سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نزدیکترین مردم به پیامبران، داناترین آنان است به آنچه آورده اند . [امام علی علیه السلام]
 
پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:55 عصر

چگونه استرس و افسردگی جوانان  را کاهش دهیم؟


فشار کاری در پدران و مادران، بی حوصلگی آنان، پخش فیلم ها و سریال های حادثه ای و غمگین و کمبود سرگرمی های مفرح، سبب شده است که برخی از اعضای خانواده ها شاد نباشند.


کسی که برای فرار از مشکلات زندگی، استرس های شغلی و استرس های مدرن به خوردن دارو عادت می کند، احساس وظیفه شناسی را از دست می دهد و حضور منظم او در محل کار یا مدرسه مختل می شود.ایجاد شادی معقول و منطقی در بین این افراد مانع از افسردگی ، و انواع ناهنجاری های اجتماعی می گردد و در نتیجه باعث افزایش کارآیی می شود.


تحقیقات نشان داده که بیش از نیمی از افرادی که برای ناراحتی های جسمانی به پزشک مراجعه می کنند، مشکلات روانی و عاطفی دارند، براساس یک نظرسنجی 41 درصد جوانان ایرانی توان مقابله با مشکلات  زندگی را ندارند. 38 درصد آنان سرحال و با نشاط از خواب بیدار نمی شوند و همین تعداد از زندگی خود ابراز رضایت نمی کنند. طبق آمار سال 1378، 6درصد از جوانان تهرانی بین سنین 15 تا 24 سال دچار اختلالات روانی هستند و این آمار بین افراد 25 تا 44 سال به 5/8 درصد می رسد.


صدا و سیما به عنوان یک رسانه فراگیر می تواند در ایجاد شادی  میان اعضای خانواده نقش اساسی داشته باشد. برنامه های تلویزیونی در زمینه طنز و ایجاد شادی کمتر موفق هستند.


سید حسن موسوی، کارشناس مسائل اجتماعی می گوید: نگرانی از آینده سبب یأس و ناامیدی در جوانان می شود و احساس ناامنی اجتماعی و روانی به وجود می آورد و به همین دلیل فرد ممکن است دچار افسردگی  شود؛ فرد افسرده  جامعه پذیر نیست و گرایش به آسیب های اجتماعی  و انحرافاتی نظیر انواع اعتیاد  و خودکشی  دارد. متأسفانه یکی از داروهایی که بین جوانان به تازگی رواج یافته داروی « اکستازی » معروف به داروی شادی است، بررسی هایی که بر روی این داروی روان گردان  جدید انجام شده است نشان می دهد که شدت عوارض این دارو در تخریب مغز شباهت زیادی به مخدرهای خیابانی دارد و تأثیر منفی آن در طولانی مدت بسیار بیشتر از آثار خوشی کوتاه مدت است، این دارو علاوه بر اعتیاد ، گیجی، اختلال بینایی، جوش های صورت ، تهوع، لرز، عرق فراوان، آسیب کبدی ، تخریب بافت مغز، به علت بالا بردن دمای بدن، باعث تخریب عضلات و نارسایی قلب و کلیه  می شود. همچنین این ماده باعث آسیب زدن به حافظه، کاهش ترشح هورمون های سروتونین و دوپامین در مغز و مشکلات عاطفی، افسردگی  و کاهش قدرت یادگیری می شود.


ادامه مطلب...


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:55 عصر

پول توجیبی


 و تجربه های شیرین مستقل شدن نوجوانان


دیروز؛ یادم هست هفت ساله که بودم و تازه به مدرسه می رفتم، پدرم هر روز پنج تومان به من می داد و در هفته جمعاً ?? تومان می توانستم داشته باشم. آن وقت ها اگر بچه ای به آن سن و سال در هفته این قدر پول می گرفت، خیلی احساس پادشاهی می کرد.
هر سال که بزرگ تر می شدم اندکی به این مبلغ افزوده می شد و دیگر به جای هر هفته هر ماه آن را دریافت می کردم. تا اینکه یک وقت دلم خواست که یک دوچرخه داشته باشم، اما پول خریدش را نداشتم. به توصیه پدرم شروع به پس انداز کردم و کمی هم به ازای انجام برخی کارها در خانه و کمک کردن به خانواده، بالاخره توانستم آنچه مورد نظرم بود، برای خود تهیه کنم و آن وقت بود که تازه فهمیدم داشتن پول توجیبی چقدر خوب است و برای به دست آوردن هرچیز چه اندازه باید تلاش کرد



هر سال که بزرگ تر می شدم اندکی به این مبلغ افزوده می شد و دیگر به جای هر هفته هر ماه آن را دریافت می کردم. تا اینکه یک وقت دلم خواست که یک دوچرخه داشته باشم، اما پول خریدش را نداشتم. به توصیه پدرم شروع به پس انداز کردم و کمی هم به ازای انجام برخی کارها در خانه و کمک کردن به خانواده، بالاخره توانستم آنچه مورد نظرم بود، برای خود تهیه کنم و آن وقت بود که تازه فهمیدم داشتن پول توجیبی چقدر خوب است و برای به دست آوردن هرچیز چه اندازه باید تلاش کرد


 


ضرورت وجود مبلغی به عنوان پول توجیبی بحثی است که همواره در میان خانواده ها وجود دارد. اینکه هر خانواده با توجه به توان مالی و نیازهای فرزندان خود در هر سنی مبلغ معینی را ماهانه یا هفتگی در اختیار آنها قرار دهد، برای برآوردن نیازهای ثانویه فرزندان امری اجتناب ناپذیر به نظر می رسد.


کارشناسان بر این باورند که چنین مبلغی به هر حال باید به فرزندان تا زمانی که بتوانند نیازهای خود را مستقلاً برآورده سازند، پرداخت شود. اما همین پرداخت هم نباید شکل بی رویه و نادرست داشته باشد و سبب وابستگی و عدم استقلال فرزندان شود. به علاوه کارشناسان بر این امر تأکید دارند که دادن پول توجیبی باید به صورتی باشد که سبب کاهلی در فرزندان نشود.


دکتر فربد فدایی- روان پزشک- برآوردن نیازهای اولیه کودک در سال های نخستین زندگی را یک ضرورت حتمی می داند و می گوید: «این نیازها باید بی چون و چرا برآورده شود، اما در سال های بعد باید برای کودک محدودیت هایی در نظر گرفت و از سوی دیگر به هنگام تهیه لوازمی که مربوط به اوست، از وی نظر خواهی کرد تا بدین وسیله با خرید و پول آشنا شود.»


کودک معمولاً پس از سن سه سالگی واژه من و مالکیت را می آموزد و مفهوم واژه پول به عنوان جنسی اعتباری که عامل خرید محسوب می شود، از پنج سالگی شکل می گیرد. در سال های پیش از پنج سالگی ذهن فرد آن قدر رشد نیافته که معنای پول را بداند و نیازی هم به پول دادن به کودک نیست.


پرداخت مبلغی به عنوان پول توجیبی به هر میزان ضمن آنکه باید پاسخگوی مقداری از نیازهای فرزندان باشد،باید به آنها می آموزد تا برای به دست آوردن آنچه می خواهند بکوشند و در مقابل آنچه دارند احساس مسئولیت کنند.


دکتر رضا دولتیار باستانی، پرداخت مبلغی به عنوان پول توجیبی را یک ضرورت دانسته و بر این باور است که به دو دلیل باید به فرزند پول توجیبی داد، یکی آموختن میزان مصرف به کودک و کنترل آن که معمولاً کودکان ?-? ساله مصرف بالایی دارند و در صورت در اختیار داشتن پول، همه را تنقلات و چیزهای غیر ضروری می خرند و اگر والدین از این مسأله ساده بگذرند، علاوه بر تأثیر روانی بد ِ آن سبب نامحدود شدن خواسته های فرزند می شوند.


این روان شناس و استاد دانشگاه، دلیل دیگر را آموختن مفهوم محدودیت در زندگی می داند و توضیح می دهد: «به پایان رسیدن یک امکان یا موقعیت، به فرزند می آموزد که منابع محدودی در اختیار دارد و باید با پس انداز کردن و برنامه ریزی درست از آنها به بهترین نحو استفاده کند. در نهایت هم می آموزد که اگر برآوردن نیاز امروز را به تأخیر بیندازد، سود خواهد برد.»


میزان پول توجیبی فرزندان با توجه به تمکن مالی هر خانواده متفاوت است و کم یا زیاد بودن آن، گاه نتایج ناخوشایندی را برای فرزندان به ویژه جوانان به دنبال دارد.


ادامه مطلب...


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:55 عصر

قدر دوران نوجوانی را بدانید


این نظر ظاهراً غیر ممکن و تقریباً نوعی تناقض لفظی به نظر می رسد. من معتقدم که اگر سال های


نوجوانی  را به طور کامل از نظر بگذرانیم، حقیقتاً عملی (و عاقلانه) است که به جای نزاع با این دوران، از آن تقدیر کنید.
کلمه کلیدی در این اصل دوران است. اگر شخصی که در حال مطالعه این مطلب است، حداقل بیست ساله باشد و دقیقاً همان آدمی باشد که هنگام نوجوانی بوده است، تعجب خواهم کرد. احتمالاً شما بیش از همه، ارزش ها، دیدگاه ها، ظاهر فیزیکی، اخلاق شغلی، اهداف و اولویت های خود را تغییر داده اید. خود من وقتی به گذشته می نگرم هیچ شباهتی بین نوجوانی و حال خود نمی یابم. هم متفاوت به نظر می رسم و هم متفاوت عمل می کنم و در مجموع همه چیز در زندگی من تغییر کرده است. حالا دیگر هم من و هم شما با گذشته فرق کرده ایم. وقتی به گذشته نظر می کنیم، آن را دورانی سپری شده می یابیم.


پس چرا، اگر می دانیم که این دوران صرفاً یک مرحله بوده است، این چنین حساس می شویم؟ می توان چنین پاسخ داد که شاید تا اندازه ای فراموش کرده ایم که


نوجوانی  صرفاً یک دوران است. از آن بیم داریم که رفتار و مسیر زندگی پانزده سالگی ما دائمی، مانند نقشی بر سنگ باشد. نوجوانان فاقد ایمان لازم هستند. جوانان امروز فقدان ایمان را حس می کنند و این مطلب به اعتقاد من در بروز بعضی از مشکلاتی که مشاهده می کنیم، مؤثر است. منظور من آن نیست که اگر نوجوان شما با خود درگیر است شما مقصر هستید. اما مطمئن هستم که ما می توانیم کارهایی برای ایجاد بهترین بازدهی و کاهش احساس ناتوانی و درماندگی در آنها انجام دهیم.


 اگر به جای آنکه دوران نوجوانی را امری دائمی فرض کنید، آن را مرحله ای گذرا بدانید، بعضی از درگیری های شما با خودتان کاهش می یابد و آسان می گردد.فکر کنم یکی از دلایلی که من بدون آنکه آسیبی ببینم از این دوران به سلامت جستم، احساس پذیرش


والدین  و ایمان شخصی ام بوده است. گویا آنها می دانستند که اشکالی در کارم نیست (حتی زمانی که خودم نمی دانستم) و این که هیچ عیب و ایرادی در کار من نبود، زیرا من فقط به عنوان یک نوجوان با خود و دیگران درگیر بودم. علیرغم این واقعیت که رفتار من به هیچوجه کامل نبود، می دانستم که آنان قدر مرا می دانند. اعتماد آنان، قدرت سپری کردن این دوران را به من می داد.


ادامه مطلب...


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:55 عصر

....با این همه ، فرزند نوجوانتان شما را دوست دارد!



جشن تولد سیزده سالگی فرزند شما نشان می دهد که کودکتان رسماً وارد سنین نوجوانی شده است. بسیاری از رفتارهایی که با نوعی آزادی خواهی دوران نوجوانی  پیوند خورده است، برای شما مشکل ساز هستند. ممکن است این رفتار برای عده ای درست در همین سنین آغاز شود و برای عده ای دیگر دیرتر و حتی امکان دارد برخی از افراد در سنین دهه 20 عمر خود چنین رفتارهایی را نشان دهند. البته از گروه اندکی از جوانان خوشبخت همچنین رفتارهایی سر نمی زند.


آنها آنقدرها هم بد نیستند


 نوجوانان  اغلب به رفتارهای منفی و بیش از همه به بزهکاری و رفتار وحشیانه متهم هستند و بزرگسالان هم به این دو نوع رفتار بیشتر توجه دارند در صورتی که مصرف مواد مخدر، روابط نامناسب و شب ها تا دیروقت بیرون از خانه بودن، تنها بخشی از واقعیت نوجوانی است. تحقیقات نشان می دهند که بسیاری از تصورات کلیشه ای از دوران نوجوانی (مانند بزهکاری و خشونت ) نادرست هستند. ممکن است برخی از نوجوان ها چنین رفتاری داشته باشند اما اکثر قریب به اتفاق آنها اینطور نیستند.



پدر و مادرهای عاقل و آگاه برای فرزند نوجوانشان همانند یک فرد بزرگسال عزت و احترام قائل هستند و می دانند که گاهی اوقات ممکن است برخی از رفتارهایی که که مربوط به کوچکترها است نیز از او سر بزند.تغییرات


همانطور که نوجوان شما به سمت سنین بزرگسالی می رود ممکن است به یکی از روش های زیر رفتارش تغییر کند:


- برخورد با احساس جنسی و توجه به بدن تازه بالغ شده اش.


- فرا گرفتن مهارت های زندگی از طریق حل کردن مشکلات ، تصمیم گیری، ارائه مذاکره و گفت و گو و یا درگیری و نزاع با افراد و به کارگیری بخش انتزاعی فکر.


- ارتباط و دوستی و رابطه با جنس مخالف  (رابطه بزرگسالانه و از روی شعور)


- به کار بردن هویت بزرگسالی خود از طریق مرور یک دوره از تطبیق هویت های مختلف تا ببیند کدامیک از آنها با او تطابق دارد.


- شکل دادن رابطه ای نو و بزرگسالانه با شما که مبنای ارتباط آینده شما با او خواهد بود. شما باید کودکتان را در سنین نوجوانی به سمت بلوغ و بزرگسالی هدایت کنید. زمانی که به شما نشان داد قابلیت آن را دارد که مسئولیت پذیر باشد و بدون اتکای به شما رفتار کند، به تدریج به او استقلال و مسئولیت بدهید.


همچنین او نیازمند یک سری حد و مرزها و قوانین واضح و روشن است. این که چه چیز قابل قبول و پذیرفته شده است باید شفاف باشد. حتی زمانی که او از این قواعد سرپیچی می کند و می خواهد از مرزهای تعیین شده بگذرد.


ادامه مطلب...


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:55 عصر

پدر و مادر و نوجوانان:
در مقابل هم، یا در کنار هم؟


نار آمدن با نوجوانان برای اغلب بزرگترها کاری دشوار و گاه غیرممکن به نظر می رسد. آنها نارضایتی، سرکشی، و خشم خود را ( که جزو احساسات رایج این دوره هستند) به شیوه ای ناشیانه و گاه به بدترین نحو ممکن بیان می کنند. اما اگر والدین و نوجوانان هر دو یاد بگیرند احساسات خود را با احترام به هم بیان کنند، هر دو از نتیجه کار، راضی تر خواهند بود.


برخی والدین نیز با فرزندانشان مانند قهرمانان رفتار می کنند. موفقیت های فرزندانشان را نهایت لیاقت آنها می بینند. آنها نمی خواهند نوجوانانشان مستقلاً بیندیشند و ممکن است از نوجوانان برای جامه عمل پوشاندن به آرزوهای خود استفاده کنند و اگر فرزندشان همکاری نکند، آسمان را به زمین می دوزند.این که یک نوجوان عصبانی بخواهد اکثر تصمیم ها را خودش بگیرد، تا حدودی خوب است. اگر شما در حال حاضر به برخی از مدیران موفق هم توجه کنید، خواهید دید که آنان نیز مانند نوجوانان شما یک دنده هستند!


یک روان درمانگر می گوید: من بیشتر از همه، نگران بزرگسالانی هستم که در حال حاضر بیشترین آمار خودکشی را به خود اختصاص داده اند. اغلب آنها افرادی بوده اند که در دوران نوجوانی ناراضی و شاکی بوده اما هرگز خشم خود را نسبت به والدین ابراز نکرده و سرکشی نکرده اند. هر وقت نوجوانان از ما عصبانی می شوند، ساده ترین راه این است که حق را به خود بدهیم و از خود بپرسیم: آنها چطور می توانند اینقدر ناسپاس باشند؟ یا اینقدر ناراضی باشند؟ بعد ممکن است بگوییم: من پدر یا مادر او هستم، او فرزند من است؛ من رئیس هستم.


برخی والدین نیز با فرزندانشان مانند قهرمانان رفتار می کنند. موفقیت های فرزندانشان را نهایت لیاقت آنها می بینند. آنها نمی خواهند نوجوانانشان مستقلاً بیندیشند و ممکن است از نوجوانان برای جامه عمل پوشاندن به آرزوهای خود استفاده کنند و اگر فرزندشان همکاری نکند، آسمان را به زمین می دوزند.


برخی والدین از روش تهدید استفاده کرده و در برقرار کردن انضباط زیاده روی می کنند و از آنجایی که همه ما گناهکار هستیم، هر کسی ممکن است گناهش را به حساب اشتباه والدینش بگذارد. نوجوانان ما باید یاد بگیرند که خشم خود را در قالب کلمات مناسب بیان کنند، قرار نیست انتقام گیری نماییم بلکه باید حقایق را به گونه ای محبت آمیز و با احترام بیان کنیم.


یکی از والدین آگاه که فرزند نوجوانش از دست او عصبانی شده بود می گوید: فرزندم از دست من عصبانی است، زیرا به او اجازه رفتن به جایی را نداده ام. من خوشحالم که او بزرگ شده و نظرات خود را بیان می کند، او مرا دوست داشته و به من اعتماد دارد همین دلایل کافی است که خشم خود را با من قسمت کند. اما ترجیح می دادم این خشم را به گونه ای محترمانه تر بیان می کرد.


ادامه مطلب...


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:54 عصر

نقاشی کردن باعث کاهش اضطراب بیماران اسکیزوفرن می شود 
محققان دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی در پژوهشی دریافتند نقاشی کردن باعث کاهش اضطراب بیماران اسکیزوفرن می شود.
به گزارش خبرنگار واحد مرکزی خبر دکتر ربابه مزینانی و دکتر فربد فدایی اعضای هیئت علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی 100 بیمار اسکیزوفرن مرکز روانپزشکی رازی را به صورت تصادفی انتخاب کردند و میزان اضطراب آنان را از طریق آزمون اضطراب کتل سنجیدند , سپس 50 نفر از آنان را به عنوان گروه تجربی انتخاب کردند که به مدت 15 جلسه هر بار یک ساعت به طراحی و نقاشی پرداختند و 50 نفر گروه گواه در همان ساعتها به فعالیتهای دیگری پرداختند , داروهای بیماران در مدت پژوهش تغییر داده نشد.
در پایان 15 جلسه , میزان اضطراب بیماران سنجیده و با گروه گواه مقایسه شد.
نتایج این پژوهش نشان داد که کاربرد نقاشی بطور چشمگیری سبب کاهش اضطراب بیماران اسکیزوفرن شده است .


ادامه مطلب...


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:54 عصر

روان‌شناسی رنگ سبز        


رنگ سبز، رنگ سردی است که نماد طبیعت است.
رنگ سبز، نشانگر آرامش، خوشبختی، سلامتی و حسادت است.
پژوهشگران دریافته‌اند که رنگ سبز می‌تواند باعث افزایش قابلیت خواندن گردد. برخی از دانش‌آموزان و دانشجویان با قراردادن یک برگه شفاف سبز رنگ بر روی صفحه کتاب، می‌توانند مطالب را با سرعت بیشتری از حدّ معمول بخوانند و درک کنند.
رنگ سبز، از دیر باز نماد باروری بوده و در قرن پانزدهم برای لباس عروسی به کار می‌رفته است.
از رنگ سبز در دکوراسیون به دلیل اثر آرام بخشی آن استفاده می‌شود.
رنگ سبز باعث کاهش استرس می‌شود. کسانی که در فضای کاری سبز رنگ کار می‌کنند، کمتر دچار دردهای دستگاه گوارش می‌شوند.


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:54 عصر

طلاق عاطفی» شوهرکشی می آورد

هشدار!

با صدای وحشتناکی ناگهان از خواب پریدم.
همه‌جا تاریک بود و سرد.
رو صورتم، خون پاشیده شده بود.
دخترم که در آغوشم آرمیده بود، مثل بید می‌لرزید، لباسش غرق خون بود.
چشمامو آروم‌آروم باز کردم.
- «کارش تمام شد.»
باور نمی‌کردم.
در خون غوطه‌ور بود.
هنوز هم ازش می‌ترسیدم.
آلوده به موادمخدر، به فساد هم کشیده شد و منو نیز در منجلاب خودساخته‌اش فرو برد.
بارها به خانوادش هشدار داده بودم، ولی آنها توجه نکردن، حتی تهدید کردم؛ به همه گفته بودم «یا منو سر به نیست کنین یا حساب این مرد را برسین.»
اما کسی حرفها و ضجه‌هایم را باور نکرد. دیگر تحمل این شرایط ننگین برایم سخت شده بود؛ هر شب می‌شستم و عیاشی و کثافت‌کاریشو تحمل می‌کردم. آمد و رفت مردهای غریبه کلافه‌ام کرده بود. مرتب باید از دختربچه بیگناهم مراقبت می‌کردم. همیشه نگران و مضطرب بودم که نکنه یه شب، به سر این آدمها بزنه و دست به کار کثیفی بزنن.
کم‌کم شده بودم سوژه‌ مشتریهاش؛ نمی‌دانید وقتی این آدمای عوضی، کراک و شیشه و هزار زهر‌ماری دیگه مصرف می‌کنن در چه وضعیتی قرار می‌گیرن؟!
«باید می‌کشتمش!»
12 سال از زندگی مشترکمون گذشته بود و حاصل آن، سه فرزند دختر و پسر بود، اما وقتی ماموران، ازش مواد پیدا کردن، به سادگی انداخت گردن من و باز هم به خاطر یک لقمه نون و حفظ فرزندانم مجبور شدم همه‌چیزو به گردن بگیرم و یکسال و 5 ماه حبس را تحمل کنم، فقط واسه این که سایه آقا، بالا سر بچه‌هام باشه.
بارها ناچارم کرد به خواسته‌های کثیفش تن بدم، کی می‌تونست باور کنه...
چندین‌بار نشستم و بهش گفتم «یا منو بکش یا من، تو رو می‌کشم»، باور نمی‌کرد؛ یعنی هیچ‌کس باور نمی‌کرد. به مادر و خواهر و برادرش هم که می‌گفتم باور نمی‌کردن و تنها تمسخرشان برایم باقی می‌ماند، تازه بعضی وقتها، خبرهایی هم بهش می‌دادن که به جانم میفتاد و کتک مفصلی می‌زدم.
چندین‌بار قصد فرار کردم، ولی باز هم فکر بچه‌ها، آزارم می‌داد؛ کتک خوردن‌ها، تحقیرشدن‌ها، سوژه مردان سوءاستفاده‌گر و کثیف شدن، دیگر کارد را به استخوانم رسانده بود.
«باید می‌کشتمش!»
اما چگونه؛ خودم که قدرتشو نداشتم...
اینها درددل‌های زنی بود که به اتهام معاونت در قتل شوهرش بازجویی می‌شد.
آغاز تحقیقات پلیس
یکروز پس از آن که زن سالخورده‌ای با مراجعه به پلیس اصفهان از ناپدید شدن فرزندش خبر داد، ماموران در جریان تحقیقات از او دریافتند که پسر این زن با همسرش اختلافات شدیدی داشته، به طوری که تا مرز تهدید به قتل نیز پیش رفته است.
بر این اساس همسر جوان مرد ناپدید شده برای انجام تحقیقات به پلیس آگاهی فراخوانده شد و در حالی که ابتدا نسبت به موضوع اظهار بی‌اطلاعی می‌کرد، در جریان بازجویی‌ها، راز گمشدن همسرش را فاش کرد و گفت: «باید می‌کشتمش.»
این زن در بیان جزئیات ماجرا به ماموران، گفت: «دیگه طاقت نداشتم، منو کرده بود، سوژه مشتریهاش، دو فرزند پسر و یک دختر داشتم. خانه‌مان آنقدر کوچیک بود که من و دخترم مجبور بودیم، شبها همانجایی بخوابیم که شوهرم و اون آدمهای کثیف، داشتن مواد مصرف می‌کردن. چندین بار التماسش کردم که دست از کارهای کثیفش برداره، ولی انگار نه انگار.»
«به اجبار، موضوعو با برادر ناتنی‌اش در میان گذاشتم، اما او هم باور نمی‌کرد، تا این که از او خواستم به طور پنهانی سرنوشت تحمیل شده بر من را تعقیب کنه، گفتم: «بیا و از نزدیک شاهد همه‌چیز باش؛ اگر دروغ گفتم، منو بکش و اگر راست بود، تکلیفو یکسره کن.»
سرانجام «ابراهیم» پذیرفت که به بهانه این که نزدیک منزل ما کارگری می‌کنه، چند روزی را در منزل ما سپری کنه.
«ابراهیم» دید که برادرش چه می‌کنه: یکروز از کوره در رفت و زمانی که مردی می‌خواست به زور وارد خونمون شه تا مواد مصرف کنه و.
.. شخصا مداخله کرد و او را از آنجا انداخت بیرون و بر سر همین مساله، با برادرش هم درگیر شد. شوهرم وقتی فهمید من همه کثافت‌کاریاشو به برادرش گفته‌ام، چاقو برداشت که منو بکشه، ولی فرار کردم. چند روز بعد، «ابراهیم» را دیدم. بهم قول داد که دیگه نمی‌ذاره برادرش زنده بمونه.»
«پنج‌شنبه بعد از ظهر، «ابراهیم» آمد منزل ما و گفت آدمیو پیدا کرده که می‌تونه براحتی شوهرم تکه‌تکه کنه. بعدا فهمیدم که این آدم، یکی از همون مردایی بوده که گاه‌گاهی به منزلمان رفت و‌ آمد داشته و مواد مصرف می‌کرده.»
لحظه‌شماری می‌کردم
«شب بدی بود، همه‌جا تاریک و سرد، لحظه شماری می‌کردم که کی از دست این آدم پلید نجات پیدا می‌کنم. اول فکر می‌کردم کار به سادگی تموم می‌شه، اما لحظه به لحظه بر اضطرابم افزوده می‌شد. از دم‌دمای غروب، شوهرم به همراه برادرش «ابراهیم» و همون مرد غریبه، داخل یکی از اتاقا نشستن و مثل همیشه بساط مصرف مواد را پهن کردن.»
«شام بچه‌هارو دادم و رفتم مثل همیشه کنار دیوار همان اتاق. تنها مونسم که دختر 10 ساله‌ام بود، کنارم پناه گرفت. پسرانم هم داخل اتاق اونطرفی خوابیدن. کم‌کم خواب چشمامو فرا گرفت. هیچ صدایی شنیده نمی‌شد. ناگهان ساعت نمی‌دانم دو بامداد بود یا سه، اما با صدای وحشتناکی از خواب پریدم. روی صورتم خون پاشیده شده بود. دخترم مثل بید می‌لرزید، لباس اونهم غرق خون بود. چشمانم را که باز کردم، دیدم شوهرم در خون غوطه‌ور است و برادرش یه گوشه نشسته و می‌گه: «کارش تمام شد.»
حالا من باور نمی‌کردم
«حالا من باور نمی‌کردم، با دخترم گریه می‌کردیم. «ابراهیم» هم گریه می‌کرد، اما اون مرد غریبه هیچ!!»
«صبح نزدیک بود، تمام روزهای تلخ زندگی همچون یک نمایش خنده‌دار مقابلم ظاهر می‌شدند، او پدر بچه‌هام بود، اما مسبب همه بدبختیهام. پتو رو آوردن و روی جسدش انداختن، بعد بردنش کنار دیوار و داخل چاله‌ای دفنش کردن.»
«همه‌چیز تموم شد، باور نمی‌کردم.»
«بالای گورش نشستمو هر چه بر سرم آورده بود را به مشتایی از خاک تبدیل کردم و رویش می‌پاشیدم.»
این پرونده را در گفت‌وگو با سید ضیاء‌الدین فائق، محقق و پژوهشگر مسایل اجتماعی تحلیل کردیم:
در سالهای اخیر از هم‌پاشیدگی خانواده‌ها سیر صعودی داشته است «واقعیت اینست که خانواده نقش محوری و پراهمیتی در زندگی فرد و اجتماع پیرامونش دارد و هر گونه تغییر و تحول اجتماعی باید از خانواده آغاز شود. نمی‌توان انکار کرد که در سالهای اخیر از هم‌پاشیدگی خانواده‌ها سیر صعودی داشته و جدایی، اختلاف و عناد زوجین نسبت به یکدیگر، خشونت و خصومتی که طی زندگی مشترک ایجاد شده را رو به فزونی گذاشته است؛ چنانچه یافته‌ها نشان می‌دهند: بین سوءرفتارهایی مانند پرخاشگری، داد و فریاد کردن طرفین، ایراد ضرب و جرح، گوشه و کنایه زدن به یکدیگر، تحقیر و عیب‌جویی و از همه مهمتر سکوت و طلاق عاطفی، فحش دادن و قهر کردن، تحقیر کردن و عیب یکدیگر را بی‌پروا در حضور دیگران گفتن و جدا شدن اتاق‌ها و فاصله گرفتن زن و مرد و از همه مهمتر، گرایش مرد به مصرف مواد مخدر و داروهای روانگردان به عنوان یک جایگزین نامطلوب و افسردگی خانمها و بعضا داشتن رابطه با دیگران برای پر کردن خلأهای عاطفی موجود و وقوع جنایاتی از این دست (همسرکشی) رابطه معنی‌داری وجود دارد.»
به اعتقاد این پژوهشگر، از طرف دیگر، بزرگ کردن ضعف‌های خانم‌ها، مقایسه کردن آنها با دیگران و ایجاد معادلاتی در خصوص زیبایی و نوع رفتار و اعمال زنانه و ایجاد فضای ترس و تهدید و زیر پا قرار دادن ارزش‌های اخلاقی، بی‌توجهی به بهداشت فردی، درخواستهای خلاف اخلاق و عفت و شرم‌آور و بهره‌جویی‌هایی که بیشتر حاصل تماشای فیلمهای پورنو است را نیز می‌توان از جمله مهمترین عوامل وقوع این اتفاقات برشمرد.
نبود راه‌های مناسب برای جدا شدن همسران به ویژه زنان و مقاومت بعضا بیجای والدین و اطرافیان و مراجعه نکردن به روان‌درمان‌ها و مشاوران برای رسیدن به راه‌حل مطلوب، از موارد مهم دیگر افزایش اینگونه وقایع است؛ بررسی‌های گسترده به عمل آمده در برخی کشورها بیانگر این نکته است که اعمال خشونت نسبت به زنان، به هر صورتی که باشد خطر ابتلاء به اختلالات روحی - روانی را افزایش می‌دهد و نتایج مطالعات انجام شده در این رابطه حاکیست که قربانیان خشونت از مشکلات زیادی از جمله اختلالات افسردگی، ‌اضطراب و اختلالات خوردن رفتارهای اجتنابی رنج می‌برند و بین همسرآزاری و افسردگی در زنان رابطه معناداری وجود دارد.
فائق، محقق و پژوهشگر مسایل اجتماعی در این باره می‌گوید: «بین اعمال خشونت و آسیب‌های جسمانی – جنسی و روانی از جمله اختلالات تجربه‌ای، صدمه زدن عمدی به رفتارهای جنسی نامطلوب و اقدام به خودکشی و اضطراب رابطه وجود دارد و این ویژگی‌ها را در تمامی متهمان به همسرکشی به سادگی می‌توان یافت و شاید همین موارد، مقدمه بسیاری مسایل از جمله خیانت به همسر و رابطه با غیر باشد و به این ترتیب از آنجا که به دلیل شرایط خاص عاطفی و خصوصیات ویژه افسردگی، عموما زنان به این باور غلط می‌رسند که اشخاص دیگر قادر به درک آنها هستند و از این رو به عشق‌های نادرست هدایت و وقتی با مقاومت همسرشان در جدایی روبه‌رو می‌شوند، در حالی که قانون نیز راه را بر آنها بسته، به سمت جنایت برای از میان برداشتن شوهرشان به عنوان مانع گرایش پیدا می‌کنند.»
بیشتر شوهرکش‌ها، به «طلاق عاطفی» مبتلا بوده‌اند وی با استناد به مطالعات انجام شده روی پرونده زنانی که مرتکب همسرکشی شده‌اند، اظهار می‌کند: بر این اساس به سادگی می‌توان رد پای این عوامل را در این موارد دید و لا‌به‌لای اظهارات آنها به نکات یاد شده دست یافت؛ بیشتر آنها، ازدواج را با علاقه آغاز نکرده‌ و به «طلاق عاطفی» مبتلا بوده‌اند و مسأله مشترک بین همه آنها که در جریان بررسی‌های قضایی و پلیسی عنوان کرده‌اند، اینست: «همسرمان، کتکمان می‌زد و مرتب به ما اتهام می‌زد و از دیگران سخن به میان می‌آورد و در مهمانی‌ها، بیشتر از آنکه به من توجه داشته باشد، دنبال دیگران بود.»
از یافته‌های یک مطالعه بر روی 570 زن کتک خورده که مورد خشونت فیزیکی همسرانشان قرار گرفته و در مراجع قضایی شکوائیه تنظیم کرده و نیز جهت معاینه، طی سه ماه به مراکز پنجگانه پزشکی قانونی تهران ارجاع شده بودند: «بیشتر زنان کتک خورده بین 21 تا 30 سال و عمده مردان آزاررسان بین 26 تا 36 سال سن داشتند. همچنین شایع‌ترین نمونه آزار جسمی، استفاده ضربات سنگین دست و پا بوده و در بسیاری از موارد علاوه بر این اعمال، از آلات ضرب و جرح نیز علیه زنان استفاده و در اغلب موارد، مشاجره و درگیری بین زوجین بلافاصله پس از ازدواج آغاز که شایع‌ترین علل آن به ترتیب انحراف اخلاقی شوهر، ‌مشکلات اقتصادی،‌ نداشتن تفاهم،‌ دخالت بیجای اطرافیان و نیز اختلافات فرهنگی ذکر شده است.»
فائق در این رابطه تأکید می‌کند: «همین مسایل هشداردهنده موجب می‌شود که علاوه بر بررسی راهکارهای جلوگیری از بروز مسایل مشابه‌ به ویژه در زمان همسرگزینی،‌ زمینه‌های مناسبی برای افراد درگیر فراهم شود تا چنانچه با تصمیماتی از این دست روبه‌رو شدند، بتوانند راهکارهای مناسب را جایگزین کنند، چراکه پدیده همسرکشی و دل به عشق‌های غیرحقیقی در دنیای مجازی بستن، پدیده‌ای بسیار کهنه و قدیمی است که تنها، شکل و شمایل آن تغییر کرده است؛ معمولا زنانی که دست به جنایت و جنحه علیه همسرانشان می‌زنند به دلیل نارضایتی پایداری عمل می‌کنند که مهمترین علت آن، خشونت علیه همسر و سوءاستفاده از او است و بر این اساس می‌توان گفت: «اقدام همسرکش‌ها پاسخی به خشونت‌های اعمال شده در طول زندگی است.»
آشنایی‌هایی که بدون انتظار نیست
با جدیت می‌توان گفت: وجود محدودیت‌های فراوان در احقاق حقوق زنان از راه‌های قانونی، آنها را مجبور می‌کند که خود، وارد عمل شوند، البته نمی‌توان نقش محرکان و عناصر مداخله‌گر را نادیده گرفت، چرا که اصولا زنان کمتر قادرند به تنهایی چنین اقداماتی را سامان داده و یا عملیاتی کنند و همین مسأله، آنها را به سوی دیگران سوق می‌دهد؛ آشنایی‌هایی که بدون انتظار نیست و به این ترتیب پس از هر رابطه، علاوه بر ایجاد علاقه، مستنداتی به وجود می‌آیند که راه بازگشت را خواهد بست.
شاید بد نباشد در این رابطه به نتایج یک پژوهش اشاره ‌کنیم: «1/70 درصد زنان که تحت خشونت خانگی قرار دارند به انتقام از همسرانشان می‌اندیشند.»
به اعتقاد محققان مسایل اجتماعی، ایجاد خانه‌های امن و مناسب که دارای امکانات خاصی هم باشند، می‌تواند در پیشگیری از خشونت زنانی که مورد خشونت قرار گرفته‌اند، بسیار موثر باشد.
فائق، پژوهشگر آسیب‌های اجتماعی می‌گوید: «متاسفانه در خصوص آزار به همسر، ابزار قانونی قدرتمندی وجود ندارد و بعضا سیر طولانی رسیدگی به اقامه دعوای زنان هم به بروز این زمینه‌ کمک می‌کند؛ اگرچه قضات درصددند با ایجاد فاصله در مورد اینگونه دعواها، زمینه مصالحه و آشتی را فراهم کنند، ولی باید گفت: تا زمانی که همین توقف سیر رسیدگی، زیر نظر متخصصان و مشاوران و کارشناسان مجرب قرار نگیرد، این احتمال وجود دارد که مصائب، شدت بیشتر بگیرند و سمت و سوی خطرناکی پیدا کنند.
زیبایی زندگی به راهیست که رفته‌ایم فرزندان باید بیاموزند که زیبایی زندگی در آنچه به دست آوردیم، نیست، زیبایی زندگی به راهیست که رفته‌ایم و این همان راهیست که تمامی زندگی ما را دگرگون می‌کند. ما در هیچ سرزمینی زندگی نمی‌کنیم، ما حتی بر کره زمین هم زندگی نمی‌کنیم، منزل حقیقی ما قلب کسانی است که دوستشان داریم و اگر نتوانیم در انتخابهایمان، این مسأله را لحاظ کنیم، خودمان را در زندانی محبوس می‌کنیم که برای نجات از آن، یا باید اقداماتی نادرست انجام داد و یا باید تا آخر در آن ماند و محاسبه کرد.
جوانان باید بفهمند که به چه کسی باید دل بست و چگونه باید دل بست و اگر دچار مشکل شدند، راه‌حل‌ها چه خواهد بود. باید بدانند که بهترین راه‌حل، آخرین راه‌حل نیست و به عاقبت هر اقدامی، بیندیشند. کشتن و یا کشته‌شدن هیچ مشکلی را حل نمی‌کند. با ایجاد خانه‌ای امن قطعا معادله کشتن به ماندن تبدیل می‌شود.


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:54 عصر
موج سوم در راه است/ سونامی ایدز را جدی بگیریم

"نقش ما در زندگی هر چه باشد و در هر کجا که زندگی کنیم، باید بدانیم که هم‌اینک همگی ما با "اچ.آی.وی" زندگی می‌کنیم و همگی ما تحت تاثیر آن هستیم و همگی ما باید مسوولیت برای پاسخگویی را بپذیریم"
این مطلب بخشی از پیام امسال "بان کی مون" دبیر کل سازمان ملل متحد به مناسبت روز جهانی ایدز است. روز اول دسامبر برابر با دهم آذر ماه روز جهانی ایدز نام دارد.
واژه ایدز ? AIDS?مخفف (? (Acquired Immuno deficiency Syndrome?به معنی "سندرم نقص ایمنی اکتسابی" است. ویروس حامل این بیماری اچ.آی.وی ?HIV? (تضعیف‌کننده ایمنی انسان) نام دارد.
بیماری ایدز از آغاز شناسایی شدن توسط انسان که چندان هم طولانی نیست تاکنون پیدایش ? 70?میلیون انسان را در سراسر جهان گرفتار خود کرده است.
بر اساس آمارها، هم‌اکنون ? 90?درصد موارد آلودگی به ویروس ایدز در کشورهای در حال توسعه زندگی می‌کنند و روزانه ? 22?هزار نفر در دنیا به این جمع افزوده می‌شوند.
اگرچه مراحل اولیه گسترش بیماری ایدز در کشورهای پیشرفته همانند آمریکا و اروپا مشاهده شده بود، اما این کشورها اکنون موفقیت قابل توجهی در مهار آن کسب کردند.
آمارها نشان می‌دهد که افزون بر ? 80?درصد از موارد ابتلا به ویروس ایدز در جهان از طریق ارتباط جنسی بوده است.
مسوولان و کارشناسان در وزارت بهداشت ایران، روند شیوع و انتقال ایدز در کشور را به سه مرحله یا موج تقسیم بندی می‌کنند.
موج اول، شیوع بیماری ایدز در ایران از طریق خون بوده است.نخستین فردی که در ایران به عنوان حامل ویروس ایدز شناسایی شده، یک کودک دو ساله بود که پس از دریافت خون در بیمارستان به این بیماری مبتلا شد.
موج دوم، شیوع ایدز از طریق اعتیاد تزریقی بوده است.در حال حاضر نیز آمارهای رسمی نشان می‌دهد که بیشترین افراد مبتلا به ایدز در ایران افراد معتاد ترزیقی هستند.
سومین موج،انتقال بیماری ایدز از طریق رابطه جنسی است، شیوه‌ای که زنگ خطر آن از هم اکنون به صدا در آمده است و بر اساس آمارهای وزارت بهداشت آمار مبتلایان به ایدز از این روش در ایران در حال افزایش است.
هم اکنون نگرانی مسوولان از شیوع ایدز به وسیله رفتارهای پر خطر جنسی افزایش یافته است و آنان ضمن اینکه رقم انتقال ایدز از طریق معتادان تزریقی در کشور را همچنان در صدر می‌دانند،اما نسبت به گسترش انتقال اچ.آی.وی از طریق جنسی در کشور هشدار داده‌اند.
برخی از مسوولان و کارشناسان وزارت بهداشت نیز از موج سوم شیوع ایدز به عنوان "سونامی ایدز" یاد کرده‌اند، خطری که اگر با بی‌توجهی یا کم اعتنایی مجموعه افراد جامعه مواجه شود،دامن همگان را خواهد گرفت.
رییس اداره ایدز وزارت بهداشت، درمان و آموزش در این خصوص گفت:با توجه به سهم سه درصدی تماسهای جنسی در انتقال ایدز طی سالهای گذشته، این نوع رفتار پر خطر در طول سال جاری با رشد ? 33?درصدی همراه بوده است که درایت و توجه ویژه مسوولان را می‌طلبد.
"عباس صداقت" افزود:? 96?درصد از مبتلایان ایدز در ایران از طریق استفاده از سرنگهای آلوده به این بیماری گرفتار شده‌اند.
وی گفت: بر اساس آخرین آمارها هم‌اکنون ? 16?هزار و ? 90?مبتلا به ویروس ایدز در ایران شناسایی شده‌اند و این در حالی است که بر طبق فرمول سازمان بهداشت جهانی، حدود ? 60?هزار ایرانی در گروه سنی ? 25?تا ? 34?سال مبتلا به این ویروس هستند که بخش عمده مبتلایان به صورت نهفته حامل ویروس هستند.
به گفته وی، تاکنون دو هزار و ? 121?مبتلا به ایدز در کشور جان خود را از دست داده‌اند.
استان خراسان رضوی یکی از مناطق پر جمعیت کشور است که حدود ? 2/5?درصد مبتلایان به ایدز کشور را به خود اختصاص داده است.
مسوولان درمانی و بهداشتی این استان معتقدند، تعداد مبتلایان به ویروس ایدز که تاکنون در این منطقه شناسایی شده‌اند، به دلایلی ناشناخته کمتر از دیگر نقاط کشور بوده است.
مسوول مرکز مشاوره بیماریهای رفتاری و عفونی مرکز بهداشت خراسان رضوی در این مورد گفت: افزایش رفتارهای پرخطر ناسالم و انتقال اچ.آی.وی از طریق اعتیاد تزریقی در مناطق مختلف کشور متفاوت است و شاید جو مذهبی حاکم بر فضای منطقه در این امر دخیل بوده باشد.
دکتر "علی حسین‌پور" افزود:تاکنون ? 369?بیمار مبتلا به ویروس اچ.آی.وی در این استان شناسایی شده‌اند که حدود ? 94?درصد آنان مرد هستند.
وی گفت:حدود ? 85?درصد مبتلایان به ویروس اچ.آی.وی در استان خراسان رضوی از نوع اعتیاد ترزیقی هستند و از این حیث خراسان رضوی تقریبا بالاترین میزان مبتلایان را در کشور دارد.
او جمعیت بالای حاشیه‌نشین در کلانشهر مشهد و افزایش اعتیاد و بزهکاری در این مناطق را از علل بالا بودن آمار مبتلایان به ویروس اچ.آی.وی از نوع اعتیاد تزریقی در خراسان رضوی ذکر کرد.
این مسوول با تشریح وضعیت کل مبتلایان به ویروس ایدز در استان خراسان رضوی گفت: هم‌اکنون ? 120?نفر آنان به استانهای دیگر عزیمت کردند،? 94?نفر فوت نمودند و ? 36?نفر هم تحت پیگیری هستند.
حسین پور با اشاره به‌همکاری نکردن هفت نفر از مبتلایان به‌ایدز در خراسان رضوی برای درمان افزود:? 18?نفر از مبتلایان به ایدز دراستان تاکنون شناسایی نشده‌اند، ? 26?نفر زندانی هستند و ? 68?بیمار مبتلا نیز دارای پرونده فعال هستند و با مراجعه مکرر تحت درمان دارویی و حمایتی قرار دارند.
وی میزان شیوع ایدز در استان از طریق آمیزشی را کمتر از ? 10?درصد دانست و افزود: موج سوم ایدز یعنی خطر از طریق انتقال جنسی هم‌اینک یک مساله جدی است که از آن به عنوان سونامی ایدز یاد می‌شود.
تحلیل‌ها و گزارشات مسوولان مختلف بیانگر آن است که به دنبال اقدامات مختلف انجام شده در کشور همچون تاسیس مراکز ? DIC(?پاتوق معتادان)، در حال حاضر انتقال ایدز ازطریق معتادان تزریقی کاهش یافته است اما خطر انتقال بیماری از راه جنسی در حال افزایش است.
در این راستا اطلاع‌رسانی و آموزش دقیق و شفاف به مردم آخرین و تنها راهکار کنترل بیماری ایدز در کشور شناخته شده است، در حالی که به عقیده کارشناسان امر اکنون اطلاعات مردم و خانواده‌ها از راههای انتقال بسیار اندک است.
عضو کارگروه ایدز مرکز بهداشت خراسان رضوی در این‌باره گفت: قباحت طرح موارد آموزشی پیشگیری از بیماری ایدز در بحث مسایل جنسی در کشور باید برداشته شود.
دکتر "مهدی چرخنده" افزود: هم‌اینک دربین حدود ? 200?کشور عضو سازمان بهداشت جهانی، تنها کشوری هستیم که نمی‌توانیم مسایل آموزشی ایدز را به طور واضح و روشن بیان کنیم.
وی گفت:با توجه به تغییر الگوی ابتلا به ایدز از طریق جنسی، شیوه آموزش و اطلاع‌رسانی در بحث مسایل جنسی در کشورمان باید بازنگری و به طور شفاف بیان شود.
مشاور پزشکی صدا و سیمای مرکز خراسان رضوی افزود:هم‌اکنون حتی دربحث کارشناسی در میزگردها و مصاحبه‌های تلویزیونی، پزشکان و کارشناسان اجازه ندارند، حتی وسایل پیشگیری مانند "کاندوم" را نام ببرند و این یک مشکل است.
دکتر چرخنده با اشاره به برنامه‌های مختلفی که طی هفته ایدز از صدا و سیمای مرکز خراسان رضوی پخش می‌شود،گفت: برپایی میزگردهای مختلف، زیر نویس ها، گنجاندن مطالب آموزشی ایدز در برنامه‌های مختلف رادیویی و تلویزیونی از این جمله است.
وی در عین حال افزود:امسال برای اولین بار این جسارت را داشته‌ایم که در برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی کمی شفاف تر حتی با نام بردن وسایل پیشگیری، آموزشهای کنترل ایدز از طریق رسانه ملی را در استان خراسان رضوی نهادینه سازیم.
عضو کمیته کشوری کاهش آسیب وزارت بهداشت معتقد است:بین سه اپیدمی "ایدز، روابط جنسی و مصرف تزریقی مواد مخدر" ارتباط مستقیمی وجود دارد که هریک از آنها از قابلیت تحرک بالایی برخوردار هستند.
دکتر "بهنام فرهودی" افزود: موج سوم اپیدمی ایدز ناشی از شرکای جنسی متعدد معتادان است و این روش انتقال برای جمعیت جوان کشور با رفتارهای پرخطر جنسی نوعی تهدید محسوب می‌شود.
وی گفت:هم‌اکنون ? 200?هزار معتاد تزریقی در کشور وجود دارد که بیش از یک سوم آنها متاهل و با همسرانشان زندگی می‌کنند.
وی در مورد ضرورت کنترل رفتارهای پر خطر بیان کرد:برای دستیابی به این هدف باید ضمن ترویج روابط جنسی سالم و توصیه به پرهیزگاری، وفاداری و پایبندی به خانواده‌ها، استفاده از روشهای سدکننده نیز تبلیغ شود.
به گفته وی، کاهش آسیب نوعی آموزش بهداشت جنسی است که شرع و اسلام نیز بدان تاکید دارد و بدانیم که اگر با پنهان کاری عاملی برای ابتلای یک جوان شویم، مرتکب اشتباه بزرگی شده‌ایم و قابل بخشیدن نیست.
رییس مرکز تحقیقات ایدز ایران نیز گفت: انتقال ایدز از طریق اعتیاد تزریقی در کشور تا حدی کنترل شده، انتقال از مادر به جنین نیز هنوز در جامعه نمود نیافته و انتقال از طریق فراورده‌های خونی نیز تقریبا به صفر رسیده است اما انتقال از طریق روابط جنسی به سرعت در حال افزایش است.
دکتر "مینو محرز" افزود:رسانه‌ها باید گسترده و شفاف در این خصوص اطلاع رسانی کنند اما متاسفانه خودسانسوری‌های اخلاقی در بین رسانه‌ها در این مورد اجازه این کار را نمی‌دهد و کمتر به صراحت در مورد استفاده از روشهای پیشگیری در روابط جنسی صحبت می‌شود.
وی با انتقاد از صدا و سیما در زمینه اطلاع‌رسانی گفت:با وجود تاثیر زیاد صدا وسیما در آگاهی‌بخشی به مردم، در خصوص بیماری ایدز این رسانه خوب عمل نکرده است.
محرز افزود:در حال حاضر ? 20?درصد مبتلایان به ایدز در کشور از طریق روابط جنسی به این بیماری مبتلا شده‌اند که نسبت به پنج سال گذشته چند برابر شده،اما ما همچنان اصرار داریم که "دایره افراد در معرض ایدز را به مشتی معتاد بی‌بند و بار محدود کنیم."
وی گفت: این در حالی است که بر اساس بررسی‌ها، رفتارهای جنسی با شرکای مختلف و بدون رعایت اصول پیشگیری مختلف در میان معتادان شایع است و اغلب زنان مبتلا به ایدز همسران معتادان تزریقی هستند.
از سوی دیگر،مشاور سازمان بهداشت جهانی نیز الگوی انتقال جنسی ایدز در ایران را با کشورهای اروپایی و آمریکایی متفاوت دانست.
"محمد اسماعیل اکبری" گفت:افرادی که به کشورهای آسیای میانه یا جنوب خلیج فارس سفر می‌کنند نقش پر رنگی در انتقال ویروس ایدز به ایران دارند.
وی افزود:متاسفانه با وجودی که الگوی انتقال ایدز در ایران هر چه بیشتر از تمرکز در گروه معتادان تزریقی به گروه وسیع‌تر جامعه از طریق انتقال جنسی گسترش می‌یابد، هنوز عده زیادی حاضر نیستند که این نکات را بیان کنند.
وی گفت:ما می‌دانیم که برخی جوانان ما به کشورهای آسیای میانه می‌روند و در این کشورها برای سفر آنها تسهیلاتی هم ارایه می‌شود و یا افرادی که برای کار یا تفریح به کشورهای حاشیه جنوب خلیج فارس سفر می‌کنند، ما می‌دانیم که چه اتفاقاتی انجام می‌افتد،اما متاسفانه برنامه‌ریزی درستی برای جلوگیری از انتقال ایدز از این طریق نداریم.
معاون سیاسی و اجتماعی استانداری خراسان رضوی نیز گفت: رسانه ملی باید نقش خود را در نهادینه کردن آموزشهای پیشگیری از ایدز پیدا کند تا به جای پرداختن به تبلیغات کذایی کم‌اثر و ناپایدار و بعضا مشکل‌دار به مسایل جدی و نیازهای جامعه بپردازد.
"قهرمان رشید"افزود: اگر بودجه‌های رسانه ملی تامین شود تا مجبور نباشد به تبلیغات کذایی وارد شود، رسالت خطیر خود را انجام می‌دهد.
وی گفت:به جای تیزرهای تبلیغاتی مختلف اکنون باید آموزشهای پیشگیری از ایدز به صورت هنرمندانه و مطابق با فرهنگ جامعه از طریق صدا و سیما انعکاس یابد.
وی افزود:مسجدها و حسینیه‌ها تنها برای عبادت احداث نشده‌اند و امروز وقت آن است که مروجان و مبلغان اسلامی طرح موضوع کرده و در آگاهی مردم نسبت به جلوگیری از ایدز ایفای نقش کنند.
رشید همچنین نست به خطر انتقال ایدز از طریق جنسی هشدار داد و گفت:برای تامین بهداشت و سلامت اجتماعی باید مساله فراغت و لذتهای مشروع مورد توجه قرار گیرد و ما نمی‌توانیم بدون راهکار تنها با منع کردن در پیشگیری موفق باشیم.
رییس دانشگاه علوم پزشکی مشهد نیز پیشگیری و مقابله با بیماری ایدز را با مشارکت همه ارگانها و آحاد مختلف مردم میسر می‌داند.
دکتر "مسعود ملکی" با اشاره به خطر موج سوم انتقال ایدز از طریق جنسی افزود: برای جلوگیری از این تهدید، اطلاع‌رسانی و آموزش از طریق صداوسیما، رسانه‌ها و مطبوعات برای ارتقاء آگاهی عموم جامعه نقش بسزایی دارد.
وی با تاکید بر این که "مخفی کردن بیماری و نادیده گرفتن آن مشکلی را حل نمی‌کند" گفت: کتمان ایدز به طور غیرمستقیم زمینه انتشار بیماری را فراهم می‌کند.
رییس مرکز بهداشت خراسان رضوی نیز گفت: تاکنون اقدامات مثبتی در کشور برای پیشگیری و مبارزه با ایدز انجام شده،اما باید مراقب گروههای دارای رفتارهای پرخطر باشیم زیرا طبق بررسی‌ها ? 18?درصد افراد دارای رفتارهای پرخطر آلوده به ویروس ایدز بوده‌اند.
دکتر "محمدرضا مجدی" افزود: در این راستا مرکز مشاوره بیماریهای رفتاری و عفونی معروف به "کلینیک مثلثی" در مشهد هم‌اکنون فعالیت گسترده‌ای در ارائه خدمات مربوط به شناسایی و مشاوره بیماران مبتلا در میان معتادین تزریقی، هپاتیت و رفتارهای پرخطر جنسی دارد.
وی با اشاره به برنامه‌ها و فعالیت‌های کنترل ایدز در استان خراسان رضوی گفت: در حال حاضر پایگاه مشاوره بیماری ایدز در تمامی شهرستانهای استان خراسان رضوی راه‌اندازی شده که تمامی هم استانی‌ها می‌توانند در خصوص بیماری ایدز و یا داشتن رفتارهای پرخطر جنسی با مراجعه به این پایگاهها مشاوره بگیرند.
وی همچنین از راه‌اندازی ? 10?پایگاه مشاوره بیماریهای رفتاری و عفونی به کمک سازمان بهزیستی، هلال احمر و شهرداری جهت بیماری ایدز در مشهد خبر داد.
او در ادامه با اشاره به راه‌اندازی خط تلفن چهار شماره‌ای "? "09686?گفت:
کارشناسان بهداشتی در این مرکز آماده‌اند تا به تمامی پرسشهای مردم در خصوص ایدز و بیماریهای آمیزشی پاسخ دهند.
دکتر مجدی همچنین از شروع طرح آموزش بسیج وسیع و فراگیر ایدز جهت ?25? گروه هدف در استان خراسان رضوی خبر داد و افزود: بدین طریق طی سه سال به صورت جامع آموزش و اطلاع‌رسانی بیماری ایدز در سطح استان را فراگیر خواهیم کرد.
او با اشاره به تاسیس ? 11?مرکز ? DIC(?گذری یا پاتوق معتادان) با همکاری سازمان بهزیستی در استان خراسان رضوی گفت: با افتتاح این مراکز طی سالهای اخیر، شناسایی و مراقبت از مبتلایان به اچ.آی.وی در استان از رشد چشمگیری برخوردار بوده است.
پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:54 عصر
طلاق خاموش، جدایی زیر سقف یک خانه

«طلاق خاموش»، «طلاق روانی» و یا همان «طلاق عاطفی» واژه ای است که در زندگی مدرن امروز بسیار به گوش می خورد آنگونه که گاهی فکر می کنیم تمام زیبایی زندگی مشترک در روزهای اول آن خلاصه شده است. یعنی درست تا وقتی که هر دو طرف برای هم تازگی دارند و به هرنحوی در صدد جلب رضایت هم هستند اما با گذشت زمان و سایه انداختن سختی ها و مشکلات بر زندگی، بی تفاوتی و بی روحی بر زندگی حاکم می شود و آن وقت است که طلاق عاطفی صورت می گیرد. * جدایی زیر یک سقف طلاق خاموش یا همان طلاق عاطفی، نوعی از جدایی است که در آن زن و شوهر اگرچه با هم زیر یک سقف زندگی می کنند اما هیچ مهر و محبت و عاطفه ای بین آنها حاکم نیست، در این نوع زندگی، تنها چیزی که زوجین را به هم متصل می کند قراردادی است که در ابتدای زندگی آن را پذیرفته اند، قراردادی که معمولاً هر دو طرف در زمان امضای بند بند موارد آن، مهر و محبتی را در دل احساس کرده اند اما پس از گذشت سالها، اکنون همین رابطه شیرین و گرم به سردی و خاموشی گراییده است.
دکتر محمود دژکام روانشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی طلاق عاطفی را این گونه تعریف می کند «در طلاق عاطفی دو نفر به صورت فیزیکی از یکدیگر جدا نمی شوند، بلکه کنار هم زندگی می کنند و شرایطی بر روابط آنها حاکم است که در طلاق متعارف وجود ندارد.» وی ادامه می دهد: «این اتفاق می تواند به صورت یک طرفه و یا دو طرفه و به مرور زمان رخ دهد و دوطرف بتدریج متوجه شوند که جذابیت، کشش و علاقه و عاطفه مثبتی که نسبت به هم داشته اند در بین آنها رنگ باخته است. به عبارتی حساسیت ها، کنجکاوی ها و نگرانی هایی که آنها نسبت به هم نشان می دادند فروکش می کند و باعث ایجاد کرختی در بین آنها می شود و این احساس باعث می شود که همیشه یک طرف نسبت به رفتارهای دیگری شکایت داشته باشد، مواردی مانند درک نشدن، بی توجهی، اشتغال زیاد، تکروی و بی توجهی به نیازها و خواسته های طرف مقابل که معمولاً این شکایت ها بیشتر از جانب زنان نسبت به مردان صورت می گیرد، ضمن آن، که گاهی نیز مردان از انرژی و نشاط نداشتن همسر، بی علاقگی و فراموشکاری و بی دقتی درامور گله مند هستند. به خصوص آن که مسائل استرس زا و اشتغال های فکری و فیزیکی و نبود آرامش در محیط زندگی و کار نیز باعث تشدید این موضوع می شود.»
دژکام بروز چنین مشکلاتی در جامعه ایرانی را نتیجه گذر از جامعه سنتی به صنعتی می داند و اضافه می کند: «یکی ازمهمترین آسیب های ناشی از مؤلفه های متفاوت جامعه سنتی و صنعتی، گسسته شدن روابط خانوادگی و به سردی گراییدن روابط مثبت و شیرین خانوادگی است. روابطی که با گذشت زمان و گذر از این پروسه منجر به متفاوت شدن خواسته ها، نگرش ها و نیازهای زن و مرد و متعاقب آن دور شدن آنها از هم شده است که در چنین شرایطی تنها وجود انگیزه ای خاص می تواند دو نفر را به زندگی در کنار هم وادار کند که معمولاً این انگیزه نیز وجود فرزندان و یا در کشور ما مسائل خاص اجتماعی است، مسائلی که منجر به تحمل زندگی و ادامه آن می شود. در حالی که این گونه زندگی کردن هر لحظه آماده رخدادی جدید خواهدبود.
این اظهارات دکتر دژکام دقیقاً نکاتی است که یک آسیب شناس اجتماعی طرح می کند، نکاتی که هشداری جدی برای ادامه زندگی است «رسیدن به مرحله طلاق عاطفی در زندگی حکم زنگ خطری را دارد که به رسیدن به طلاق قانونی منجر می شود.»
توضیحات بعدی محمد اکبری نیز ماجرایی است که شاید برای بعضی از ما به نوعی در زندگی تجربه شده باشد. «معمولاً بیشتر ازدواج ها بر پایه عشق و علاقه صورت می گیرد اما همیشه آینده مطابق با آن چه فکر می کنیم پیش نمی رود و گاهی در زندگی مشترک اتفاقاتی رخ می دهد که باعث می شود به ناگاه تمام تصورات ما فرو بریزد. در این شرایط اگر دو طرف نتوانند بنا به شرایطی که وجوددارد از هم جدا شوند به ناچار مجبور خواهندشد با سخت ترین شرایط تا پایان عمر، زندگی خود را با طلاق عاطفی سپری کنند.»
وی درباره عواقب چنین روندی در زندگی توضیح می دهد: «تفاوت های فردی یک اصل مسلم غیرقابل انکار است که برای نظام اجتماع و طبیعت ضروری است و به پیروی از این اصل طبیعی اگر هم بین زن وشوهر اختلاف وجود داشته باشد این اختلاف ها می تواند با گذشت و چشم پوشی برطرف شود. در حالی که اگر این فاصله زیاد شود عوارضی متوجه زن و مرد و فرزندان می شود و البته اگر بالاخره جدایی رخ دهد به خصوص در ایران بیشترین عوارض جدایی را زن متحمل می شود. آن هم به دلیل نوع نگاه جامعه به قشر زن، محدودیت های اجتماعی و نوع نگاه مردان به زنان مطلقه، که آنها را در وضعیت دشواری قرار می دهد که به همین دلیل هم بسیاری از زنان ترجیح می دهند به زندگی مشترک ادامه دهند و با نا امنی های روانی و اجتماعی بعد از طلاق مواجه نشوند.»
به گفته این آسیب شناس طلاق عاطفی پدیده ای فراگیر در کشور است، مسأله ای که به دلیل محدودیت های اجتماعی و فرهنگی، مشکلات مالی، اجبار خانواده ها و عوامل دیگری که اجازه جدایی زن و شوهر را نمی دهد، خانواده های زیادی را وادار می کند در شرایطی که زن و مرد از نظر روانی علاقه ای به ادامه زندگی مشترک ندارند، پس از یک دوره طولانی دعوا و کشمکش، از مرحله دشمنی و تنفر عبور کنند و به وضعیت «بی تفاوتی» برسند. به اعتقاد وی بی تفاوتی آخرین مرحله روابط بین زن و شوهر است که در آن اصل «بود و نبود» همسر فرقی برای زوجین نمی کند بلکه مسائل جنبی دیگر زندگی ازجمله مسائل مالی و امنیت اجتماعی زن است که احساس نیاز به همسر را شکل می دهد. در چنین شرایطی میزان ناهنجاری های اجتماعی افزایش پیدا می کند موجب به وجود آمدن ارتباطات خارج از چارچوب خانواده می شود. ضمن آن که به گفته اکبری در مرحله طلاق عاطفی اگرچه زوجین در زیر یک سقف زندگی می کنند، ولی به لحاظ عاطفی و اجتماعی جدا هستند و در همین زمان اغلب انحرافات و آسیب های اجتماعی رخ می دهد.
* حلقه مفقوده رابطه
داخل اتاق مشاور، زن و مرد بدون آن که به هم نگاه کنند روبه روی یکدیگر نشسته اند. زن به نظر غمگین و مضطرب است و مرد گله مند از بی توجهی همسر از روزهای خوش اول زندگی می گوید و شور و نشاطی که همیشه گرمابخش خانه بود و انتظاری که همیشه در نگاه همسرش برای ورود او به خانه می دید. مرد خاطرات گذشته را یک به یک مرور می کند و ادعا دارد که همسرش دیگر به او علاقه مند نیست و زن با خمودگی فقط شنونده است. او بی تفاوت نسبت به اظهارات همسرش فقط گوش می دهد. مشاور اما به درستی متوجه حلقه مفقوده رابطه بین آنها می شود. موضوعی که از عدم شناخت آنها از یکدیگر نشأت می گیرد.
دژکام این گونه احساسات و رفتارها را شامل حال همسرانی می داند که اگرچه به مدت طولانی با هم زندگی کرده اند اما از شرایط روحی و جسمی یکدیگر بی اطلاع هستند و اضافه می کند: «گاهی شرایط به گونه ای است که تغییرات خلق و خوی یک طرف که به دلایل مختلف صورت می گیرد باعث ایجاد زمینه برای دورشدن دو طرف می شود. مثلاً خانمی به دلیل بالا رفتن سن دچار حالت های افسردگی، کم شدن فعالیت و بی علاقگی می شود. بدون آن که از سوی همسر خود درک شود و به همین دلیل متهم می شود که از علاقه اش نسبت به شوهرش کاسته شده است و همین امر موجب بروز اختلاف و ریشه دوانیدن آن در زندگی می شود تا آن جا که دو طرف از هم دور می شوند و بعد از مدتی به فکر جداشدن از هم می افتند که معمولاً در چنین افرادی به دلیل آن که معمولاً فرزندانی حضور دارند و یا به دلایل محدودیت های اجتماعی نمی توانند به راحتی از هم جدا شوند و مجبور به زندگی در کنار هم می شوند که حضوری فیزیکی در زندگی است.»
وی با تأکید بر این که بروز چنین رفتارهایی ناشی از مسائل میانسالی و یا تغییرات هورمونی است، خاطرنشان می کند: متأسفانه مرد در این شرایط بدون آن که همسر خود را درک کند و نسبت به او علاقه مندی بیشتر نشان بدهد رفتارهای خودسرانه و خودمحورانه انجام می دهد و به نوعی باعث فاصله گرفتن بیشتر می شود. در حالی که از چنین وضعیتی نه تنها خود آنها متضرر می شوند، بلکه فرزندان نیز قربانی شده و از داشتن محیطی گرم و صمیمی محروم می شوند. در حالی که تمام این روند ناامیدکننده تنها با شناخت و درک متقابل قابل رفع است.
وی البته تصریح می کند: «معمولاً زنان نیز به دلیل برخورد انفعالی با مسائل، ازجمله این موضوع که قادر به طرح ناکامی های خود در زندگی نیستند مسائل سالیان گذشته را در خود نگاه می دارند و بدون گفت و گو و تلاش برای برطرف شدن خواسته هایی که داشته اند، فاصله گرفتن و دوری گزینی را درطی زمان انتخاب می کنند که همین امر به مرور زمان منجر به طلاق عاطفی می شود و البته در چنین شرایطی معمولاً زنان به دلایل اجتماعی و یا علاقه به سرنوشت فرزند خود به بیانی با شرایط موجود می سوزند و می سازند و به زندگی بدون انگیزه و عادی عادت می کنند. اما مردان در خارج از خانه به دنبال همراهی دیگر می گردند و یا مشغولیت های دیگری برای خود برمی گزینند که تمام این رخدادها به نوعی آسیب های دیگری را به همراه دارد.»
و در پایان این که دژکام به زوجینی که با این مشکل رو به رو هستند پیشنهاد می کند قبل از این که گرفتار معضلات جدی تری شوند با مراکز مشاوره ارتباط برقرار کنند. ضمن آن که وی در میان گذاشتن مشکلات زندگی را با اعضای ریش سفید یا گیس سفید فامیل هم توصیه می کند. «بالاخره هرچه باشد همه قبول داریم که آنها موهایشان را در آسیاب سفید نکرده اند، پس استفاده از تجربیات آنها را فراموش نکنیم.»

<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ