطر لیاقت او و انجام وظیفه پدری می باشد.پدر در رابطه با فرزند از طریق وراثت و محیط اثر می گذارد و بخاطر اینکه از این دو کانال اثر گذار می باشد باید مراقب رفتار و اعمال خود باشد.
به امید روزی که تمام پدران جامعه اسلامی ، رعایت مواردی را که قبل از انعقاد نطفه ، زمان جنینی و...می باشد را رعایت کرده تا نسلی سالم را تحویل جامعه دهند.

بخش اول : تربیت


معنای تربیت
برای واژه تربیت معانی گوناگونی در فرهنگ لغات ذکر شده است که به چند مورد آن اشاره می کنیم:
تربیت: پروردن، پروراندن ، آداب و اخلاق را به کسی آموختن ، پرورش
تربیت: پروراندن ، پرورش دادن ، ادب و اخلاق را به کسی آموختن و یاد دادن
تربیت: تهذیب ،ادب آنچه که در همه لغت نامه ها و فرهنگ های لغت در معنای تربیت ذکر شده است ، همان پرورانیدن و ادب و اخلاق را به کسی یاد دادن می باشد.
:هدف تربیت
هدف از تربیت ،همان پاک تربیت کردن فرزند است. یعنی کودک را بگونه ای تربیت کنیم تا بتواند به راه صحیح قدم گذاشته و باعث شود برای پدر و مادرش در دنیا و آخرت مفید باشد.اگر فرزند را صحیح تربیت کنیم، برای پدر و مادر نوعی باقیات الصالحات است و چراغ این باقیات هرگز خاموش نمی شود.
اهمیت فرزند برای خانواده
وجود فرزند برای خانواده نعمتی است که زن و مرد را به هم نزدیک کرده ،کانون گرم خانوادگی را با نشاط و شاد می کند.اختلافات و نابسامانی های خانوادگی را از بین برده و روزهای بلند والدین را به روزهای کوتاه تبدیل می کند.
وجود فرزند سبب تعادل خانواده می شود. البته این تعادل زمانی محسوس می شود که تعداد فرزندان از یک و دو متجاوزنباشد . وجود فرزند ضامن تلاش والدین و مایهء امید و دلگرمی و شور و نشاط آنهاست. اگر فرزند نباشد ، زن و شوهر به چه امیدی تلاش کنند؟ میزان کوشش زن و شوهر ، وقتی فرزندی نداشته باشند به حدی است که تنها خود را شاداب نگه دارند آن هم با حالتی یأس آمیز. هنگامی که فرزند تلاش پدر و مادر را استفاده می کند ، برای والدین اجر و پاداش به حساب می آید.
چرا در امر تربیت به خانواده توجه شده است ؟
آدمی در محیطی به نام خانه و خانواده پا به عرصهء وجود می گذارد و در آن محیط در کنار سایر افراد پرورش یافته و بزرگ می شود. از طرف دیگر ثابت شده است که هر فردی دارای ظرفیت و استعداد ذاتی می باشد که از پدر و مادر ارث می برد و تحت تأثیر و نفوذ عوامل مختلف محیطی قرار گرفته و تربیت می شود.
به عبارت دیگر : مجموعه استعدادها و توانائیهای ارثی و تأثیرات تربیتی گرفته شده از محیط، شخصیت فرد را می سازد. در تشکیل شخصیت و تربیت انسان ها، خانواده بزرگترین نقش را ایفا می کند، بخاطر همین در امر تربیت به خانواده توجه شده است.

بخش دوم : اقسام تربیت


به عقیدهء علمای تربیت ، دو نوع تربیت داریم:
الف) عمدی ب) غیر عمدی.
الف) تربیت عمدی : در این نوع تربیت فرد یا افرادی شیوهء خاصی از تربیت را دربارهء فردی اعمال می کنند.مثلاً وقتی که مادر دست کودک خود را گرفته و به آرامی به او راه رفتن یاد می دهد، می گویند:مادر او را در امر راه رفتن تربیت کرد.
ب) تربیت غیر عمدی: به تربیتی گفته می شود که بدون طرح و نقشهء قبلی انجام گیرد. مثلاًوقتی که کودک نزاع و درگیری را می بیند به طور ناخواسته تهاجم و پرخاشگری را یاد می گیرد.
برخی از روانشناسان برای تربیت تقسیم دیگری بیان کرده اند ، این گروه تربیت را به دو دستهء تربیت جنسی و تربیت مذهبی تقسیم کرده اند:
الف) تربیت جنسی : چنین به نظر می رسد که غریزهء جنسی مربوط به دوران بلوغ است ،اما در واقع این موضوع از خردسالی همراه با کودک بوده و کودک همواره نیازمند تربیت و هدایت است.گواه این موضوع وجود نوجوانان نابالغی است که به انحرافات جنسی گرایش پیدا کرده اند. رغبت به خودنمایی، لذت بردن از نوازش، لمس اعضای بدن و...همه ازنشانه های غریزهء جنسی در فرد است.
البته اوج این حالت در سن بلوغ است، ولی آغاز آن در سن 6-5 سالگی می باشد.در سن 6-5 سالگی کودک سؤالاتی را نسبت به اعضای بدن خود از پدر و مادر می پرسد و آنها نیز باید جواب قانع کننده ای را به او بدهند و او را با مسائلی که برایش اتفاق می افتد، آشنا سازند.اسلام غریزهء جنسی را پلید نمی داند بلکه آن را عاملی برای استحکام زندگی زناشویی، نعمت و موهبت الهی و بقای نسل آدمی می داند.
حال این سؤال مطرح می شود که والدین چه راهکارهایی را برای تربیت جنسی باید انجام دهند؟
از جمله راهکارهایی که والدین می توانند انجام دهند عبارتند از:
مادران در هنگام نظافت بچه ها به این نکته توجه داشته باشند که در حضور کودک دیگر نباشد.
نباید از زمان کودکی، با اندام های تناسلی و حتی ران های بچه بازی کرد.
نباید کودک را با کودکان دیگر در محیط های خلوت تنها گذاشت.
پدر یا سایر بزرگترها نباید دختر بچه 6ساله به بالا را روی زانوی خود بنشانند.
نباید اندام دختر بچه ها در معرض دیگران عریان باشد.
پس از ذکر مطالب بالا ، محیط نیز در هدایت غریزهء جنسی مؤثر و دارای اهمیت خاصی است.
قران کریم در سورهء عنکبوت آیه45 می فرماید:
« ان الصلوة تنهی عن الفحشاء والمنکر»
قران نمازرا عامل دوری از فحشا و اعمال زشت معرفی می کند.کسی که تربیت جنسی صحیحی داشته باشد، در آینده مشکل ساز نخواهد بود.
ب) تربیت مذهبی : کودکان عناصر پاکی و پذیرش و صمیمیت هستند، خوب و بد را از پدر ومادر یاد می گیرند و به هر راهی که پدر و مادر دعوتشان کنند، به هما ن راه پا می گذارند.اگر آنان را با روحیهء خداترسی پرورش دهیم، طبیعی است در آینده افرادی خیرخواه ، مسالمت جو و مطیع خواهند شد و اگر آنان را رها کنیم ،خام و هرزه بار می آیند.
حال این سؤال مطرح می شود که والدین باید چه راهکارهایی رابرای پرورش روحیهء مذهبی کودکان بکار گیرند؟
پدر و مادر باید خود بر اصول استوار دین پایبند باشند.
گر پدر و مادر نسبت به نماز و روزه و حجاب تأکید دارند، به همان نسبت هم به ادب و نرم زبانی نظافت هم تأکید داشته باشند و هیچ گاه افراط نکنند.
محیط خانواده و اجتماع نیز باید همسو باشد، اگر تضادی بین خانواده و اجتماع وجود داشته باشد، تربیت مذهبی طفل ضعیف می شود.
شیوهء فراخوانی نیز باید حساب شده و با برنامه ریزی قبلی باشد.هیچگاه کودک را وادار به انجام کاری نکنیم بلکه اجازه دهیم با میل قلبی اش آن کار را انجام دهد، تا در ذهن فرزند ملکه شود.
در نظر گرفتن روحیات فرزند و استعدادهایش ضروری است و علاوه بر این باید از روش مستقیم جداً پرهیز کرد.
در هر برنامه تربیتی ، تنها فاعلیت کافی نیست بلکه روح پذیرش و قابلیت نیز شرط می باشد.خداوند در سوره تکویر آیه 28 می فرماید:
«لمن شاء منکم ان یستقیم»
قران مایهء بیداری است برای آنها که می خواهند به راه راست بپیوندند.

بخش سوم : عوامل مؤثر در تربیت


عوامل مؤثر در تربیت به دو دسته تقسیم می شوند :
الف) عوامل انسانی ب) عوامل غیر انسانی
فصل اول : عوامل انسانی مؤثر در تربیت عبارتند از :
الف) مادر ب) پدر ج) خواهر و برادر بزرگتر د) معلم و اعضای مدرسه ه) افراد اجتماع و) معاشران ز) خویشان و بستگان ح) رهبران اجتماع
الف ) مادر :
بخاطر اینکه کودک مدت زمان بیشتری را با مادر می گذراند‏، مادر بر روی کودک هم از نظر وراثت و هم محیط تأثیر می گذارد. از طریق وراثت : بعضی از صفات ارثی از طریق ژنهای مادر به کودک منتقل می شود.از طریق محیط : کودک 9 ماه در رحم مادر قرار دارد، حجم رحم ، فشار رحم ، سلامتی یا بیماری مادر ، غذای مادر و...در دوران حمل بر کوک تأثیر گذار است. پس از تولد نیز کودک مدتها در آغوش مادر است و اولین کلمات را مادر به او یاد می دهد.
ب ) پدر :
پدر از نظر کودک مظهر قانون و عدل و انصاف است و می تواند پناهگاه خوبی برای خانواده باشد. مشی پدر،مهر و انصاف او ،ظلم و ستم و قدرت و ضعف پدر در رفتار و آینده اش اثر می گذارد.
ج ) خواهر و برادر بزرگتر :
اگر در خانه ای کودک 4-3 ساله باشد و نوزادی به دنیا آید ، چون توجه پدر و مادر بیشتر به سمت نوزاد است، در کودک این احساس بوجود می آید که بین او و نوزاد تازه متولد شده تبعیض قرار داده اند و این تصور در او اثر سوئی دارد.
د ) معلم و اعضای مدرسه :
مدرسه خانه دوم کودک است. اخلاق و رفتار معلم، طرز فکر او، سطح فرهنگی و... همه در کودک تأثیر گذار است. اگر معلم از نظر دینی و مذهبی دچار مشکل باشد، کودک نیز از او تأثیر گرفته و از مذهب متنفر می شود.
ه ) افراد اجتماع :
در روابطی که کودک (فرزند) با افراد اجتماع دارد، از آنها تأثیر می گیرد و اگر آنها افراد سالمی باشند، تأثیری که کودک می گیرد درست و اگر بالعکس باشد، تأثیر منفی در بر خواهد داشت.
و ) معاشران :
معاشران گروهی هستند که ممکن است همسن کودک یا بزرگتر از او باشند ولی با او رفت و آمد می کنند، باهم بازی می کنند و در مدرسه کنار هم می نشینند.بررسی ها نشان می دهد که کودکان میتوانند تحت تأثیر معاشران قرار بگیرندو حتی این تأثیر در سه مورد بیشتر از والدین است :
1 ) زمانی که خانواده از محلی به محل دیگر کوچ کنند.
2 ) زمانی که کودک در مرز نوجوانی و بلوغ قرار می گیرد.
3 ) مواقعی که در خانواده آشفتگی و درگیری وجود دارد.
ز ) رهبران اجتماع :
یکی دیگر از عوامل مؤثر در تربیت، رهبران اجتماع هستند. منظور از رهبران اجتماع کسانی هستند که در جامعه نقش مهمی را ایفا می کنند. مانند پلیس.اگر شخصی از یک پلیس تخلفی را ببیند، نسبت به پلیس و جامعه بدبین می شود.
فصل دوم : عوامل غیر انسانی نیز عبارتند از :
عامل غذا، دارو، جغرافیایی، طبیعی، شغلی و...
در این جا به ذکر خاطره ای از دکتر محمد حسین طباطبایی، معجزه قرن می پردازیم: پدر محمد حسین طباطبایی می فرمایند: در سفری که به مشهد داشتیم، تعداد 300 نفر از اساتید قران حضور داشتند. از محمد حسین پرسیدند: به نظر شما مهمترین عامل تربیت کودک چیست؟ ایشان با تأمل جواب دادند:
"فطوعت له نفسه قتل اخیه "یعنی نفس قابیل او را ترغیب یا تشویق به قتل برادرش هابیل کرد. همه سکوت کردند و نتوانستند بین سؤال و جواب ارتباط برقرار کنند.
بعد از لحظاتی مراد ایشان را فهمیدم؛ ایشان می خواستند بگویند که مهمترین عامل تربیت کودک، تشویق است. آن چه از این خاطره فهمیده می شود این است که اگر کودک را مورد تشویق قرار دهیم، اثرات مفید و بهتری در تربیت او خواهد داشت.
آنچه از مطالب بخش سوم بدست می آید این است که تربیت در خانواده نقش مهمی را ایفا می کند و اگر خانواده ای سالم باشند، فرزندان آن خانواده نیز در اجتماع حضوری سالم خواهند داشت.

بخش چهارم : مراحل تربیت


روان شناسان و علمای تعلیم و تربیت دوران عمر را به اقتضای نیازهای جسمی، روانی، عاطفی، اجتماعی و... به دوره های مختلف تقسیم کرده اند ، معروف ترین این مطالب عبارتند از:
1- دوران جنینی – کودکی از تولد تا 11 سالگی
2- دوران نوجوانی 17- 11 سالگی
3- دوران جوانی 25 – 18 سالگی
4- دوران کهولت و پیری
حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) در کتاب مکارم الاخلاق مراحل تربیت را در سه قسمت بیان کرده اند :
1- دوره سیادت در 7 سال اول سید و آقاست.
2- دوره اطاعت در 7 سال دوم بنده و مطیع است.
3- دوره وزارت در 7 سال سوم وزیر و طرف شور است.

بخش پنجم : شأن و مقام پدر


فصل اول: ارزش تلاش و مجاهدت پدر
زحماتی که هر پدری متقبل می شود، از یک سو وظیفه دینی و از سوی دیگر وظیفه اخلاقی است. از نظر دینی کودکان و همسر برگردن پدر حقی دارند. از نظر اخلاقی نیز کودکان همانند مهمان هایی هستند که به دعوت پدر و مادر در این سفره که همان خانواده است حاضر شده اند. حالا که حضور پیدا کرده اند، پدر وظیفه دارد از این مهمان ها به خوبی و به وجه شایسته و نیک پذیرایی کند.
رسول گرامی اسلام محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) می فرمایند:
«الکاد علی عیاله کالمجاهد فی سبیل الله»
آن کس که برای خانواده اش تلاش کند، همانند مجاهد نستوه و در حال جهاد است.
جهاد کردن فقط در هنگام نبرد و جنگ نمی باشد، بلکه تلاشی که پدر برای کسب لقمه حلال برای خانواده اش انجام می دهد نیز مانند جهاد است و خداوند اجری که به مجاهدین فی سبیل الله می دهد، همان اجر را به پدر نیز می دهد.
یک پدر نمونه، پدری است که بتواند روزی خانواده اش را از راه حلال بدست آورد واین روزی حلال در سرنوشت فرزندان بسیار مؤثر است. اگر دعائی را که فرزندان می کنند، برآورده شود همه اش از روزی حلالی است که پدر برایشان آورده است و فرزندان همیشه باید قدردان چنین پدری باشند.
فصل دوم : روایاتی در مقام پدر
در این جا به ذکر چند روایت از پیامبر و امامان معصوم (صلوات الله علیهم) می پردازیم :
قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم :
« احفظ ود ابیک لا تقطعه فیطفی الله نورک»
دوستی پدر خود را حفظ کن و رشته آن را مبر که خداوند متعال نور تو را قطع می کند.
آنچه که بنده از مضمون روایت متوجه شدم این است که آدمی همواره احترام و مودت پدر و مادر را حفظ کند و لحظه ای از احترام و مودت آنها کم نشود. اگر لحظه ای کم شود باعث می شود که خداوند متعال نظر لطف خود را از فرزند برداشته و دیگر نوری برای فرزند نباشد. منظور از نور در اینجا همان فرزندان آدم می باشند.
حضرت یوسف (علیه السلام) در هنگام ملاقات با پدر، چون از روی مرکب خود پایین نیامد خداوند نور نبوت را از او گرفت و در بعضی از منابع آمده است که حضرت یوسف به خاطر همین سهل انگاری کوچک دچار بی اولادی شد و از حضرت یوسف فرزندانی وجود ندارد.
قال الصادق علیه السلام :
« برو ابائکم یبرکم ابنائکم و غضوا عن النساء یغض عن نسائکم»
به پدران خود نیکی کنید تا فرزندان شما هم به این سنت مقدس عمل کنند و به شما نیکی کنند و چشمهایتان را از زنان مردم ببندید تا از زنان شما چشم پوشی کنند.
آنچه که بنده از مضمون این روایت متوجه شدم این است که فرزند همواره باید به پدر خود نیکی کند و طبق آیه قرآن «و بالوالدین احسانا» (به پدر و مادر خوود نیکی کنید) همواره به والدین خود احسان و نیکی داشته باشد.
فصل سوم : اسلام و احترام پدر
اسلام برای پدرانی که وظیفه خود را به درستی انجام می دهند، ارزش و احترم قائل است. این ارزش و احترام به حدی است که در آیات قران پس از انجام وظیفه ، احترام به خدا و اطاعت از فرمانش از احترام به والدین یاد شده است.
در اینجا چند نمونه از موارد ارزش و احترام پدر را ذکر می کنیم :
اصل بر رعایت حکم پدر است و بدون اجازه او‏، جز در واجبات نمی توان گام برداشت.
فرزند وظیفه دارد بال رحمت و عنایت خود را در زیر پای پدر و مادر بگستراند.
فرزند حق اهانت به پدر را ندارد، حتی گفتن ا’ف.
حرمت پدر چون حرمت خداست و نمی توان آبروی پدر را زیر سؤال برد و شخصیت ا و را خدشه دار کرد.
حال این همه احترام برای پدری است که تمرین عظمت و لیاقت کرده باشد، عواملی که سبب بغض و نارسایی در رشد و حیات خود و کودک است از خود دور کند و برای صلاح و فساد فرزندش و جامعه بیندیشد.

بخش ششم : رابطه پدر بافرزند


فصل اول : اهمیت نقش پدر
پدر در جنین از دو لحاظ سهم دارد :
1- وراثت 2- محیط.
از نظر وراثت نیمی از کروموزوم های جنین از پدر و نیمی از مادر است. ممکن است پدر بیماری داشته باشد و از طریق کروموزوم ها به کودک نیز منتقل می شود. رفتار پدر الگو و غرور او کارساز است. شیوه محبت یا خشونت ، اتکای به نفس ، قاطعیت پدر و... همه برای کودک در س و آموزنده می باشد. رابطه پدر با فرزند باید بر اساس انس و تفاهم باشد، براساس اندیشه و تدبر، تحسین و تشویق، بکارگیری شیوه الگویی مناسب و همت گذاشتن برای سازندگی و رشد و شخصیت او باشد.
پدر از لحاظ محیط نیز نقش دارد. اگر پدر فردی پاک، شریف، مؤمن و متعبد باشد کودک از او تأثیر می پذیرد و اگر پدر آلوده باشد ناخواسته کودک نیز آلوده خواهد شد. طرز فکرها، فلسفه ها، ادبیات و هنر، اخلاق و رفتار و جرائم و انحرافات، مواضع سیاسی و اقتصادی همه در کودک مؤثر است و شخصیت کودک را تحت تأثیر قرار می دهد.
بخش هفتم : تصور کودک از پدر
طفل از زمان تولد تا حدود دو ماهگی شدیداً وابسته به مادر است و مادر را مرکز آرزوها و آمال خود می داند. به تدریج که کودک وارد دو ماهگی می شود، پدر وارد زندگی و ذهن و تصور او می شود. کودک این را در می یابد که پدر برای او پناهگاه است، معلم است، رهبر و قانونگذار است.
تصور اینکه پدر از مادر کم اهمیت تر است از جهاتی درست است اما در مواردی نیز نقش پدر مهم تر از مادر می باشد. تجسم عالم شعور، مظهر عقل و دانش در خانواده در قبضه پدران است و طفل پدر را به این گونه می شناسد.
کودک به تدریج که بزگتر می شود تصوراتی از پدر را در ذهن خود پرورش داده و آنها را پروبال می دهد. از جمله تصوراتی که کودک از پدر خود دارد عبارتند از :
الف ) چهره برجسته خانواده ب ) همانندی با پدر ج ) ضامن رفع نیازها د ) عامل تأمین امنیت
ه )مرکز دانایی و اندیشه.
الف ) چهره برجسته خانواده : کودک در سن 3-2 سالگی پدر را بزرگترین شخصیت و عاقل ترین افراد می داند. اگر کسی علیه پدر چیزی بگوید، ا و از پدر خود دفاع می کند. کودک در خانه با پدر رفتاری رسمی دارد و بیشتر اوقات از کانال مادر با پدر ارتباط برقرار می کند.
ب ) همانندی با پدر : از نظر روان شناسان، کودک 6-3 ساله مخصوصاً پسر بچه ها پدر را الگوی خود قرار می دهند. پدر از نظر کودک سمبل قدرت است. ضامن خانواده است و همه آرزوی کودک این است که مثل پدرش باشد.
ج ) ضامن رفع نیازها: پدر از نظر کودک ضامن رفع نیازهاست. هر چیزی را که اعضای خانواده احتیاج دارند ، پدر تهیه می کند، کودک در سایه پدر، نیکو پرورش می یابد. هر چقدر سن کودک بیشتر شود، دید او نسبت به ضمانت پدر بیشتر می شود بطوریکه در سنین نوجوانی مادر را عامل مهر و محبت و پدر را عامل تأمین زندگی و انضباط می داند.
د ) عامل تأمین امنیت : اگر خطری برای کودک پیش آید به پدرش پناه می برد.
ه ) مرکز دانایی و اندیشه: پدر نماینده دنیای خارج کودک است، مرکز دانایی و آگاهی است. کودک گمان داردکه پدرش در همه اصول و قواعد داناست.
منبع: http://.mihanblog.com


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:54 عصر

هنر گفت و گو در زندگی زناشویی
یکی از لذت بخش ترین تجربیات زندگی مشترک این است که حرف مبهمی را بزنید و بدانید که همسرتان دقیقاً منظور شما را می فهمد. توانایی در صحبت خودمانی، ایماء و اشاره، نکته پرانی و چشمک زدن و نظایر آن، نشانه ی نزدیکی و صمیمیت است. گفت و گویی که پایان خوش دارد نشانه صمیمیت است. طرفین می دانند که دیگری چه می گوید و تدریجاً از این که می توانند آزادانه حرف بزنند و منظور یکدیگر را بفهمند لذت می برند.
اما در ازدواج های ناموفق ، لذت گفت و گو در فضای شکایت ها و گله مندی های خشمگینانه و سوءتفاهم ها گم می شود و جای اشارات دلنشین ابروها و چشمک های خوشایند را نگاه های خیره و اشارات انتقادی و بهانه گیری ها و تهدیدها پر می کند. چه اتفاقی می افتد؟ چرا صحبت های دلنشین از دست می روند؟ مسئله اینجاست که به مرور شیوه های متفاوت صحبت، منافع و چشم اندازهای متفاوت و سوءتفاهم ها روی هم انباشته می شوند و آهنگ دلپذیر صحبت را تغییر می دهند. برخی از اشخاص نسبت به وضع ظاهر خود حساس هستند و بعضی دیگر به طرز صحبت خود با سایر اعضای خانواده حساسیت دارند. اگر با همسر خود صحبت می کنید، از توهین، تهمت و سرزنش بپرهیزید. از زدن برچسب مانند «شلخته»، «خودخواه» یا «بی ملاحظه»، «لجباز» و غیره خودداری کنید.زن و شوهر ممکن است هنگام صحبت علی رغم حُسن نیت به بیراهه بروند. به جای صحبت نرم و ملایم ، با هم مشاجره کنند و چون یکی از آنها به قصد سبک کردن فضای سنگین صحبت، به شوخی حرفی بزند، دیگری چنان واکنش نشان دهد که انگار در شوخی هم قصد و شری در کار بوده است. در این شرایط هر اقدامی برای تلطیف فضای صحبت، نتیجه معکوس می دهد. هم صحبتی زن و شوهر با هم، برای رشد و بقای احساس صمیمیت آنها نقش قطعی دارد. متأسفانه «بسیاری از زوج ها» و شاید بتوان گفت «اغلب» آنها از مهارت های لازم برای گفت و گو با یکدیگر برخوردار نیستند و بی آنکه بخواهند گرفتار سوءتفاهم و دلسردی و تکدر خاطر می شوند.در این جا به چند نمونه از مسائل و مشکلاتی که بر سر راه گفت و گوی مؤثر همسران وجود دارد اشاره می کنیم:
1- مسئله: «نمی توانم با همسرم صادق باشم.»
2- مسئله: «نمی توانم خودم باشم» بسیاری از اشخاص مدعی هستند که نمی توانند با همسرشان راحت صحبت کنند، باید احتیاط کنند مبادا حرفی بزنند و همسرشان را ناراحت کنند. زنی شکایت می کند که «وقتی به شوهرم حرفی می زنم واکنش بسیار بدی نشان می دهد. باید مواظب باشم، باید روی کلماتم فکر کنم.»
سؤال می تواند آغازگر صحبت و ادامه آن ، و در نهایت اسباب توقف و ناتمام ماندن آن گردد. گاه یک سؤال دقیق و حساب شده می تواند به گونه ای اعجاب انگیز همسر شما را به صحبت تشویق کند. اما یک پرسش نابهنگام، طعنه آمیز یا بی تناسب می تواند از ادامه صحبت جلوگیری کند. برای آموختن شیوه های جدید صحبت با همسر خود،کلمات را با سیاست و با رعایت همه جوانب ادا کنید، سعی کنید لحن خوشایندی داشته باشید. می توانید اگر خواستید یاد صحبت های مؤدبانه روزگار قبل از ازدواج بیفتید. استفاده از این طرز صحبت در مناسبات زناشویی، به خصوص اگر در برخورد با همسر خود لحن انتقاد آمیز دارید، ساده نیست. در این صورت برای ایجاد تغییر باید تلاش بیشتری کنید. شکستن عادت ها ساده نیست، اما با یاد گرفتن الگوهای جدید می توانید بدون کنترل و به طیب خاطر با همسرتان حرف بزنید.
3- مسئله: «همسرم مرتب سر من داد می کشد» به اعتقاد بعضی ها بلند صحبت کردن همسر، نشانه عصبانیت و حتی ضعف اخلاقی است. در این مورد زن و شوهر می توانند با گفت و گو، مسئله بلند صحبت کردن را حل کنند. زن یا مردی که از صدای بلند همسرش رنجیده ، باید این احتمال را در نظر بگیرد که ممکن است بلند صحبت کردن همسرش را اشتباه تفسیر کرده باشد. از سوی دیگر همسر نیز می تواند لحن صدای خود را ملایم تر کند. راه حل بهتر این است که کسی که از صدای بلند همسرش ناراحت می شود نسبت به آن حساسیت نشان ندهد. می تواند به ملایمت اعتراض کند، اما رنجشی به دل نگیرد.
4- مسئله: «شوهرم فقط به خودش فکر می کند و به صحبت های من گوش نمی دهد» بسیاری از زن ها از شوهرانشان انتظار دارند که از احساسات خودشان حرف بزنند، این موجب می شود که آنها نسبت به شوهرانشان احساس صمیمیت بیشتری کنند. واکنش احساسی زن و مرد نسبت به فراز و نشیب های زندگی، به آنها احساسی از وحدت و انسجام می بخشد. بسیاری از نویسندگان، احتیاط در ابراز احساسات از سوی مردها را یکی از اشکالات عمده آنها می دانند. بسیاری از زن ها هم درباره همسرشان همین نظر را دارند: «شوهرم مثل آهن سرد و خشک است. اگر احساساتش را بروز می داد خیلی بهتر می شد.» اما اغلب شوهرها، احتیاط در ابراز احساسات را دلیل نقص و ضعف نمی دانند. مردها در مقایسه با زن ها اغلب خویشتن نگری کمتری دارند و احتمالاً به قدر زن ها از احساسات خود، آگاه نیستند. مردی که به احساسات خانمش توجه می کند، نسبت به احساسات خودش هم حساس می شود.
5- مسئله: «با هم صحبت می کنیم اما صحبت ما سرد و بی روح است» مسئله این است که طرفین موضوعات مورد علاقه یکدیگر را طرح نمی کنند. از آن گذشته طراوت و شادابی گفت و گوهای اوایل آشنایی، دیگر وجود ندارد و طرفین اقدامی برای جلب نظر یکدیگر صورت نمی دهند. دلیل دیگر این است که زن و شوهر نتوانسته اند گفت و گو برای حل مشکلات را از مکالمات خوشایند جدا کنند. بنابراین وقتی یکی از آنها با یک تعریف محبت آمیز شروع می کند، دیگری ممکن است فرصت را برای طرح یکی از گرفتاری های خود مناسب بپندارد، در نتیجه گفت و گوی محبت آمیز و لذتبخش کمیاب می شود.

مقررات و آداب گفت و گو


قانون شماره 1- با همسر خود هماهنگ شوید.


زن و شوهر برای این که بتوانند با یکدیگر ارتباط سازنده برقرار کنند باید در مسیر صحبت یکدیگر قرار گیرند، زیرا در بسیاری از مواقع زن و شوهر با آنکه درباره ی موضوع واحدی صحبت می کنند اما روش صحبت آنها به قدری متفاوت است که نمی توانند با هم هماهنگ شوند. ممکن است زن یا شوهر قصد تسکین ناراحتی همسر خود را داشته باشد، اما بر شدت ناراحتی او بیفزاید. متأسفانه بسیاری از زوج ها در مخابره افکار و احساسات خود به یکدیگر با دشواری روبه رو هستند. بعضی خواسته هایشان را چنان طرح می کنند که به درک طرف مقابل منجر نمی شود؛ عقاید خود را مبهم طرح می کنند، از طرح موضوع اصلی طفره می روند ، حاشیه می روند و با این حال خیال می کنند که همسرشان موضوع را دقیقاً و آن طور که هست درک می کند. یکی بیش از حد وارد جزئیات می شود و دیگری به قدری در کلمات صرفه جویی می کند که کلامش تفهیم نمی شود و هر دو بر این باورند که به تفاهم میان خود کمک می کنند.
گاه به نظر می رسد که اصولاً به دو زبان متفاوت حرف می زنند. در این شرایط، هرگز عجیب نیست که زن و شوهر، هر دو ناراحت شوند، زیرا هر کدام بی خبر از تفصیر خویش، دیگری را به دیر فهمی و سرسختی متهم می کند.
(توجه داشته باشید که همسر شما با گفت و گوی خود ، گاهی فقط به حمایت شما و گاهی نیز به راهنمایی های عملی شما نیاز دارد، پس باید نسبت به اشاره ها و احساسات همسرتان حساس باشید تا راه های مناسب ارتباط با همسرتان را پیدا کنید.)

قانون شماره2 - با علاقه گوش بدهید.


گاهی اوقات زن شکایت می کند که شوهرش به حرف های او گوش نمی دهد و حال آنکه شوهر در مقام اعتراض مدعی است که همه حرف های او را شنیده است. بررسی های به عمل آمده نشان می دهد که در این زمینه اختلاف جنسی مشهودی وجود دارد. زن ها هنگام گوش کردن با ابراز کلماتی نظیر «آره»، «عجب» و تکان دادن سر، به گوینده می فهمانند که به حرف های او گوش می دهند و حال آن که مردها هنگام گوش دادن بیشتر سکوت می کنند.
گاه شما فراموش می کنید که گفت و گو مبادله اطلاعات و نقطه نظرهاست. صحبت کردن و جواب نگرفتن در حکم صحبت با دیوار است. اگر شما هنگام گوش دادن سکوت اختیار می کنید احتمالاً می توانید به اشاره کردن و تکان دادن سر، عادت کنید و نشان دهید که به راستی گوش می دهید و همسرتان را از تردید بیرون آورید.

قانون شماره 3: از قطع صحبت اجتناب کنید.


قطع صحبت برای کسی که این کار را می کند احتمالاً طبیعی به نظر می رسد اما ممکن است در کسی که صحبت او قطع می شود ایجاد نارضایتی و افکار منفی کند. «او به حرف هایم گوش نمی دهد، تنها می خواهد خودش حرف بزند.»
قطع صحبت هم مانند سایر عادات ممکن است بخشی از طرز مکالمه اشخاص باشد و برخلاف برداشت احتمالی کسی که صحبتش قطع می شود ارتباطی با خود محوری و مخالفت و غیره ندارد. در اینجا نیز زن و مرد رفتار متفاوتی نشان می دهند. مردها بیش از زن ها صحبت را قطع می کنند، اما قطع صحبت آنها مشمول زن ها نیست، یعنی با مردهای دیگر هم که صحبت می کنند همین سیاست را دارند. بنابراین زنی که برای قطع صحبت از سوی همسرش دلایل منفی می تراشد باید به خاطر داشته باشد که این رفتار ممکن است مربوط به طرز صحبت او باشد. اما با این حال کسی که صحبت را قطع می کند باید به انتظار پایان صحبت بپرد و صبر کند. ممکن است مردی با تأنی و با جملات فاصله دار حرف بزند و زنش که حاضر جواب و بی قرار است مرتب به میان صحبت پریده، رشته کلام را قطع کند. در این شرایط ممکن است مرد عصبانی شود و زن را مورد انتقاد قرار دهد. غافل از این که رفتار خانم او دلایل عمیق تری دارد. مردها در مقایسه با زن ها اغلب خویشتن نگری کمتری دارند و احتمالاً به قدر زن ها از احساسات خود، آگاه نیستند. مردی که به احساسات خانمش توجه می کند، نسبت به احساسات خودش هم حساس می شود.

قانون شماره4: ماهرانه سؤال کنید.


سؤال می تواند آغازگر صحبت و ادامه آن ، و در نهایت اسباب توقف و ناتمام ماندن آن گردد. بعضی ها طبیعتاً کم حرف هستند، در برخورد با این اشخاص می باید زمینه صحبت را فراهم نمود. گاه یک سؤال دقیق و حساب شده می تواند به گونه ای اعجاب انگیز همسر شما را به صحبت تشویق کند. اما یک پرسش نابهنگام، طعنه آمیز یا بی تناسب می تواند از ادامه صحبت جلوگیری کند. در برخی از مواقع، لحن عتاب انگیز و یا پرخاشگرانه سؤالات مسئله ساز می شود: «چرا دیشب دیر آمدی؟»، «چرا این همه به خودت رسیده ای؟ » در بسیاری از موارد سؤالاتی که با «چرا» شروع می شوند تولید اشکال می کنند، علتش این است که این قبیل سؤالات اغلب مخاطب را در موضع دفاعی قرار می دهد. با آنکه ممکن است سؤال کننده صرفاً برای کسب اطلاع سؤال کرده و منظور دیگری هم نداشته باشد، استفاده از کلمه «چرا» در شروع یک جمله سؤالی احتمالاً شما نت ها و خطاب های پدر و مادر در دوران کودکی را تداعی می کند: «چرا دیر کردی؟»
از آن گذشته سؤالاتی که با «چرا» شروع می شوند، اغلب بی اعتمادی و یا حتی سوء ظن را تداعی می کند. می توان برای اجتناب از این مشکل ، سؤالات را به شکل دیگری مطرح کرد مثلاً به جای «چرا دیر کردی؟» می توان پرسید «مشکلی پیش آمده که دیر به منزل برگشتی؟» در این صورت همسرتان از این که شما نگران او هستید و یا دوست دارید در جریان مشکلات او قرار گیرید خوشحال خواهد شد.

قانون شماره 5: سیاست و نزاکت به خرج دهید.


شاید در ظاهر رعایت این قانون در روابط زناشویی عجیب به نظر برسد اما در عمل، هر کس حساسیت هایی دارد و حتی نزدیک ترین اشخاص ممکن است احساسات ما را جریحه دار کنند. برخی از اشخاص نسبت به وضع ظاهر خود حساس هستند و بعضی دیگر به طرز صحبت خود با سایر اعضای خانواده حساسیت دارند. اگر با همسر خود صحبت می کنید، از توهین، تهمت و سرزنش بپرهیزید. از زدن برچسب مانند «شلخته»، «خودخواه» یا «بی ملاحظه»، «لجباز» و غیره خودداری کنید. این برچسب ها با ایجاد تکدر خاطر، فضای حاکم بر گفت و گوی شما را تیره می کند. از مطلق گویی و استفاده از کلماتی مانند «هرگز» یا «همیشه» خودداری کنید. این واژه ها معمولاً اشتباه هستند. چون به ندرت همسری پیدا می شود که «هرگز» کارش را درست انجام ندهد و یا «همیشه» در انجام کاری کوتاهی کند.
- حرفتان را بزنید و از انتقاد خودداری کنید . مثلاً به جای این که بگویید «تو هرگز به من کمک نمی کنی» بگویید «اگر در شستن ظرف ها به من کمک کنی بسیار ممنون می شوم».
- ذهن خوانی نکنید، احتمال این که ذهن خوانی اشتباه باشد، زیاد است و در نتیجه زمینه عصبانیت همسرتان را فراهم می سازید. اگر فکر می کنید که همسرتان از شما دلگیر است بهتر است به او بگویید «احساس می کنم از من دلگیر هستی» تا او برای شما توضیح دهد.
صحبت با همسر خود، کلمات را با سیاست و با رعایت همه جوانب ادا کنید، سعی کنید لحن خوشایندی داشته باشید. می توانید اگر خواستید یاد صحبت های مؤدبانه روزگار قبل از ازدواج بیفتید. استفاده از این طرز صحبت در مناسبات زناشویی، به خصوص اگر در برخورد با همسر خود لحن انتقاد آمیز دارید.

اگر شنونده صحبت های همسرتان هستید این اصول را رعایت کنید


- زمینه های توافق را پیدا کنید. ببینید با کدام یک از نکات مورد اشاره همسرتان موافق هستید تا در نقش مخالف او ظاهر نشوید« بله قبول دارم که اخیراً سرم خیلی شلوغ بوده است.»
- مضامین منفی صحبت های همسرتان را ناشنیده بگیرید، بعید نیست که همسر شما در حالت دلخوری یا عصبانیت در بیان مسئله مبالغه کند. به «علت» عصبانیت توجه کنید و انتقادها و سرزنش ها را نادیده بگیرید.
- مطمئن شوید که منظور همسرتان را درک کرده اید، در غیر این صورت از او سؤال کنید . مثلاً: «فکر می کنم منظور تو این است که حاضر نیستی دخالت های مادرم را تحمل کنی. درست است؟»
از گفتن «متأسفم» ترسی به دل راه ندهید. روابط زناشویی ایجاب می کند که اگر خواسته و ناخواسته اسباب تکدر خاطر همسرتان را فراهم کرده اید در مقام پوزش برآیید و تأسف خود را به او اطلاع بدهید.
منبع:http://motaharfamily.com  /


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:54 عصر

چگونه مردان را به سخن واداریم؟
نمی‌دونم به چی فکر می‌کنه چون اون هیچ وقت در مورد احساسش با من حرف نمی‌زنه."
ایـن جمله بـه گوشتان آشنا است؟ برای اکثر زنان، واداشتن شوهرشان بـرای اینکه احساسات درونی خود را با آنها در میان بگذارند، کار مشکلی به نظر می‌رسد. در این شرایط زن احساس می‌کند که ناموفق بوده و برای مرد سوء تعبیر پیش می‌آید. اما در این میان موضوعی وجود دارد که اغلب زن‌ها از آن بی‌اطلاع هستند. مردها می‌خواهند صحبت کنند. تحت شرایط مناسب، آنها سرتاسر شب به صحبت می‌پردازند. اکثر مردان نیاز دارند که با همسرشان درد دل نموده و کمی ‌سبک شوند. اما رمز و راز واداشتن همسرتان برای بیان احساساتش چـیسـت؟

راز شماره 1 مردان حقیقی از عدم پذیرش وحشت دارند

واقعا این درست است. اغـلب مـردها احساس می‌کنند که زن‌ها در مورد آنها بسیار منتقدانه رفتار می‌نمایند و نگران این هستند که نکند بعد از بیـان آنچـه کـه در ذهنشان می‌گذرد توسط همسرشان مورد استهزاء قرار گرفته و به عـلت عـدم پذیرش او تحقیر شوند. برای زن‌ها مهم است بدانند کـه نفس و شخصیت یک مرد شکننده‌تر از نفس و شخصیت آنها بوده و آسان‌تر مورد تهدید قرار می‌گیرد. این موضوع به خصوص زمانی که یک مرد در رابطه‌ای نـزدیک و صمیمانه بـا همسرش قـرار گرفته است بیشتر نمود پیدا می‌کند؛ او مشتاق تصدیق و عکس‌العمل‌های مثبت همسرش بوده و دوست دارد بداند که موجب خشنودی او شده است. بنابراین اگر مردی احساس نماید که شما تصمیم دارید در موردش قضاوت کنید، و یا به دلیل گفتـه‌هـایش به گونه‌ای متفاوت به او نگاه کنید، مطمئن باشید که وی صحبت نخواهد کرد.
داوری کردن در مورد شریک زندگی به معنای اجازه دادن به او بـرای بیان ذهنیاتش نبوده و شما را مشتاق برای شنیدن حرف‌های او نشان نخواهد داد. منـظور این نیست که شما نظر و ایده‌ای نداشته باشید و یا نتـوانید آن را در فرصـتی بیان کنید. یک مرد جهت بازگو نمودن درونش لازم است احساس کند به دلیل آنچه کـه هست مورد پذیرش حقیقی قرار گرفته، نه به دلیل آنچه که ممکن است شما دوست دارید باشد. صبر و بردباری نمایید. اگـر عـجـولانـه تـوسط پیشنهاد دادن نقطه نـظرات خـود با گفتن جملاتی از قبیل "خوب، اشتباه می‌کنی، من قبول ندارم" یا "از کجا این فکر مسخره بـه ذهنـت رسیــده"، در برابر عقاید او عکس‌العمل نشـان دهیـد، هـر مـردی از سـخـن گفـتن بـاز خواهد ایستاد. آنها نگران آن هستند که مبادا حرفی بسیار خصوصی از دهانشان خارج شـود کـه مطابق با تصور ذهنی شما از آنها نبوده و یا تصویری که بروز از خودشان در ذهن شما ایـجاد کرده‌اند را مخدوش کند.

راز شماره 2 شما نیز درون خود را آشکار کنید


بین زوجین بیان احساسات درونی باید به صـورت متقـابـل انـجام بگیرد. هر فردی دارای مشکلات، دغدغه‌ها و مسایل پنهانی در صندقچه قلبش می‌بــاشد. بسیاری از مردان تصور می‌کنند " اگر این مسـایـل را به او بگویم، ترکم خواهد کرد." شما مجبورید نشان دهیـد کـه جـریان ایـن نیست. به این منظور برای او از خود چیزی را فاش کنید که نشان دهد به همان اندازه‌ای که او به شما اعتماد دارد، شما نیز به او اعتماد دارید.
هنگامیکه او شروع بـه بـیان احساسات دورنی خود می‌کند، به آنچه که می‌گوید گوش فرا داده، قدمی‌به جلو بـرداشته و در عـوض پیشنهادی مثبـت ارایـه دهیـد. بعد از اینکه وی مساله‌ای خصوصی را ابراز نمود، چیزی شبیه این بگوید "خوب، اینکه چیز بدی نیست من بدتر از این‌ها بودم." یا "من واقعا آن چیزی که اتفاق افتاده را تحسین می‌کنـم." و آن چیزی از داستان را که واقعا می‌پسندید انتخاب کنید. (از مسایل ساختگی دوری کنید چون موضـوع لوس شده و تبدیل بـه دست انداختن خواهد شد. مردم همیشه می‌توانند متوجه شوند که کسی آنها را دسـت انـداخـته و این موضوع هیچ گاه ثمر بخش نخواهد بود.) به او اجازه دهید بداند که شما جانبدار او هستید و با تجربیاتش تنها نخواهد ماند.
در حالی که عملا نشان می‌دهید، مطمئن شوید که از او طرفداری می‌کنید. بسیاری از زن‌ها فقط به این دلیل به داستان‌های شوهرشان گوش می‌دهند که به او بگویند که چقـدر در مورد آن در اشتباه بوده است. آنها طرفداری شخص دیگری را می‌کنند. با ایـن حال مهم است که موضوع را از این نقطه نظر بنـگرید.

راز شماره 3 گذشته را فراموش کنید


آیـا تـا بـه حـال بـا شـوهـر خـود "گـفـتـگویی" داشـتـه‌ایـد که به بگومگوهای مـربـوط بـه نارضایتی‌های گذشته، اشتباهاتی که انجام داده، اذیت و آزارهایی که به شما روا داشته و آنچه که اکنون مدیون شما است، منتهی شده باشـد؟ چنین مـوضوعی تقریبا در هر رابطه‌ای اتفاق می‌افتند اما واقعیت باقی می‌‌ماند؛ مردها وقتی آمدنش را حس می‌کنند، آشفته حال شده و عقب می‌نشینند.
وقتی مردی از این وحشت دارد که صحبت‌هایش در آینده تـحـریف و سـوء تـعبـیر شده، به دیـگران گــفته شده و یا علیه خودش مورد استفاده قرار گیرد، بیان احسـاسـات بـرایـش غیر ممکن می‌شود و تنها راه عبور از این تله ارتباطی این اسـت کـه بدانید آنچه که در گذشته اتفاق افتاده و هــر آنچه که او انجام داده و یا گفته، شما نیز درگـیـرش بوده‌اید. هیچکس خوب مطلق و یا بد مطلق نیست. در واقـع، به جای در نظر گرفتن یک فرد به عـنـوان شخصی بد یا خوب، بهتر است که نقش‌های بازی شده در روابط و نحوه گرفتار شدنمان در نـقش‌هایـی که قدرت رها ساختن خود را از آنها نداریم، مورد توجه قرار داده شوند.
برای مثال؛ برخی از زن‌ها عـاشق بازی نمودن با قربانی عشق خود هستند. آنها برای اعتبار بخشیدن و توجیه کردن احساسـات خودشان و نیز احساس قدرتـمندی در بـرابـر شریک زندگی خود، اشتباهات و خطاهای گذشته او را بهانه می‌کنند. در حقیقت ممکن است با این روش مدتی او را برای خود نگه دارند ولی آنچه که مشخص است این رابطه متزلزل بوده و در آستانه شکست قرار دارد.
اگر می‌خواهید این وضعیت تاسف بار زندگی زناشویی را تغیـیـر داده و یـا از آن پیشگیری کرده و به شوهرتان کمک نمایید تا راحت با شما حرف بزند، این راه را امتحان کنید؛ به سهم خود در شرایطی که پیش آمده مسوولیتی را به عهده بگیرید و ببینید که به چه نحو در مورد اتفاقی که روی داده مـمکن است دخیل بوده باشید. البته این موضوع به معنای مقصر دانستن خود نیست. به شرایط با دیدی باز بـنگرید. به روی تمام مسـایلی که او "درست،" و نه "غلط" انجام داده، تمرکز کنید. اگر نیاز به راهنمایی بیشتر داشتید، لیستی از آنچه که در رابطه‌تان عاید شما شده است و آنـچـه که شما در عوض نصیب شـوهـرتـان نـموده‌اید، تـهیه کنیـد. بـه زمان‌هایی کـه شما نیز مرتکب کوتاهی و قصور شده‌اید و به راه‌هایی کـه هـر دوی شـما تـوسـط آن رشد یافته و تغییر کرده‌اید، توجه نمایید.

راز شماره 4 شنونده ای استوار و ایمن باشید


آیـا داشتن روابط صادقانه امکان‌پذیر است؟ فرض بر این است که همه افراد برای صادق بودن تلاش می‌‌کنند. حقیقت این است که تعداد اندکی چنین هستند و دلیل عمده عدم صداقت این است که عواقب و نتایج آن خوب و قابل توجه می‌بـاشد. اغـلـب مردان احساس می‌کنند که زن‌هـا می‌خواهد و نیاز دارند که دروغ بشنوند چون قادر به پذیرش صادقانه حقیقت نیستند. برخی از مردها تصور می‌کنند که از بیان حقایق زندگی خود به هـمسرشان وحشت دارند چـرا کـه باعث آشفتگی و اضطراب وی خواهد شـد. در واقـع، بسیاری از زنان برای کنترل شوهر و رابطه خود از احساساتشان استفاده می‌کنند. آنها پاسخ‌های بخصوصی را از شوهر خود طلب می‌کـنند و در صورتی که آن پاسخ‌ها را دریافت ندارند، احساس پریشانی خواهند نمود. سپس وقتی شوهرشان دهان نگشوده و صحبتی نمی‌کند، متعجب می‌گردند.
متاسفانه، بسیاری از زنان تصوراتی قدرتمند از چگونگی احسـاس و تـفکر یک مرد را نیز در سـر می‌پرورانند که این نـوع خـیـال پـردازی بـاعث ویرانی حقیقت شده و بـنـابـراین این گـونه بـه مردان اجازه می‌دهند که از طریق طرز برخوردهای مختلف متوجه شوند کـه نیازی به بیان حقیقت نداشته و آنها نیز تمایلی به دانستن حقیقت ندارند. واضح است؟ اکثر زن‌ها در این مـورد مقصرند، امـا اشـتیاق بـرای گوش دادن به آنچه که او مجبور است بگویید سرآغاز یک رابطه کامل حقیقی محسوب می‌گردد. این باعث می‌شود تا یک مرد احـساس کند شریکی ثابت قدم دارد که در پستی بلندی‌های زندگی همراه او خـواهـد بود.
اگر برای خروج از ایـن تصورات غیر واقعی آمادگی دارید، زمان آن رسیده که سه چیز را از خـود سـوال کنـید. چه میزان از حقیقت را می‌توانید تحمل کنید؟ چقدر واقعا نیاز داریـد؟ آیا از شوهر خود می‌خواهید کـه تـصـویری خیالی بـرای شما باشید و آیـا مشتاقید به او اجـازه دهیـد حقیقی گردد؟ این‌ها سوالاتی بزرگ هستند. شاید نتوانید همین حالا تمام واقعیت را به یک باره دریابید، اما قطـعـا می‌توانید عـضلات بردباری خود را پرورش داده و در مسیری مستقیم حرکت نمایید.

راز شماره 5 با خودتان صادق باشید- آگاه باشید


این پرسشی قدیمی‌ ولی خـوب است؛ اگر با خودمان صادق نباشیم چگونه می‌توانیم با دیگران صداقت داشته باشیم؟ بهترین روش کمک بـه هر مـرد برای بیان راحت احساساتش این است که ابتدا خود شما راحـت بـوده، طبـیعی رفـتـار نـمـوده صادق بوده و جو گرم و قابل پذیرشی ایجاد کنید. کسانی کـه در زنـدگی بـا آنها مـواجه می‌شویم انـعــکاس بـخش‌های مختلف خودمان هستند و ما افرادی را جذب می‌کنیم که هر کدام به نـحوی ما را در عشق ورزیدن به بخش دیگری از خودمان یاری می‌کنند.
به همین دلیل است که عناوین مصرح شده در این مقاله را نه تنها در مورد مردان، بلکه باید در رابطه با خـودمـان هـم به کـار بـبـندیم. بــرای مثال؛ آیا شما قادرید از قضاوت درمورد خودتان بگذرید؟ آیـا نارضـایـتی حـاصـل از اشتـبـاهاتی کـه در گذشته مرتکب شده‌اید را پایان می‌دهید؟ و آیا همیشه در انجام اشتباهاتی که مرتکب شده‌اید پافشاری می‌کنید؟ وقتی با خود به این طریق رفتار می‌نـمایـیـد، طبیـعـتا با شریک زندگی خود نیز به همین مـنوال رفــتار خواهید کرد. اگر شما در جوانی همیشه مورد بدرفتاری قرار گرفته و یـا در برخی از مسایل احساس کمـبود نـمـوده بـاشید، احـتمـال دارد همیـن رویـه را در مــورد شوهرتان در پیش بگیرید.
آگاهی در اینجا نقش تعیین کننده‌ای دارد. اگر می‌خواهید فضای پویاتر و بازتری را بین خود و شوهرتان ایجاد کنید، فهرست دقیقی از نـحوه رفـتار و مراعات خود با خود و نحوه برخورد نـزدیکانتان در گذشته با خود را تهیـه کنـید. اگر صدمه دیده‌اید، این فرصتی برای شما خواهد بود که تصمیم بگیرید دیگر زندگی خود را بر اساس معیارهای گذشته بنا نکنید. آن را تغییر دهید. تصمیم بگیرید در برابر خـود و کـسی کـه با او هستید، مهربان و پذیرا باشید.
گاهی اوقات ما در برابر فرد دیگری تسلیم می‌شویم به این انتظار که او نیز همین کار را انجام دهد. وقتی آن محقق نمی‌شود، خشمی ‌پنهانی شروع به پیدایش می‌کند. چنین حالتی باعث بروز رفتارهای متناقص و عـدم صداقت با خود و دیگران خواهد شد. برای رسیدن بـه عدالت واقعی باید بدانید که به همان اندازه‌ای که می‌بـخشید، بـه همان انـدازه هم به دست می‌آورید. وقتی به فردی احترام و توجهی مطلق را روا می‌داریـد، آن احترام و توجه را به خود نیز مبذول می‌نمایید. شما بهترین روش را در پیش گرفته‌اید و اثرات و نتایج سودمنـد آن دیر یا زود نمایان خواهند شد. زمانی که با دیگران طوری رفتار می‌کنید کـه مـورد احترامتان است، درحقیقت حسی از ارزش و اعتبار را ایجاد می‌نمایید.
با خودتان صادق باشید و متوجه خواهید شد که این عمل مسری است. شریک زندگـی شما به همین منوال رفتارش را پیش خواهد گرفت. او به صورتی راحت و طبیعی صحبــت کرده و احساست واقعیش را ابراز خواهد نمود.
منبع: www.noandish.com


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:54 عصر

تن فروشـی برای بقا ! 
 
 
زمانی که "رانا جلیل" زن 38 ساله عراقی سال گذشته شوهر خود را در انفجاری در بغداد از دست داد هرگز نمی توانست تصور کند که روزی برای تامین غذای فرزندانش به تن فروشی رو خواهد آورد.
به گزارش عصر ایران (asriran.com) به نقل از شبکه خبری الجزیره، "رانا" مادر چهار فرزند به دنبال کار می گشت اما فرصت های شغلی در عراق از زمان هجوم آمریکا کاهش یافته بود.
وی به صاحبان فروشگاه ها، کارگران ادارات و شرکت ها التماس کرد استخدامش کنند اما به دلیل آنچه "تبعیض نژادی" خواند موفق به یافتن کار نشد.
چند هفته پس از مرگ شوهر این زن، یک پزشک تشخیص داد که فرزندان وی دچار سوء تغذیه شده اند.
"رانا" روزهایی را به یاد می آورد که یاس و نومیدی وی را به سمت فاحشگی سوق داد: "در آغاز، این روزها بدترین روزهای زندگیم بودند. شوهرم اولین مردی بود که با وی همخوابگی داشتم اما گزینه دیگری نداشتم ... بچه هایم گرسنه بودند."
وی خانه اش را ترک کرد و به سوی نزدیکترین بازار به راه افتاد تا شخصی را برای سکس در ازای دریافت پول بیابد.
"رانا" در این باره می گوید: "من یک زن خوش سیما هستم و از این رو پیدا کردن مشتری برایم سخت نبود. زمانی که مشتری خود را یافته و با هم به بستر رفتیم ابتدا سعی کردم فرار کنم ... نمی توانستم دست به چنین کاری بزنم اما وی (مشتری) به من حمله و تجاوز کرد. پس از آنکه مبلغ را پرداخت کرد این کار برای من به پایان رسیده بود."
وی ادامه می دهد: "هنگامی که با این پول مقداری غذا خریداری کرده و به خانه ام بازگشتم، فرزندانم فریاد شادی سردادند و آنگاه بود که فهمیدم «شرف و آبرو» در مقایسه با گرسنگی فرزندانم اهمیتی ندارد."

استیصال بیوه زنان عراقی
پیش از هجوم آمریکا به عراق، زنان بیوه این کشور به ویژه آنهایی که شوهرانشان را در جنگ با ایران از دست داده بودند غرامت دریافت می کردند و فرزندانشان از آموزش رایگان برخوردار بودند. حتی در برخی موارد خانه رایگان در اختیار آنها قرار می گرفت.
با این حال اکنون چنین مزایایی وجود ندارد و بیوه زنان عراقی منابع اندکی در اختیار دارند.
براساس گزارش سازمان غیردولتی "آزادی زنان در عراق"، 15 درصد زنان عراقی که بر اثر جنگ بیوه شده اند از روی ناچاری به دنبال ازدواج موقت یا فحشا هستند.
"نوها سلیم"، یک سخنگوی این سازمان به الجزیره گفت: "زنان بیوه یکی از اولویت های ما هستند اما وضعیت آنها روز به روز بدتر می شود و احساس می کنیم رسیدگی به این مشکل کاری غیرممکن شده است. صدها زن به دلیل امتناع کارفرمایان از استخدام آنها به دنبال یک راه ساده برای حمایت از عزیزانشان هستند."
وی افزود: "این سازمان (NGO) ناپدید شدن حدود 4 هزار زن را از مارس 2003 تاکنون مستند کرده که 20 درصد از آنها زیر 18 سال سن دارند."
سازمان "آزادی زنان در عراق" معتقد است که اغلب این زنان دزدیده شده و برای روسپی گری در خارج از عراق فروخته شده اند.
هرچند آمار دقیقی درباره تعداد کلی زنان بیوه در عراق وجود ندارد اما وزارت امور زنان این کشور می گوید: دست کم 350 هزار زن بیوه تنها در بغداد وجود دارد.

تجارت تلخ
در زمانی که وضع زندگی خانواده های عراقی بدتر از گذشته شده برخی از آنها مجبور شده اند دردناکترین تصمیمات خود از جمله فروش دخترانشان را بگیرند.
"ابواحمد" پدر معلول پنج فرزند که خود مردی بیوه است اخیرا از روی ناچاری دخترش "لینا" را برای کارگری جنسی به یک عراقی فروخت.
وی با بیان اینکه توان خرید غذا برای فرزندانش را ندارد به الجزیره گفت: "مطمئم دخترم هرجا که باشد حداقل غذایی برای خوردن خواهد داشت. من سه دختر و یک پسر دارم و مبلغی که آنها برای "لینا" پرداخت کردند برای بزرگ کردن سایر فرزندانم کافی است."
ابواحمد پیش از این دختر خود را از طریق واسطه ای با عنوان "شیدا" به گروه های اداره کننده مجالس فحشا فروخت.
"شیدا" زنان جوان را به باندهای عراقی که اداره کننده مجالس فحشا در کشورهای عرب همسایه هستند، تحویل می دهد.
این زن به خبرنگار الجزیره گفت: "وظیفه ام این است که زنانی جوان از خانواده های مستمند را متقاعد کنم که زندگی بهتری در ورای مرزهای کشور (عراق) در انتظار آنهاست."
شیدا افزود: "ما به خانواده ها کمک می کنیم که دخترانشان زنده بمانند. در صورتی که این دختران روزی حداقل دو مشتری داشته باشند غذا، مسکن و حدود 10 دلار پول به آنها خواهیم داد."
این واسطه عراقی خاطرنشان کرد: "اولویت ما دختران باکره هستند ، می توان آنها را با قیمت های بسیار بالا به میلیونرهای عرب فروخت."

فرار به عراق
"سلیم"، سخنگوی سازمان آزادی زنان عراق معتقد است که مواردی همچون مورد "لینا" به صورت معمول در عراق درآمده چرا که فقر در این کشور رو به افزایش است و خانواده های مستاصل گاهی اوقات دختران خود را در ازای کمتر از 500 دلار به قاچاقچیان می فروشند.
با این حال زنان جوان عراقی که برای فاحشگی به مراکز کشورهای همسایه برده می شوند گاهی اوقات بهای سنگین و خطرناکی می پردازند.
"سوها محمد" دختر 17 ساله پس از مرگ پدر خود از سوی مادرش – که خود یک زن روسپی است – به یک باند عراقی فروخته شد.
زمانی که وی به اردن رسید از سوی چهار مرد مورد تجاوز گروهی قرار گرفت. این افراد به "سوها" گفتند که روشهای جدید کسب درآمد را به وی می آموزند.
این دختر عراقی سپس به باندی فروخته شد که دختران را در اختیار اشخاص مهم در سوریه قرار می داد. وی از آن پس اغلب در مسیر اردن – سوریه در رفت و آمد بود و در امان (پایتخت اردن) به مشتریان بانفوذ سرویس می داد.
بعد از شش ماه "سوها" موفق به فرار شد: "فرار کردم و یک خانواده عراقی به من کمک کرد تا به عراق بازگردم و اکنون عمه ام از من مراقبت می کند."

قاچاق
"مایادا زهیر"، یک سخنگوی انجمن حقوق زنان در بغداد می گوید: "سازمان های عراقی در تلاشند که وضعیت قاچاق زنان جوان از این کشور جنگ زده به کشورهای همسایه را کنترل کنند."
وی در این باره اظهار داشت: "ما تلاش می کنیم که از سرنوشت زنان بیوه و دختران نوجوان قاچاق شده مطلع شویم. متاسفانه این یک فرآیند ساده نیست و بدون حمایت بین المللی نگرانیم که اکثر زنان جوان عراقی برای تجارت جنسی به خارج از کشور برده شوند.
این گزارش می افزاید: "با این حال فاحشگی تنها گزینه ای است که اکنون برای «لطیف» - یک بیوه زن 27 ساله که شوهرش را در حمله به زائران شیعه در جنوب عراق از دست داده - باقی مانده است."
زمانی که این زن برای حمایت مالی به بستگان شوهرش مراجعه کرد آنها نتوانستند کمکی به وی نمایند.
لطیف در توجیه شغل جدید خود می گوید: "به فکر بچه ام هستم، تنها بچه ام؛ بدون پول ما گرسنه در خیابان ها سرگردان خواهیم بود."


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:54 عصر

کاربرد موسیقی درمانی برای کودکان استثنایی
موسیقی‌درمانی رشته‌ای است که برای درمان و توانبخشی اختلالات جسمی و روانی گوناگون از موسیقی بهره می‌گیرد و موسیقی درمانگر ، متخصصی است که با تحصیلات دانشگاهی در این رشته و با استفاده از کاربرد موسیقی در درمان با توجه به وضعیت بیمار ، برنامه‌های مختلفی را طراحی می‌کند.


دید کلی


موسیقی‌درمانی رشته‌ای علمی است که متخصصین آن سالها تحصیل می‌کنند و مدارج عالی و دانشگاهی دارند و شیوه‌ها و روشهای گوناگون درمانی را می‌آموزند و بکار می‌برند. در برخی از بیمارستان‌های کشورهای پیشرفته ، متخصصینی در زمینه موسیقی‌درمانی مشغول بکار هستند و با بیماران ارتباط برقرار می‌کنند. هر چند این موارد تا حدودی اهمیت این رشته را روشن می‌سازد اما توانایی آن زمانی آشکار می‌شود که از نزدیک ببینیم چگونه یک نوجوان فلج مغزی که در کنترل حرکات خود مشکل دارد.


در نخستین جلسه موسیقی‌درمانی با شنیدن موسیقی شروع به تکان‌دادن دست‌های خود می‌کند و از ذوق و شادمانی می‌خندد و در پی آن انگیزه و میل به تکرار بیشتر حرکات که هدف درمان است، برانگیخته می‌شود. در مواردی موسیقی تنها ابزار و وسیله ارتباط فعال کودک با محیط است، مثلا یک کودک مبتلا به اوتیسم تنها کانال ارتباط آرامش‌بخش او با محیط ، موسیقی است. او ساعت‌ها ضبط صوت را در آغوش می‌گیرد. و آهنگ‌های مورد علاقه خود را گوش می‌کند و بدین ترتیب پرخاشگری و هیجاناتش از بین رفته و با محیط اطراف خود مهربان می‌شود.


ادامه مطلب...


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ