مبانی روان شناختی ارتباط مؤثر والدین با فرزندان در محیط خانواده
مقدّمه
خانواده، یک سازمان اجتماعی کوچک است که روابط اعضای آن، بخصوص روابط والدین با فرزندان، مهم ترین عنصر شکل دهنده این سازمان است. رشد مطلوب و سالم فرزندان در تمام ابعاد مرهون ارتباط مؤثر و مطلوب والدین با فرزندان می باشد. تحلیل های نظری و تجربی بسیاری به ارتباط مؤثر والدین با فرزندان اختصاص یافته است و برای آن اهمیت و ارزش خاصی قایل شده اند.
از سوی دیگر، مطالعات و تحقیقات فراوانی به اثر فرزند بر هر یک از والدین و دیگر اعضای خانواده و یا بر کل خانواده به عنوان یک رابطه دوجانبه و تأثیر متقابل توجه داشته اند، اما بررسی مبانی روان شناختی ارتباط مؤثر و مطلوب والدین بر فرزندان از مهم ترین مسائل در حریم خانواده و سلامت روانی آن تلقّی می شود. آگاهی و شناخت کافی و عمیق از این مبانی می تواند ما را در پرورش شخصیت سالم فرزندان در خانواده یاری رساند و روش های مناسب و مؤثر را برای چگونگی و نحوه ارتباط والدین با فرزندان به دست دهد.
این نوشتار، با تکیه بر برخی یافته های نظری و نیز به پشتوانه برخی پژوهش های انجام گرفته، در پی یافتن و بیان مبانی روان شناختی ارتباط مؤثر والدین با فرزندان می باشد.
الف. نگرش 1
اولین و مهم ترین مبنای روان شناختی ارتباط مؤثر والدین با فرزندان در حریم خانواده، نوع نگرش والدین به جهان و انسان است. در ابتدا به بررسی واژه نگرش می پردازیم:
نگرش عبارت است از یک روش نسبتاً ثابت در فکر، احساس و رفتار نسبت به افراد، گروه ها و موضوع های اجتماعی یا قدری وسیع تر، در محیط فرد. مؤلفه های نگرش عبارتند از: افکار و عقاید، احساسات یا عواطف و تمایلات رفتاری. بنابراین، همان گونه که محققان نیز گفته اند، می توان برای نگرش سه بعد شناختی، عاطفی و رفتاری در نظر گرفت. 2 نگرش یک سازه فرضی و دارای ویژگی های متعددی است; از جمله:
1. مؤلفه های نگرش با یکدیگر تعامل دارند.
2. مؤلفه های هر نگرش با یکدیگر تناسب سطح دارند. معمولا وقتی بعد شناختی آن عمیق و ریشه دار و وابسته به ارزش های مهم باشد، به همان نسبت بُعد عاطفی آن نیز محکم و ریشه دار بوده و به تبع آن، آمادگی روانی فرد برای رفتار مناسب نیز بیشتر است.
3. نگرش از ویژگی های اصلی یا فرعی برخوردار است. نگرش های اصلی بر نگرش های فرعی تأثیر مستقیم دارند; بیشتر درونی شده اند و کمتر به موقعیت ها و شرایط خارجی وابسته اند. اما نگرش های فرعی هر قدر فرعی باشند وابستگی بیشتری به شرایط محیطی دارند.
حال اگر ایمان یک نگرش اصلی تلقّی شود، می توان در پرتو یک تحلیل عقلی آن را یک حالتی روانی دانست که در هر انسانی ممکن است ایجاد شود و دارای سه مؤلفه «عقیده و شناخت»، «علقه قلبی و عاطفی» و «رفتار ظاهری» می باشد. در واقع، ما ابتدا نسبت به موضوعی شناخت پیدا می کنیم و سپس نسبت به آنچه شناخته ایم جهت گیری عاطفی و انگیزشی اتخاذ می کنیم و در نهایت، بر اساس آن شناخت و آن انگیزش کیفیت رفتار خود را تعیین می کنیم.
بنابراین، ایمان به خدا به عنوان یک نگرش اصلی بر زندگی خانوادگی و ارتباط اعضای خانواده و از جمله ارتباط والدین با فرزندان، مؤثر است و آن را می توان به عنوان یک مبنای روان شناختی برای ارتباط مؤثر مطرح ساخت.
کسانی که معتقدند پدر یا مادر شدن یک مسئولیت الهی یا امری مقدس است در ایجاد ارتباط و حفظ آن به شکل مطلوب و مؤثر نقش فراوانی دارند; زیرا ارزش یک امر قدسی فراتر از امور عادی و مادی است و همچون دیگر امور مقدس و معنوی تناسب بیشتری با بعد اصیل انسان پیدا می کند. شاید به همین دلیل باشد که در تعالیم اسلامی بر مسئولیت والدین در برابر فرزندان و تقدس و ارزش معنوی آن بسیار تأکید شده است و والدین را به محبت کردن و مورد رحمت و لطف خویش قرار دادن فرزندان توصیه می کند. امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «خدا بنده ای را که فرزند خود را بسیار دوست می دارد، مورد رحمت خویش قرار می دهد.» 3
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمود: «نگاه محبت آمیز پدر به صورت فرزند عبادت است.» 4 و یا در جای دیگر فرمود: «هر بوسه ای که والدین نثار فرزند می کنند درجه ای مثبت به دست می آورند.» 5
در مقابل، کسانی که فرزند را به عنوان امری مزاحم زندگی می دانند و نگرش منفی به فرزند دارند هرگز نمی توانند با روش محبت آمیزی ـ که یکی از نیازهای اساسی نیاز به محبت است ـ با فرزند خود برخورد کنند، چه رسد به اینکه بخواهند رابطه مؤثر و مطلوب با وی داشته باشند.
نگاهی به پرخاشگری نوجوانان
چکیده
بیتردید، شیوع پرخاشگری (1) در میان نوجوانان، موجب نگرانی بسیاری از خانوادهها، اولیا، مربیان و مسؤولان کشور است.گسترش روزافزون این نابهنجاری رفتاری در شکلهای گوناگون، بر زندگی فردی و اجتماعی انسانها تاثیرات منفی گذاشته و آرامش و احساس ایمنی را مورد تهدید قرار میدهد.شاید بتوان گفت که یکی از علل بروز جنگهای خانمانسوز، که همواره جوامع بشری از آن رنج میبرد و خسارتهای جبرانناپذیری در پی داشته، ادامه همان رفتارهای پرخاشگرانه دوران نوجوانی جنگ افروزان است.البته توجه به این نکته ضروری است که رفتار پرخاشگرانه همیشه نامطلوب نیست، بلکه دارای حکمتهایی از جمله دفاع و دفع خطراتی است که بقا و ادامه زندگی را تهدید میکند، ولی اگر مهار نشود و به راههای صحیح هدایت نگردد، همین ابزار دفاعی موجب آسیبهای جبران ناپذیری میشود.
این نوشتار با عنایتبه تحقیقات نظری و پژوهشهای میدانی، درصدد ارائه راه حل اساسی کاهش رفتار پرخاشگرانه دوران نوجوانی است.
تعاریف پرخاشگری
پیش از بیان تعاریف، معنای لغوی «پرخاشگری» را مورد بررسی قرار میدهیم. رایکرافت (Rycroft, Ch.A.1968) در واژهنامه انتقادی روانتحلیلگری (2) خود، پس از ذکر معنای پرخاشگری به عنوان پویایی، ابراز وجود، وسعت فکر و کشانندگی، اشاره میکند که این اصطلاح از واژه لاتین ad-gradior گرفته شده که به معنای «به طرف جلو حرکت میکنم» است.واژههای دیگری که از همین ریشه اشتقاقیافته عبارتند از: , Rergress ,Egress Progress و ;Ingress واژههایی که حرکتبه طرف جلو، خارج، عقب و داخل را نشانمیدهند. (3) کلمه Aggradi یا صورت انگلیسی منسوخ آن Toaggress فعل لازم است که میتواند با فاعل به کار رود، اما با مفعول به معنای به کسی حمله بردن، نمیتواند کارایی داشته باشد. (4)
مک دوگال (MC Doougall, W.1908) در کتاب روانشناسی اجتماعی، پرخاشگری را به گروه ییل (Yale Group, 1939) هر رفتار ناشی از ناکامی را پرخاشگرانه تلقی نمودهاند. (6) بندورا (Bandura A., 1974) اعمالیراکهبهآسیبشخصیروانشناختی یا جسمانی - یا تخریب مالی منجر میشود، پرخاشگرانه دانسته است. (7) برای آدلر (Adler A.) ،پرخاشگری در هرگونه تجلی «میل به قدرت» ابراز میگردد.فروید «غریزه مرگ» (8) در رفتار هشیارانه را پرخاشگری دانسته است. (9) برکوویتز (Berkawits S., 1979) پرخاشگری را عملی میداند که به آسیبرسانی عمدی به دیگران منتهی میگردد. (10)
به نظر میآید هر رفتار عمدی - اعم از کلامی یا غیرکلامی - که منجر به آسیب رساندن شخصی - روانشناختی یا جسمانی - یاتخریبمالی بهخود و دیگران برای رسیدن به هدفی و یا به منظور تخلیه هیجانی باشد پرخاشگری است.
طبقهبندی پرخاشگری
آثار فردی و اجتماعی ایمان
ایمان آثار فردی و درونی، و اجتماعی و برونی بسیاری دارد که در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم:
آثار فردی ایمان
1. لذت معنوی و انبساط روحی: ایمان در وجود انسان، لذتی وصف ناپذیر ایجاد میکند البته هر مرتبه از ایمان با چنین لذتی همراه نیست. لذات انسان در عالم دنیا دو دسته است:
الف: لذاتی که اعضا و جوارح ظاهری از ارتباط با عالم ماده کسب میکنند. چشم از دیدن زیباییها، گوش از شنیدن صدای خوش و شامه از رایحه دل انگیز لذت میبرد.
ب: لذاتی که مادی نیستند و ابزار و آلاتشان نیز اعضای محسوس نیست. مانند لذت شهرت و مقام، احساس موفقیت و در بعد انسانی خدمت به همنوع. گاه دلبستگی به خدا و رسول (ص) و اولیای الهی به مرتبهای میرسد که در انسان لذت شعف انگیز و ویژهای پدید میآورد. این لذت با لذتهای بالا متفاوت است. میان لذتهای مادی و معنوی از دو جهت اختلاف است:
1. لذات معنوی قویتر و ژرفتر از لذایذ مادی هستند.
2. لذتهای معنوی پایدارترند.
در روایات از این لذات گاهی به «طعم ایمان یا حلاوت ایمان» تعبیر کردهاند و این البته از باب تشبیه معقول به محسوس است و الا حقیقت آن، فوق این معانی است.
طعم و شیرینی ناشی از ایمان برای هر کسی قابل ادراک نیست. این لذت از آن کسانی است که هم به لحاظ درونی و نفسانی و هم به لحاظ اعمال بیرونی شرایط خاصی دارند.
امام صادق (ع) فرمودهاند:
حرام علی قلوبکم ان تعرف حلاوة الایمان حتی تزهد فی الدنیا 1
بر دلهای شما درک حلاوت ایمان حرام شده است مگر آنکه نسبت به دنیا زهد بورزید.
زهد امری درونی است. در روایتی دیگر، نمونهای از اعمال بیرونی ذکر شده است:
نگاهی به پرخاشگری نوجوانان
چکیده
بیتردید، شیوع پرخاشگری (1) در میان نوجوانان، موجب نگرانی بسیاری از خانوادهها، اولیا، مربیان و مسؤولان کشور است.گسترش روزافزون این نابهنجاری رفتاری در شکلهای گوناگون، بر زندگی فردی و اجتماعی انسانها تاثیرات منفی گذاشته و آرامش و احساس ایمنی را مورد تهدید قرار میدهد.شاید بتوان گفت که یکی از علل بروز جنگهای خانمانسوز، که همواره جوامع بشری از آن رنج میبرد و خسارتهای جبرانناپذیری در پی داشته، ادامه همان رفتارهای پرخاشگرانه دوران نوجوانی جنگ افروزان است.البته توجه به این نکته ضروری است که رفتار پرخاشگرانه همیشه نامطلوب نیست، بلکه دارای حکمتهایی از جمله دفاع و دفع خطراتی است که بقا و ادامه زندگی را تهدید میکند، ولی اگر مهار نشود و به راههای صحیح هدایت نگردد، همین ابزار دفاعی موجب آسیبهای جبران ناپذیری میشود.
این نوشتار با عنایتبه تحقیقات نظری و پژوهشهای میدانی، درصدد ارائه راه حل اساسی کاهش رفتار پرخاشگرانه دوران نوجوانی است.
تعاریف پرخاشگری
پیش از بیان تعاریف، معنای لغوی «پرخاشگری» را مورد بررسی قرار میدهیم. رایکرافت (Rycroft, Ch.A.1968) در واژهنامه انتقادی روانتحلیلگری (2) خود، پس از ذکر معنای پرخاشگری به عنوان پویایی، ابراز وجود، وسعت فکر و کشانندگی، اشاره میکند که این اصطلاح از واژه لاتین ad-gradior گرفته شده که به معنای «به طرف جلو حرکت میکنم» است.واژههای دیگری که از همین ریشه اشتقاقیافته عبارتند از: , Rergress ,Egress Progress و ;Ingress واژههایی که حرکتبه طرف جلو، خارج، عقب و داخل را نشانمیدهند. (3) کلمه Aggradi یا صورت انگلیسی منسوخ آن Toaggress فعل لازم است که میتواند با فاعل به کار رود، اما با مفعول به معنای به کسی حمله بردن، نمیتواند کارایی داشته باشد. (4)
مک دوگال (MC Doougall, W.1908) در کتاب روانشناسی اجتماعی، پرخاشگری را به گروه ییل (Yale Group, 1939) هر رفتار ناشی از ناکامی را پرخاشگرانه تلقی نمودهاند. (6) بندورا (Bandura A., 1974) اعمالیراکهبهآسیبشخصیروانشناختی یا جسمانی - یا تخریب مالی منجر میشود، پرخاشگرانه دانسته است. (7) برای آدلر (Adler A.) ،پرخاشگری در هرگونه تجلی «میل به قدرت» ابراز میگردد.فروید «غریزه مرگ» (8) در رفتار هشیارانه را پرخاشگری دانسته است. (9) برکوویتز (Berkawits S., 1979) پرخاشگری را عملی میداند که به آسیبرسانی عمدی به دیگران منتهی میگردد. (10)
به نظر میآید هر رفتار عمدی - اعم از کلامی یا غیرکلامی - که منجر به آسیب رساندن شخصی - روانشناختی یا جسمانی - یاتخریبمالی بهخود و دیگران برای رسیدن به هدفی و یا به منظور تخلیه هیجانی باشد پرخاشگری است.
طبقهبندی پرخاشگری
تربیت کودکان در سیره علی(ع)
شرافت و اصالت خانوادگی
خانواده، به منزله درختی است که فرزندان، میوههای آنند. همچنین، میتوان خانواده را به زمینی تشبیه کرد، که کودکان، گیاهان آن به شمار میروند. قرآن کریم میفرماید:«و البلد الطیب یخرج نباته باذن ربه والذی خبث لا یخرج الا نکدا»[اعراف/85] (و سرزمین خوب گیاه آن به فرمان پروردگارش میروید، و زمین بد جز اندک گیاهی از آن پدید نمیآید).
خانوادهها نیز چنین وضعی دارند. اصالت و شرافت خانوادگی چنان اهمیتی دارد، که میتواند به عنوان معیاری اطمینان بخش در مسائل تربیتی استفاده شود. قرآن وقتی ماجرای تولد حضرت عیسی(ع) را مطرح میکند، تأکید مینماید که مردم در خصوص خانواده مریم جز شرافت، نجابت و پاکی نمیدیدند. و لذا، از اینکه میدیدند که او طفلی به دنیا آورده است، غرق در شگفتی و حیرت شده بودند. اما به این حقیقت توجه نداشتند که همین زمینه پاک خانوادگی، خود بهترین دلیل بر شایستگی مریم بود.[ر. ک: مریم/29 ـ 30].
حضرت علی(ع) اهمیت انکارناپذیر وراثت در تربیت را تأکید کردند، و نقش آن را در شکل گیری شخصیت آدمی، این گونه یادآور شدند:«حسن الاخلاق برهان کرم الاعراق»(اخلاق خوب، حجتی بر فضیلت خانوادگی است) [آمدی، غررالحکم، ج3، 392) به اعتقاد حضرت علی(ع)، وراثت بستری است که خصال و رفتارهای آدمی را سامان میدهد. ایشان نیکوترین افراد را از نظر خلق، پاکترین آنان به لحاظ اصالت خانوادگی میداند[آمدی، غررالحکم، ج2، 405]. امام علی(ع) نقش وراثت را در بروز رفتاری آدمی، جدی و مهم تلقی میکنند و میفرمایند:«اذا کرم اصل الرجل کرم مغیبه و محضره» (وقتی ریشه آدمی شرافت داشته باشد، نهان و آشکارش شریف خواهد بود)[آمدی، غررالحکم، ج3، 188].
علمای زیستشناسی و روانشناسی، انتقال بسیاری از صفات: جسمانی و روانی، و مجموعهای از حالات: اخلاقی و عملی از پدر و مادر یا خویشاوندان را وراثت دانستهاند، حضرت علی(ع) در این باره، از کلمه«عرق» استفاده کردهاند. این، همان کلمه «ژن» است که باعث و عامل انتقال خصوصیات ارثی معینی از نسلی به نسل دیگرند[شریعتمداری، روانشناسی تربیتی، 60] معمولاً کلم?«مزاج» درباره امور وراثتی، و لفظ«خُلق» در خصوص خصال اکتسابی استعمال میشود. البته، اینکه خلق را کسبی میدانیم، به ارثی بودن آن لطمهای نمیزند؛ زیرا میتواند در عین موروثی بودن اکتسابی هم باشد[حجتی، اسلام و تعلیم و تربیت، 90؛ فلسفی، کودک از نظر وراثت و تربیت، ج1، 61]
فرزندان شریف را باید در خاندانهای پرمایه و ریشهدار جستجو کرد. حضرت علی(ع) از چنین خاندانی است و عبارت:«اصلاب شامخة و ارحام مطهرة» که در زیارتها خطاب به خاندان پیامبر(ص) خوانده میشود، درباره آن پیشوای پرهیزکاران صادق است. امیرمؤمنان در نامهای خطاب به معاویه در مقایسهای میان خاندان خود ـ با بهترین وراثت ـ و امویان ـ با وراثتی پست ـ فرمودند:«اما گفته تو که ما فرزندان عبد مناف هستیم؛ اگر چه تبارمان یکی است، اما امیه به پایه هاشم نمیرسد. و نمیتوان حرب را با عبدالمطلب، در یک رتبه و منزلت قرار داد. ابوسفیان با ابوطالب قابل قیاس نمیباشند. آن که در راه خدا هجرت نمود، همانند کسی نیست که رسول اکرم(ص) آزادش فرمود. و خاندانی را که حسبی است شایسته، همچون کسی نمیباشد که خود را بدان خاندان بسته. و نه با ایمان درست کردار، چون دروغگوی اهل دغل. چه بد است که پسری پیرو پدر شود و در پی او به آتش دوزخ افکنده گردد[نهج البلاغه، نامه 17]
مشاوره الگویی برتر در آموزش دینی به نوجوانان
مقدّمه
بدون تردید، یکی از مهم ترین رسالت های دانش آموختگان علوم و معارف الهی، آموزش آموزه های دینی به دیگران، به ویژه نوجوانان و جوانان، است، و این تکلیفی است که خداوند در مرحله نخست به عهده انبیا(علیهم السلام) گذارده ـ چه اینکه در قرآن کریم فرمود: (هو الذی بعثَ فی الاُمیّینَ رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یُعلمهم الکتابَ و الحکمة.) (جمعه: 2) خداوند در این آیه، پیامبر(صلی الله علیه وآله) را به عنوان معلّم کتاب و حکمت، که همان معارف الهی و آموزه های دینی است، معرفی نموده و سپس این مسئولیت را متوجه کسانی دانسته که بر اساس فرمان الهی به مراکز علوم اسلامی ـ یعنی حوزه های علمیه و دانشگاه ها ـ رفته اند و فرمود: (فَلولا نَفَر مِن کلِّ فرقة مِنهم طائفةً لیتفقَّهوا فی الدّین و لیِنُذروا قومَهم اذا رجعوا الیهم لعلّهم یحذرونَ) (توبه: 122) آنان که در بخش یا بخش هایی از معارف دینی تفقّه پیدا کرده اند، باید به میان مردم و ترجیحاً قوم خودشان برگردند و آن ها را با دین آشنا کنند.
اما سؤال اصلی اینجاست که «چگونه می توان معارف دینی را به دیگران، به ویژه جوانان، آموخت؟» پاسخ گویی به این سؤال مستلزم چند امر است که بدون توجه به آن ها، پاسخ گویی دشوار است و ارائه راهکار مناسب برای آموزش آموزه های دینی به جوانان امکان پذیر نیست.
اول. جوان کیست و چه ویژگی هایی دارد؟ مخاطب شناسی یکی از مهم ترین مسائلی است که در آموزش باید به آن توجه کرد. اگر یک سخنران مخاطبان خود را نشناسد و نداند آن ها در چه دوره ای از تحوّل شناختی، انگیزشی و توانشی هستند، معلوم نیست مطالب او هرقدر هم ارزشمند، دقیق و علمی باشند، مؤثر واقع شوند; زیرا یا مطالب او در سطح شناختی مخاطب نیستند و یا تناسبی با نیازهای او ندارند. در نتیجه، مخاطب انگیزه ای برای گوش دادن و فراگیری آن ها ندارد; چنان که یک معلم اگر نداند سر چه کلاسی رفته است و از دانش آموزان خودش هیچ اطلاعاتی نداشته باشد تدریسش مؤثر واقع نخواهد شد. بنابراین، شناخت مخاطب از لحاظ ویژگی های عاطفی ـ ذهنی باید موردتوجه معلمانومبلّغان دینی قرار گیرد.
دوم. شناسایی الگوهای آموزشی است. کسی که می خواهد مطلبی را به دیگری آموزش دهد، باید به سبک و سیاق آموزش و همچنین الگوهای آموزشی آشنایی داشته باشد; زیرا هر مخاطبی را نمی توان با هر سبکی آموزش داد. به عبارت دیگر، هر الگوی آموزشی متناسب با افراد خاصی است و همه افراد را با یک الگو نمی توان آموزش داد. بنابراین، دانش آموختگان دین، که می خواهند در قالب مبلّغ یا معلم، و یا مشاور و راهنما آموزه های دینی را به دیگران آموزش دهند، علاوه بر شناسایی مخاطبان، باید با شیوه های آموزشی گوناگون آشنایی داشته باشند و دارای مهارت های لازم آموزشی باشند.
سوم. تدریس یا تبلیغ معارف دینی
یک مرد چینی با داشتن تنها 68 سانتیمتر قد، نام کوتاهترین فرد جهان را از آن خود کرد و نامش در کتاب رکوردهای گینس به ثبت رسید.
این مرد 68 سانتیمتری که «وو کانگ» نام دارد، همشهری «هی پینگ پینگ» 61/74 سانتیمتری است که پیش از این لقب کوتاه قدترین مرد جهان را از آن خود کرده بود.
در گزارش خبرگزاری شینهوا آمده است که این مرد 22 ساله که پیش از این در صدد درمان با داروهای هورمونی بود، هنگامی که متوجه شد این داروها برای افزایش قد بر وی اثری ندارد، از این کار دست برداشت و پس از آن بود که تلاش کرد لقب کوتاهترین فرد جهان را از آن خود کند.
«لئو ژیائوپینگ» ـ یکی از محققان دانشکده «پکن» ـ در این باره تاکید کرد: اگر چه این پسر 22 سال سن دارد، اما قدش همانند یک نوزاد 9 ماهه است.
وی افزود: استخوانهای این پسر اصلا رشد نکرده و این یک مساله خارقالعاده محسوب میشود. اگر بخواهیم تخمین بزنیم، این پسر 22 ساله در سال تنها 12 سانتیمتر یا کمتر رشد میکرده و هم اکنون نیز رشدش متوقف شده است
ساعد مراغهای از نخست وزیران دوران پهلوی نقل کرده بود:
زمانی که نایب کنسول شدم با خوشحالی پیش زنم آمدم و این خبر داغ را به اطلاع سرکار خانم رساندم ...
اما وی با بیاعتنایی تمام سری جنباند و گفت «خاک بر سرت کنند؛ فلانی کنسول است؛ تو نایب کنسولی؟!»
گذشت و چندی بعد کنسول شدیم و رفتیم پیش خانم؛ آن هم با قیافهایی حق به جانب...
باز خانم ما را تحویل نگرفت و گفت «خاک بر سرت کنند؛ فلانی معاون وزارت
امور خارجه است و تو کنسولی؟!»
شدیم معاون وزارت امور خارجه؛ که خانم باز گفت «خاک بر سرت؛ فلانی وزیر امور خارجه است و تو...؟!»
شدیم وزیر امور خارجه گفت «فلانی نخست وزیر است... خاک بر سرت کنند!!!»
القصه آنکه شدیم نخست وزیر و این بار با گامهای مطمئن به خانه رفتم و منتظر بودم که خانم حسابی یکه بخورد و به عذر خواهی بیفتد.
تا این خبر را دادم به من نگاهی کرد؛ سری جنباند و آهی کشید و گفت: «خاک بر سر ملتی که تو نخست وزیرش باشی!!
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
آیا عصبانیت و خشم تعریفی مشخص دارد؟
آیا عصبانیت و خشم تعریفی مشخص دارد؟
عصبانیت و راههای مقابله با آن
عصبانیت
جنون ،شکل پیشرفته عصبانیت است ،هراس بی جهت مانند ترس می
عصبانیت و راه های مقابله با آن
برای آنان که می خواهند شکست را بشکنند
تو می توانی اگر بخواهی!
دوست مناسب برای فرزند شما
[عناوین آرشیوشده]