کسب اعتماد به نفس و تقویت اراده
اعتماد به نفس یعنی باور نمودن خود و تکیه بر استعدادها و تواناییهای خویش و پر واضح است که عدم اعتماد به نفس آن است که انسان با آن که دارای ارزشها و لیاقتهای خاص خود است ولی خود را ناتوان و ناچیز میپندارد و ازهمین روی به خود جرات اقدام به کار را نمیدهد چه ارزش و لیاقتهای خود را باور ندارد و گاه در مقایسه با دیگران،آنها را چنان بزرگ و دارای هیبت تصور میکند و چنان در ذهن و خیال خود بزرگ جلوه میدهد که گویی خودش رابرابر آنان چون موری در درگاه سلیمان میبیند و یا ذرهای در برابر خورشید میپندارد همین امر باعث میشود وقتی در برابر آنها قرار گرفت دست و پای خود را گم کند.
علت عدم اعتماد به نفس امور متعدد میتواند باشد که در این جا به فراخور اوضاع شخصی شما به چند مورد آن اشاره میکنیم:
?) گاهی علت عدم اعتماد به نفس، عدم تسلط بر کار و عمل مورد نظر است و چون بر آن عمل تسلط ندارد لذا دچار تزلزلی و دست و پاچگی میشود. پر واضح است که در این صورت باید برای از بین بردن عدم اعتماد به نفس مهارت لازم را به کف آورید.
?) در برخی مواقع علت عدم اعتماد به نفس، ناشی از عدم ارتباط با اجتماع است یعنی کمتر در اجتماع با کسی روبرو شده و کمتر رفت و آمد داشته است.
?) شاید عدم اعتماد به نفس ترس از استهزاء دیگران و بدگویی و سخنان بی مورد آنها باشد.
?) خود کم بینی و بزرگ بینی دیگران نیز دو علت اساسی دیگر از علل عدم اعتماد به نفس است به هر حال علت آن هر چه باشد راه علاج آن به ترتیب زیر میباشد:
? باید نقاط ضعف و قوت خود را بشناسید و به واقعیت وضعیت خود آگاهی پیدا کنید و آن را باور داشته باشید.
? هیچ گاه خود را ضعیف و ناتوان و حقیر نشمارید و الفاظی که چنین مفاهیمی را القاء میکند بر زبان خود جاری نسازید.
? با افرادی که برای شما ارزش قایلند و هویت شخصی شما را باور دارند بیشتر حشر و نشر داشته باشید و برعکس از افرادی که در هر فرصتی شما را تحقیر میکنند و به شما اجازه عرض وجود را نمی دهند، دوری کنید و هرگزدر این موقعیتها وارد نشوید.
? برای دیگران در حد و تراز خودشان مقام و پایگاه قایل شوید تا آنها را انسانهای فوق العاده و برترمپندارید.
? بر اعمالی که در صدد انجام آن هستید مانند صحبت در جمع، سخنرانی، گفتوگوی جمعی و... تسلط علمیکافی داشته باشید و یا این تسلط را به دست آورید.
? سعی کنید بیشتر در اجتماعات حاضر شوید و حضور فعال داشته باشید با آنها صمیمیشده و مشارکت اجتماعی خود را افزایش دهید مثلاً درس سیمناری ارایه کنید ـ در کلاس سؤال خود را مطرح کنید البته از رفتارهای کوچک کار خود را شروع کنید و قبلاً آمادگی لازم را به دست آورید.
? به استهزای و ریشخند دیگران اصلاً توجه نکنید و مسیر از پیش ترسیم شده را دنبال کنید.
? با تمرین فعالیتهای جمعی و فردی حالت طبیعی خود را حفظ و تقویت کنید.
تقویت اراده:
مهارتهای غلبه بر تنبلی
شاید شما هم از آن دسته آدم هایی باشید که هر ازگاهی بدتان نیاید که بتوانید چند کیلو حوصله از مغازه ای بخرید تا بتوانید کاری را که مدتها است قصد انجام آن را دارید و هر روز به تعویق می اندازید بالاخره انجام داده و به اتمام برسانید. ولی بدانید که حوصله در دکان هیچ عطاری پیدا نمی شود و در واقع شما دچار عارضه تنبلی شده اید!
شاید برای انجام کاری خاص با شور و انرژی زیای مشغول به کار شوید و به انجام برسانید و برعکس کار دیگری را با آنکه به نظرتان خیلی مهم است به تعویق بیاندازید. یا گاهی این اتفاق در زمان های خاصی برای شما روی دهد. پس بهتر است به علل تنبلی خود توجه و آن را برطرف کنید تا به یک فرد موفق و کارآمد تبدیل شوید.
علل تنبلی
ذهنیت اشخاص و افکار و طرز تلقی آنها درباره مفهوم، یکی از علل عمده تنبلی است. از این مجال به طور اختصار به چند مورد از علل تنبلی می پردازیم:
1- برای انجام کار، انگیزه مقدم است یا عمل؟ اگر انگیزه را انتخاب کردید فرد تنبلی هستید - البته در مورد همان کار - اغلب اوقات افراد باهوش و موفق انجام کار را بر انگیزه مقدم می دانند؛ مطمئن هستید اگر شروع به کار کنند یعنی قدم اول را برداشتند قدم های بعدی راحت تر برداشته می شود.
2- آیا فکر می کنید آدم های موفق همیشه با اعتماد به نفس بالا و اطمینان خاطر و به آسانی از پس کارهایشان برمی آیند؟ این تفکر غیرواقع بینانه است. اشخاصی که معتقدند زندگی افراد پرکار بدون دغدغه است و هیچ مانعی سر راهشان نیست و فکر می کنند خودشان مشکل دارند و با روبرو شدن با موانع خیلی زود دلسرد می شوند . در صورتی که افراد موفق و پرکار می دانند که برای رسیدن به هدف مورد نظر باید تلاش کنند و آمادگی مواجهه با موانع و پذیرش آن را نیز دارند.
3- ترس از شکست نیز یکی از عوامل مهم مسامحه در کار است. اصولا افراد مسامحه کار موفقیت را بیش از اندازه مهم می دانند. به عبارتی عزت نفس خودشان را با موفقیتشان می سنجند و از اینکه شکست بخورند می ترسند و در نتیجه به جای آنکه به آن کار اقدام کنند از آن فرار می کنند.
4- کمال طلبی هم از آن نیازهایی است که اگر برداشت درست از آن نشود ضربه زیادی به فرد می زند. داشتن اهداف متعالی و معیارهای بالا پسندیده است ولی این که باید همیشه همه کارهایمان عالی باشد، فشار روانی خیلی زیادی به فرد وارد می آورد. بعد از تلاش های بسیار و پی در پی، بی انگیزگی و وقت تلف کردن در وسط کار سراغ فرد می آید.
پنج نسخه برای تنبل ها
مدیریت استرس
فرهنگ سازمانی، مسائل مختلفی برای افراد گوناگون به همراه آورده است. مهمترین مسئله همان موضوعی است که ما تحت عنوان «استرس» میشناسیم. درواقع، واژه استرس به اندازه واژههایی همچون سیدی، غذاهای آماده و تلفن همراه رایج شده است. البته برای آنانی که در کنترل مسائل روزمره خود دچار مشکل جدی هستند، واژه استرس مفهومی فراتر از معنای معمول دارد. از نظر آنها استرس یعنی «درد».
علائم رفتاری و جسمانی استرس
sفشار باعث انگیزش، تحریک و نیرومندی میشود اما هنگامیکه فشار فراتر از توانایی فرد باشد، او را دچار استرس میکند. وقتی علائم رفتاری مندرج در جدول زیر نمایان میشوند، فرد در مرز فشار و استرس قرار گرفته است.
شناسایی ریشههای استرس در کار
وقتی فردی متوجه میشود که به خوبی از عهده فشارهای روزمره برنمیآید، گام بعدی در فرآیند شناخت ریشهها و منابع استرس در کار برداشته شده است. وقتی این کار انجام شد، آنگاه میتوان یک طرح اقدام تدوین کرد تا فرد آثار مخرب این فشار را کاهش داده یا حتی از میان ببرد. جدول دوم مؤید فشارهای روزمره است که افراد را هنگام کار آزار میدهد. البته باید مشکلات مهمی دیگری را نیز به موارد ذکر شده افزود مانند نحوه کنار آمدن با اخراج یا نحوه تطابق با فرهنگ سازمانی.
استرس فردی: کنترل فشارهای روزمره
مدیریت زمان. از میان تمامی فشارهایی که مدیران تحمل میکنند، استرسآورترین آنها عدم مدیریت زمان است. اتلافکنندگان زمان در طبقهبندیهای گوناگونی قرار میگیرند و درنتیجه حل این مشکل را نیازمند راههای مختلفی میکنند.
پشتگوشاندازها
افرادی که در این طبقه قرار میگیرند، به جای عمل کردن ترجیح میدهند بیشتر فکر کنند. پشتگوش انداختن ریشه در بیحوصلگی، عدم اعتماد و بیمیلی به کار دارد. این افراد میتوانند با پیروی از نکات زیر، زمان خود را به شکل بهتری مدیریت نمایند:
• تقسیم وظایف مهم به چند وظیفه کوچک
• تهیه فهرستی از تمامی کارهایی که باید در مدت زمانی کوتاه (مثلاً تا هفته آینده) یا در بلندمدت انجام دهید.
• وقتی زمان کاری خود را برنامهریزی میکنید، تلاش کنید میان کارهای عادی و کارهایی که جذابیت بیشتری دارند، توازن برقرار سازید.
• بپذیرید که خطر اجتنابناپذیر است و هرگز هیچ تصمیمی بر مبنای اطلاعات کامل اتخاذ نمیشود.
کسانی که میل چندانی به واگذاری مسئولیتها ندارند
افرادی که در این گروه قرار میگیرند، زمان قابل توجهی را برای انجام دادن کارهایی تلف میکنند که دیگران به شکلی اثربخشتر و با صرف زمان کمتری انجام میدهند. آنها باید موارد زیر را در نظر بگیرند:
• واگذاری به معنای سلب مسئولیت نیست.
• همیشه زمانی را به تشریح دقیق آنچه مورد نیاز است اختصاص دهید.
کسانی که مسئولیتهای خود را به شکلی ضعیف واگذار میکنند، افرادی هستند که در برقراری ارتباط نیز ضعیفند. به همین دلیل است که آنها از دیدن تلاشهای دیگران دچار سرخوردگی میشوند.
• وقتی مسئولیتی واگذار شد، فرد باید به دقت آن را انجام دهد.
• از انجام کارهای غیرضرور که در جهت تحقق اهدافتان نیست یا دیگران میتوانند انجام دهند اجتناب نمایید. یاد بگیرید که به شکلی مؤدبانه «نه» بگویید.
افراد نامنظم
افرادی که در این طبقه قرار میگیرند معمولاً کسانی هستند که حجم زیادی کاغذ و کارهای انجام نشده، روی میزشان دیده میشود. افراد نامنظم غالباً در جلسات دیر حاضر شده یا اصلاً در آنها شرکت نمیکنند. این افراد فکر میکنند که مشکلات آنها بیشتر ناشی از حجم زیاد کار است نه بر اثر عدم سازماندهی منظم امور.
آنها باید:
• قبل از عمل کردن، به خوبی برنامهریزی نمایند
• در آغاز هر روز، فهرستی از آنچه باید انجام دهند تهیه و هر روز بعدازظهر آن را مرور کنند.
• کاری را انتخاب کرده و آنها را به اتمام برسانند.
• قبل از تلفن زدن خوب فکر کنند و فهرستی از تمامی اطلاعاتی که قصد دارند از طریق آن تلفن به دست آورند، تهیه نمایند.
• مدت انجام دادن هر کاری را برای خود مشخص کنند.
• وقتی جلسهای میگذارند، زمان دقیق شروع و خاتمه آن را مشخص کنند.
قارچها
اعتماد به نفس فوق العاده در 60 گام
گام 1 : فهرستی از موفقیت هایی که تاکنون نصیب تان شده تهیه کنید .
گام 2 : هر چند وقت یک بار به میان طبیعت بروید و در محیطی سبز و سرشار از آرامش قدم بزنید .
گام 3 : وان حمام را پر از آب گرم و کف صابون کنید ، داخل وان بنشینید و تمام تنش ها را با تنفس عمیق از خود دور کنید .
گام 4 : هر روز به جملات زیر و جمله هایی از این دست فکر کنید :
ـ تا زمانی که خودتان نخواهید ، هیچ کس نمی تواند تحقیرتان کند . ( تتودور روزولت )
ـ روزی شخصی بودا را فحش و ناسزا می داد . بودا به او گفت : « از تو به خاطر این هدیه عالی تشکر می کنم ! اما متاسفم که نمی توانم هدیه ات را بپذیرم . اگر کسی به من هدیه بدهد و من آن را قبول نکنم ، هدیه به چه کسی تعلق خواهد داشت ؟ »
ـ خواه فکر کنید کاری را می توانید انجام دهید ، خواه فکر کنید که از انجام کاری ناتوان هستید . همیشه حق با شماست . ( هنری فورد )
ـ عشق ازآن جهت در ما به ودیعه گذاشته شده که آن را به دیگران ببخشیم .
ـ قلمرو خداوند ، درون ما انسان هاست .
ـ هر کاری که دوست داری انجام بده ، پول خود به دنبال آن کار می آید .
ـ به دنبال رستگاری و سعادت خودت باش .
ـ همان اندازه که همسایه ات را دوست داری ، خود را نیز دوست داشته باش . این بدان معنی است که باید خودت را از صمیم قلب دوست داشته باشی .
گام 5 : در تعطیلات آخر هفته ، به تماشای کارتون های مورد علاقه تان بپردازید .
گام 6 : تلاش کنید همیشه بیندیشید .
اراده در نگاه بزرگان و اندیشمندان
1- کار هر قدر هم زیاد باشد، در مقابل اراده ی انسان ناچیز است و اگر انسان بخواهد، می تواند همه کارهای عظیم را با حجم هر قدر هم زیاد به انجام برساند.
امام خمینی (رحمه الله علیه) صحیفه نور، ج 17، ص 87.
2- اراده انسان و ایمان مؤمن بر هر گونه سلاح و تجهیزاتی تفوق دارد.
مقام معظم رهبری، تاریخ 68/6/1.
3- کسی که دارای عزم راسخ است. جهان را مطابق میل خود عوض می کند.
گوته
4- دنیا به حرف کسی گوش می دهد که دارای اراده قوی است و می داند که به کدامین سو می رود.
گالیله
5- رمز کلیه پیروزیها، اراده است.
روبرتون
ضعف اعصاب
neurasthenia
اصطلاح "ضعف اعصاب" اولین بار توسط "جورج میلربرد" روانپزشک و عصب شناس آمریکایی در سال 1860 مطرح شد.
طبق نظرات وی علت ضعف اعصاب فرسودگی عصبی است که ناشی از تخلیه ی سلول عصبی از ذخیره مواد غذایی اش است. این تخلیه بر اثر استرس هایی چون کار اضافی ایجاد می شود.
شکل بروز ضعف عصبی
این بیماری به دو صورت بروز می کند:
* در یک نوع، ویژگی اصلی، شکایت از خستگی فزاینده پس از تلاش ذهنی است که اغلب همراه با کاهش نسبی در عملکرد شغلی یا توانایی مقابله در وظایف روزانه است. خستگی پذیری روانی به طور مشخص، نوعی تهاجم ناخوشایند خاطرات، اشکال در تمرکز و ناکارایی تفکر تلقی می شود.
* در نوع دیگر این اختلال، بیمار روی احساس ضعف جسمی یا بدنی و فرسودگی ناشی از کمترین فعالیت، تاکید می کند که با دردها و ناراحتی عضلانی و ناتوانی در شل کردن آن ها همراه است.
روش های مقابله با اضطراب
امروزه اضطراب و دلواپسی برای میلیون ها انسان به صورت مشکلی غیر قابل حل و خسته کننده در آمده است ، ولی باید در نظر داشت که نگرانی ها همه مخرب نیستند و به کمک یک برنامه ریزی دقیق می توان آنها را از بین برد .
نگرانی مفرط یا به عبارت دیگر – دلشوره – یک بیماری روحی است که باعث می شود سلامتی جسمی به خطر بیفتد . نگرانی ها اغلب نتیجه تعبیر نادرست افراد از حقیقت است .
ما می توانیم روح حقیقت گرایی و واقع بینی را به طرق مختلف در خودمان تقویت کنیم . روان شناسان چنین معتقدند که : « هیچ وقت در خلوت خویش نباید به اضطراب و نگرانی فکر کرد! »
درباره نحوه مبارزه با اضطراب و نگرانی روشهای مختلفی ذکر کرده اند ، در اینجا شما را با برخی از این روش ها آشنا می سازیم :
خودباوری زمینه خودیاروی است
طلیعه
هر گاه از افراد اندیشمند، مخترع و حتی یک کارگر موفق سؤال شود که چگونه به این مدارج رسیدید، پاسخ همواره یک چیز و آن باور خویشتن است. عوامل متعددی در ایجاد این حالت در نهاد آدمی مؤثرند. انسانی که خودباور نشده است، همه چیز و همه کس را مقصر میداند و خویش را مبّرا و مظلوم. اکنون چهل نکته در خصوص خودباوری زمینه خودیاوری است، بیان میکنیم:
1
معرفت از ابواب بزرگ الاهی است که از خویشتن، پیرامون، فراسو و ابعاد نادیدنی در آن صحبت میشود و معرفت خویش را به اَنفَعُ المَعارف1 تعبیر کردهاند. ظریفی میگفت: از مواردی که بعضی افراد ژرف کاو و اندیشهورز گاهی ناخودآگاه بیان میکنند، این است که شما سخن مرا درک نمیکنی. گاهی فرد زاویهای از ژرفنگری دارد که دست یافتن به آن، بسیار مشکل است.
2
مساحت فکر یک فرد، گاهی به حدی در افق، عمق، عرض و طول رشد یافته که گاه سخنان او را کامل درک نمیکنند. معمولاً تکه کلامهای افراد باورمند و روشمند اینهاست: مرا درک نمیکنی؛ مقصود من این نیست؛ بسیار سطحی است؛ مقوله چند لایهای است و... .
3
چگونه به این ساحتها قدم بگذاریم و ما نیز از این مساحتهای کوچک، به ساحتهای عمیق و دقیق برسیم. بودا میگوید:2 ای انسان! خود، پناه خویشتن باش؛ یعنی در این عالم شدن را باید از خود آغاز کنی و هر چه شناخت تو به خویشتن خویش بیشتر شود، خود بهتر میتوانی پناهگاه علمی، مَأمِن روحی، آسایش روانی، آرامش درونی و شادی جاودانه را برای خویش رقم بزنی.
4
وقتی از حکیم متألهی پرسیدند: چگونه به دو درجه سنگین دانش زاینده و درون زلال دست یافتی؟
فرمود: به دو چیز به این دو رسیدم؛
یکی غنیمت شماری لحظهها و فرصتها برای گرفتن، شدن و بالندگی و دیگری نگهبان دل خود بودن.
باور داشتم که این دو دریچه، مرا به سعادت دو جهان خواهند رساند.
5
باور خویشتن، آدمی را به خدای نزدیکتر میکند؛ زیرا از نعمتها و مواهبی که خداوند در درون ما به ودیعه نهاده، بهتر استفاده میکنیم و این یعنی سپاس در برابر نعمتهای معبود. دانشمندان عقیده دارند که آدمی به هر اندازه نیز مدارج علمی، تحقیقاتی، کشفیات و ابتکارات را در طول عمر خویش تجربه کند، باز هم در دم مرگ، تنها حدود 3تا6 درصد از توانمندیهای خود را از قوه به فعل در آورده است و حدود 94تا97 درصد از ظرفیتهایی را دست نخورده به عالم دیگر میبرد.
6
تحقیق در زندگی انسانهای جاویدانی که خویش را باور کردند و یاور خویشتن گردیدند، مانند انیشتین، لئونارد داوینچی، ادیسون، موتزارت(موتسارت)، گوگن و... ثابت میکند که اینان نیز بین 4تا6 درصد از استعدادهای خویش را به کار بستهاند.
7
عدم باور به توانمندی، نوعی حصار چینی و غصهگزینی است و این حصار، بسیار خطرناک است؛ حصاری است که شما را از موفقیت جدا میکند؛ زیرا
موفقیت = باورمندی + حرکت3
8
فراموش نکنیم که عمر کوتاه است، دنیا فرصت است و هر کس دنیای خود را دارد تا فرصتهایش را معنا دهد، زنده کند، بجوید و اجازه ندهد فرصتهایش را غفلتها از بین ببرند. شاید جالب باشد که بدانید محوریت استعداد، هوش و توان ذهنی، همیشه اولویت غالب نیستند. بسیاری از افراد موفق، پشتکار مدارها بودهاند و نه با استعدادها؛ به شرطی که اسیر چرخه تمام نشدنی منفیبافی و تسلیم نشوند.
9
آیا قصه سفیدبرفی و هفت کوتوله را مطالعه کردهاید؟4 مطلب زیر را بخوانید هم نکته قصه و هم تحلیل در آن نهفته است.
اولاً این قصه را وقتی والت دیسنی به فیلم تبدیل کرد، از موفقیت عجیبی برخوردار شد؛ حتی در مین شکاکیون و مشکلپسندان.
با این که این فیلم برای بچهها ساخته شده بود، اما بزرگسالان تمام سالنهای سینما را اشغال میکردند؛ زیرا حکایت آن از افسانههای قدیم ایرانیان، هندوستان و مصر گرفته شده بود و بر روی این حقیقت پایهگذاری شده بود که افکار منفی را باید گسیخت؛ خواه از درون ما باشند یا از محیط پیرامون.
10
سفید برفی، شاهزاده خانم کوچولو، زن بابای بدجنسی داشت که به او حسادت میکرد. این شخصیت در داستانهای دیگر هم ظاهر میشود و زن باباهایی وجود دارند که از مادر نیز بیشتر دوستدار فرزند خوانده میشوند؛ اما تقریباً همه ما نیز زنبابایی از نوع ظالم آن در درون خویشتن داریم. برای ما زنبابای ظالم، همان طرز فکر منفی است که ما در شعور باطن خود شکل دادهایم و همان گونه که زن بابای بدجنس از روی حسادت، فرزند خوانده خود را لباس ژنده میپوشاند و در محرومیت نگاه میدارد، تمام افکار منفی و ستمگرانه روی ما همان اثر را به جای میگذارد.
11
جالب است بدانیم که وقتی یک فکر منفی شکل میگیرد، به سرعت در چهره ما نقاشی میشود؛ یعنی همان گونه که در چشمان افراد میتوان آیات صداقت کلام یا شیطنت را به وضوح مشاهده کرد، یک فکر منفی نیز به سرعت چهره، روان و روح ما را در بر میگیرد، فراگیر میشود و بر جسم ما اثر میگذارد.
12
یک فکر منفی، عاقبت تبدیل به یک ذهنیت میشود و سپس بدبینی را شدت میبخشد و حرکت، استواری و امید را مختل میکند و آدمی اسیر ذهنیتهای متواتر و مخرب میشود و اگر به این وضع عادت کند، از حرکت باز میماند و برکت را نخواهد چشید.
13
همان گونه که نامادری سفید برفی هر روز از آینهای مخصوص درباره بهتر بودن خویش یا سفیدبرفی میپرسد و آینه پاسخ میدهد تا سفید برفی زنده است، از تو بهتر است و او تصمیم میگیرد سفید برفی را در اعماق تاریکیهای جنگل رها کند و از بین ببرد تا پس از حذف او، خودش بهترین باشد، افکار منفی نیز گاهی ما را به اعماق جنگلهای از خود بیگانگی و بدبختی میکشانند و دریچههای توهم را به روی ما میگشایند و احساس یأس،، نومیدی و ناتوانی را القا میکنند؛ ولی باید مقاوم بود و خویش را باور کرد تا خویشتن را یاوری نمود و آنگاه به داوری نشست که کدام بهتر است؛ نومیدی یا امید و خودباوری یا از خود بیگانگی.
14
بالاخره سفیدبرفی را حیوانات مهربان جنگل - خرگوشها، گوزنها، پرندگان و سنجابها - در بر میگیرند و او داستانش را باز میگوید و آنها او را یاری میکنند و به کلبهای میبرند. این مهرورزان جنگلی، نمادهای پیرامون یاری کننده و همچنین الهامات قلبی و محرکهای درونی ما هستند که همیشه آمادهاند به کمک ما بیایند تاما را از اعماق جنگلهای یأس، وهم و ناباوری برهانند و به کلبه آرامش، امید و حرکت رهنمون کنند.
15
در کلبهای که او را میبرند، کلبه هفت آدم کوچولو وجود دارد و سفیدبرفی به همراه حیوانات، کلبه آشفته را مرتب و منظم میکنند تا این که هفت کوتوله میآیند و از او تشکر میکنند و به او قول کمک میدهند.
اولاً هفت، نماد عدد مقدسی است وشاید دور و بر ما از این هفتهای مقدس زیاد باشد که به صورت یک نماد آمده است؛ مثل هفت آسمان، هفت شهر عشق، هفت الفبای محبت و... که در اشعار و نثرهای عرفا و حتی قرآن کریم آمده است.
ثانیاً هفت کوتوله، مظهر نیروهای پشتیبانی هستند که همیشه گرداگرد ما هستند و بسیاری از ما، این نیروها را یا نمیبینیم یا میبینیم و باور نمیکنیم یا میدانیم هستند و تشخیص نمیدهیم یا ساده میانگاریم.
مهارت ابراز وجود،قاطعیت و جرأت مندی
بیماری راضی کردن دیگران
مهارت جرأت ورزی،قاطعیت و ابراز وجود زیر مجموعه ارتباط موثر،یکی از ده مهارت زندگی است که توسط سازمان جهانی بهداشت اعلام شده است.
قاطعیت چیست؟
اشکال در رفتار جرأت مندانه،چه مشکلاتی برای فرد ایجاد می کند و آموختن این مهارت چه فایده ای برای ما خواهد داشت؟
آیا تا به حال در شرایطی قرار گرفته اید که علی رغم میل خود مجبور به پذیرفتن خواسته دیگران باشید،برای نمونه دوستی تلفن کرده و اظهار می کند که می خواهد جمعه به منزل شما بیاید در حالی که شما برنامه دیگری برای خود درنظر گرفته اید.آیا مواردی پیش آمده که نتوانید رنجش و ناراحتی خود را از دیگران بیان کنید؟
آیا تا به حال در شرایطی قرار گرفته اید که نتوانید مخالفت و اعتراض خود خود را با نظر دیگران ابراز کنید و حق خود را بگیرید؟
در فروشگاهی،فروشنده با چرب زبانی و به زور می خواهد جنس خود را بفروشد چه عکس العملی از خود نشان خواهید داد؟
راننده تاکسی،دستگاه تاکسی متر خود را روشن نمی کند و شرم و خجالت به شما اجازه نمی دهد به او تذکر دهید تاکسی متر را روشن کند و کرایه بیشتر از شما می گیرد.به نظر می رسد که تقریباً همه آدم ها،به ویژه در جامعه ما که کمتر به آموزش این مهارت اهمیت داده شده است،تجربه چنین مشکلاتی را دارند که در این صورت گفته می شود این افراد در رفتار جرات مندانه مشکل داشته و افراد قاطعی نیستند.
جرات مندی چیست؟
آیا خود واقعیتان را نشان میدهید؟
People-pgeasing در فارسی آن را به دگرخوشنودی ترجمه کردند و در تعریف آن این موارد به طور عامل به چشم میخورد -ماهیتی از وابستگی دارد- یک عادت قدرتمند که در فرد به وجود میآید؛ به جا آوردن خواستههای دیگران علیرغم میل درونی خویش؛ گفتن بلی در صورتی که جوابمان نه است و گفتن نه در صورتی که جوابمان بلی است؛ مقدم دانستن نیازهای دیگران بر نیازهای شخصی خودمان(به خاطر ترس)؛ قربانی شدن؛ خود فرورفتگی دایم؛ ناتوانی در تصمیمگیری؛ از دست دادن هویت خویشتن؛ همیشه مغلوب بودن؛ نیاز مفرط به تأیید دیگران؛ وابستگی به دیگران؛ ترس از شکست؛ وفاداری و صداقت انعطافناپذیر و خود سختگیری.
فرد دگرخوشنود کیست؟
یک انسان ضعیف، برده و غلام دیگران، بله قربانگوی محض در محیط کار، کسی که خود را قربانی دیگران کرده و تمامیت خود را کمکم به مرحله فراموشی کامل سوق میدهد و علیرغم این همه خوبی ظاهری که دارد دایم سرگیجه و پراسترس در مقابل دیگران ظاهر میشود و همه از او توقع زیاد دارند. همیشه خود را با وجود تلاش زیادی که میکند شکستخورده و مقصر میداند. درخلوت خویش عصبی و نسبت به خود پرخاشگر است. هرگز در تعارضات به خاطر ترس و عدم امنیت و تمایل افراطی برای خواباندن آن وارد مشاجره نمیشود و حق را شش دانگ به طرف مقابل میدهد. حتی در بحثهای خصوصی به خاطر خوشنودی دیگران خود را سانسور میکند و هر قضاوتی را از دیگران درباره خودش میپذیرد و تصدیق میکند. این رفتارها از کجا ریشه میگیرد؟ سوابق افراد دگرخوشنود:
در پرونده تربیتی آنها این نوع تربیت عمومی است. پدر و مادر این افراد از دوران کودکی به آنها آموختهاند (آن هم به طور افراطی) خیلی باید در مقابل دیگران مواظب رفتارت باشی. یک طرفه به آنها یاد دادند که خوشنودی پدر و مادر و عمو و خاله و ... یک ارزش بسیار والا به حساب میآید. چندین بار به خاطر ابراز عقیدهشان نکوهش شدند و حتی تهدید شدند که دیگر حق ندارند این گونه فکر کنند. آنها به کودکانشان یاد دادند که محبت و بخشش و ایثار و خودقربانی کردن و گذشت را یک معامله فرض نکنند. دیگران هر چه که هستند به خودشان مربوط است تو وظیفه داری که درگیر نشوی، کار خودت را بکن و در خدمت خوبی باش. همیشه تو باید کوتاه بیایی، تو باید گذشت کنی. آنها فراموش کردند که فرزندشان هم به عنوان یک انسان برای خودش حق و حقوقی دارد. سالهاست که فرزند را دعوت به نوکری دیگران و فراموشی خود کردهاند: از وقت و انرژی و علم و همه چیز خود در مقابل دیگران دریغ نکن تا آنها از تو راضی و خوشنود باشند از هیچ کس هم توقع تلافی نداشته باش.
والدین این گونه افراد از سالها پیش بچهها را متوجه عواقب دردناک ننوشتن تکالیف، کم گرفتن نمره، رفتار خشن در مدرسه و هزاران نهی دیگر کردهاند و تنها عامل بازدارنده را ترساندن آنها میدانند. و بهترین عامل تشویق برای آنها در رضایت بزرگترها معرفی شده است.
کودکان آنها همیشه سعی میکردند یک چیز را از والدین خویش پنهان نگه دارند و آن راز بزرگ را همیشه با دلهره و نگرانی با خود داشته باشند تا مبادا برملا شود. آن راز این بود که تو نباید اشتباه کنی. نتیجه اینگونه تربیت غلط منجر به آن میشود که فرد "دگرخوشنود" بار بیاید در تصورات وی این پیشفرضها حک شده است.
من باید مورد قبول و دوستداشتنی باشم. نباید کاری کنم که دیگران ناراحت شوند. باید بیشتر کار کنم. اگر دیگران حقیقت را درباره من بدانند، دیگر مرا دوست نخواهند داشت. باید مواظب باشم طوری تصمیم بگیرم که مؤاخذه نشوم. هرگز نمیتوانم به اندازه کافی آنها را راضی نگه دارم. این که چقدر به من احترام میگذارند برایم خیلی اهمیت دارد. اگر من بیشتر کار کنم بیشتر مورد توجه و تشویق آنها قرار میگیرم. همیشه این اصل را سرلوحه زندگی خود قرار میدهم که اول دیگری بعد خودم. تمام کارهای ریز و درشت درخواست شده را انجام میدهم. من چه کار دارم که ممکن است یک کار جور دیگر بهتر انجام شود من مأمورم و معذور و مطیع فرمان، باید همیشه مواظب موقعیت خود باشم.
اما با تمامی این محافظهکاریها مثبتنماییهای افراطی برای دیگران خبر بدی برای افراد دگرخوشنود دارم و آن این است که شما متأسفانه بازندهاید. چرا؟ به خاطر آنکه 1- خود و ارزشهای والای خودتان را فراموش کردهاید؛ 2- دایم در رنج حفظ موقعیت موجود هستید؛ 3- توقع دیگران را بالا میبرید و دست آخر به شما نمره ده میدهند (تازه اگر خیلی منصف باشند)؛ 4- آنها هیچگاه با شما مشورت نخواهند کرد؛ 5- مثل یک توپ فوتبال هستید و آنها به دنبال گل زدن هستند نه ارزش توپ.
پس اگر شما جزو این گروه هستید، این تغییر نگرشها را در خود به وجود آورید.
به جای خود قربانی شدن عقلانی رفتار کنید:
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
آیا عصبانیت و خشم تعریفی مشخص دارد؟
آیا عصبانیت و خشم تعریفی مشخص دارد؟
عصبانیت و راههای مقابله با آن
عصبانیت
جنون ،شکل پیشرفته عصبانیت است ،هراس بی جهت مانند ترس می
عصبانیت و راه های مقابله با آن
برای آنان که می خواهند شکست را بشکنند
تو می توانی اگر بخواهی!
دوست مناسب برای فرزند شما
[عناوین آرشیوشده]