سفارش تبلیغ
صبا ویژن
روزى را با دادن صدقه فرود آرید . [نهج البلاغه]
 
پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:54 عصر

برای پدر شدن آماده باش (قسمت دوم)
هفته های اول پس از تولد نوزاد


شرایط خانه شما در هفته های اول پس از تولد نوزاد بسیار غیر عادی است . شب و روز در هم آمیخته می شوند. ساعت روی دیوار دیگر مفهوم و کاربردی ندارد. ارتباطمان با جهان خارج از خانه تقریبا قطع می شود . زندگی شما در خانه، الگوی جدید پیدا می کند و شرایط آن کاملا توسط نوزاد جدید رقم می خورد. این نوزاد کوچک، محور تمام فعالیت ها خواهد بود.

روزهای اول


بهترین شیوه ی انطباق با شرایط جدید، همسو شدن با آن است . بهتر است خود را رها کنید و کاملا وارد دنیای نوزاد جدید شوید. هر گونه تلاشی برای نظم بخشیدن به این روزها ، محکوم به شکست است. تا می توانید از کار خود فاصله بگیرید و در خانه حضور داشته باشید تا ضمن کمک به همسرتان، از وجود نوزادتان لذت ببرید. به غیر از کمک کردن در کارهای معمول نظیر تغذیه و تعویض پوشک، نوزادتان را در آغوش بگیرید و سعی کنید که او را بشناسید. به همراه همسرتان، از هر لحظه حضور در کنار نوزاد لذت ببرید. به نیازهای همسرتان توجه نمایید.
فراموش نکنید که او به تازگی زایمان نموده است . در این مرحله از زندگی نوزادتان، اغلب تقسیم کار مشخصی بین شما به عنوان پدر و همسرتان به عنوان مادر وجود دارد. در این مرحله، پدران اغلب می توانند مادر دوم نوزادشان باشند . با وجود تمام تلاش هایی که به خرج می دهید تا در مراقبت از نوزاد مشارکت کنید، ممکن است دریابید که صرفا نقشی حاشیه ای دارید، چرا که بیشتر وقت نوزاد صرف شیر خوردن از سینه مادرش می شود و در این خصوص کاری از شما بر نمی آید، اما مطمئن باشید که نوبت شما نیز فرا خواهد رسید. تلاش کنید هر چه که از دستتان بر می آید انجام دهید. به خاطر داشته باشید که حتی کوچک ترین امور نیز ارزشی فراوان دارند. سعی کنید با نوزادتان پیوند برقرار سازید و ضمنا با کلام و رفتار به تشویق همسرتان بپردازید تا به زندگی جدیدش خو بگیرد .

بازگشت به واقعیت


بسیاری از مردان پس از تولد نوزادشان احساس سرخوشی می کنند و حتی چندین روز کم خوابی نیز آنها را خسته و عصبی نمی کند ، اما باید خودتان را کنترل کنید . نوزادان یک اسباب بازی جدید نیستند . آنها زنده اند و ضمنا در روزهای اول بسیار آسیب پذیر می باشند.

حمایت از تغذیه نوزاد با شیر مادر


مطالعات فراوانی نشان داده اند که کودکان تغذیه شده با شیر مادر، بسیار سالم تر از نوزادانی هستند که با شیر خشک تغذیه می شوند. امروزه، تغذیه انحصاری نوزاد با شیر مادر تا پایان 6 ماهگی، به عنوان یک حقیقت مسلم پذیرفته شده است . اگر چه اتخاذ تصمیم نهایی در خصوص نحوه تغذیه نوزاد بر عهده همسرتان است، اما شما نیز با تشویق وی می توانید نقش مثبتی در تغذیه نوزاد با شیر مادر ایفا کنید. نتایج حقیقت علمی مؤید این نکته است که درک مادران از نگرش پدران نسبت به تغذیه نوزاد با شیر مادر، یکی از تأثیر گذارترین عوامل در تصمیم گیری آنان برای اجرای این شکل از تغذیه نوزاد می باشد. هنگامی که همسرتان تغذیه نوزاد با شیر خود را آغاز نمود، حمایت عملی شما از او سبب موفقیت وی در تداوم شیردهی خواهد شد .
بسیاری از گرفتاری های معمول زندگی می توانند باعث عدم موفقیت مادران در شیردهی شوند . بنابراین شما باید تا جایی که امکان دارد، این گونه مادران در شیردهی شوند . بنابراین شما باید تا جایی که امکان دارد ، این گونه امور را رها نمایید. همکاری و مشارکت شما در امور خانه داری ، کمک فراوانی به این امر خواهد نمود. انجام اموری همچون تهیه غذا ( خصوصا به این دلیل که همسرتان برای کسب مجدد سلامت خود و نیز تولید شیر کافی به آن نیاز دارد)، شست و شوی لباس ها و دیگر امور خانه داری، همگی بخشی از نقش حمایتی جدید پدران هستند. با آنکه این امور مستقیما مربوط به نوزاد شما نمی شود، اما مطمئن باشید که چنین کارهایی باعث رفاه هر چه بیشتر وی خواهد شد. زمانی که همسرتان مشغول شیردهی است، ترتیبی دهید که کتاب های مورد علاقه و دیگر لوازم مورد نیاز وی در دسترس قرار داشته باشند. از آنجایی که شیر خوردن نوزاد ممکن است مدت مدیدی به طول انجامد، اتخاذ چنین تدابیری باعث جلوگیری از سر رفتن حوصله وی و نهایتا اجرای یک شیردهی موفق خواهد شد.
همیشه در چنین مواردی، افرادی از جمله والدین تان در کنار شما هستند و ممکن است از روی دلسوزی و محبت، نظراتی در خصوص نحوه شیردهی همسرتان ابراز نمایند و مثلا از طولانی شدن جلسات شیردهی اظهار نگرانی کنند. چنین سخنانی می توانند سبب از بین رفتن اعتماد به نفس همسرتان در شیردهی شود . اما یادتان باشد که شما باید در هر شرایطی، حمایتی را که همسرتان بدان نیازمند است، به او عرضه نمایید. برای بعضی از زنان، شیردهی امر طبیعی تلقی می شود، اما برخی دیگر برای انجام این کار به آموزش و حمایت نیاز دارند. پس شما حتما باید نقش مثبتی در این رابطه ایفا کنید. مطالعه کافی در خصوص اهمیت شیردهی و روش ها و وضعیت های مختلف این کار به شما کمک می کند که نقش خود را در این زمینه به بهترین شکلی ایفا نمایید.
برخی مادران بنا به برخی دلایل جسمی یا روانی قادر به شیردهی نوزاد خود نیستند. در چنین شرایطی نیر محبت و حمایت خود را از وی دریغ نکنید و اجازه ندهید که او احساس شکست کند به نگرانی های وی توجه کنید و در تهیه ی شیشه ی شیر خشک به او کمک نمایید.

تغذیه شبانه نوزاد


روش های مختلفی وجود دارند که می توانید از طریق آنها به همسرتان که نیمه شب برای شیردهی به نوزاد از خواب برخاسته، کمک کنید. بعضی از آنها بدین قرارند:
- سعی کنید همسرتان از بیدار شدن شما ناراحت و نگران نشود.
- خودتان هم احساس گناه نکنید و نگران نباشید. بدانید که شما نمی توانید در این خصوص کاری بکنید .
- از او عملا حمایت کنید. بهتر است همراه او از خواب برخیزید و مثلا یک فنجان چای برایش آماده کنید.
- اگر دلش می خواهد، با او صحبت کنید.
- باد گلوی نوزاد را پس از شیرخوردن بگیرید.
- پس از پایان شیرخوردن نوزاد سریعا به رختخواب برگردید. شما باید برای فردا انرژی کافی داشته باشید تا بتوانید نوزاد را نگه دارید که همسرتان استراحت کند یا بخوابد.

نقش ویژه پدران


اوقات فراوانی وجود دارند که شما با نوزادتان تنها می مانید و امور مربوط به او را بر عهده می گیرید. مثلا برخی پدران استحمام نوزاد و برخی دیگر تعویض پوشک او را بر عهده می گیرند. قطعا دیدگاه شما نسبت به پوشک کثیف نوزاد خودتان ، متفاوت از چیزی است که نسبت به پوشک بچه های دیگر دارید. توجه داشته باشید که تعویض پوشک نوزادتان امری دلپذیر و یا غرورآفرین نیست ولی به هر حال جزو وظایف پدری محسوب می شود . قطعا صحنه ی ناخوشایند پس زدن پوشک نوزاد ، با تماشای چهره دوست داشتنی و لبخند وی جبران می شود. فراموش نکنید که چهره عبوس یا خندان شما به خوبی در ضمیر نوزاد نقش می بندند و در روابط آتی وی با شما تأثیر خواهد گذاشت، پس چهره بشاش خود را هرگز و در هیچ حالی، حتی لحظات ناگوار تعویض پوشک، از نوزادتان دریغ نورزید. از صحبت های کودکانه با نوزادتان دریغ ننمایند. این کار ، او را آماده برقراری ارتباط و صحبت کردن می سازد. پدران امروزی مایلند که نقش بیشتری در مراقبت از نوزادانشان داشته باشند. حدود
سه چهارم پدران عنوان می دارند که به طور منظم به فرزندشان غذا می دهند، آنها را حمام می کنند، پوشکشان را عوض می کنند و با بزرگ شدن آنها با فرزندشان بازی می کنند.
در هفته های اول تولد نوزاد، شما باید زنگ تفریح های مکرری را برای همسرتان تدارک ببینید. برای این منظور مثلا می توانید نوزادتان را در آغوش گرفته و همراه خود به پیاده روی ببرید. این کار فرصت استراحت بیشتر و درک این نکته را به همسرتان می دهد که شما در کنارش هستید و ضمنا به خود شما نیز یادآوری می کند که هنوز دنیایی خارج از محیط یکنواخت خانه وجود دارد.

نکاتی در خصوص تعویض پوشک نوزاد


ممکن است نوزاد شما در هر شبانه روز حتی تا ده بار به تعویض پوشک نیاز داشته باشد. تعویض پوشک از جمله اموری است که انجام آن صرفا در حیطه توانایی همسرتان نمی باشد و بنابراین شایسته است که شما در این خصوص ضمن
قبول مسوولیت ، از نوزادتان انجام دهید. بدین جهت و فراگیری این عمل مهم، نکاتی - برای تمیز کردن پای استفاده کنید. البته بهتر است مصرف بدین منظور استفاده نمایید.
- برای تمیز کردن پای نوزادان دختر، پارچه را از جلو به سمت مقعد او بکشید تا از گسترش باکتری ها از سمت مقعد به سوی اندام تناسلی وی که امکان بروز عفونت دستگاه ادراری دختران را در پی دارد، جلوگیری کرده باشید.
- پس از شست و شو، پای نوزاد را با یک حوله نرم کاملا خشک کنید تا از بروز جوش های ریز یا دیگر حساسیت های پوستی در آنها جلوگیری به عمل آید.
- هرگز هنگام تعویض پوشک ، نوزاد را تنها نگذارید.
- همیشه پس از تعویض پوشک نوزاد، دست خود را با آب و صابون بشویید.

تغییر معنای شب و روز


علاوه بر موارد شیر خوردن نوزاد در نیمه های شب، مواقعی پیش می آید که نوزاد نیمه شب بیدار می شود و بدون توجه به خواب بودن دیگر مردم، میل به بیداری و یا حتی بازی کردن پیدا می کند. بسیاری پدران فکر می کنند که چون باید صبح فردا به سر کار بروند، بیش از همسرتان به بازگشت به رختخواب نیاز دارند. اما ایشان نمی دانند که چه لحظات جادویی و شیرینی را بدین ترتیب از دست می دهند.
لحظاتی که پدر می تواند خلوتی بی نظیر با نوزاد شیرین خود داشته باشد، حرکات دلربای او را تماشا کند، نیازهای جسمی و عاطفی وی را بشناسد و لحظه فراموش نشدنی خواب رفتن او را نظاره نماید. با آنکه بیدار شدن از خواب نیمه شب و دل کندن از رختخواب امر دشواری است، اما قطعا درک این لحظات منحصر به فرد، ارزش تحمل این سختی را دارد.

بازگشت به زندگی عادی


دیر یا زود، مرخصی پدران به پایان می رسد و آنها باید به سرکار خود بازگردند. با آنکه از دست دادن حضور در کنار نوزاد در ساعاتی از روز ممکن است برای پدرانی که به حضور تمام وقت در کنار نوزادشان مأنوس شده اند دشوار باشد، اما برخی پدران نیز این امر را نوع رهایی و بازگشت به شرایط عادی تلقی می کنند. در چنین موقعیتی شما باید تعادلی مناسب بین انجام امور حرفه ای خود و مراقبت از نوزاد شیرین تان برقرار سازید. اگر موفق به انجام این امر مهم نشوید، هم موفقیت شغلی خود را از دست خواهید داد و هم دیگر نخواهید توانست کمک مؤثری در مراقبت از نوزادتان به عمل آورید. احساس گناه و تقصیرکاری، احساسی ناخوشایند و مخرب است، پس تلاش کنید با مثبت اندیشی و مثبت عمل کردن، بر آن فائق آیید. پس به هیچ وجه بر خود سخت نگیرید. باید بدانید که شما هفته ها و ماه های خسته کننده ای را در پیش دارید. بسیاری از پدرانی که در ایجاد این تعادل شکست می خورند، از امر شیرین بچه داری سرخورده و دلسرد می شوند. بررسی های متعددی نشان داده اند که حدود 10 درصد پدران دچار چنین وضعیتی می شوند. این موضوع حتی می تواند بر روابط شما با همسرتان نیز اثر منفی بگذارد. ممکن است تصور کنید که همسرتان عشق دیگری را جایگزین شما نموده، اما فراموش نکنید که عشق جدید همسرتان، نوزاد شما است، همان نوزادی که شما نیز شیفته وی شده اید. فراتر از همه این مسائل، زندگی را باید در این روزها آسان بگیرید. اگر دوستان و آشنایانی دارید که می توانید روی آنها حساب کنید، حتما از کمک هایشان بهره مند شوید. این کار اصلا شکست محسوب نمی شود. مطمئن باشید اکثر پدران دیگر نیز در مواقع گرفتاری، از اعتبار و امکانات خود برای رفع مشکلاتشان استفاده می کنند.
منبع:ماهنامه ی دنیای سلامت 31


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:54 عصر

چرا مردها زن ها را دوست دارند ؟
ـ چون همیشه احساس می کنند جوانند ، حتی وقتی پیر می شوند .
ـ چون هر وقت کودکی را می بینند لبخند می زنند .
ـ چون در همسرداری به گونه ای رفتار می کنند که ذهن هیچ غریبه ای به آن راه ندارد .
ـ چون همه ی توان خود را برای داشتن خانه ای زیبا و تمیز به کار می گیرند و هرگز برای کاری که انجام می دهند توقع تشکر ندارند .
ـ چون هر آنچه که در زندگی خصوصی افراد مشهور اتفاق می افتد را جدی می گیرند .
ـ چون سراغ مسائل غیراخلاقی نمی روند .
ـ چون نسبت به زجری که برای زیباتر شدن تحمل می کنند شکایتی نمی کنند . حتی هنگام استفاده از وسایل خطرناک در سالن های ورزشی
ـ چون آنها ترجیح می دهند سالاد بخورند .
ـ چون فقط عاشق پیش غذاهای متنوع و رنگارنگ هستند .
ـ چون برای حل مشکلات ، روشهای خاص خودشان را دارند ؛ روش هایی که ما هرگز درک نمی کنیم و همین ما را دیوانه می کند .
ـ چون دقیقاً وقتی دیگر خیلی دوستمان ندارند ، با ترحم به ما می گویند : " دوستت دارم " ؛ تا ما متوجه بی علاقگی آنها نشویم .
ـ چون وقتی می خواهند در مورد ظاهرشان چیزی بپرسند ترجیح می دهند این سوال را از خانمی بپرسند و خلاصه با این مدل سوالات ما را عذاب نمی دهند .
ـ چون گاهی از چیزهایی شکایت می کنند که ما هم آن را احساس می کنیم مثل سرما یا دردهای رماتیسمی ، به این ترتیب ما می فهمیم که آنها هم مثل ما آدم هستند !
ـ چون داستان های عاشقانه می نویسند .
ـ چون ساعتها وقت خود را با فکر کردن در مورد اینکه چگونه می توانند با دیگران سر صحبت را باز کنند ، تلف نمی کنند .
ـ چون در حالی که ارتش ما به کشورهای دیگر حمله می کند ، آنها هم محکم و بی منطق می جنگند و سعی می کنند همه ی سوسکهای دنیا را تا آخرین دانه نابود کنند .
منبع:مجله خانواده شاد شماره 39


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:54 عصر

وظایف و مسئولیت های پدر در تربیت فرزند
با عنایت به این که بیشتر متخصصان تعلیم و تربیت به نقش مادر در تربیت فرزند پرداخته اند و نقش پدر با وجود اهمیت بسزایی که در رشد و تربیت فرزند دارد کمتر به آن توجه شده است .در این مقاله سعی گردیده به مهم ترین وظایف و مسئولیت های پدران در تربیت فرزندان پرداخته و اشاراتی به آموزه های دینی در این زمینه خواهیم نمود. برای واژه تربیت معانی گوناگونی در فرهنگ لغات ذکر شده است ، از جمله ؛ پروردن ، پروراندن ، پرورش ، تهذیب و غیره می باشد . ولی آنچه بیشتر در معنای تربیت ذکر شده همان پروراندن و ادب و اخلاق را به کسی یاد دادن است .
هدف از تربیت ، پرورش صحیح و یاد دادن آداب نیکو به فرزند است یعنی کودک را به گونه ای تربیت کنیم که بتواند به راه صحیح قدم گذاشته و آداب و اخلاق و رفتار منطقی داشته باشد و برای جامعه و نیز پدر و مادرش در دنیا و آخرت مفید باشد. و لذا تربیت صحیح فرزند برای پدر و مادر نوعی «باقیات الصالحات» است و چراغ این باقیات الصالحات هرگز خاموش نمی شود . سید الساجدین (علیه السلام) امام بزرگوار در صحیفه سجادیه می فرماید : (1)
«خدایا مرا در تربیت فرزندان خود و نیکی کردن به آنها کمک کن .»

عوامل مؤثر در تربیت


این عوامل به دو دسته کلی ؛ عوامل انسانی و غیر انسانی تقسیم می شوند .
منظور از عوامل غیر انسانی؛ عوامل جغرافیایی ، طبیعی و غیره می باشد.
عوامل انسانی مؤثر در تربیت عبارتند از :
الف) مادر ؛
ب) پدر؛
ج) خواهر و برادر بزرگتر؛
د) معلم و اعضای مدرسه؛
هـ) دوستان و معاشران؛
و) افراد اجتماع؛
ز) خویشان و بستگان ؛
ح) رهبران اجتماع؛
که به اختصار به توضیح و تبیین آنها می پردازیم .

الف) مادر


مادر هم از نظر وراثت و هم محیط به دلیل آن که کودک مدت زمان بیشتری با او است تأثیر بسزایی بر فرزند خواهد داشت . از طریق وراثت ، برخی از صفات ارثی از طریق ژن های مادر به کودک منتقل می شود و همچنین فرزند نه ماه در رحم مادر قرار دارد که غذای مادر ، سلامتی یا بیماری او بر کودک اثر گذار خواهد بود .
پس از تولد نیز کودک مدت ها در آغوش مادر است و اولین کلمات را مادر به او یاد می دهد.

ب) پدر


پدر از نظر کودک مظهر قانون و عدل و انصاف است و می تواند پناهگاه خوبی برای خانواده باشد . مشی پدر ، مهر و انصاف و نیز ظلم و ستم و قدرت پدر در رفتار و آینده اش اثر می گذارد .
توجه به پاک زادگی فرزند یکی از بهترین راههای حفظ انتساب فرزند به پدر و و دقت کامل در این باره است ، چنانکه خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید : (2)
«آنان را به انتساب به پدرشان بخوان .»
دنیای غرب گاهی انتساب فرزند به مادر را هم کافی می داند و از نظر تربیت صحیح گرفتار دشواری های اساسی است و راز عدم دلبستگی فرزندان به خانواده به ویژه پدر به فرزندان را می توان در همین مسئله جویا شد که آثار منفی بی شماری را در زندگی پدر و فرزند، به ارمغان می آورد و نتایج منفی آن در زندگی دو طرف ، انکار ناشدنی است . (3)

ج) خواهر و برادر بزرگتر


اگر در خانه ای کودک 3 یا 4 ساله ای باشد و نوزادی به دنیا آید ، چون توجه پدر و مادر بیشتر به سمت نوزاد است در کودک این احساس به وجود می آید که بین او و نوزاد تازه متولد شده تبعیض قرار داده اند و این تصور در او اثر سویی خواهد گذاشت . بنابراین بایستی قبل از این که نوزاد به دنیا بیاید کودک را آماده نمود و همچنین پیش او به نوزاد زیاد توجه ننمود و در ضمن برخی از مسئولیت های نوزاد را به کودک بزرگتر داد و از طریق مهر و محبت به کودک بزرگتر ، دوستی را بین آنان تقویت کرد .
و در این باره تبعیض و تفاوتی میان فرزندان نگذاریم و همه را به یک اندازه دوست بداریم .

د) معلم و اعضای مدرسه


مدرسه خانه دوم کودک است . اخلاق و رفتار معلم ، طرز فکر او ، سطح فرهنگی و غیره همه در کودک تأثیر گذار است . اگر معلم از نظر دینی و مذهبی و نیز نحوه صحیح رفتار و آداب معاشرت دچار مشکل باشد، کودک نیز از او تأثیر منفی می گیرد.

هـ) معاشران


معاشران گروهی هستند که ممکن است که هم سن کودک یا بزرگتر از او باشند ولی با او رفت و آمد می کنند . با هم بازی می کنند و در مدرسه کنار هم می نشینند. بررسی ها نشان می دهد که کودکان تحت تأثیر معاشران قرار می گیرند و حتی این تأثیر در سه مورد بیشتر از والدین است.
1- زمانی که خانواده از محلی به محل دیگر کوچ می کند.
2- زمانی که کودک در مرز نوجوانی و بلوغ قرار می گیرد .
3- مواقعی که در خانواده آشفتگی و درگیری وجود دارد .

و) افراد اجتماع


در روابطی که کودک (فرزند) با افراد اجتماع دارد ، از آنها تأثیر می گیرد و اگر آنها افراد سالمی باشند تأثیری که کودک می گیرد درست و اگر بالعکس باشد تأثیر منفی در پی خواهد داشت .

ز) خویشان و بستگان


برخی مواقع بستگان ممکن است تأثیر بیشتری نسبت به والدین بر فرزند داشته باشند مثلا دایی ، عمو ، خاله ، عمه و غیره . به دلیل آن که گاهی تحصیلات بالاتری دارند، سطح اقتصادی آنان بالاتر است ، موقعیت اجتماعی برتری دارند و دلایل دیگر ممکن است تأثیر گذارتر بر کودک باشند.

ح) رهبران اجتماع


منظور از رهبران اجتماع کسانی هستند که در جامعه نقش مهمی را ایفا می کنند. و امور مختلف مردم به وسیله آنها هدایت می شود مانند پلیس ، اگر کودک از یک پلیس تخلفی را ببیند روشن است که نسبت به پلیس و جامعه بدبین می شود .

شأن و مقام پدر


زحماتی که هر پدری متقبل می شود، از یک سو وظیفه دینی و از سوی دیگر وظیفه اخلاقی است . از نظر دینی کودکان بر گردن پدر حقوقی دارند. که در منابع دینی مفصل بیان شده است . از نظر اخلاقی نیز کودکان در حقیقت همانند مهمان هایی هستند که به دعوت پدر و مادر بر سر این سفره که همان خانواده است حاضر شده اند . حالا که حضور پیدا کرده اند ، پدر بیش از همه وظیفه دارد از این مهمان ها به خوبی و به وجه شایسته و نیک پذیرایی کند . رسول گرامی (ص) فرمودند:
«الکاد علی عیاله کالمجاهد فی سبیل الله ؛ آن کس که برای خانواده اش تلاش کند ، همانند مجاهد نستوه و در حال جهاد است» جهاد کردن فقط در هنگام نبرد و جنگ نمی باشد . بلکه تلاشی که پدر برای کسب لقمه حلال برای خانواده اش انجام می دهد نیز مانند جهاد است و خداوند اجری که به مجاهدین فی سبیل الله می دهد همان اجر را به پدر نیز می دهد. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند : (4) «لقمه حرام و ناپاک را به خانه نبرید .»
یک پدر نمونه ، پدری است که افزون بر آموزش اخلاق و رفتار خوب به فرزندان بتواند روزی خانواده اش را نیز از راه حلال به دست آورد . زیرا این روزی حلال در سرنوشت فرزندان بسیار مؤثر است . اگر دعایی را که فرزندان می کنند ، برآورده شود تا حد زیادی در اثر همین روزی حلالی است که پدر برایشان آورده است و لذا فرزندان همیشه باید قدردان چنین پدری باشند .

اسلام و احترام پدر


اسلام برای پدرانی که وظیفه ی خود را به درستی انجام می دهند ، ارزش و احترام خاصی قائل است. این ارزش و احترام به حدی است که در آیات قرآن پس از انجام وظیفه عبادت و احترام به خدا و اطاعت از فرمانش از لزوم احترام به والدین یاد شده است .
و لذا بر فرزندان لازم است که حکم پدر را رعایت کنند و بدون اجازه او ، جز در واجبات کاری انجام ندهند . همچنین فرزندان وظیفه دارند بال رحمت و عنایت خود را در زیر پای پدر و مادر بگسترانند و با دلسوزی و محبت در همه حال رعایت احترام آنها را داشته باشند . و از هر کاری که موجب تکدر خاطر آنها می شود حتی گفتن «اف» به شدت پرهیز کند .

تصور کودک از پدر


طفل از زمان تولد تا حدود دو ماهگی شدیدا وابسته به مادر است و مادر را مرکز آرزوها و آمال خود می داند . به تدریج که کودک وارد دو ماهگی می شود ، پدر وارد زندگی و ذهن و تصور او می شود. کودک این را در می یابد که پدر برای او پناهگاه است، معلم است، و رهبر و قانونگزار است . تصور این که پدر از مادر کم اهمیت تر است از جهاتی درست است اما در مواردی نیز نقش پدر مهم تر از مادر می باشد . تجسم عالم شعور ، مظهر عقل و دانش در خانواده در قبضه پدران است . و طفل پدر ر ا به این گونه می شناسد کودک به تدریج که بزرگتر می شود تصوراتی از پدر را در ذهن خود پرورش داده و آنها را پر و بال می دهد.
از جمله تصوراتی که کودک از پدر خود دارد عبارتند از :
الف) چهره برجسته ی خانواده
ب) همانندی با پدر
ج) ضامن رفع نیازها
د) عامل تأمین امنیت
هـ) مرکز دانایی و اندیشه

الف) چهره برجسته خانواده


در روانشناسی کودک و نیز اصول و مبانی تربیت فرزندان تصریح شده است که کودک در سن 3 -2 سالگی پدر را بزرگترین شخصیت و عاقل ترین افراد می داند. اگر کسی علیه پدر چیزی بگوید ، او از پدر خود دفاع می کند . کودک در خانه با پدر رفتاری رسمی دارد و بیشتر اوقات از کانال مادر با پدر ارتباط برقرار می کند.

ب) همانندی با پدر


از نظر روانشناسان ، کودک 6-3 ساله مخصوصا پسر بچه ها پدر را الگوی خود قرار می دهند . پدر از نظر کودک سمبل قدرت است . ضامن خانواده است و همه آرزوی کودک این است که مثل پدر باشد .

ج) ضامن رفع نیازها


پدر از نظر کودک ضامن رفع نیازهاست . هر چیزی را که اعضای خانواده احتیاج دارند ، پدر تهیه می کند . کودک در سایه پدر ، نیکو پرورش می یابد . هر چقدر سن کودک بیشتر شود ، دید او نسبت به توانمندی و ضمانت پدر بیشتر می شود به طوری که در سنین نوجوانی مادر را عامل مهر و محبت و پدر را عامل تأمین زندگی می داند.

د) عامل تأمین امنیت


اگر خطری برای کودک پیش آید در سنین خردسالی به مادرپناه می برد ولی از حدود چهارسالگی به بعد نوعا به پدرش پناه می برد و او را پناهگاه خود می داند.

هـ) مرکز دانایی و اندیشه


پدر نماینده دنیای خارج کودک است ، مرکز دانایی و آگاهی است . کودک گمان دارد که پدرش در همه اصول و قواعد داناست . حتی کودکانی که نسبت به پدر دید منفی دارند باز هم درباره پدر تعصب دارند و عقل و فکر او را تحسین می کنند.

حق تربیت فرزند


خانواده محیطی است که کودک به ناچار باید در آن زندگی کند. ضوابطی که در خانه حکم فرماست ، بر کودک تحمیل شده و او باید آنها را بپذیرد . تربیت کودک مهم ترین حق او در قلمرو زندگی می باشد. پدر در رابطه با تربیت کودک مسئولیت مستقیم دارد. باید فرزند را به گونه ای پرورش دهد که آراسته به اخلاق و رفتار اسلامی شود در آینده برای جامعه مفید واقع گردد .

وظایف اساسی پدر


یک پدر نمونه و شایسته دارای وظایف اساسی زیادی است که در این جا به سه وظیفه مهم اشاره می کنیم :
1) مدیریت صحیح زندگی و تعیین خط مشی ونظام آن ؛
2) تأمین نیازهای اعضای خانواده ؛
3) مسئولیت تربیت فرزندان ؛

اساس و دامنه حقوق کودک


روشن شد که پدر در رابطه با کودک مسئول است. مسئول سلامت جسم ، روان ، ذهن و غیره پس لازم است او را نیکو پرورش دهد ، نیکو ادب کند و برای فرزندان هیچ خدمت و سرمایه و هیچ بخشی بهتر از ادب و تربیت صحیح اسلامی نیست . چنان که برای پدر و مادر نیز هیچ وظیفه ای مهم تر از این نیست در دامنه ی حقوق مهم و اساسی فرزندان می توان موارد زیر را نام برد :
1) حق آموزش ؛
2) حق پرورش ؛
3) سایر حقوق .
دامنه پرورش نیز بسیار وسیع است و شامل همه ابعاد وجودی انسان می گردد .
1) پرورش بدن ؛
2) پرورش ذهن ؛
3) پرورش روان و ...
در جنبه بدن ، والدین وظیفه دارند در جهت رشد و پرورش بدن فرزندان خود و نیز شادابی و سلامت آنان و محافظت از بیماری ها و غیره بکوشند و از هیچ تلاشی دراین جهت فروگذار نکنند .
در جنبه ذهن : والدین وظیفه پرورش ذهن ، تخیل ، هوش فرزندان رابه عهده دارند . مسئله پرورش ذهن و شکوفا ساختن استعدادها اگر از رشد و سلامت جسم مهم تر نباشد مسلم کمتر نیست والدین با شیوه های درست باید بکوشند همه امکانات خود را در جهت بالندگی هوش و استعداد فرزندان خود بکار گیرند .
همچنین والدین وظیفه دارند به پرورش روح و روان کودکان توجه کنند مسائل مربوط به اندیشه های عالی و ملکات و فضایل اخلاقی و ارزش های متعالی اسلام مثل ایثار ، عدالت و غیره را به کودک یاد دهند.

تعلیم و تربیت


یکی از حقوق فرزندان ، تعلیم و تربیت است . قلب و روح هر کودکی که متولد می شود همچون آینه ای زلال و شفاف است . پدر و مادر می توانند باتربیت صحیح ، فرزندان را به سعادت برسانند و مواظب این باشند که فرزندان با عناصر ناباب آشنا نشوند . خداوند در سوره روم آیه 30 می فرماید : ـ«... فطرت الله التی فطر الناس علیها ... ؛ خداوند مردم را بر اساس فطرت خدایی آفریده است .» بنا بر فطرت توحیدی ، سعادت و هدایت در وجود طفل به ودیعه نهاده شده است و والدین گرامی نباید اجازه دهند که این فطرت از مسیر اصلی خویش که همان سعادت و هدایت است خارج شود. در روایات وارد شده که حق فرزند بر پدر این است که نام نیک برایش انتخاب کند و او را خوب تربیت کند و به او قرآن یاد دهد. (5)
البته پدر در رابطه با فرزند دارای وظایف و مسئولیت های فراوان دیگری هم می باشد از جمله : پرورش مذهبی که عامل مهمی برای سعادت افراد و بازدارنده آنان از عوامل خلاف و بزهکاری است . پدر باید شوق به کمال را در نهاد فرزندان قرار داده و موجبات تثبیت آن را فراهم کند. پدر در صورتی که می تواند باید از راه عرضه عقاید و افکار اسلام فرزندان خود را با آداب دینی آگاه نمایند و با عملکرد خود ، فرزندان رامتدین بار آورد . و در صورتی که نمی تواند از عالمان و معلمان و مربیان خوب و مراکز آموزشی شایسته کمک بگیرد . روشن است که پدر در این زمینه مسئولیت سنگین تری را بر عهده دارد و غفلت و سهل انگاری او در مورد رفتار فرزندان در آینده مشکل ساز خواهد بود. اگر پدری پایبند به اصول مذهبی باشد نوعا فرزندش نیز مقید به اصول مذهبی می شود ولی اگر پدری لاابالی باشد و انتظار داشته باشد که فرزندانش پایبند به اصول ارزشی و اخلاقی باشد ، این امکان پذیر نیست و انتظار بی جایی است زیرا فرزندان از پدر و مادر الگو برداری می کنند. وقتی الگوهایشان نامناسب باشند، مسلما راهشان صراط مستقیم نخواهد بود . البته در همه موارد این چنین نیست و گاهی ممکن است فرزند خود این اراده را داشته باشد که در صراط مستقیم قدم بر دارد و با توکل به خدا و استقامت و اراده محکم در این راه قدم بگذارد و موفق هم شود.

رشد فرهنگی


آگاهی های لازم و پرورش فرهنگی فرزندان نیز از وظایف والدین ، است . والدین معلم و راهنمای فرزند اند. هم در خانه ، همه اطلاعات مورد نیاز را به کودکان می دهند و هم وقتی به مدرسه می روند ، به ترمیم نقص ها و جبران کمبود ها در این رابطه می پردازند.

معرفی و توضیح فلسفه زندگی


اگر پدر همه فکر و ذکر خود را صرف رفع نیازهای جسمی کودک کند، وظیفه خود را ادا نکرده است. از وظایف عمده و اساسی پدر این است که به فرزند خود کمک کند تا هدف زندگی اش را بشناسد و برای اعمال و رفتارش دلایلی بیابد تا بداند که چرا زنده است ؟ چرا می میرد ؟ مشکلات چیست و چگونه می توان آنها را حل کرد.

نقش اجتماعی واخلاقی پدر


انسان موجودی اجتماعی است . به این معنا که در اجتماع زندگی می کند و در آنجا به مرحله رشد و کمال می رسد . اجتماع و فرهنگ در او مؤثر است و او می تواند تا حدود زیادی در اجتماع تأثیر گذار باشد . در آن تحول ایجاد کند . در سنین کودکی هیچ چیز بهتر از آموزش عملی نیست . پدر وظیفه دارد از راه عمل کردن به کودک یاد دهد که چگونه باشد و به چه صورتی عمل کند . در مواردی می تواند از داستان ها و قصه ها استفاده کند و به صورت غیر مستقیم فرزندان را آموزش دهد و گاهی نیز می تواند به صورت مستقیم آموزش دهد. توجه به این نکته ضروری است که راه آموزش در سنین مختلف یکی نیست . راه آموزش در خردسالان باید از طریق جملات کوتاه باشد و در پایان دوره کودکی می توان آموزش را با عمل ، آمیخته کرد .

دانستنی های اقتصادی و مالی


مسئله اقتصاد از مسائل مهم حیات انسان و از ضرورت های زندگی است . اهمیت اقتصاد در زندگی و سرنوشت آدمی ضروری است و چه مناسب است که پدر از همان کودکی به پایه گذاری و ایجاد شوق در این زمنیه در کودک بپردازد . تا در دوران جوانی سر باز نزند. فرزندان که به تدریج بزرگ می شوند باید با شغل پدر آشنا شوند و شغل پدر باید بر اساس ارزش و تقوایی که در آن وجود دارد مورد بررسی قرار گیرد ؛ نه بر اساس مقام و درآمد و این خود درسی برای فرزندان می باشد. از مسائل مهم در جنبه اقتصاد و تربیت اقتصادی آموزش ارزش پول و هدف و مقصد به دست آوردن آن است و کودک باید بداند که در سایه چه مقدار از کار و تلاش می توان چه مقدار پول را دریافت کرد و با آن تا چه حد می توان خرید کرد. همچنین لازم است که از همان کودکی انفاق کردن را به کودک یاد داد . در روایات اسلامی آمده است که اگر قصد داری انفاقی را انجام دهی به دست کودک خود بده که او با دست خود آن را به فقیر و مستمند بدهد . اخلاق انفاق ، از کودکی باید در ذهن فرزند القا شود و انفاق را منت نداند و اگر به فقیری چیزی بخشد خود را از فقیر طلبکار نداند . (6)
در محیط خانواده ، دلسوزی به فقرا ، خیرخواهی برای آنان ، مشارکت در امورات مربوط به آنها و غیره باید مورد عنایت و نظر باشد و هر کسی در هر سطح اقتصادی که باشد باید به میزان توانایی اش انفاق و احسان داشته باشد .

روش های عملی در تربیت


از روش های تربیتی قرآن این است که الگوها را معرفی می کند .
«لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه لمن کان یرجوالله و الیوم ا لاخر و ذکر الله کثیرا» (7) اولین الگو در تربیت فرزندان ، پدر و مادر هستند . اگر والدین معتقد به اجرای احکام الهی باشند بهترین تأثیر را خواهند داشت . امام کاظم (علیه السلام) فرمودند (8) : «رفتار کودکان در اثر رفتار درست والدین محفوظ می ماند» .

حفظ کرامت نفس فرزندان


عقیده روانشناسان این است که با احترام و محبت به کودک ، بسیاری از مشکلات کودک حل خواهد شد . نباید کودک را در مقابل دیگران کوچک شمرد یا تنبیه کرد و برای انجام خطاها ملامت نمود. (9)
لازم است والدین به هنگام پشیمانی فرزند از خطا، عذرش را بپذیرند و بی سبب او را تنبیه نکنند. بلکه با تشویق و صبر آنها را به صلاح دعوت کنند.
و نکته آخر آن که یک اصل کلی وجود دارد و آن این است که والدین ابتدا باید خویشتن را تربیت کنند. اگر والدین خودشان دارای صفات نکوهیده باشند ، نمی توانند در فرزندشان ، صفات پسندیده را به وجود آورند . قرآن در این باره می گوید : «اتأمرون الناس بالبر و تنسون انفسکم و انتم تتلون الکتاب افلا تعقلون» (10) آیا شما مردم را به نیکی امر می کنید ، در حالی که خویشتن را فراموش کرده اید . فرزندان ما هر گونه که باشند خوش رفتار یا بد رفتار ، راستگو یا دروغگو ، حسود یا خیرخواه همه این صفات را از پدر و مادرخود کسب کرده اند .

پی نوشت :


1 - (صحیفه سجادیه ، دعای 25)
2-ادعوهم لابائهم ، احزاب ، آیه 5 .
3-شفیعی مازندرانی ، راز خوشبختی و اعجاز ازدواج ، ص 48 .
4- (نهج البلاغه ، خطبه 151 ، فراز 16) .
5-شفیعی مازندرانی ، راز خوشبختی و اعجاز ازدواج ، ص 182 .
6-قائمی ، پرورش مذهبی کودک ، ص 74 .
7-احزاب آیه ی 21 .
8-یحفظ الاطفال بصلاح ابائهم (بحار ، ج 15 ، ص 178 ، شفیعی مازندرانی ، ص 195 .
9-چراغ چشم ، سیره و کلام پیامبر اعظم (صلوات الله علیه) ، ص 163 .
10-بقره ، آیه ی 14 .


منابع :


1- اعتمادی ، راسخی ، اصول و فنون آموزش و پرورش ، تهران ، انتشارات آوای نور ، 1376 .
2-افروز ، غلامعلی ، چکیده ای از روانشناسی تربیتی کاربردی ، تهران ، انتشارات انجمن اولیا و مربیان ، 1372 .
3-برنارد ، اسپادک ، آموزش در دوران کودکی ، ترجمه محمد حسین نظری نژاد ، مشهد ، انتشارات آستان قدس ، 1372 .
4-جعفریان یسار ، حمید ، مبانی اصول فلسفه و مکاتب آموزش و پرورش ، قم ، انتشارات ظفر ، 1386 .
5-چراغ روشن ، عباس ، سیره و کلام پیامبر اعظم ، قم ، انتشارات تعلیم و تربیت اسلامی ، 1385 .
6- حجتی ، محمد باقر ، اسلام و تعلیم و تربیت ، تهران ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی ، 1358 .
7- شریعتمداری ، علی ، اصول تعلیم و تربیت ، تهران ، انتشارات دانشگاه تهران ، 1385 .
8- شعاری نژاد ، علی اکبر ، فلسفه آموزش و پرورش ، تهران ، انتشارات امیر کبیر ، 1383 .
9- شفیعی مازندرانی ، محمد ، راز خوشبختی و اعجاز ازدواج ، قم ، انتشارات عطر آگین ، 1385 .
10- شکوهی ، غلامحسین ، مبانی و اصول آموزش و پرورش ، مشهد ، انتشارات آستان قدس رضوی ، 1385 .
11- فرهادیان ، رضا ، مبانی تعلیم و تربیت در قرآن و احادیث ، قم، دفتر تبلیغات اسلامی ، 1378 .
12-قاضی ، قاسم ، آموزش و پرورش پیش دبستانی و دبستانی ، تهران ، انتشارات جهاد دانشگاهی ، 1373 .
13 - قائمی ، علی ، پرورش - مذهبی کودک ، تهران ، انتشارات ارشاد اسلامی ، 1358 .
14-همان ، زمینه تربیت ، تهران ، انتشارات امیری ، 1368 .
15-برنارد ، اسپادک ، آموزش در دوران کودکی ، ترجمه محمد حسین نظری نژاد ، مشهد ، انتشارات آستان قدس ، 1372 .
16-مری ، شریدان ، بازی و رشد کودکان ، ترجمه رضا توکلی و همکاران ، تهران ، انتشارات رشد ، 1382 .
17-موریس ،دبس ، مراحل تربیت ، ترجمه دکتر علی محمد کاردان ، تهران، انتشارات دانشگاه تهران ، 1345 .
18- ویلیام ، سیرز ، نقش پدر در مراقبت و تربیت کودک ، ترجمه شرف الدین شریفی ، تهران ، نشر صابرین ، 1382


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:54 عصر

پدرشدن به رشد مغز کمک می کند
تحقیقات اخیر روی مغز نشان می دهد که پدرشدن باعث تغییرات هورمونی شدیدی در مردان می شود که برای رشد آنها بسیار مفید است.محققین دریافته اند که قسمت اعظم مغز دارای گیرنده هایی است که این هورمون ها بر آنها تأثیرمی گذارند.
دانشمندان ساختار مغز سایر پستانداران از جمله بوزینه هایی را که به تازگی پدر شده بودند را مورد بررسی قراردادند و به این نتیجه رسیدند که انسان در میان سایر جانداران بیشترین احساس پدرانه را به نسل خود دارد.
پس از تحقیقاتی که بر روی مردان بعد از تجربه پدرشدن انجام شد، محققان دریافتند که تغییرات بنیادی در استخوان جلو و پوسته بوجود می آمد پیشین مغزناحیه ای در مغز که مربوط به کنترل برنامه ریزی و حافظه است
آزمایش ها نشان داد که در این نواحی مغز مردان، عصب ها رشد کرده و افزایش یافته بودند و شبکه ارتباطی بین آنها نیز گسترش یافته بود. البته این تحقیقات هم چنین مشخص نمود که ترشح شدید هورمون ها و تعداد گیرنده های آنها در مغز با بالا رفتن سن کودکان و استقلال یافتن آنان کاهش می یابد.
در هرصورت مطالعات نشان می دهد که پدر شدن باعث تغییرات بنیادی بر سطح ادراک و معرفت مغز انسان می شود و افزایش شبکه عصبی مغز تغییرات بسیار زیادی بر روی سیستم ارزشی مغز بوجود می آورد که مرد را تشویق به پذیرش قید و بندها و توجه به کودک خود می کند. /س


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:54 عصر

چطور بهترین شوهر دنیا باشیم‌؟
جدی گرفتن ده توصیه ساده، شما را به بهترین شوهر دنیا برای همسرتان تبدیل می‌کند. جدی گرفتن ده توصیه ساده، شما را به بهترین شوهر دنیا برای همسرتان تبدیل می‌کند. اگر شما هم از آن دسته آقایانی هستید که خود را در کار و مشکلات روزانه غرق کرده‌اید‌، بهتر است چند دقیقه‌ای دست از سر قبض‌های پرداخت نشده آب‌، برق و گاز‌....و قسط‌های عقب مانده شهریه بچه‌ها بردارید‌ و فقط با برداشتن 10 گام ناقابل‌، مثل همیشه برای همسرتان بهترین شوهر دنیا باشید‌:
گام 1. خانم‌ها مقدم‌اند ! برای یک بار هم که شده دنیا را از چشم همسرتان ببینید‌.
شاید تا به حال اصلاً به این موضوع توجه نکرده باشید که ممکن است خدای نکرده علایق و خواسته‌های خانم‌تان با علایق شما کاملاً متفاوت باشد‌! اما حالا وقتش شده که به قول معروف‌، چشم‌هایتان را بشویید و جور دیگر ببینید‌.
گام 2. خواباندن بچه‌ها هم لذتی دارد‌، امتحان کن د هفته‌ای یکبار به همسرتان مرخصی بدهید و وظیفه خواباندن بچه‌ها را شما به عهده بگیرید‌، تا حداقل خانم‌تان یک ساعت سرو صدای بچه‌ها را فراموش کرده و با خیال راحت این وقت را برای خواندن کتاب‌، انجام کارهای شخصی عقب‌افتاده و یا حتی برای گشت زدن در اینترنت اختصاص دهد‌. مطمئن باشید با این کار دعای خیر همسرتان همیشه پشت سر شما خواهد بود‌.
گام 3. عذرخواهی هم کلمه مفیدی است ! در این یک مورد با شما همدردی می‌کنیم‌، چون به همان اندازه که عذرخواهی از طرف مقابل ساده به نظر می‌آید‌، احتمالاً به همان اندازه هم برایتان سخت‌ترین کار روی زمین خواهد بود‌. اگر تا به حال متوجه شده باشید ازدواج شباهت زیادی به مسابقه دوی ماراتن دارد‌، چر ؟ از این جهت که هر چقدر در بگو‌مگوهای خانوادگی زود از کوره در بروید‌، زودتر از پا می‌افتید و ادامه زندگی زناشویی برای شما سخت‌تر و خسته‌کننده‌تر می‌شود . اما فقط کافیست یکبار هم که شده با قضیه جور دیگری برخورد کنید‌، رفتار آرام و متانت‌آمیز بهترین مسکن برای آرام کردن موقتی تنش‌های رفتاری است‌، اما اگر احیاناً شما مقصر بودید‌، می‌توانید تنها با به زبان آوردن یک عذرخواهی ساده پرچم صلح را به همسرتان نشان داده و اجازه ندهید دلخوری پیش آمده بزرگ و بزرگتر شود‌.
گام 4. از همسرتان برای اینکه شما را تحمل می‌کند تشکر کن د شاید حتی خواندن این گام هم به مذاقتان خوش نیاید‌، چه رسد به عمل کردن به آن‌. اما منظور ما این نیست که در مقابل همسرتان بنشینید و در حالی که لیستی از اشتباهات خود تهیه کرده‌اید‌، مورد به مورد را شرح داده و به‌خاطر آنها عذرخواهی کنید‌ نه‌! مسلماً برای هر مردی پیش آمده که قول و قرارهایش را فراموش نماید یا با دیدن دوستان خود آن‌چنان زمان و مکان را گم کند که ساعت‌ها همسرش را چشم انتظار نگه دارد‌. اما همین اندازه که به او بگویید زندگی کردن با شما چندان هم کار ساده‌ای نیست و به‌خاطر صبر و تحمل همسرتان از او تشکر کنید‌، کفایت می‌کند .
گام 5. کمی ‌و فقط کمی ‌از ریخت و پاش‌های خودتان را جمع کنید باور کنید آسمان به زمین نمی‌آید اگر استکان چای قند پهلوی آخر شب‌، یا لیوان چایی صبحانه خود را از کف اتاق و یا از روی میز صبحانه به سینک ظرفشویی انتقال دهید‌. از ما به شما نصیحت‌، تحقیقات نشان داده استکان چای یکی از معضلات زندگی مشترک و عامل بسیاری از جدایی‌ها بوده‌!
گام 6. برای با هم بودن زمان بگذارید شما هم از آن دسته افرادی هستید که با شنیدن نام دوران نامزدی به یاد شام‌های خاطره انگیزی می‌افتید که در یک رستوران دنج خورده‌اید‌؟ چه اشکالی دارد اگر حتی با وجود داشتن دو فرزند برای گذاشتن قرارمدارهای این‌چنینی باز هم زمانی را معین کنید‌؟! می‌توانید بچه‌ها را نزد یکی از دوستان خود بگذارید و مثل آن روزها فقط برای با هم بودن شام را بیرون از خانه صرف کنید.‌
گام 7. آراسته و خوش تیپ باشید سعی کنید همیشه به آراستگی و مرتب بودن ظاهر خود اهمیت دهید‌. این برای خانم‌ها نکته مهمی‌ است‌.
گام 8. شما هم به تمدد اعصاب نیاز دار د گاهی وقت‌ها شرایطی را ایجاد کنید که برای چند ساعتی کمی‌ از محیط خانواده و مسئولیت‌های خود فاصله بگیرید‌. مثلاً با دوستانتان به کوه بروید و یا به ورزش‌های مورد علاقه‌تان بپردازید تا شادی و نشاط و آرامش باعث تجدید نیروی از دست رفته‌تان شده ‌و وقتی به خانه بر‌می‌گردید‌، به مردی ایده‌آل برای زندگی تبدیل شده باشید‌.
گام 9. مسئولیت تصمیمات خود را شخصاً به عهده بگیر د هیچ وقت و در هیچ شرایطی از پذیرش عواقب تصمیمات خود شانه خالی نکنید‌. اگر شما به هر دلیلی نمی‌توانید دعوت پدر و مادر‌تان را برای مهمانی شب جمعه قبول کنید‌، خودتان گوشی تلفن را برداشته و به آنها اطلاع دهید‌. هیچ وقت مسئولیت چنین کاری را به گردن همسرتان نیندازید‌ .
گام 10. فراموش نکنید روزی شما هم فرهاد کوه‌کن بودید یادتان می‌آید قبل از ازدواج چقدر به رفتارها و حرکات خود توجه داشتید و چقدر سعی می‌کردید با پرستیژ و تاثیرگذار باشید‌؟! اما احتمالاً دیگر مدت‌هاست که خبری از آن فرهاد کوه‌کن نیست و او هم در میان روزمره‌گی هر روزه‌تان گم شده . اما هنوز هم دیر نشده از همین امروز هر کاری که می‌توانید برای گرم کردن آتش زندگی‌تان انجام دهید‌، کاری کنید تا مثل گذشته همسرتان را تحت تاثیر قرار دهید و از بودن در کنار یکدیگر راضی باشید.
منبع:http://daneshpajooh.ir


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:54 عصر

مردان بدبین
درست است که مرد باید از همسرش مراقبت کند لیکن نه بحدیکه به وسواسیگری منتهی شود.بعض مردها به بیماری بدگمانی و سوءظن مبتلا هستند.بی جهت نسبت به همسرانشان بدبین هستند...

مردان بدبین


درست است که مرد باید از همسرش مراقبت کند لیکن نه بحدیکه به وسواسی گری منتهی شود.بعض مردها به بیماری بدگمانی و سوءظن مبتلا هستند.بی جهت نسبت به همسرانشان بدبین هستند.درباره آنان احتمال خیانت میدهند.
هر مردیکه به بیماری خانمانسوز بدبینی مبتلا شد زندگی را به خودش و خانواده اش تلخ میکند. ایراد و بهانه جویی میکند.نسبت به اعمال وحرکات همسرش به نظر بدبینی نگاه میکند و مانند سایه او را تعقیب مینماید.چون سوءظن دارد از در و دیوار شاهد و قرینه پیدا میکند.
چیزهایی را که اصلا دلیل خیانت نیستند به منزله ادله قطعیه غیر قابل انکارمیشمارد.مثلا: چون فلان مرد برایش نامه نوشته لابد با هم سر و سری دارند.چون با فلان مرد سلام و تعارف کرد معلوم میشود خیانتکار است.
چون جوان همسایه از پشت بام باو نگاه کرد معلوم میشود خواهان یکدیگرهستند.چون از فلان مرد تعریف کرد معلوم میشود دل بسته اوست.چون نامه اش را از من مخفی نمود لابد از معشوقش بوده است.چون کمتر ازسابق اظهار محبت میکند معلوم میشود زیر سرش بلند است.چون قیافه دخترم با همسرم شباهت ندارد معلوم میشود خیانت کرده است.
این قبیل امور بلکه کوچکتر از آنها را دلیل قطعی خیانت میشمارد.
بدتر از همه اینکه گاهی مادر یا خواهر یا یکی از همسایگان در اثرغرض ورزی و کینه توزی عقیده اش را تایید نماید در اینصورت جرم وخیانت یقینی میشود.
بدبخت خانواده ایکه به مرض بدگمانی مبتلا شوند.آسایش وخوشی ندارند.آب خوش از گلوی هیچکدامشان پایین نمی رود.مرد همانندیک پلیس مخفی دائما از اعمال و حرکات همسرش مراقبت مینماید.از درو دیوار شاهد و دلیل می تراشد و در رنج و عذاب دائم بسر می برد. زن بیچاره هم ناچار است همانند یک متهم بیگناه همواره در شکنجه و عذاب روحی و در حال محدودیت و تحت نظر زندگی کند.بنیاد چنین خانواده ای همواره در معرض خطر قرار دارد. ممکن است طلاق و جدایی به میان آید و زن و شوهر هر دو بدبخت شوند.ممکن است در اثر بدبینی قتل و جنایت بوجود آید.
مردانیکه در اثر سوءظنهای بیجا همسران بیگناه خویش را بقتل رسانده و حتی خودشان انتحار کرده اند نمونه های فراوانی دارند.
در چنین موردی که واقعا یکی از مواقع حساس و خطرناک زناشویی است مرد و زن باید دست از لجبازی بردارند و قبل از وقوع حوادث ناگوار با عقل و تدبیر در صدد چاره بر آیند.زن و مرد اگر اندکی بخود آیند و خطر بزرگی را که در کمینشان نشسته در نظر بگیرند و بااحتیاط کامل و عاقبت اندیشی در صدد حل مشکل برآیند پیروز خواهندشد.
مرد باید تعصبهای غلط و توهمات بیجا را از خویش دور گرداند وبر طبق موازین عقل و وجدان رفتار کند.نسبت خیانت به کسی دادن موضوع بسیار دشوار و پر مسؤولیتی است.تا موضوع خیانت با دلیل وشاهد قطعی به اثبات نرسد نمی توان کسی را متهم کرد.خداوند متعال درقرآن میفرماید:ای کسانیکه ایمان آورده اید از بسیاری از گمانهای بداجتناب کنید زیرا بعض گمانها گناه است (1) .
? رسول خدا (ص) فرمود:هر کس همسرش را (بی جهت) متهم به زنا کند همانند مار که از پوستش خارج میشود از حسناتش خارج خواهدشد.و به تعداد موهای بدنش هزار گناه در نامه اعمالش ثبت خواهد شد (2) .
? پیغمبر اسلام (ص) فرمود:هر کس به مرد یا زن مؤمنی بهتان بزند خداوند متعال در قیامت او را بر تلی از آتش نگه میدارد تا به کیفر بهتانش برسد (3) .
مادامیکه با ادله و براهین شرعی خیانت زن به اثبات نرسد مرد حق ندارد او را متهم سازد.و تهمت زدن به او گناه بسیار بزرگی است که درشرع مقدس اسلام هشتاد تازیانه برای آنان مقرر شده است.
به صرف احتمال یا به وسیله شواهد و علائم خیالی نمی توان یک چنین موضوع مهمی را اثبات نمود.مثلا اگر در روزگار جوانی برای کسی نامه فرستاده یا برایش نامه یا عکس فرستاده اند دلیل خیانت او نیست.
درست است که نباید چنین عملی را انجام داده باشد لیکن ممکن است در اثر سادگی و نادانی مرتکب این اشتباه شده باشد و واقعا عفیف وپاکدامن باشد.
برای جوانان از این قبیل اشتباهات اتفاق می افتد.اگر مردی برایش نامه فرستاده البته نباید نامه اش را قبول کند لیکن اگر از روی نادانی نامه اش را پذیرفت یا از ترس اتهام مخفی ساخت نمی توان صرف این نامه را دلیل خیانت شمرد.
اگر با مرد بیگانه ای سلام و تعارف کرد گر چه کار خوبی نکرده که با بیگانه ای گرم گرفته است لیکن تنها اینکار را نمی توان دلیل خیانت شمرد.شاید به عقیده خودش می خواسته خوش اخلاقی بخرج بدهد یامنظور دیگری داشته است.شاید از دوستان پدر یا برادرش بوده است.
شاید به مناسبتی سابقه آشنایی داشته اند.
اگر از مردی تعریف کرد دلیل آن نمی شود که به او دلبسته است.
البته زن کار خوبی نمیکند که نزد شوهرش از مرد دیگری تعریف میکندلیکن شاید از روی سادگی و عدم توجه باشد و نباید از علائم خیانت محسوب شود.
اگر نامه اش را مخفی ساخت یا در مورد معاشرتهایش مرتکب دروغ و خلافگویی شد دلیل خیانت نیست.شاید از ترس اتهام نامه اش را مخفی ساخته یا مرتکب دروغ شده باشد شاید مطلب دیگری در آن نامه بوده خواسته از شوهرش مخفی بماند.شاید برای خلافگویی منظور دیگری داشته است.
اگر کمتر از سابق اظهار محبت میکند دلیل آن نیست که نسبت به دیگری دلبسته است.شاید از شوهرش دلخوری داشته باشد.شاید غم وغصه ای به دل داشته باشد،شاید بیمار باشد.شاید در اثر بی توجهی و عدم اظهار محبت شوهرش،نسبت به زندگی دلسرد شده باشد.
به هر حال،در این قبیل امور که از علائم خیانت شمرده میشود دههااحتمال صحیح عقلایی وجود دارد که اگر با وجدان پاک و بی آلایش مورد سنجش قرار گیرد احتمال خیانت یک احتمال مرجوح و غیر عقلایی محسوب خواهد شد.
آقای محترم!ترا به خدا سوگند دست از سوءظن و وسواسیگری بردار.مانند یک قاضی با انصاف در محکمه داوری بنشین و ادله و شواهدخیانت همسرت را با دقت و انصاف بررسی کن و مقدار دلالت آنها رابسنج و ببین آیا قطعی هستند یا ظنی یا احتمالی؟
من نمیگویم لاابالی و بی غیرت باش بلکه میگویم:بهر دلیلی به مقدار دلالتش ترتیب اثر بده نه زیادتر.چرا برای بعضی توهمات بیجا و شواهد پوچ زندگی را به خودت و خانواده ات تنگ میکنی؟اگر کسی باهمین قبیل شواهد خیالی خودت را متهم سازد چه حالی پیدا میکنی؟ چراانصاف و وجدان نداری؟چرا آبروی خودت و همسرت را میریزی؟چرابر احوال زار و پریشان او ترحم نمیکنی؟هیچ فکر نمیکنی که ممکن است در اثر همین بددلیها و تهمتهای بیجا همسر پاکدامنت از وادی عفاف خارج شود و دامنش به فساد آلوده گردد.
? حضرت علی علیه السلام به فرزندش امام حسن فرمود:مواظب باش در غیر موضع غیرت، غیرت بخرج ندهی.زیرا این عمل افراد صحیح را به سوی فساد و افراد پاکدامن را به جانب گناه متمایل خواهد ساخت (4) .
اگر نسبت به همسرت بدبین هستی مطلب را با هر کس در میان نگذار زیرا ممکن است در اثر دشمنی یا نادانی یا تظاهر به خیرخواهی،بدون دقت و بررسی،عقیده ترا تایید نمایند بلکه شواهد بی اساس دیگری را بدان بیفزایند و سوءظنت را به مرحله یقین برسانند و بدینوسیله دنیا وآخرتت را تباه سازند.مخصوصا با مادر و خواهرت در این باره صحبت نکن زیرا اکثر آنها باطنا با همسرت میانه خوبی ندارند.چه بسا در این مواقع حسد و کینه توزی آنان تحریک شود و بدون عاقبت اندیشی بدبینی ترا زیادتر گردانند.
اگر خواستی از راهنمائیهای دیگران استفاده کنی بادوستان عاقل و با تجربه و خیرخواه و عاقبت اندیش مشورت کن.بهتر ازهمه اینکه نسبت بهر یک از اعمال و رفتار همسرت بدبین هستی مطلب رابالصراحه با خودش در میان بگذاری و توضیح بخواهی.لیکن منظورت این نباشد که مطلب را باثبات برسانی.
بلکه حس بدبینی را و لو موقتا کنار بگذار و خودت را خالی الذهن بگیر.و مانند یک قاضی با انصاف که بخواهد درباره دیگران داوری کندبه توضیحات همسرت گوش بده.اقلا احتمال صدق درباره اش بده،فرض کن شوهر خواهرت برای داوری بنزد تو آمده و برای خیانت همسرش یک چنین شواهدی را ذکر میکند ببین درباره او چطور قضاوت میکنی درباره همسرت نیز همانطور حکم کن؟چرا گریه و زاریها و دلیل و برهانهای اودر دل سنگ تو اثر نمیکند؟و به عنوان یک مجرم قطعی به سخنانش نگاه میکنی؟
بردبار و عاقل باش.مبادا به مجرد این شواهد پوچ همسر بیگناهت را طلاق بدهی و خودت و او را بدبخت گردانی.گیرم این زن را طلاق دادی و توانستی با تحمل خسارتهای زیاد همسر دیگری انتخاب کنی ازکجا که او بهتر باشد؟حالت بدبینی تو آنوقت هم خواهد بود.وانگهی فکربچه های بیگناهت را نمیکنی؟آخر آنها چه کرده اند که باید فدای مرض بدبینی تو شوند؟ به چشمهای معصوم و رنگ پریده آنان نگاه کن و دست ازبددلی بردار.
مبادا در اثر بدبینیهای بیجا دست بخودکشی بزنی یا همسر بیگناهت را بقتل رسانی.از یک طرف مرتکب قتل نفس که بدترین گناه است و خدابدان وعده دوزخ داده بشوی،از طرف دیگر زندگی را از هم بپاشی وخودت را سیه روز و بدبخت گردانی.
این مطلب را بدان که کمتر خونی است که مخفی بماند.بالاخره آثار خون بروز میکند.آنگاه به کیفر اعمالت یا کشته میشوی یا برای همیشه باید در زندان بسر بری. اگر مطلب را قبول نداری به آمار محکومین که مقداری از آنها درصفحات مجلات و روزنامه ها منعکس میشود بنگر تا عواقب این قبیل جنایتها برایت روشن گردد.
همسران یک چنین مردانی نیز وظیفه بسیار سنگینی بر دوش دارند.
باید برای نجات خودشان و شوهر و فرزندانشان فداکاری کنند.باید واقعاشوهرداری کنند.در یک چنین مواقع دشوار است که مراتب لیاقت وکاردانی و عقل و تدبیر بانوان ظاهر میگردد.
خانم محترم!قبل از هر چیز این مطلب را بدان که شوهرت به یک بیماری خطرناک روانی مبتلا است.بی جهت نمیخواهد زندگی را به خودش و تو تلخ کند بیمار است.آری وسواسیگری نیز یکی از بیماریهای خطرناک است.با بیمار باید مدارا نمود تا بیماریش برطرف گردد.
تامیتوانی به او اظهار عشق و محبت کن.آنقدر اظهار علاقه کن تا یقین کندکه جز او کسی در دل تو راه ندارد.اگر ایراد و بهانه جویی میکند تحمل کن.در مقابل تندیها و خشونتهایش بردباری بخرج بده.در مقابل سختگیریهایش مدارا کن.
داد و قال راه نینداز.قهر و دعوا نکن.در مقابل پیشنهاداتش لجبازی نکن.اگر احساس کردی که نامه ها و معاشرتهایت راکنترل میکند اصلا برویش نیاور.تمام اعمال و رفتار و حوادث روزانه رابرایش تشریح کن.هیچ حادثه ای را از وی مخفی مدار.
در هر موردی توضیح خواست حقیقت را بدون کم و زیاد در اختیارش بگذار.از دروغ وکتمان واقع جدا اجتناب کن زیرا اگر یک مرتبه دروغت آشکار شد آنراسند جرم و دلیل قطعی خیانت محسوب میدارد و باین آسانیها بدبینی اوبرطرف نخواهد شد.اگر گفت: با فلان کس معاشرت نکن و فلان کار را انجام نده بدون چون و چرا بپذیر و سرسختی نشان نده که سوءظنش زیادتر میشود.
از کارهاییکه اسباب بدگمانی و تهمت میشوند جدا اجتناب کن.
? حضرت علی (ع) فرمود:هر که نفس خویشتن را در موضع تهمت قرار دهد نباید کسانی را که به او گمان بد میبرند ملامت کند (5) .
اگر نسبت به شخص معینی حساسیت دارد او را به طور کلی رها کن.
تو اگر بتوانی شوهر و زندگی خودت را حفظ کنی بهتر است تااینکه دوستی با افراد مخصوصی را نگهداری کنی.پیش خود نگو مگر من اسیر و بنده زر خرید شوهرم هستم که مجبور باشم اینقدر مدارا کنم.البته بنده نیستی لیکن همسر یک مرد بیمار هستی.
در آن هنگام که با هم پیمان زناشویی بستید متعهد شدید که درمشکلات و گرفتاریها یار و غمخوار یکدیگر باشید آیا رسم وفا است که بایک شوهر بیمار لجبازی و ستیزه گری کنی؟ احساسات خام را کنار بگذارهوشمند و عاقبت اندیش باش.به خدا سوگند برای حفظ شوهر وخانواده ات هر چه بردباری و فداکاری کنی ارزش دارد.هنر زن در اینست که در یک چنین مواقع دشوار با چنین مردانی سازگاری کند.
? امام صادق (ع) فرمود:جهاد زن در این است که در مقابل اذیتها وغیرتهای شوهرش بردباری کند (6) .
کاری نکن که شوهرت بدبین یا بدبین تر شود.از مردان بیگانه مخصوصا آنها که شوهرت نسبت به آنها حساسیت دارد تعریف نکن.به مردان نامحرم خیلی نگاه نکن.پیغمبر اسلام (ص) فرمود:خداوند متعال برزن شوهرداری که چشمش را از نگاه به نامحرم پر کند غضب شدید خواهدکرد (7) .
با مردان بیگانه معاشرت و گفتگو نکن.بدون اجازه شوهرت به خانه آنها نرو.به اتومبیل آنها سوار نشو.عفت و پاکدامنی تو کافی نیست بلکه باید از اموری که اسباب سوء ظن می شود جدا اجتناب نمایی.ممکن است در اثر غفلت و سادگی کار کوچکی از تو سر بزند که شوهرت رابدبین گرداند.
به داستان زیر توجه فرمایید:
دختر 27 ساله ای...در دادگاه گفت:در زمستان سال 1342 در یک روز برفی به تقاضای یکی از دوستانم به اتومبیل دایی او سوار شدم تا مرابه منزل برساند.و همین امر هشت سال است که مرا بلاتکلیف گذارده است،دو ماه قبل از واقعه موقعی که در کلاس ششم دبیرستان تحصیل می کردم عقد شده بودم.یک روز که برای حاضر کردن درس به خانه یکی از همشاگردیهایم رفته بودم برف شروع شد.
همشاگردی از من خواست که دایی اش مرا به منزل برساند.اتفاقا هنگامی اتومبیل حامل من به منزل رسید که شوهرم سر کوچه ایستاده بود.من که متوجه خطر شده بودم به راننده گفتم فرار کند او هم مانند یک مجرم فرار کرد و همین امر برسوءظن شوهرم افزود.بعدا نیز موقعی که مورد اعتراض قرار گرفتم جریان را انکار کردم و این امر سوءظن او را بیشتر کرد به طوری که بعداحتی شهادت همشاگردی و خانواده اش نتوانست خاطر او را آسوده سازد و مرا از اتهام برهاند.
شوهرم دیگر نه حاضر شد مرا به خانه ببرد و نه طلاقم گوید هشت سال است که همینطور بلا تکلیف مانده ام (8) .
به نظر خوانندگان مقصر در این داستان کیست؟به نظر من عمده تقصیر به گردن زن است. اوست که در اثر سادگی و غفلت،خودش وشوهرش را به این روز انداخته است.
? اولا کار خطائی کرد که در اتومبیل مرد بیگانه ای سوار شد.برفرض اینکه شوهرش هم این قضیه را ندیده بود اصولا سوار شدن زن دراتومبیل یک مرد بیگانه کار زشت و خطرناکی است.
? ثانیا گیرم که در اثر غفلت این عمل را انجام داد لیکن وقتی دیدشوهرش سر خیابان ایستاده است باید فورا به راننده بگوید نگه دار.ازاتومبیل پیاده شود و با شوهرش به منزل برود و جریان را برای او شرح بدهد.
? ثالثا یکی از اشتباهات بزرگش اینست که به راننده دستور فرارداده.
? چهارمین اشتباهش اینست که بعدا قضیه را به کلی انکار نموده است.بعد از همه اینها جا داشت وقتی شوهرش را ملاقات می کرد تمام قضایا را برایش شرح می داد و اعتراف می کرد که من در اثر سادگی وخجالت اشتباه کردم.
البته مرد هم در مرتبه دوم بی تقصیر نبوده است.نباید تنها این حادثه را دلیل قطعی یانت بشمارد.باید احتمال بدهد که همسرش در اثر غفلت و سادگی و عدم تجربه مرتکب این خطا شده بعدا هم از ترس اتهام دستور فرار داده و به همین جهت هم اصل قضیه را منکر شده است.
در این صورت باید با کمال انصاف و بیطرفی در اطراف قضیه خوب تحقیق کند.وقتی به برائت او اطمینان حاصل کرد خطایش راببخشد و زیاد سختگیری نکند.

زن خیانتکار


اگر با ادله و شواهد قطعیه باثبات رسید که زن خیانتکار است و بامردان بیگانه رابطه نامشروع دارد مرد با مشکل بسیار دشواری روبرومی شود.از یک طرف حیثیت و آبرویش در معرض خطر قرار دارد ازطرف دیگر تحمل چنین ننگی دشوار است.مرد در بن بست سختی گیرکرده که نجات از آن کار بسیار خطرناک و دشواریست.
در اینجا مرد چند راه در پیش دارد:
1) برای حفظ آبرو و بقای خانواده اش دندان بر سر جگرنهاده موضوع خیانت همسرش را نادیده بگیرد و با وضع موجود تا آخرعمر بسازد.البته این راه درستی نیست.زیرا هیچ مرد غیرتمندی نمی تواندشاهد خیانتهای همسرش باشد و وجود اطفال نامشروع را تحمل کند.
غیرت برای مرد یکی از صفات پسندیده است و مرد بی غیرت نزد خدا ومردم خوار و فرومایه و بی آبروست.
واقعا چه زندگی کثیف و ننگ آوری دارند نامردانی که بدین خوی بد آلوده اند؟!
نه تنها مرد نیستند بلکه از حیوانات هم پست ترند. پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:
بوی بهشت از پانصد سال راه استشمام می شود لیکن دو دسته مردم از بوی بهشت محرومند: عاق والدین و دیوث.عرض شد:یا رسول الله دیوث کیست؟فرمود:مردی که میداند همسرش زناکار است (و در مقابل خیانت او سکوت می کند) (9) .
2) همسر خودش یا مرد خیانت پیشه را به قتل برساند.
البته بدین طریق می تواند انتقام بگیرد و به طور موقت تشفی قلب حاصل کند.لیکن کار بسیار خطرناکی است و عاقبت خوشی ندارد.زیرا کمتراتفاق می افتد که موضوع قتل برای همیشه مخفی بماند.
بالاخره قاتل شناخته و مورد تعقیب قرار خواهد گرفت.در دادگاه هم موضوع خیانت همسرش را به این آسانیها نمی تواند به ثبوت برساند.بدین جهت احتمال تبرئه شدنش بسیار ضعیف است.یا محکوم به اعدام می شود یا اینکه اقلامدت درازی را باید در زندان بسر برد.زندگی او از هم می پاشد.اطفالش بدبخت و بی سرپرست می شوند.بنابراین، عقلایی نیست که انسان تحت تاثیر احساسات خام قرار بگیرد و برای تشفی نفس و ارضای حس کینه توزی دست به چنین اقدامات خطرناکی بزند و جان خودش را درمعرض خطر قرار بدهد.
مرد باید عاقل و بردبار و عاقبت اندیش باشد.آنقدر قدرت نفس داشته باشد که دست به اقدامات جنون آمیز نزند تا اینکه چاره واقعی را پیداکند.
مردانی که به یک چنین بلیه زندگی گرفتارند باید قبل از هر گونه اقدام خطرناک،عواقب آن را بخوبی بسنجند و به آمار مردانی که همسرخویش یا مرد خیانت پیشه را به قتل رسانده اند، و در صفحات مجلات وروزنامه ها هر روز منعکس می شوند،مراجعه کند و نتیجه کارشان را ببیند وآنگاه تصمیم بگیرد.
3) خودکشی کند تا خیانتهای همسرش را نبیند و از این زندگی ننگین نجات پیدا کند، البته این راه هم عقلایی نیست.زیرا از یک طرف مرتکب قتل نفس شده که از لحاظ شرع یکی از گناهان بزرگی است که خداوند متعال وعده دوزخ بدان داده است.
از طرف دیگر،خودش را نابود و از زندگی محروم نموده است.
این چه کار غیر عقلایی است که انسان برای انتقام از دیگران خودش را به هلاکت دنیوی و اخروی بیندازد؟!و همسرش را برای ارتکاب خیانت آزادی بیشتری بدهد؟شاید بدترین راهها همین راه باشد.
4) در صورتی که خیانت همسرش به طور یقین به اثبات رسید و دید به هیچ قسمی حاضر نیست از کارهای غیر مشروعش دست بردارد بهترین و بی خطرترین و عقلایی ترین راه اینست که او را طلاق بدهد و از شر او نجات پیدا کند.
درست است که در اثر طلاق زندگی او از هم می پاشد و خسارتهای زیادی هم خواهد دید و تحمل اینکار دشوار است مخصوصا اگر بچه دارباشد لیکن به هر حال چاره ای جز این وجود ندارد.بهترین راه اینست که همسرش را طلاق بدهد و فرزندانش را تحویل بگیرد.زیرا صلاح نیست فرزندان بیگناهش را در اختیار یک زن فاسد قرار دهد.
البته نگهداری از بچه ها دشوار است لیکن باید مرد مطمئن باشد که چون برای رضای خدا این طریق را انتخاب نموده خدا هم یاریش می کند وبزودی یک زن پاکدامن و عفیف نصیبش می گردد و طولی نخواهد کشیدکه زندگی او در یک مسیر عادی و آبرومند قرار خواهد گرفت فرمود:استفاده از نعمتهای خدا جزء دین است (10) .
? پیغمبر اسلام (ص) فرمود:آدم کثیف بد بنده ای است (11) .
? پیغمبر اکرم فرمود:آنقدر جبرئیل درباره مسواک به من سفارش کرد که بر دندانهایم ترسیدم (12) .
? حضرت علی (ع) فرمود:خدا زیبا است و زیبایی را دوست دارد.ودوست دارد که آثار نعمتهایش را بر بندگانش ببیند (13) .
پاکیزه گی و زیبایی اختصاص به زن ندارد.بلکه مرد هم باید به سرو وضع خویش برسد و تمیز و شیک باشد.بسیاری از مردها اصلا مقید به نظافت و لباس خوب نیستند.دیر به دیر به حمام می روند.به اصلاح سر وصورت چندان مقید نیستند.با لباسهای کثیف و موهای ژولیده در منزل ودر حضور مردم ظاهر میشوند.بوی عرق بدن و پاهایشان مردم را اذیت میکند.
البته شاید اکثر مردها به زینت کردن و نظافت و شیک پوشی مقیدباشند لیکن آن هم در خارج منزل و برای مردم است.اما در داخل منزل اصلا مقید نیستند.وقتی می خواهند به اداره یا بازار و خیابان یا مجلس مهمانی بروند سر و صورتشان را اصلاح میکنند،موهایشان را شانه ورنگ و روغن میزنند،بهترین لباسهایشان را پوشیده از منزل خارج می شوند اما وقتی به منزل بازگشتند فورا لباسهای اتو کرده و زیبا را درآورده لباسهای مندرس و کثیف را می پوشند.کمتر اتفاق می افتد که در منزل موهایشان را شانه بزنند و به آرایش و زیبایی مقید باشند.
بامداد که ازخواب برخاستند با همان موهای ژولیده و چشمهای قی کرده برای خوردن صبحانه سر سفره می نشینند.اگر اتفاقا یک یا چند روز از منزل خارج نشوند با همان وضع نامرتب بسر می برند.به طوری در منزل زندگی میکنندکه هیچکس نمی خواهد به او نگاه کند نظافت و آرایش و شیک پوشی رافقط برای خارج منزل و برای مردم بیگانه گذاشته است.و هیچ به فکرخانواده اش نیست.
آقای محترم!چنانکه تو از زن کثیف و ژولیده بدت می آید و ازهمسرت انتظار داری که در منزل به سر و وضع خودش برسد و تمیز وقشنگ باشد مطمئن باش او هم همین انتظار را از تو دارد.او هم از شوهرژولیده و بدقیافه بدش می آید دوست دارد همیشه شوهرش را زیبا و مرتب ببیند.
اگر تو در داخل منزل به وضع خودت نرسی چشم همسرت درخارج منزل به مردان شیک پوش و خوش قیافه می افتد و خیال میکند که آنان از آب و خاک دگر و شهر و دیار دگرند.
وقتی آنان را با تو مقایسه میکند از تو ناراضی و دلسرد میگردد.توهم در داخل خانه به سر و وضع خودت برس و تمیز و شیک باش تاهمسرت ببیند که تو هم از مردان دیگر کمتر نیستی. تا محبتش زیاد شود وبه خانه و زندگی بیشتر علاقه مند گردد و از فساد و انحراف سالم بماند.
اصولا چه ثمری دارد که برای مردان بیگانه و زنان کوچه و بازار زینت کنی با اینکه اصلا احتیاجی به آنها نداری لیکن برای همسرت که شریک زندگی است و به مهر و محبت او کاملا نیازمندی با بدترین وضع و قیافه ظاهر شوی؟!
بدین جهت،دین مقدس اسلام به مردان سفارش میکند که برای همسران خویش آرایش و زینت کنند.
? پیغمبر اسلام (ص) فرمود:
بر مرد واجب است که غذا و لباس همسرش را تامین کند و باصورت و قیافه بد بر او ظاهر نشود.اگر چنین کرد حقش را ادا کرده است (14) .
? رسول خدا (ص) فرمود:باید شما خودتان را برای همسرتان مرتب و آماده گردانید،چنانکه دوست دارید آنان خودشان را برای شما مهیاسازند (15) .
? حسن بن جهم می گوید:حضرت ابو الحسن علیه السلام را دیدم که خضاب کرده بود.عرض کردم خضاب کرده اید؟فرمود:آری.مرتب و مهیابودن باعث عفت زنان میشود.به واسطه نامرتبی و مهیا نبودن مردان است که زنان،عفت خویش را از دست میدهند.سپس فرمود:آیا دوست داری همسرت را نامرتب ببینی؟گفتم:نه.فرمود:او هم عینا مانند تو است. (16) امام رضا علیه السلام فرمود:زنان بنی اسرائیل بدان جهت از طریق عفت خارج شدند که مردانشان به مرتب بودن و زیبایی مقید نبودند.سپس فرمود:همان انتظاری که تو از همسرت داری او نیز همان انتظار را دارد. (17)

پی نوشت :


1-اطلاعات 26 بهمن ماه 1350
2-اطلاعات 27 بهمن ماه 1348
3-سوره نور آیه 30
4 و 5-وسائل ج 14،صفحه 138 و 139
6-و نمیدانند چرا؟ص 140.
7-شافی ج 1 ص 197
8-شافی ج 1 ص 197
9-بحار ج 62 ص 129
10-شافی ج 1 ص 208
11-شافی ج 1 ص 208
12-شافی ج 1 ص 210
13-شافی ج 1 ص 212
14-بحار ج 103 ص 254
15-مستدرک ج 2 ص 559.
16-وسائل ج 14 ص 183
17-بحار ج 76 ص


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:54 عصر

مردانی با روحیاتی جدید
"نمیدونم به چی فکر میکنه چون اون هیچوقت درمورد احساسش با من حرف نمیزنه." ایـن جـمـله بـه گـوشتان آشنا است؟ برای اکثر زنان واداشتن شـوهـرشـان بـرای ایـنکه احـساسات درونی خود را با آنها در میـان بـگـذارنـد، کـار مشکلی بنظر میرسد. در این شرایط زن احساس میکند که ناموفق بوده و برای مرد سوء تعبیر پـیــش می آید. اما در این میان موضوعی وجود دارد که اغلب زن هـا از آن بـی اطـلاع هستند.
مردها میخواهند صحبت کنـنـد. تحـت شـرایـط منـاسـب، آنـهـا سرتاسر شب به صحبت میپردازند.
اکثر مردان نیاز دارند که با همسرشان درد دل نموده و کمی سبک شوند. اما رمز و راز واداشتن همسرتان برای بیان احساساتش چـیسـت؟

راز شماره 1 مردان حقیقی از عدم پذیرش وحشت دارند


-- واقعا! این درست است. اغـلب مـردها احساس می کنند که زنها در مورد آنها بسیار منتقدانه رفتار می نمایند، و نگران این هستند که نکند بعد از بیـان آنچـه کـه در ذهنشان میگذرد توسط همسرشان مورد استهزاء قرار گرفته و به عـلت عـدم پذیش او تحقیر شوند. برای زنها مهم اسـت بدانند کـه نفس و شخصیت یک مرد شکننده تر از نفس و شخصیت آنها بوده و آسانتر مورد تهدید قرار میگیرد. این موضوع بخصوص زمانیـکه یک مرد در رابطه ای نـزدیـک و صمـیـمانه بـا هـمسرش قـرار گرفته است بیشتر نمود پیدا می کند: او مشتاق تصدیق و عکس العملهای مثبت همسرش بوده و دوست داردبداند که موجب خشنودی او شده است.بنابراین اگر مردی احساس نماید که شما تصمیم دارید در موردش قضاوت کنید، و یا بدلیل گفتـه هـایش به گونه ای متفاوت به او نگاه کنید، مطمئن باشید که وی صحبت نخواهد کرد. داوری کردن در مورد شریک زندگی به معنای اجازه دادن به او بـرای بیان ذهنیاتش نبوده و شما را مشتاق برای شنیدن حرفهای او نشان نخواهد داد.منـظور این نیست که شما نظر و ایده ای نداشته باشید و یا نتـوانید آن را در فرصـتی بیان کنید. یک مرد جهت بازگو نمودن درونش لازم است احساس کند بدلیل آنچه کـه هست مورد پذیرش حقیقی قرار گرفته، نه به دلیـل آنـچه که ممکن است شما دوست دارید باشد. صبر و بردباری نمایید. اگـر عـجـولانـه تـوسط پیشنهاد دادن نقطه نـظرات خـود با گفتن جملاتی از قبیل "خوب، اشتباه میکنی، من قبول ندارم" یا "از کجا این فکر مسخره بـه ذهنـت رسیــده"، در برابر عقاید او عکس العمل نشـان دهیـد، هـر مـردی از سـخـن گفـتن بـاز خواهد ایستاد. آنها نگران آن هستند که مبادا حرفی بسیار خصوصی از دهانشان خارج شـود کـه مطابق با تصور ذهنی شما از آنها نبوده و یا تصویری که بروز از خودشان در ذهن شما ایـجاد کرده اند را مخدوش کند. یـک مرد دارای ایده های متفاوت بسیاری در موضوعات مختلف زندگیش اسـت
-- حتـی در طـول یـک هفـتـه و یـا یـک روز می تواند بسیار متفاوت عمل نماید. به او اجـازه دهـیـد جنبه های مختلف خود را بشما نشان دهد.اگر بتوانید از انتظارات خود صرفه نظر نموده و حقیقتا سعی در شناخت هویت و ماهیت او نمایید،وی فورا این موضوع را حس کرده، احساس راحتی زیادی نموده و از صحبت کردن با شما لذت خواهد برد.
راز شماره 2 شما نیز درون خود را آشکار کنید بین زوجین بیان احساسات درونی باید به صـورت متقـابـل انـجام بگیرد. هر فردی دارای مشکلات، دغدغه ها و مسائل پنهانی در صندقچه قلبش می بــاشد.
بسیاری از مردان تصور می کنند " اگر این مسـائـل را به او بگویم، ترکم خواهد کرد." شما مجبورید نشان دهیـد کـه جـریان ایـن نیست. به این منظور برای او از خود چیزی را فاش کنید که نشان دهد به همان اندازه ای که او به شما اعتماد دارد، شما نیز به او اعتماد دارید. هنگامیکه او شروع بـه بـیان احساسات دورنی خود میکند، به آنچه که میگوید گوش فرا داده، قدمی به جلو بـرداشته و در عـوض پیشنهادی مثبـت ارائـه دهیـد. بعد از اینکه وی مسئله ای خصوصی را ابراز نمود، چیزی شبیه این بگوید "خوب، اینکه چیز بدی نیست من بدتر از اینها بودم." یا "من واقعا آن چیزی که اتفاق افتاده را تحسین می کنـم." و آن چیزی از داستان را که واقعا می پسندید انتخاب کنید. ( از مسائل ساختگی دوری کنید چون موضـوع لوس شده و تبدیل بـه دست انداختن خواهد شد. مردم همیشه میتوانند متوجه شوند که کسی آنها را دسـت انـداخـته و این موضوع هیچ گاه ثمر بخش نخواهد بود.)
به او اجازه دهید بداند که شما جانبدار او هستید و با تجربیاتش تنها نخواهد ماند. در حالیکه عملا نشان میدهید، مطمئن شوید که از او طرفداری میکنید. بسیاری از زنها فقط به این دلیل به داستانهای شوهرشان گوش می دهند که به او بگویند که چقـدر در مورد آن در اشتباه بوده است. آنها طرفداری شخص دیگری را میکنند. با ایـن حـال مـهـم است که موضوع را از این نقطه نظر بنـگرید: اکنـون زمـان درس دادن بـه او نـیست، بلکه زمـان "ایـجاد دوستی و مودت" است.
وقتی دو نفر پیمان دوستی می بندند، بـه تـبـادل متقابل تجربیات خود پرداخته، و به همین دلیل احساس نزدیکی و آسودگی می کنــند. این جـا شـما در حال ایجاد سازگاری و تفاهم می باشیـد، احساسی که هر دوی شما سیاره ای یکسان را اشغال نموده و در دنیایی متشابه زندگی می کند. اینکه چه تعدادی از مردان احساس تنهایی شدید مینمایند، شگفت انگیز است. نه تنها بـه آنهـا آمـوزش داده شـده اسـت کـه هـمیشه سـاکـت بـاشـنـد، ایـن تـصور غلط نیز در ذهـنشان پـرورانده شـده که صحـبـت نـمودن در مورد احساسات درونی عملی به دور از شان و منزلت مردان بشمار میرود.عـکس العملهای مثبت و صادقانه شما بسیار ضروری است. اگر بـه ایـن نـحو رفـتـار نـمایید، شـوهر شما احساس خواهد کرد که کسی وجود دارد که او را درک کند، و آنگاه حتی بیشتر و بیشتر از ذهنیاتش برایتان خواهد گفت.
راز شماره 3 گذشته را فراموش کنید آیـا تـا بـه حـال بـا شـوهـر خـود "گـفـتـگویی" داشـتـه ایـد که به بگو مگوهای مـربـوط بـه نارضایتی های گذشته،اشتباهاتی که انجام داده،اذیت و آزارهایی که بشما روا داشته، و آنچه که اکنون مدیون شما است، منتهی شده باشـد؟ چنـیـن مـوضوعی تقریبا در هر رابـطـه ای اتــفاق می افتند اما واقعیت باقی می مـاند؛ مـردها وقـتـی آمـدنـش را حـس میکنند، آشفته حال شده و عقب می نشینند.
وقتی مردی از این وحشت دارد که صحبتهایش در آینده تـحـریف و سـوء تـعبـیر شده، به دیـگران گــفته شده و یا علیه خودش مورد استفاده قرار گیرد، بیان احسـاسـات بـرایـش غیر ممکن می شود. و تنها راه عبور از این تله ارتباطی این اسـت کـه بدانید آنچه که در گذشته اتفاق افتاده، و هــر آنچه که او انجام داده و یا گفته، شما نیز درگـیـرش بوده اید. روابط همگی مانند رقص هستند. هیچکس خوب مطلق و یا بد مطلق نیست.
در واقـع، بجای در نظر گرفتن یک فرد به عـنـوان شخصی بد یا خوب، بهتر است که نقشهای بازی شده در روابط و نحوه گرفتار شدنمان در نـقشهایـی که قدرت رها ساختن خود را از آنها نداریم، مورد توجه قرار داده شوند. بـرای مثـال بـرخـی از زنـها عـاشق بازی نمودن با قربانی عشق خود هستند.
آنها برای اعتبار بخشیدن و توجیه کردن احساسـات خودشان و نیز احساس قدرتـمندی در بـرابـر شریک زندگی خود، اشتباهات و خطاهای گذشته او را بهانه میــکنند.
در حقیقت ممکن است با این روش مدتی او را برای خود نگه دارند ولی آنچه که مشخص است این رابطه متزلزل بوده و در آستانه شکست قرار دارد. اگر میخواهید این وضعیت تاسف بار زندگی زناشویی را تغیـیـر داده و یـا از آن پیشگیری کرده و به شوهرتان کمک نمایید تا راحت با شـما حـرف بـزند، این راه را امتحان کنید: به سهم خود در شرایطی که پیش آمده مسئولیتی را بعهده بگیرید و ببینید که به چه نحو در مورد اتفاقی که روی داده مـمکن است دخیل بوده باشید. البته این موضوع به معنای مقصر دانستن خود نیست. به شرایـط با دیدی باز بـنـگرید. به روی تمام مسـائلی که او "درست،" و نه "غلط" انـجـام داده، تمرکـز کـنـیـد.
اگـر نــیاز به راهنمایی بیشتر داشتید، لیستی از آنچه که در رابطه تان عاید شما شده است، و آنـچـه که شما در عوض نصیب شـوهـرتـان نـموده اید، تـهیه کنیـد. بـه زمان هـایی کـه شما نیز مرتکب کوتاهی و قصور شده اید، و به راه هایی کـه هـر دوی شـما تـوسـط آن رشد یافته و تغییر کرده اید، توجه نمایید. توانایی بخشش دیگران ممکن است فقط بـسادگی دانستن این باشد که آنچه در مورد او یکسال پیش حقیقت داشته ( و نیز در مورد خـود شما ) شاید اکنون حقیقت نداشته باشد. در زمان حال متمرکز باشید. یک ارتباط ماندگار و راستین مستلزم داشتن قابلیت ماندن در زمان حال و فراموش کردن گذشته میباشد.
راز شماره 4 شنونده ای استوار و ایمن باشید آیـا داشتن روابط صادقانه امکان پذیر است؟ فرض بر این است که همه افراد بـرای صـادق بودن تلاش می کنـنـد. حـقیـقت این است که تعداد اندکی چنین هستند. و دلیل عمده عدم صداقت این است که عواقب و نتایج آن خوب و قابل توجه می بـاشد. اغـلـب مردان احساس می کنند که زنهـا می خواهد و نیاز دارند که دروغ بشنوند چون قادر به پذیرش صادقانه حقیقت نیستند. برخی از مردها تصور میکنند که از بیان حقایق زندگی خود به هـمسرشان وحشت دارند چـرا کـه باعث آشفتگی و اضطراب وی خواهد شـد.
در واقـع، بسیاری از زنان برای کنترل شوهر -- و رابطه -- خود از احساساتشان استفاده میکنند. آنها پاسخهای بخصوصی را از شوهر خود طلب می کـنند و در صورتی که آن پاسخها را دریافت ندارند، احساس پریشانی خواهندنمود.سپس وقتی شوهرشان دهان نگشوده و صحبتی نمی کند، متعجب میگردند. متاسفانه، بسیاری از زنان تصوراتی قدرتمند از چگونگی احسـاس و تـفکر یک مرد را نیز در سـر مـی پرورانند که این نـوع خـیـال پـردازی بـاعث ویرانی حقیقت شده، و بـنـابـراین این گـونه بـه مردان اجازه میدهند که از طریق طرز برخوردهای مختلف متوجه شوند کـه نیازی به بیان حقیقت نداشته و آنها نیز تمایلی به دانستن حقیقت ندارند.واضح است؟ اکثر زنها در این مـورد مقصرند، امـا اشـتیاق بـرای گوش دادن به آنچه که او مجبور است بگویید سرآغاز یک رابطه کامل حقیقی محسوب میگردد. این باعث می شود تا یک مرد احـساس کند شریکی ثابت قدم دارد که در پستی بلندی های زندگی همراه او خـواهـد بود. اگر برای خروج از ایـن تصورات غیر واقعی آمادگی دارید، زمان آن رسیده که سه چیز را از خـود سـؤال کنـید.
چه میزان از حقیقت را میتوانید تحمل کنید؟چقدر واقعا نیاز داریـد؟ آیا از شوهر خود می خواهـیـد کـه تـصـویری خیالی بـرای شما باشید، و آیـا مشتاقید به او اجـازه دهیـد حقیقی گردد؟ اینها سؤالاتی بزرگ هستند.
شاید نتوانید همین حالا تمام واقعیت را به یک باره دریابید، اما قطـعـا مـی توانید عـضلات بردباری خود را پرورش داده و در مسیری مستقیم حرکت نمایید. به طرز عجیبی، همه تصور می کنیم که تخـیـلات بـاعـث ایـجاد احساسی شگرف در ما میگـردد، اما در واقع، هر قدر بتوانیم حقایق بیشتری را دریابیم، نیرومندتر رشد خواهیم کـرد.
تـوانـایی پـذیرش حقیقت از دیگران همچنان که متوجه می شویم امنیت واقعی نه از تصدیق دیگران بلکه از صادق بودن با خود نشات میگیرید، افزایش می یابد. راز شماره 5 با خودتان صادق باشید -- آگاه باشید این پرسشی قدیمی ولی خـوب است: اگر با خودمان صادق نباشیم چگونه میتوانیم با دیگران صداقت داشته باشیم؟
بهترین روش کمک بـهر مـرد برای بیان راحت احساساتش این است که ابتدا خود شما راحـت بـوده، طبـیعی رفـتـار نـمـوده صادق بوده و جو گرم و قابل پذیرشی ایجاد کنید. کسانی کـه در زنـدگـی بـا آنـهـا مـواجـه مـی شویم انـعــکاس بـخشهای مختلف خودمان هستند و ما افرادی را جذب می کنیم که هرکدام بنـحوی ما را در عشق ورزیدن به بخش دیگری از خودمان یاری می کنند. به همین دلیل است که عناوین مصرح شده در این مقاله را نه تنها در مورد مردان، بلکه باید در رابطه با خـودمـان هـم بکـار بـبـندیم. بــرای مثال آیا شما قادرید از قضاوت درمورد خودتان بگذرید؟ آیـا نارضـایـتی حـاصـل از اشتـبـاهاتی کـه در گذشته مرتکب شده اید را پایان میدهید؟ و آیا همیشه در انجام اشتباهاتی که مرتکب شده اید پافشاری میکنید؟ وقتی با خود به این طریق رفتار می نـمایـیـد، طبـعـتا با شریک زندگی خود نیز به همین مـنوال رفــتار خواهید کرد. اگر شما در جوانی همیشه مورد بد رفتاری قرار گرفته و یـا در برخی از مسائل احساس کمـبود نـمـوده بـاشید، احـتمـال دارد همیـن رویـه را در مــورد شوهرتان در پیش بگیرید. آگاهی در اینجا نقش تعیین کننده ای دارد. اگر می خواهید فضای پویاتر و باز تری را بین خود و شوهرتان ایجاد کنید، فهرست دقیقی از نـحوه رفـتار و مراعات خود با خود و نحوه برخورد نـزدیکانتان در گذشته با خود را تهیـه کنـید.
اگر صدمه دیده اید، این فرصتی برای شما خواهد بود که تصمیم بگیرید دیگر زندگی خود را بر اسـاس معـیـارهـای گذشته بنا نکنید. آنرا تغییر دهید. تصمیم بگیرید در بـرابـر خـود و کـسی کـه با او هستید، مهربان و پذیرا باشید. گاهی اوقات ما در برابر فرد دیگری تسلیم میشویم به این انتظار کـه او نـیـز همین کار را انجام دهد. وقتی آن محقق نمیشود، خشمی پنهانی شروع به پیدایش میکند. چنـیـن حالتی باعث بروز رفتارهای متـنـاقـص و عـدم صـداقـت با خود و دیگران خواهد شد. برای رسیـدن بـه عدالت واقعی باید بدانید که به همان اندازه ای که می بـخشید، بـه هـمـان انـدازه هم بدست می آورید. وقتی به فردی احترام و توجهی مطلق را روا می داریـد، آن احترام و توجه را به خود نیز مبذول می نمایید. شما بهترین روش را در پیش گرفته اید و اثرات و نتایج سودمنـد آن دیـر یـا زود نـمایـان خواهند شد. زمانیکه با دیگران طوری رفتار میکنید کـه مـورد احـترامتان است، درحقیقت حسی از ارزش و اعتبار را ایجاد مینمایید. با خودتان صادق باشید و متوجه خواهید شد که این عمل مسری است. شریک زندگـی شما به همین منوال رفتارش را پیش خواهد گرفت.
او بصورتی راحت و طبیعی صحبــت کرده و احساست واقعیش را ابراز خواهد نمود
منبع:daneshpajooh.ir


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:54 عصر

بیان احساست درونی مردان
نمیدونم به چی فکر میکنه چون اون هیچوقت درمورد احساسش با من حرف نمیزنه
ایـن جـمـله بـه گـوشتان آشنا است؟ برای اکثر زنان واداشتن شـوهـرشـان بـرای ایـنکه احـساسات درونی خود را با آنها در میـان بـگـذارنـد، کـار مشکلی بنظر میرسد. در این شرایط زن احساس میکند که ناموفق بوده و برای مرد سوء تعبیر پـیــش می آید. اما در این میان موضوعی وجود دارد که اغلب زن هـا
از آن بـی اطـلاع هستند. مردها میخواهند صحبت کنـنـد. تحـت شـرایـط منـاسـب، آنـهـا سرتاسر شب به صحبت میپردازند. اکثر مردان نیاز دارند که با همسرشان درد دل نموده و کمی سبک شوند. اما رمز و راز واداشتن همسرتان برای بیان احساساتش چـیسـت؟

راز شماره 1
مردان حقیقی از عدم پذیرش وحشت دارند — واقعا!.


این درست است. اغـلب مـردها احساس می کنند که زنها در مورد آنها بسیار منتقدانه رفتار می نمایند، و نگران این هستند که نکند بعد از بیـان آنچـه کـه در ذهنشان میگذرد توسط همسرشان مورد استهزاء قرار گرفته و به عـلت عـدم پذیش او تحقیر شوند. برای زنها مهم اسـت بدانند کـه نفس و شخصیت یک مرد شکننده تر از نفس و شخصیت آنها بوده و آسانتر مورد تهدید قرار میگیرد. این موضوع بخصوص زمانیـکه یک مرد در رابطه ای نـزدیـک و صمـیـمانه بـا هـمسرش قـرار گرفته است بیشتر نمود پیدا می کند: او مشتاق تصدیق و عکس العملهای مثبت همسرش بوده و دوست داردبداند که موجب خشنودی او شده است.بنابراین اگر مردی احساس نماید که شما تصمیم دارید در موردش قضاوت کنید، و یا بدلیل گفتـه هـایش به گونه ای متفاوت به او نگاه کنید، مطمئن باشید که وی صحبت نخواهد کرد.
داوری کردن در مورد شریک زندگی به معنای اجازه دادن به او بـرای بیان ذهنیاتش نبوده و شما را مشتاق برای شنیدن حرفهای او نشان نخواهد داد.منـظور این نیست که شما نظر و ایده ای نداشته باشید و یا نتـوانید آن را در فرصـتی بیان کنید. یک مرد جهت بازگو نمودن درونش لازم است احساس کند بدلیل آنچه کـه هست مورد پذیرش حقیقی قرار گرفته، نه به دلیـل آنـچه که ممکن است شما دوست دارید باشد. صبر و بردباری نمایید. اگـر عـجـولانـه تـوسط پیشنهاد دادن نقطه نـظرات خـود با گفتن جملاتی از قبیل “خوب، اشتباه میکنی، من قبول ندارم” یا “از کجا این فکر مسخره بـه ذهنـت رسیــده”، در برابر عقاید او عکس العمل نشـان دهیـد، هـر مـردی از سـخـن گفـتن بـاز خواهد ایستاد. آنها نگران آن هستند که مبادا حرفی بسیار خصوصی از دهانشان خارج شـود کـه مطابق با تصور ذهنی شما از آنها نبوده و یا تصویری که بروز از خودشان در ذهن شما ایـجاد کرده اند را مخدوش کند
یـک مرد دارای ایده های متفاوت بسیاری در موضوعات مختلف زندگیش اسـت — حتـی در طـول یـک هفـتـه و یـا یـک روز می تواند بسیار متفاوت عمل نماید. به او اجـازه دهـیـد جنبه های مختلف خود را بشما نشان دهد.اگر بتوانید از انتظارات خود صرفه نظر نموده و حقیقتا سعی در شناخت هویت و ماهیت او نمایید،وی فورا این موضوع را حس کرده، احساس راحتی زیادی نموده و از صحبت کردن با شما لذت خواهد برد

راز شماره 2
شما نیز درون خود را آشکار کنید


بین زوجین بیان احساسات درونی باید به صـورت متقـابـل انـجام بگیرد. هر فردی دارای مشکلات، دغدغه ها و مسائل پنهانی در صندقچه قلبش می بــاشد. بسیاری از مردان تصور می کنند ” اگر این مسـائـل را به او بگویم، ترکم خواهد کرد.” شما مجبورید نشان دهیـد کـه جـریان ایـن نیست. به این منظور برای او از خود چیزی را فاش کنید که نشان دهد به همان اندازه ای که او به شما اعتماد دارد، شما نیز به او اعتماد دارید
هنگامیکه او شروع بـه بـیان احساسات دورنی خود میکند، به آنچه که میگوید گوش فرا داده، قدمی به جلو بـرداشته و در عـوض پیشنهادی مثبـت ارائـه دهیـد. بعد از اینکه وی مسئله ای خصوصی را ابراز نمود، چیزی شبیه این بگوید “خوب، اینکه چیز بدی نیست من بدتر از اینها بودم.” یا “من واقعا آن چیزی که اتفاق افتاده را تحسین می کنـم.” و آن چیزی از داستان را که واقعا می پسندید انتخاب کنید. ( از مسائل ساختگی دوری کنید چون موضـوع لوس شده و تبدیل بـه دست انداختن خواهد شد. مردم همیشه میتوانند متوجه شوند که کسی آنها را دسـت انـداخـته و این موضوع هیچ گاه ثمر بخش نخواهد بود.) به او اجازه دهید بداند که شما جانبدار او هستید و با تجربیاتش تنها نخواهد ماند.
در حالیکه عملا نشان میدهید، مطمئن شوید که از او طرفداری میکنید. بسیاری از زنها فقط به این دلیل به داستانهای شوهرشان گوش می دهند که به او بگویند که چقـدر در مورد آن در اشتباه بوده است.
آنها طرفداری شخص دیگری را میکنند. با ایـن حـال مـهـم است که موضوع را از این نقطه نظر بنـگرید: اکنـون زمـان درس دادن بـه او نـیست، بلکه زمـان “ایـجاد دوستی و مودت” است. وقتی دو نفر پیمان دوستی می بندند، بـه تـبـادل متقابل تجربیات خود پرداخته، و به همین دلیل احساس نزدیکی و آسودگی می کنــند. این جـا شـما در حال ایجاد سازگاری و تفاهم می باشیـد، احساسی که هر دوی شما سیاره ای یکسان را اشغال نموده و در دنیایی متشابه زندگی می کند.
اینکه چه تعدادی از مردان احساس تنهایی شدید مینمایند، شگفت انگیز است. نه تنها بـه آنهـا آمـوزش داده شـده اسـت کـه هـمیشه سـاکـت بـاشـنـد، ایـن تـصور غلط نیز در ذهـنشان پـرورانده شـده که صحـبـت نـمودن در مورد احساسات درونی عملی به دور از شان و منزلت مردان بشمار میرود.عـکس العملهای مثبت و صادقانه شما بسیار ضروری است. اگر بـه ایـن نـحو رفـتـار نـمایید، شـوهر شما احساس خواهد کرد که کسی وجود دارد که او را درک کند، و آنگاه حتی بیشتر و بیشتر از ذهنیاتش برایتان خواهد گفت.

راز شماره 3
گذشته را فراموش کنید


آیـا تـا بـه حـال بـا شـوهـر خـود “گـفـتـگویی” داشـتـه ایـد که به بگو مگوهای مـربـوط بـه نارضایتی های گذشته،اشتباهاتی که انجام داده،اذیت و آزارهایی که بشما روا داشته، و آنچه که اکنون مدیون شما است، منتهی شده باشـد؟ چنـیـن مـوضوعی تقریبا در هر رابـطـه ای اتــفاق می افتند اما واقعیت باقی می مـاند؛ مـردها وقـتـی آمـدنـش را حـس میکنند، آشفته حال شده و عقب می نشینند.
وقتی مردی از این وحشت دارد که صحبتهایش در آینده تـحـریف و سـوء تـعبـیر شده، به دیـگران گــفته شده و یا علیه خودش مورد استفاده قرار گیرد، بیان احسـاسـات بـرایـش غیر ممکن می شود. و تنها راه عبور از این تله ارتباطی این اسـت کـه بدانید آنچه که در گذشته اتفاق افتاده، و هــر آنچه که او انجام داده و یا گفته، شما نیز درگـیـرش بوده اید. روابط همگی مانند رقص هستند. هیچکس خوب مطلق و یا بد مطلق نیست. در واقـع، بجای در نظر گرفتن یک فرد به عـنـوان شخصی بد یا خوب، بهتر است که نقشهای بازی شده در روابط و نحوه گرفتار شدنمان در نـقشهایـی که قدرت رها ساختن خود را از آنها نداریم، مورد توجه قرار داده شوند
بـرای مثـال بـرخـی از زنـها عـاشق بازی نمودن با قربانی عشق خود هستند. آنها برای اعتبار بخشیدن و توجیه کردن احساسـات خودشان و نیز احساس قدرتـمندی در بـرابـر شریک زندگی خود، اشتباهات و خطاهای گذشته او را بهانه میــکنند. در حقیقت ممکن است با این روش مدتی او را برای خود نگه دارند ولی آنچه که مشخص است این رابطه متزلزل بوده و در آستانه شکست قرار دارد.
اگر میخواهید این وضعیت تاسف بار زندگی زناشویی را تغیـیـر داده و یـا از آن پیشگیری کرده و به شوهرتان کمک نمایید تا راحت با شـما حـرف بـزند، این راه را امتحان کنید: به سهم خود در شرایطی که پیش آمده مسئولیتی را بعهده بگیرید و ببینید که به چه نحو در مورد اتفاقی که روی داده مـمکن است دخیل بوده باشید. البته این موضوع به معنای مقصر دانستن خود نیست. به شرایـط با دیدی باز بـنـگرید. به روی تمام مسـائلی که او “درست،” و نه “غلط” انـجـام داده، تمرکـز کـنـیـد. اگـر نــیاز به راهنمایی بیشتر داشتید، لیستی از آنچه که در رابطه تان عاید شما شده است، و آنـچـه که شما در عوض نصیب شـوهـرتـان نـموده اید، تـهیه کنیـد. بـه زمان هـایی کـه شما نیز مرتکب کوتاهی و قصور شده اید، و به راه هایی کـه هـر دوی شـما تـوسـط آن رشد یافته و تغییر کرده اید، توجه نمایید.
توانایی بخشش دیگران ممکن است فقط بـسادگی دانستن این باشد که آنچه در مورد او یکسال پیش حقیقت داشته ( و نیز در مورد خـود شما ) شاید اکنون حقیقت نداشته باشد. در زمان حال متمرکز باشید. یک ارتباط ماندگار و راستین مستلزم داشتن قابلیت ماندن در زمان حال و فراموش کردن گذشته میباشد.

راز شماره 4

شنونده ای استوار و ایمن باشید.

آیـا داشتن روابط صادقانه امکان پذیر است؟ فرض بر این است که همه افراد بـرای صـادق بودن تلاش می کنـنـد. حـقیـقت این است که تعداد اندکی چنین هستند. و دلیل عمده عدم صداقت این است که عواقب و نتایج آن خوب و قابل توجه می بـاشد. اغـلـب مردان احساس می کنند که زنهـا می خواهد و نیاز دارند که دروغ بشنوند چون قادر به پذیرش صادقانه حقیقت نیستند. برخی از مردها تصور میکنند که از بیان حقایق زندگی خود به هـمسرشان وحشت دارند چـرا کـه باعث آشفتگی و اضطراب وی خواهد شـد. در واقـع، بسیاری از زنان برای کنترل شوهر — و رابطه — خود از احساساتشان استفاده میکنند. آنها پاسخهای بخصوصی را از شوهر خود طلب می کـنند و در صورتی که آن پاسخها را دریافت ندارند، احساس پریشانی خواهندنمود.سپس وقتی شوهرشان دهان نگشوده و صحبتی نمی کند، متعجب میگردند.
متاسفانه، بسیاری از زنان تصوراتی قدرتمند از چگونگی احسـاس و تـفکر یک مرد را نیز در سـر مـی پرورانند که این نـوع خـیـال پـردازی بـاعث ویرانی حقیقت شده، و بـنـابـراین این گـونه بـه مردان اجازه میدهند که از طریق طرز برخوردهای مختلف متوجه شوند کـه نیازی به بیان حقیقت نداشته و آنها نیز تمایلی به دانستن حقیقت ندارند.واضح است؟ اکثر زنها در این مـورد مقصرند، امـا اشـتیاق بـرای گوش دادن به آنچه که او مجبور است بگویید سرآغاز یک رابطه کامل حقیقی محسوب میگردد. این باعث می شود تا یک مرد احـساس کند شریکی ثابت قدم دارد که در پستی بلندی های زندگی همراه او خـواهـد بود.
اگر برای خروج از ایـن تصورات غیر واقعی آمادگی دارید، زمان آن رسیده که سه چیز را از خـود سـؤال کنـید. چه میزان از حقیقت را میتوانید تحمل کنید؟چقدر واقعا نیاز داریـد؟ آیا از شوهر خود می خواهـیـد کـه تـصـویری خیالی بـرای شما باشید، و آیـا مشتاقید به او اجـازه دهیـد حقیقی گردد؟ اینها سؤالاتی بزرگ هستند. شاید نتوانید همین حالا تمام واقعیت را به یک باره دریابید، اما قطـعـا مـی توانید عـضلات بردباری خود را پرورش داده و در مسیری مستقیم حرکت نمایید.
به طرز عجیبی، همه تصور می کنیم که تخـیـلات بـاعـث ایـجاد احساسی شگرف در ما میگـردد، اما در واقع، هر قدر بتوانیم حقایق بیشتری را دریابیم، نیرومندتر رشد خواهیم کـرد. تـوانـایی پـذیرش حقیقت از دیگران همچنان که متوجه می شویم امنیت واقعی نه از تصدیق دیگران بلکه از صادق بودن با خود نشات میگیرید، افزایش می یابد.

راز شماره 5
با خودتان صادق باشید — آگاه باشید.

این پرسشی قدیمی ولی خـوب است: اگر با خودمان صادق نباشیم چگونه میتوانیم با دیگران صداقت داشته باشیم؟بهترین روش کمک بـهر مـرد برای بیان راحت احساساتش این است که ابتدا خود شما راحـت بـوده، طبـیعی رفـتـار نـمـوده صادق بوده و جو گرم و قابل پذیرشی ایجاد کنید. کسانی کـه در زنـدگـی بـا آنـهـا مـواجـه مـی شویم انـعــکاس بـخشهای مختلف خودمان هستند و ما افرادی را جذب می کنیم که هرکدام بنـحوی ما را در عشق ورزیدن به بخش دیگری از خودمان یاری می کنند.
به همین دلیل است که عناوین مصرح شده در این مقاله را نه تنها در مورد مردان، بلکه باید در رابطه با خـودمـان هـم بکـار بـبـندیم. بــرای مثال آیا شما قادرید از قضاوت درمورد خودتان بگذرید؟ آیـا نارضـایـتی حـاصـل از اشتـبـاهاتی کـه در گذشته مرتکب شده اید را پایان میدهید؟ و آیا همیشه در انجام اشتباهاتی که مرتکب شده اید پافشاری میکنید؟ وقتی با خود به این طریق رفتار می نـمایـیـد، طبـعـتا با شریک زندگی خود نیز به همین مـنوال رفــتار خواهید کرد. اگر شما در جوانی همیشه مورد بد رفتاری قرار گرفته و یـا در برخی از مسائل احساس کمـبود نـمـوده بـاشید، احـتمـال دارد همیـن رویـه را در مــورد شوهرتان در پیش بگیرید.
آگاهی در اینجا نقش تعیین کننده ای دارد. اگر می خواهید فضای پویاتر و باز تری را بین خود و شوهرتان ایجاد کنید، فهرست دقیقی از نـحوه رفـتار و مراعات خود با خود و نحوه برخورد نـزدیکانتان در گذشته با خود را تهیـه کنـید. اگر صدمه دیده اید، این فرصتی برای شما خواهد بود که تصمیم بگیرید دیگر زندگی خود را بر اسـاس معـیـارهـای گذشته بنا نکنید. آنرا تغییر دهید. تصمیم بگیرید در بـرابـر خـود و کـسی کـه با او هستید، مهربان و پذیرا باشید.
گاهی اوقات ما در برابر فرد دیگری تسلیم میشویم به این انتظار کـه او نـیـز همین کار را انجام دهد. وقتی آن محقق نمیشود، خشمی پنهانی شروع به پیدایش میکند. چنـیـن حالتی باعث بروز رفتارهای متـنـاقـص و عـدم صـداقـت با خود و دیگران خواهد شد. برای رسیـدن بـه عدالت واقعی باید بدانید که به همان اندازه ای که می بـخشید، بـه هـمـان انـدازه هم بدست می آورید. وقتی به فردی احترام و توجهی مطلق را روا می داریـد، آن احترام و توجه را به خود نیز مبذول می نمایید. شما بهترین روش را در پیش گرفته اید و اثرات و نتایج سودمنـد آن دیـر یـا زود نـمایـان خواهند شد. زمانیکه با دیگران طوری رفتار میکنید کـه مـورد احـترامتان است، درحقیقت حسی از ارزش و اعتبار را ایجاد مینمایید.
با خودتان صادق باشید و متوجه خواهید شد که این عمل مسری است. شریک زندگـی شما به همین منوال رفتارش را پیش خواهد گرفت. او بصورتی راحت و طبیعی صحبــت کرده و احساست واقعیش را ابراز خواهد نمود.


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:54 عصر

مردان بدبین
درست است که مرد باید از همسرش مراقبت کند لیکن نه بحدیکه به وسواسیگری منتهی شود.بعض مردها به بیماری بدگمانی و سوءظن مبتلا هستند.بی جهت نسبت به همسرانشان بدبین هستند.درباره آنان احتمال خیانت میدهند.
هر مردیکه بدین بیماری خانمانسوز مبتلا شد زندگی را به خودش و خانواده اش تلخ میکند. ایراد و بهانه جویی میکند.نسبت به اعمال وحرکات همسرش به نظر بدبینی نگاه میکند و مانند سایه او را تعقیب مینماید.چون سوءظن دارد از در و دیوار شاهد و قرینه پیدا میکند.
چیزهایی را که اصلا دلیل خیانت نیستند به منزله ادله قطعیه غیر قابل انکارمیشمارد.مثلا: چون فلان مرد برایش نامه نوشته لابد با هم سر و سری دارند.چون با فلان مرد سلام و تعارف کرد معلوم میشود خیانتکار است.
چون جوان همسایه از پشت بام باو نگاه کرد معلوم میشود خواهان یکدیگرهستند.چون از فلان مرد تعریف کرد معلوم میشود دل بسته اوست.چون نامه اش را از من مخفی نمود لابد از معشوقش بوده است.چون کمتر ازسابق اظهار محبت میکند معلوم میشود زیر سرش بلند است.چون قیافه دخترم با همسرم شباهت ندارد معلوم میشود خیانت کرده است.
این قبیل امور بلکه کوچکتر از آنها را دلیل قطعی خیانت میشمارد.
بدتر از همه اینکه گاهی مادر یا خواهر یا یکی از همسایگان در اثرغرض ورزی و کینه توزی عقیده اش را تایید نماید در اینصورت جرم وخیانت یقینی میشود.
بدبخت خانواده ایکه به مرض بدگمانی مبتلا شوند.آسایش وخوشی ندارند.آب خوش از گلوی هیچکدامشان پایین نمی رود.مرد همانندیک پلیس مخفی دائما از اعمال و حرکات همسرش مراقبت مینماید.از درو دیوار شاهد و دلیل می تراشد و در رنج و عذاب دائم بسر می برد. زن بیچاره هم ناچار است همانند یک متهم بیگناه همواره در شکنجه و عذاب روحی و در حال محدودیت و تحت نظر زندگی کند.بنیاد چنین خانواده ای همواره در معرض خطر قرار دارد. ممکن است طلاق و جدایی به میان آید و زن و شوهر هر دو بدبخت شوند.ممکن است در اثر بدبینی قتل و جنایت بوجود آید.
مردانیکه در اثر سوءظنهای بیجا همسران بیگناه خویش را بقتل رسانده و حتی خودشان انتحار کرده اند نمونه های فراوانی دارند.
در چنین موردی که واقعا یکی از مواقع حساس و خطرناک زناشویی است مرد و زن باید دست از لجبازی بردارند و قبل از وقوع حوادث ناگوار با عقل و تدبیر در صدد چاره بر آیند.زن و مرد اگر اندکی بخود آیند و خطر بزرگی را که در کمینشان نشسته در نظر بگیرند و بااحتیاط کامل و عاقبت اندیشی در صدد حل مشکل برآیند پیروز خواهندشد.
مرد باید تعصبهای غلط و توهمات بیجا را از خویش دور گرداند وبر طبق موازین عقل و وجدان رفتار کند.نسبت خیانت به کسی دادن موضوع بسیار دشوار و پر مسؤولیتی است.تا موضوع خیانت با دلیل وشاهد قطعی به اثبات نرسد نمی توان کسی را متهم کرد.خداوند متعال درقرآن میفرماید:ای کسانیکه ایمان آورده اید از بسیاری از گمانهای بداجتناب کنید زیرا بعض گمانها گناه است.
? رسول خدا (ص) فرمود:هر کس همسرش را (بی جهت) متهم به زنا کند همانند مار که از پوستش خارج میشود از حسناتش خارج خواهدشد.و به تعداد موهای بدنش هزار گناه در نامه اعمالش ثبت خواهد شد.
? پیغمبر اسلام (ص) فرمود:هر کس به مرد یا زن مؤمنی بهتان بزند خداوند متعال در قیامت او را بر تلی از آتش نگه میدارد تا به کیفر بهتانش برسد.
مادامیکه با ادله و براهین شرعی خیانت زن به اثبات نرسد مرد حق ندارد او را متهم سازد.و تهمت زدن به او گناه بسیار بزرگی است که درشرع مقدس اسلام هشتاد تازیانه برای آنان مقرر شده است.
به صرف احتمال یا به وسیله شواهد و علائم خیالی نمی توان یک چنین موضوع مهمی را اثبات نمود.مثلا اگر در روزگار جوانی برای کسی نامه فرستاده یا برایش نامه یا عکس فرستاده اند دلیل خیانت او نیست.
درست است که نباید چنین عملی را انجام داده باشد لیکن ممکن است در اثر سادگی و نادانی مرتکب این اشتباه شده باشد و واقعا عفیف وپاکدامن باشد.
برای جوانان از این قبیل اشتباهات اتفاق می افتد.اگر مردی برایش نامه فرستاده البته نباید نامه اش را قبول کند لیکن اگر از روی نادانی نامه اش را پذیرفت یا از ترس اتهام مخفی ساخت نمی توان صرف این نامه را دلیل خیانت شمرد.
اگر با مرد بیگانه ای سلام و تعارف کرد گر چه کار خوبی نکرده که با بیگانه ای گرم گرفته است لیکن تنها اینکار را نمی توان دلیل خیانت شمرد.شاید به عقیده خودش می خواسته خوش اخلاقی بخرج بدهد یامنظور دیگری داشته است.شاید از دوستان پدر یا برادرش بوده است.
شاید به مناسبتی سابقه آشنایی داشته اند.
اگر از مردی تعریف کرد دلیل آن نمی شود که به او دلبسته است.
البته زن کار خوبی نمیکند که نزد شوهرش از مرد دیگری تعریف میکندلیکن شاید از روی سادگی و عدم توجه باشد و نباید از علائم خیانت محسوب شود.
اگر نامه اش را مخفی ساخت یا در مورد معاشرتهایش مرتکب دروغ و خلافگویی شد دلیل خیانت نیست.شاید از ترس اتهام نامه اش را مخفی ساخته یا مرتکب دروغ شده باشد شاید مطلب دیگری در آن نامه بوده خواسته از شوهرش مخفی بماند.شاید برای خلافگویی منظور دیگری داشته است.
اگر کمتر از سابق اظهار محبت میکند دلیل آن نیست که نسبت به دیگری دلبسته است.شاید از شوهرش دلخوری داشته باشد.شاید غم وغصه ای به دل داشته باشد،شاید بیمار باشد.شاید در اثر بی توجهی و عدم اظهار محبت شوهرش،نسبت به زندگی دلسرد شده باشد.
به هر حال،در این قبیل امور که از علائم خیانت شمرده میشود دههااحتمال صحیح عقلایی وجود دارد که اگر با وجدان پاک و بی آلایش مورد سنجش قرار گیرد احتمال خیانت یک احتمال مرجوح و غیر عقلایی محسوب خواهد شد.
آقای محترم!ترا به خدا سوگند دست از سوءظن و وسواسیگری بردار.مانند یک قاضی با انصاف در محکمه داوری بنشین و ادله و شواهدخیانت همسرت را با دقت و انصاف بررسی کن و مقدار دلالت آنها رابسنج و ببین آیا قطعی هستند یا ظنی یا احتمالی؟
من نمیگویم لاابالی و بی غیرت باش بلکه میگویم:بهر دلیلی به مقدار دلالتش ترتیب اثر بده نه زیادتر.چرا برای بعضی توهمات بیجا و شواهد پوچ زندگی را به خودت و خانواده ات تنگ میکنی؟اگر کسی باهمین قبیل شواهد خیالی خودت را متهم سازد چه حالی پیدا میکنی؟ چراانصاف و وجدان نداری؟چرا آبروی خودت و همسرت را میریزی؟چرابر احوال زار و پریشان او ترحم نمیکنی؟هیچ فکر نمیکنی که ممکن است در اثر همین بددلیها و تهمتهای بیجا همسر پاکدامنت از وادی عفاف خارج شود و دامنش به فساد آلوده گردد.
? حضرت علی علیه السلام به فرزندش امام حسن فرمود:مواظب باش در غیر موضع غیرت، غیرت بخرج ندهی.زیرا این عمل افراد صحیح را به سوی فساد و افراد پاکدامن را به جانب گناه متمایل خواهد ساخت.
اگر نسبت به همسرت بدبین هستی مطلب را با هر کس در میان نگذار زیرا ممکن است در اثر دشمنی یا نادانی یا تظاهر به خیرخواهی،بدون دقت و بررسی،عقیده ترا تایید نمایند بلکه شواهد بی اساس دیگری را بدان بیفزایند و سوءظنت را به مرحله یقین برسانند و بدینوسیله دنیا وآخرتت را تباه سازند.مخصوصا با مادر و خواهرت در این باره صحبت نکن زیرا اکثر آنها باطنا با همسرت میانه خوبی ندارند.چه بسا در این مواقع حسد و کینه توزی آنان تحریک شود و بدون عاقبت اندیشی بدبینی ترا زیادتر گردانند.
اگر خواستی از راهنمائیهای دیگران استفاده کنی بادوستان عاقل و با تجربه و خیرخواه و عاقبت اندیش مشورت کن.بهتر ازهمه اینکه نسبت بهر یک از اعمال و رفتار همسرت بدبین هستی مطلب رابالصراحه با خودش در میان بگذاری و توضیح بخواهی.لیکن منظورت این نباشد که مطلب را باثبات برسانی.
بلکه حس بدبینی را و لو موقتا کنار بگذار و خودت را خالی الذهن بگیر.و مانند یک قاضی با انصاف که بخواهد درباره دیگران داوری کندبه توضیحات همسرت گوش بده.اقلا احتمال صدق درباره اش بده،فرض کن شوهر خواهرت برای داوری بنزد تو آمده و برای خیانت همسرش یک چنین شواهدی را ذکر میکند ببین درباره او چطور قضاوت میکنی درباره همسرت نیز همانطور حکم کن؟چرا گریه و زاریها و دلیل و برهانهای اودر دل سنگ تو اثر نمیکند؟و به عنوان یک مجرم قطعی به سخنانش نگاه میکنی؟
بردبار و عاقل باش.مبادا به مجرد این شواهد پوچ همسر بیگناهت را طلاق بدهی و خودت و او را بدبخت گردانی.گیرم این زن را طلاق دادی و توانستی با تحمل خسارتهای زیاد همسر دیگری انتخاب کنی ازکجا که او بهتر باشد؟حالت بدبینی تو آنوقت هم خواهد بود.وانگهی فکربچه های بیگناهت را نمیکنی؟آخر آنها چه کرده اند که باید فدای مرض بدبینی تو شوند؟ به چشمهای معصوم و رنگ پریده آنان نگاه کن و دست ازبددلی بردار.
مبادا در اثر بدبینیهای بیجا دست بخودکشی بزنی یا همسر بیگناهت را بقتل رسانی.از یک طرف مرتکب قتل نفس که بدترین گناه است و خدابدان وعده دوزخ داده بشوی،از طرف دیگر زندگی را از هم بپاشی وخودت را سیه روز و بدبخت گردانی.
این مطلب را بدان که کمتر خونی است که مخفی بماند.بالاخره آثار خون بروز میکند.آنگاه به کیفر اعمالت یا کشته میشوی یا برای همیشه باید در زندان بسر بری. اگر مطلب را قبول نداری به آمار محکومین که مقداری از آنها درصفحات مجلات و روزنامه ها منعکس میشود بنگر تا عواقب این قبیل جنایتها برایت روشن گردد.
همسران یک چنین مردانی نیز وظیفه بسیار سنگینی بر دوش دارند.
باید برای نجات خودشان و شوهر و فرزندانشان فداکاری کنند.باید واقعاشوهرداری کنند.در یک چنین مواقع دشوار است که مراتب لیاقت وکاردانی و عقل و تدبیر بانوان ظاهر میگردد.
خانم محترم!قبل از هر چیز این مطلب را بدان که شوهرت به یک بیماری خطرناک روانی مبتلا است.بی جهت نمیخواهد زندگی را به خودش و تو تلخ کند بیمار است.آری وسواسیگری نیز یکی از بیماریهای خطرناک است.با بیمار باید مدارا نمود تا بیماریش برطرف گردد.
تامیتوانی به او اظهار عشق و محبت کن.آنقدر اظهار علاقه کن تا یقین کندکه جز او کسی در دل تو راه ندارد.اگر ایراد و بهانه جویی میکند تحمل کن.در مقابل تندیها و خشونتهایش بردباری بخرج بده.در مقابل سختگیریهایش مدارا کن.
داد و قال راه نینداز.قهر و دعوا نکن.در مقابل پیشنهاداتش لجبازی نکن.اگر احساس کردی که نامه ها و معاشرتهایت راکنترل میکند اصلا برویش نیاور.تمام اعمال و رفتار و حوادث روزانه رابرایش تشریح کن.هیچ حادثه ای را از وی مخفی مدار.
در هر موردی توضیح خواست حقیقت را بدون کم و زیاد در اختیارش بگذار.از دروغ وکتمان واقع جدا اجتناب کن زیرا اگر یک مرتبه دروغت آشکار شد آنراسند جرم و دلیل قطعی خیانت محسوب میدارد و باین آسانیها بدبینی اوبرطرف نخواهد شد.اگر گفت: با فلان کس معاشرت نکن و فلان کار را انجام نده بدون چون و چرا بپذیر و سرسختی نشان نده که سوءظنش زیادتر میشود.
از کارهاییکه اسباب بدگمانی و تهمت میشوند جدا اجتناب کن.
? حضرت علی (ع) فرمود:هر که نفس خویشتن را در موضع تهمت قرار دهد نباید کسانی را که به او گمان بد میبرند ملامت کند.
اگر نسبت به شخص معینی حساسیت دارد او را به طور کلی رها کن.
تو اگر بتوانی شوهر و زندگی خودت را حفظ کنی بهتر است تااینکه دوستی با افراد مخصوصی را نگهداری کنی.پیش خود نگو مگر من اسیر و بنده زر خرید شوهرم هستم که مجبور باشم اینقدر مدارا کنم.البته بنده نیستی لیکن همسر یک مرد بیمار هستی.
در آن هنگام که با هم پیمان زناشویی بستید متعهد شدید که درمشکلات و گرفتاریها یار و غمخوار یکدیگر باشید آیا رسم وفا است که بایک شوهر بیمار لجبازی و ستیزه گری کنی؟ احساسات خام را کنار بگذارهوشمند و عاقبت اندیش باش.به خدا سوگند برای حفظ شوهر وخانواده ات هر چه بردباری و فداکاری کنی ارزش دارد.هنر زن در اینست که در یک چنین مواقع دشوار با چنین مردانی سازگاری کند.
? امام صادق (ع) فرمود:جهاد زن در این است که در مقابل اذیتها وغیرتهای شوهرش بردباری کند.
کاری نکن که شوهرت بدبین یا بدبین تر شود.از مردان بیگانه مخصوصا آنها که شوهرت نسبت به آنها حساسیت دارد تعریف نکن.به مردان نامحرم خیلی نگاه نکن.پیغمبر اسلام (ص) فرمود:خداوند متعال برزن شوهرداری که چشمش را از نگاه به نامحرم پر کند غضب شدید خواهدکرد.
با مردان بیگانه معاشرت و گفتگو نکن.بدون اجازه شوهرت به خانه آنها نرو.به اتومبیل آنها سوار نشو.عفت و پاکدامنی تو کافی نیست بلکه باید از اموری که اسباب سوء ظن می شود جدا اجتناب نمایی.ممکن است در اثر غفلت و سادگی کار کوچکی از تو سر بزند که شوهرت رابدبین گرداند.
به داستان زیر توجه فرمایید:
دختر 27 ساله ای...در دادگاه گفت:در زمستان سال 1342 در یک روز برفی به تقاضای یکی از دوستانم به اتومبیل دایی او سوار شدم تا مرابه منزل برساند.و همین امر هشت سال است که مرا بلاتکلیف گذارده است،دو ماه قبل از واقعه موقعی که در کلاس ششم دبیرستان تحصیل می کردم عقد شده بودم.یک روز که برای حاضر کردن درس به خانه یکی از همشاگردیهایم رفته بودم برف شروع شد.
همشاگردی از من خواست که دایی اش مرا به منزل برساند.اتفاقا هنگامی اتومبیل حامل من به منزل رسید که شوهرم سر کوچه ایستاده بود.من که متوجه خطر شده بودم به راننده گفتم فرار کند او هم مانند یک مجرم فرار کرد و همین امر برسوءظن شوهرم افزود.بعدا نیز موقعی که مورد اعتراض قرار گرفتم جریان را انکار کردم و این امر سوءظن او را بیشتر کرد به طوری که بعداحتی شهادت همشاگردی و خانواده اش نتوانست خاطر او را آسوده سازد و مرا از اتهام برهاند.
شوهرم دیگر نه حاضر شد مرا به خانه ببرد و نه طلاقم گوید هشت سال است که همینطور بلا تکلیف مانده ام.
به نظر خوانندگان مقصر در این داستان کیست؟به نظر من عمده تقصیر به گردن زن است. اوست که در اثر سادگی و غفلت،خودش وشوهرش را به این روز انداخته است.
? اولا کار خطائی کرد که در اتومبیل مرد بیگانه ای سوار شد.برفرض اینکه شوهرش هم این قضیه را ندیده بود اصولا سوار شدن زن دراتومبیل یک مرد بیگانه کار زشت و خطرناکی است.
? ثانیا گیرم که در اثر غفلت این عمل را انجام داد لیکن وقتی دیدشوهرش سر خیابان ایستاده است باید فورا به راننده بگوید نگه دار.ازاتومبیل پیاده شود و با شوهرش به منزل برود و جریان را برای او شرح بدهد.
? ثالثا یکی از اشتباهات بزرگش اینست که به راننده دستور فرارداده.
? چهارمین اشتباهش اینست که بعدا قضیه را به کلی انکار نموده است.بعد از همه اینها جا داشت وقتی شوهرش را ملاقات می کرد تمام قضایا را برایش شرح می داد و اعتراف می کرد که من در اثر سادگی وخجالت اشتباه کردم.
البته مرد هم در مرتبه دوم بی تقصیر نبوده است.نباید تنها این حادثه را دلیل قطعی یانت بشمارد.باید احتمال بدهد که همسرش در اثر غفلت و سادگی و عدم تجربه مرتکب این خطا شده بعدا هم از ترس اتهام دستور فرار داده و به همین جهت هم اصل قضیه را منکر شده است.
در این صورت باید با کمال انصاف و بیطرفی در اطراف قضیه خوب تحقیق کند.وقتی به برائت او اطمینان حاصل کرد خطایش راببخشد و زیاد سختگیری نکند.

زن خیانتکار


اگر با ادله و شواهد قطعیه باثبات رسید که زن خیانتکار است و بامردان بیگانه رابطه نامشروع دارد مرد با مشکل بسیار دشواری روبرومی شود.از یک طرف حیثیت و آبرویش در معرض خطر قرار دارد ازطرف دیگر تحمل چنین ننگی دشوار است.مرد در بن بست سختی گیرکرده که نجات از آن کار بسیار خطرناک و دشواریست.
در اینجا مرد چند راه در پیش دارد:
1) برای حفظ آبرو و بقای خانواده اش دندان بر سر جگرنهاده موضوع خیانت همسرش را نادیده بگیرد و با وضع موجود تا آخرعمر بسازد.البته این راه درستی نیست.زیرا هیچ مرد غیرتمندی نمی تواندشاهد خیانتهای همسرش باشد و وجود اطفال نامشروع را تحمل کند.
غیرت برای مرد یکی از صفات پسندیده است و مرد بی غیرت نزد خدا ومردم خوار و فرومایه و بی آبروست.
واقعا چه زندگی کثیف و ننگ آوری دارند نامردانی که بدین خوی بد آلوده اند؟!
نه تنها مرد نیستند بلکه از حیوانات هم پست ترند. پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:
بوی بهشت از پانصد سال راه استشمام می شود لیکن دو دسته مردم از بوی بهشت محرومند: عاق والدین و دیوث.عرض شد:یا رسول الله دیوث کیست؟فرمود:مردی که میداند همسرش زناکار است (و در مقابل خیانت او سکوت می کند).
2) همسر خودش یا مرد خیانت پیشه را به قتل برساند.
البته بدین طریق می تواند انتقام بگیرد و به طور موقت تشفی قلب حاصل کند.لیکن کار بسیار خطرناکی است و عاقبت خوشی ندارد.زیرا کمتراتفاق می افتد که موضوع قتل برای همیشه مخفی بماند.
بالاخره قاتل شناخته و مورد تعقیب قرار خواهد گرفت.در دادگاه هم موضوع خیانت همسرش را به این آسانیها نمی تواند به ثبوت برساند.بدین جهت احتمال تبرئه شدنش بسیار ضعیف است.یا محکوم به اعدام می شود یا اینکه اقلامدت درازی را باید در زندان بسر برد.زندگی او از هم می پاشد.اطفالش بدبخت و بی سرپرست می شوند.بنابراین، عقلایی نیست که انسان تحت تاثیر احساسات خام قرار بگیرد و برای تشفی نفس و ارضای حس کینه توزی دست به چنین اقدامات خطرناکی بزند و جان خودش را درمعرض خطر قرار بدهد.
مرد باید عاقل و بردبار و عاقبت اندیش باشد.آنقدر قدرت نفس داشته باشد که دست به اقدامات جنون آمیز نزند تا اینکه چاره واقعی را پیداکند.
مردانی که به یک چنین بلیه زندگی گرفتارند باید قبل از هر گونه اقدام خطرناک،عواقب آن را بخوبی بسنجند و به آمار مردانی که همسرخویش یا مرد خیانت پیشه را به قتل رسانده اند، و در صفحات مجلات وروزنامه ها هر روز منعکس می شوند،مراجعه کند و نتیجه کارشان را ببیند وآنگاه تصمیم بگیرد.
3) خودکشی کند تا خیانتهای همسرش را نبیند و از این زندگی ننگین نجات پیدا کند، البته این راه هم عقلایی نیست.زیرا از یک طرف مرتکب قتل نفس شده که از لحاظ شرع یکی از گناهان بزرگی است که خداوند متعال وعده دوزخ بدان داده است.
از طرف دیگر،خودش را نابود و از زندگی محروم نموده است.
این چه کار غیر عقلایی است که انسان برای انتقام از دیگران خودش را به هلاکت دنیوی و اخروی بیندازد؟!و همسرش را برای ارتکاب خیانت آزادی بیشتری بدهد؟شاید بدترین راهها همین راه باشد.
4) در صورتی که خیانت همسرش به طور یقین به اثبات رسید و دید به هیچ قسمی حاضر نیست از کارهای غیر مشروعش دست بردارد بهترین و بی خطرترین و عقلایی ترین راه اینست که او را طلاق بدهد و از شر او نجات پیدا کند.
درست است که در اثر طلاق زندگی او از هم می پاشد و خسارتهای زیادی هم خواهد دید و تحمل اینکار دشوار است مخصوصا اگر بچه دارباشد لیکن به هر حال چاره ای جز این وجود ندارد.بهترین راه اینست که همسرش را طلاق بدهد و فرزندانش را تحویل بگیرد.زیرا صلاح نیست فرزندان بیگناهش را در اختیار یک زن فاسد قرار دهد.
البته نگهداری از بچه ها دشوار است لیکن باید مرد مطمئن باشد که چون برای رضای خدا این طریق را انتخاب نموده خدا هم یاریش می کند وبزودی یک زن پاکدامن و عفیف نصیبش می گردد و طولی نخواهد کشیدکه زندگی او در یک مسیر عادی و آبرومند قرار خواهد گرفت فرمود:استفاده از نعمتهای خدا جزء دین است.
? پیغمبر اسلام (ص) فرمود:آدم کثیف بد بنده ای است.
? پیغمبر اکرم فرمود:آنقدر جبرئیل درباره مسواک به من سفارش کرد که بر دندانهایم ترسیدم.
? حضرت علی (ع) فرمود:خدا زیبا است و زیبایی را دوست دارد.ودوست دارد که آثار نعمتهایش را بر بندگانش ببیند.
پاکیزه گی و زیبایی اختصاص به زن ندارد.بلکه مرد هم باید به سرو وضع خویش برسد و تمیز و شیک باشد.بسیاری از مردها اصلا مقید به نظافت و لباس خوب نیستند.دیر به دیر به حمام می روند.به اصلاح سر وصورت چندان مقید نیستند.با لباسهای کثیف و موهای ژولیده در منزل ودر حضور مردم ظاهر میشوند.بوی عرق بدن و پاهایشان مردم را اذیت میکند.
البته شاید اکثر مردها به زینت کردن و نظافت و شیک پوشی مقیدباشند لیکن آن هم در خارج منزل و برای مردم است.اما در داخل منزل اصلا مقید نیستند.وقتی می خواهند به اداره یا بازار و خیابان یا مجلس مهمانی بروند سر و صورتشان را اصلاح میکنند،موهایشان را شانه ورنگ و روغن میزنند،بهترین لباسهایشان را پوشیده از منزل خارج می شوند اما وقتی به منزل بازگشتند فورا لباسهای اتو کرده و زیبا را درآورده لباسهای مندرس و کثیف را می پوشند.کمتر اتفاق می افتد که در منزل موهایشان را شانه بزنند و به آرایش و زیبایی مقید باشند.
بامداد که ازخواب برخاستند با همان موهای ژولیده و چشمهای قی کرده برای خوردن صبحانه سر سفره می نشینند.اگر اتفاقا یک یا چند روز از منزل خارج نشوند با همان وضع نامرتب بسر می برند.به طوری در منزل زندگی میکنندکه هیچکس نمی خواهد به او نگاه کند نظافت و آرایش و شیک پوشی رافقط برای خارج منزل و برای مردم بیگانه گذاشته است.و هیچ به فکرخانواده اش نیست.
آقای محترم!چنانکه تو از زن کثیف و ژولیده بدت می آید و ازهمسرت انتظار داری که در منزل به سر و وضع خودش برسد و تمیز وقشنگ باشد مطمئن باش او هم همین انتظار را از تو دارد.او هم از شوهرژولیده و بدقیافه بدش می آید دوست دارد همیشه شوهرش را زیبا و مرتب ببیند.
اگر تو در داخل منزل به وضع خودت نرسی چشم همسرت درخارج منزل به مردان شیک پوش و خوش قیافه می افتد و خیال میکند که آنان از آب و خاک دگر و شهر و دیار دگرند.
وقتی آنان را با تو مقایسه میکند از تو ناراضی و دلسرد میگردد.توهم در داخل خانه به سر و وضع خودت برس و تمیز و شیک باش تاهمسرت ببیند که تو هم از مردان دیگر کمتر نیستی. تا محبتش زیاد شود وبه خانه و زندگی بیشتر علاقه مند گردد و از فساد و انحراف سالم بماند.
اصولا چه ثمری دارد که برای مردان بیگانه و زنان کوچه و بازار زینت کنی با اینکه اصلا احتیاجی به آنها نداری لیکن برای همسرت که شریک زندگی است و به مهر و محبت او کاملا نیازمندی با بدترین وضع و قیافه ظاهر شوی؟!
بدین جهت،دین مقدس اسلام به مردان سفارش میکند که برای همسران خویش آرایش و زینت کنند.
? پیغمبر اسلام (ص) فرمود:
بر مرد واجب است که غذا و لباس همسرش را تامین کند و باصورت و قیافه بد بر او ظاهر نشود.اگر چنین کرد حقش را ادا کرده است .
? رسول خدا (ص) فرمود:باید شما خودتان را برای همسرتان مرتب و آماده گردانید،چنانکه دوست دارید آنان خودشان را برای شما مهیاسازند پ .
? حسن بن جهم می گوید:حضرت ابو الحسن علیه السلام را دیدم که خضاب کرده بود.عرض کردم خضاب کرده اید؟فرمود:آری.مرتب و مهیابودن باعث عفت زنان میشود.به واسطه نامرتبی و مهیا نبودن مردان است که زنان،عفت خویش را از دست میدهند.سپس فرمود:آیا دوست داری همسرت را نامرتب ببینی؟گفتم:نه.فرمود:او هم عینا مانند تو است. امام رضا علیه السلام فرمود:زنان بنی اسرائیل بدان جهت از طریق عفت خارج شدند که مردانشان به مرتب بودن و زیبایی مقید نبودند.سپس فرمود:همان انتظاری که تو از همسرت داری او نیز همان انتظار را دارد.


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:54 عصر

نیازهای مردان
توجه به انتظارات ، خواسته ها و نیازهای یکدیگر


حفظ رابطه ای که شکل می گیرد نیازمند تلاشی مداوم و مستمر از سوی هر دو طرف می باشد. یکی از اصلی ترین پایه های نگهدارنده رابطه ، توجه به نیازها ، انتظارات و خواسته های طرف مقابل است. اطلاع از نیازهای طرف مقابل ، در هر رابطه ، خصوصاً در زندگی زناشویی به ما امکان می دهد بتوانیم از بسیاری سوءتفاهم ها و مشاجرات ناخواسته در زندگی روزمره خود بکاهیم. به عنوان مثال نیازهای مردان را در محیط خانواده می توان به دو بخش اساسی تقسیم کرد:

1 - نیازهای عاطفی


شاید بتوان ازدواج را به سپرده گذاری در یک بانک تشبیه کرد. یکی از مقاصد هر یک از ما برای افتتاح حساب و یا افزایش موجودی ، حق برداشت از آن است . بسیار طبیعی می نماید که در روابط عاطفی نیز داد و ستدی وجود داشته و دریافت و پرداختی در کار باشد. هر یک از ما همانقدر که در روابط عاطفی خود با اطرافیان ، خصوصاً در محیط منزل و در ارتباط با همسر محبت پرداخت می کنیم، انتظار دریافت هم داریم. پس الزامی است که به منظور ایجاد توازن عاطفی در زندگی مشترک و جلوگیری از احساس زیان در یک طرف ، از نیازهای اصلی یکدیگر مطلع باشیم.
اما نیازهای عاطفی مردان چه هستند؟
مقبولیت : از مهمترین نیازهای عاطفی مردان مقبول بودن و مورد پذیرش قرار گرفتن است. تمام مردان نیازمند آن هستند تا به آنها اثبات شود که در محیط خانواده ، خواستنی هستند نه به خاطر شغل ، درآمد و یا مقام و موقعیت اجتماعی ، که تماماً صوری و موقتی هستند بلکه فقط به خاطر وجود خودشان .
اعتماد :
از دیگر نیازهای اساسی مردان ، مورد اعتماد بودن است. اگر مردی در محیط خانواده با این احساس ناخوشایند روبرو شود که همسر نسبت به او اعتماد و اطمینان لازم و کافی را ( در هر زمینه ) ندارد، احساس بی کفایتی ، عدم اعتماد به نفس و ناخشنودی بر وجود او مستولی شده ، احساس می کند حامی خوبی برای خانواده اش نیست. حتی تصور این که زن ، شوهرش را بی لیاقت و بی کفایت بداند و در موقعیت های دشوار و یا حتی معمول زندگی ، آن طور که باید او را تکیه گاه قرار ندهد برای مرد به منزله مرگ عاطفی است. اگر برداشت زن از مرد با توانایی ها ، امکانات و استعدادهای او بی تعصب و واقع بینانه باشد و توقعات و انتظارات خود را بر مبنای واقعیت تنظیم کند، احساس عدم امنیت و اطمینان و یا بی لیاقتی را به شوهر و محیط خانواده خود منتقل نمی کند. چطور ممکن است فرزندان ، پدر را مظهر قدرت و تکیه گاه خود بپندارند در حالی که مادر با حرکات خواسته یا ناخواسته خود ، اقتدار و کفایت را از شوهر خود سلب می کند؟ چه خوب است به جای تنزل جایگاه مرد در خانواده به منزلت اصلی و واقعی او بیندیشیم و آن را به شریک زندگی خود هدیه کنیم تا با احساس امنیت بیشتر، بر تلاش خود برای درک خانواده و ارتقاء کیفیت و کمیت ارتباطات و بهبود وضعیت رفتاری و اخلاقی خود بیفزایند. فرزندان نیز با اطمینان به قدرت فکری و توانایی های پدر ، خود را در جامعه تنها و بی یاور و بدون پشتیبان تصور نمی کنند. احساس بی پشتوانگی فرزندان سبب می شود تا دیدگاهی منفی از دنیا ، افراد و موقعیت ها در ذهن آنان شکل بگیرد. برای فرزند مهم است پدرش را مظهر قدرت و قهرمان تصور کند. علاوه بر این هر مردی در اعماق وجود خود می خواهد در نظر خانواده اش قهرمانی ارزشمند باشد. پهلوانی که در هر شرایطی مورد اطمینان خانواده قرار داشته ، به عنوان الگویی از دانش و چاره اندیشی ، حلاّل مشکلات خانواده و اطرافیان است.تشویق : تشویق نیز یکی دیگر از نیازهای مردان است. هر مردی برای امیدوار بودن به زندگی ، به تشویق همسر خود نیازمند است. تشویق و قدرشناسی از زحمات و تلاشهای مرد، احساس ارزشمندی و رضایت را به او هدیه می کند. تحسینِ ویژگیهای منحصر به فرد ، استعدادها، خلق و خو ، توانایی و مقاومت مرد ، احساس امنیت را به او هدیه می کند. همه ما قبول داریم رفتاری که مورد تشویق قرار گیرد تکرار خواهد شد. پس بیایید به جای آن که عیوب طرف مقابل را به رخ او بکشیم و یا نقصان و ناتوانایی های او را به طور مداوم به خودش ( و یا در جمع ) یادآور شویم، اعمال نیکو، نقاط قوت و توانایی هایش را این بار نه فقط در خلوت ، که در جمع نیز متذکر شویم تا رفتار نامناسب به شیوه ای ضمنی و غیر مستقیم کاهش یابد.

2 - نیازهای اخلاقی :


علاوه بر نیازهای ذکر شده، مردان نیازهای دیگری نیز دارند که بد نیست از آنها به عنوان نیازهای اخلاقی یاد کنیم. خلق خوش و نیکوی خانم منزل یکی از پایه های نگهدارنده و حتی شاید بتوان ادعا کرد اصلی ترین ستون زندگی مشترک محسوب می شود. زنانی که ناخواسته در محیط منزل و در مقابل شوهرانشان پرخاشگری می کنند خوب است متوجه این نکته باشند که اگر گلایه ای از شوهران خود دارند ، با لحنی آرام و با کلماتی مناسب و بدون توهین به شخصیت شوهر ، آن را مطرح کنند. از طرفی مردان نیز از این زاویه به قضیه بنگرند که پرخاشگری در زن ، نتیجه احساس عدم امنیت عاطفی و روانی در اوست. چه خوب می شد اگر هر دو طرف به جای آنکه مثل کوه ، تنها صوت را انعکاس داده و فریاد بکشند ، علت رفتار پرخاشگرانه را جویا شوند .
اما اگر از همدیگر شکایت یا انتقادی داشتیم چطور یا چگونه بیان کنیم؟
قبل از هرچیز از قضاوت عجولانه بپرهیزید. قبل از اقدام به هر عمل یا هر گونه صحبت خوب است بدانیم واقعاً چه پیش آمده است . با دیدگاهی منطقی و واقع بینانه ، ابعاد گوناگون قضیه را بررسی کرده ، از سوء تفاهم پیشگیری کنیم. دیدن از دریچه چشم دیگری به معنای درک عواطف ، احساسات ، اندیشه ها و افکار اوست. بدان گونه که پیشینه ی فرهنگی ، تربیتی و خانوادگی او ، طی سالیان متمادی به او آموخته است.
اگر واقعاً بتوانیم در قضاوت ها ، نه تنها خود ، بلکه دیگران را نیز در نظر بگیریم زندگی بسیار زیباتر از آن چیزی می شود که انتظار داریم.
نکته ی بعدی رعایت احترام خود و طرف مقابل در تمام شئون زندگی حتی طرح شکایت هاست. اگر از عملکرد و نوع کارکرد همدیگر انتقاد کنیم بسیار بهتر از آن است که با به کارگیری الفاظ تند و توهین آمیز، شخصیت یکدیگر را آماج حمله قرار داده، احساس تنفر نسبت به خودمان را در ذهن طرف مقابل شکل داده، شدت بخشیم. گاه دیده می شود برخی افراد برای اثبات نظر خود و یا فرو نشاندن خشم ناشی از پیشامدی ( که البته طرف مقابل را مسبب آن وضعیت می دانند) در انتقادها و یا سخنان خود از واژه هایی استفاده می کنند که مطمئن هستند طرف مقابل را می آزارد و یا حداقل خشم او را برمی انگیزد. بیایید فکر کنیم. با این عمل چه چیزی به اثبات می رسد. کدام وضعیت بهبود می یابد؟ چه نتیجه ای از چنین رفتاری عایدمان می شود؟ آیا غیر از این است که یک آدم خشمگین و عصبی تبدیل به دو نفر می شود؟
اگر تصور می کنیم مردی به لحاظ مادی امکاناتی را که انتظار داشته ایم فراهم نکرده و یا آن گونه که باید در جهت رفاه معنوی خانواده نکوشیده است، حق داریم او را با دیگران ،خصوصاً افراد معینی که حساسیت او را برمی انگیزد، مقایسه کنیم ؟ آیا چنین مقایسه ای تحقیر آشکار او نیست؟ آیا انتظار داریم همه به شیوه ای یکسان عمل کنند؟ آیا می پسندیم خودمان نیز مورد قیاس قرار گیریم؟ نتیجه مقایسه ، احساس حقارت ، کمبود، عدم اعتماد به نفس و خشم است و چگونه می توان در تمام طول زندگی با کسی زیر یک سقف زندگی کرد که هر لحظه برای شما یادآور احساسات منفی و خاطرات تلخ و نامطلوب است؟
بیایید مشکلات را به هم ربط ندهیم. اگر مشکلی پیش آمده ، در همان زمان و مکان خودش ، به رفع آن مبادرت ورزیده و یک مورد را به تمام وقایع زندگی مرتبط نکنیم.
در غیر این صورت یک مشکل کوچک آنقدر دامنه دار می شود که کنترل عواقب ناشی از آن کاری دشوار خواهد بود. قرار نیست یک سوء تفاهم کوچک یا اشتباه ناچیزی که از یکی از طرفین یا بستگان او سر زده در هر موقعیت یا هر مشاجره یا اختلاف نظر ( برای گرفتن امتیاز بیشتر از طرف مقابل ) تکرار شود! در چنین موقعیتی نه تنها برای مشکلِ زمان حال چاره ای اندیشیده نشده و نتیجه ای از بحث موجود حاصل نمی شود بلکه زخمهای کهنه سر باز می کنند و فرصت التیام دست نمی دهد. علاوه بر این که موردی نیز برای ادامه مشاجره و شدت یافتن آن پیدا می شود. این مسیر طولانی مطمئناً هدف اصلی ما را در نتیجه گیری تأمین نمی کند.با تغییر در صحبت کردن و یا حتی تغییر عبارات ساده به روابطی بسیار مطلوب تر، صمیمانه تر و خوشایندتر دست می یابیم. گاهی اوقات تغییر الگوی رفتاری در زندگی الزامی به نظر می رسد. استفاده از عبارات و کلمات و نوع بیان ، یا تغییر در سبک گفتاری به ما امکان می دهد از موقعیت های استرس زا دوری گزیده ، شرایط را به شکلی مطلوب به سمت آرامش و رفاه خانواده سوق دهیم. زبان خوش چیزی نیست جز رعایت احترام طرف مقابل و به کارگیری الفاظ و عباراتی که کمترین میزان تنش را مابین طرفین ایجاد کرده و بهترین نتیجه را به بار می آورد. و تمام اینها مبیّن یک شیوه ارتباطی است: "ارتباط بدون سرزنش " .
منبع: Persianv.com


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ